۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۳
کد خبر: ۲۱۵۰۹۹
آیت‌الله حائری شیرازی:

کسانی که با رهبری و نظام مشکل دارند جایگاهی در مجلس خبرگان نخواهند داشت

خبرگزاری رسا ـ آیت‌الله حائری شیرازی گفت: آنهایی را که با نظام و رهبری مشکل دارند، اصلاح‌طلب نمی‌دانم، همه می‌دانند که این عده به هیچ‌جا از جمله مجلس خبرگان راهی ندارند، آنها نه اصلاح‌طلب هستند، نه اصولگرا، آنها خودخواه و ریاست‌طلب هستند.
آيت الله حائري شيرازي

به گزارش خبرگزاری رسا، عالم گرانمایه و معلم مهذب اخلاق، آیت‌الله حاج شیخ محی‌الدین حائری‌شیرازی (دامت برکاته) از جمله چهره‌های نادری است که به رغم هم آهنگی با مواضع کلان نظام، هماره سخنانی متفاوت و دلنشین برای گفتن دارد. او اساساً به لحاظ فضل و فرزانگی خویش، از منظری متفاوت به قضایا می‌نگرد و به همین دلیل نیز موضوعات را با منطقی جدید مطرح می‌سازد. آیت‌الله حائری از یک سو بر تقویت نظام و رهبری تأکیدی موکد دارد و از سوی دیگر بر این باور است که باید تا سرحد امکان تلاش کرد راهبری «جذب حداکثری» رهبر معظم انقلاب هماره و به ویژه در دوره انتخابات محقق گردد. آنچه پیش رو دارید، آغازین بخش از گفت وشنود ما با نماینده استان فارس در مجلس خبرگان رهبری است، امید آنکه مقبول افتد.

 

با تشکر از حضرتعالی به لحاظ قبول این مصاحبه، موضوع سخن بررسی شرایط کشور در آستانه برگزاری دو انتخابات مهمِ مجلس خبرگان رهبری ومجلس شورای اسلامی است. شاید مناسب باشد که اینک پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92وپیش از دو انتخابات مهم پیش روی، یک ارزیابی از صف آرایی‌های موجود درسطح کشور داشته باشیم. اهمیت این ارزیابی در این است که برخی جریانات مشکوک ویا دارای سابقه همگرایی با فتنه 88 نیز خود را برای این دو انتخابات آماده کرده‌اند. جنابعالی هم اینک شرایط را چگونه می‌بینید و چه مختصاتی برای آن قائل هستید؟

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین(ع). بیایید به این موضوع، از این زاویه نگاه نکنیم، بلکه از زاویه آگاهی مردم به مسائل نگاه کنیم. در انتخابات ریاست جمهوری سال92، چرا اصولگراها نهایتا روی یک نفر اتفاق نکردند؟ مردم از این کار آنها، چه برداشتی کردند؟ آیا این برداشت را نکردند که اینها یکدیگر را قبول ندارند؟ وقتی مردم از یک مجموعه چنین برداشتی بکنند، آیا برای آن مجموعه ریزش پیدا نمی‌شود؟ بیاییم به این فکر کنیم که چرا این طور شد؟ پاسخ به این پرسش، تقریبا مشخص است: اطمینان به اینکه اگر در دور اول هم یک اصلاح‌طلب اول شود، مثل انتخابات سال 84 و شرایط آقای‌هاشمی درآن می‌شود، در دور بعدی به خودی خود جبرا، اصولگرایان به تنها اصولگرای راه یافته به مرحله نهایی رای می‌دهند و به هرحال، هیچ اتفاق منفی‌ای هم نخواهد ‌افتاد! این آقایان هیچ ضرورتی نمی‌دیدند که با یکدیگر کنار بیایند! اما از آن طرف اصلاح‌طلبان، به دلیل اینکه در اقلیت بودند و در انتخابات 88 حرکت اشتباهی از آنها سر زده و ریزش شدیدی برایشان پیش آمده بود، تا حدودی زمینه را برای خودشان، نزدیک به محال می‌دانستند و چون در این وضعیت بودند، به نفع کسی که حتی اصلاح‌طلب هم نبود، کنار رفتند! به هرحال آقای روحانی با تمام انتقاداتی که به دولت قبل داشت، از سنخ اصلاح‌طلبان به شمار نمی‌رفت. سابقه انقلابی او هم امری واضح بود، ایشان اولین کسی است که دریکی از سخنرانی‌های مهم قبل از انقلاب، واژه «امام» را برای امام راحل(رضوان الله علیه) به کار برد، این در سابقه‌اش هست. ایشان همان کسی است که وقتی درشرایط پس از حادثه کوی دانشگاه، آن راهپیمایی بزرگ می‌خواست انجام شود و مردم باحضور بزرگ خود جواب مثبت دادند، سخنرانِ آن مراسم، در دفاع از رهبری بود...

 

 

راهپیمایی بزرگ 23 تیرماه 1378 در تهران؟

بله، خب چرا اصلاح ‌طلب‌ها به نفع چنین کسی کنار رفتند؟ به خاطر اینکه اصولگراها ـ دست‌کم برخی ازآنها ـ دراین انتخابات، دچار نوعی خود‌محوری شده بودند و حرف بزرگان خود را هم کمتر گوش می‌کردند. اما اصلاح‌طلب‌ها ـ باز دست‌کم دراین انتخابات ـ مشورت‌محور بودند وبه نصیحت بزرگان خود توجه می‌کردند، روی واقعیات و عینیات جامعه هم مرور می‌کردند. اقتدار امری نیست که انسان از بیرون وجود خود کسب کند، انسان درآغاز اقتدار را از درون خود می‌گیرد. این نکته‌ای است که در سطح ملی و بین‌المللی هم مصداق دارد. این جور نیست که بیاییم و بگوییم امریکا اقتدار دارد، ما نداریم! مقام معظم رهبری مکرراً این را رد کرده‌اند که: واقع‌نگری اقتضا دارد که شما اقتدار خودتان را کشف و باور کنید! این یک واقعیت است که بسیاری به آن توجه لازم را ندارند. دیدید واژه فتنه انحراف تمام ضمیر اصولگراها را پر کرده بود. به جریان اصلاح‌طلب می‌گفتند فتنه، به جریان مشاور رئیس‌‌جمهور...

 

اسفندیار رحیم مشایی و حلقه اطرافش...

 

بله، می‌گفتند انحراف. خب، مردم با شما چه بکنند؟ شما را باور کردند، شما را بالا نشاندند. بعد هم تندتر از همه با همین بنده خدا(رئیس‌‌جمهور وقت) برخورد کردید! به‌طوری که کأنّه در پرونده او هیچ کار مثبتی نیست! مسلماً این کار درستی نبود. همین مسئله مسکن ـ که الان آن را در مسئله تورم دخیل می‌دانند و بعید هم نیست تأثیراتی داشته باشد ـ اما واقعیت این است که مسئله مسکن بحران شدیدی بود.

 

منظورتان پروژه مسکن مهر است؟

 

بله. قاعدتاً خاطرتان هست که مردم درآن دوره، بیشتر از 60،70 درصد درآمدشان را برای اجاره خانه می‌دادند. بسیاری از اینها صاحب خانه شدند. حالا خانه‌ها نواقصی دارند وبه قول برخی قوطی کبریتی هستند! آنهایی که وضعشان خوب است به این چیزها می‌اندیشند، الان صاحبان همین خانه‌ها، دارند پادشاهی می‌کنند: «ای سیر/ تو را نان جوین خوش ننماید/ معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است/ حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف/ از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است». همین خانه تنگ و کوچک برای کسی که برای اجاره‌اش گیر می‌کند، بهشت است. کار بزرگی شده است. نقدِ من به اصولگراها همین است که آنها در ماجرای انتخابات اشتباه کردند، اتحادی بین خودشان به وجود نیاوردند و واقعیات را چنانچه بود و هست مرور نکردند. نتیجه این بود که طرف مقابل در دور اول انتخابات، با هفت دهم درصد اضافه، دور را از دستشان بیرون آورد!

 

کار‌کرد دولت کنونی را درطول مدت استقرار آن، چگونه ارزیابی می‌کنید و چه نقدهایی را به آن وارد می‌دانید؟

 

مسلماً هر دولتی ضعف‌ها واشکالاتی دارد، منتها نباید در بیان آنها غلو کرد و حرف تند زد، آن وقت حرف‌های واقعی ما هم تأثیر لازم را نخواهد داشت. درمجموع معتقدم علیه این رئیس‌‌جمهور حرف تند زدن هم کار صحیحی نیست، کما اینکه رئیس‌‌جمهور قبل را هم مطلق رد کردن و همه کاستی‌ها را به او نسبت دادن هم کار صحیحی نیست، همه نسبی‌اند. در آن دولت هم خدماتی انجام شد، اما گاهی کم‌مشورتی هم می‌شد. این را هم نباید نادیده گرفت، چون موضوع حساسی است. به هرحال، توجه به رأی و عقل جمعی، خیلی مهم است. دیدید اصلاح‌طلب‌ها از عقل جمعی استفاده کردند و از برخی عملکردهای اسلاف خودشان عبرت و نتیجه هم گرفتند. مردم ما به شهادت فرهنگ و تاریخ کشور، به عقل جمعی بها می‌دهند. برایتان یک خاطره‌ای نقل کنم: ما در درس امام راحل بودیم. امام عصرها در مسجد سلماسی، درس اصول فقه می‌گفت. یک وقت به یک تذکر اخلاقی گریزی زد و این مطلب را فرمود که: مرحوم میرزای شیرازی نماینده‌ای را به شهری فرستاده بود ـ الان یادم نیست امام فرمود زنجان یا تبریز ـ این آقا به عنوان نماینده میرزا، یک سادگی و کم‌توجهی کرده بود که برای ایشان خیلی گران تمام شد. عالم آن شهر به میرزا نامه‌ای نوشت ـ امام که این نامه را برای حاضرین در جلسه تقریر می‌کرد، پیدا بود که دارد از زبان آن آقا عقیده خودش را می‌گوید ـ ایشان گفته بود: وقتی می‌خواهید کسی را به عنوان نماینده خودتان بفرستید دقت بفرمایید سه تا خصوصیت داشته باشد: 1) باسواد باشد 2) باتقوا باشد و 3) زیرک و عاقل باشد. داخل پرانتز عرض کنم که باتقوایی به معنای نور، لازمه عقل است، اما وقتی باتقوایی را در مقابل عقل می‌گذارند، منظور از عقل زیرکی است، به هرحال حواسش جمع باشد. حالا اگر کسی سواد فوق‌العاده‌ای نداشته باشد، اما باتقوا و عاقل باشد و یا حتی اگر کسی سواد فوق‌العاده‌ای ندارد و یا تقوای آن‌چنانی هم نداشته باشد، اما عاقل باشد. اگر طرف عاقل نباشد، اگرچه باتقوا و باسواد باشد، وقتی بخواهد به شما خدمت کند، گاهی اوقات حتی ضربات مهمی هم به شما می‌زند، اما اگر از نظر سواد و تقوا چندان جلو نباشد، ولی حواسش جمع باشد، برای اینکه خودش را حفظ کند، شما را هم ضمناً حفظ می‌کند! امام در آن گفتار خودش، روی این مسئله تکیه می‌کرد.

 

اگر در اطراف انسان کسانی باشند که ولو از نظر علمی چندان شاخص نباشند و از نظر تقوا هم درجه یک نباشند، اما اگر از نظر بازیافتگی و حواس جمعی و اینکه نتوانند او را دور بزنند، جا افتاده بود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود. مقام معظم رهبری در دوره ریاست‌جمهوریشان به شیراز آمدند. در یک ماه هم دو بار آمدند و دیگر چندین سال بعد از رهبری نیامدند تا این اواخر که در خدمتشان بودیم. شبی نماز مغرب و عشا را دو نفری برگزار کردیم و من به ایشان اقتدا کردم. بعد از نماز نشستیم و درباره مسائل مختلف صحبت کردیم. ایشان فرمودند: هر وقت یکی از آقایان مسئولان شاخص کشوری به مسافرت می‌رود، امام برای ایشان گوسفندی را قربانی می‌کند و وقتی هم برمی‌گردد، گوسفندی را به عنوان شکرانه ذبح می‌کند و به فقرا می‌دهد... من بعدها درمورد فلسفه این کار، مقداری فکر کردم و در این‌باره، احتمالاتی به ذهنم رسید. ممکن است یک علتش این باشد که امام دلجویی از آن فرد را ضروری می‌دانست که مبادا دلگیر شود و اینکه بتواند روحاً کار کند و در عین حال نسبت به حضرت آقا نیازی به این کار نمی‌دید، چون ایشان بدون این محبت‌ها هم ارادت آن چنانی خود را به امام داشته وکار خود را می‌کرده است. این یک احتمال است.

 

احتمال دیگر هم این است که او را فرد حواس جمع ومفیدی می‌دانسته است، یعنی همان حرفی که قبلاً درباره نماینده میرزا زد که از نظر زیرکی خیلی حواس جمع باشد. این احتمال هم هست.

 

درباره شرایط انتخابات پیش روی مجلس خبرگان رهبری چه تحلیلی دارید. با عنایت به اینکه جماعتی به تبلیغات این انتخابات ورود زودهنگام داشته‌اند و از الان مشغول برنامه‌ریزی برای تسخیر این نهاد مهم هستند؟

 

درباره انتخابات خبرگان آینده، آنچه که گفتید چیز عجیب و غریبی نیست. خیلی طبیعی است که اصولگرایان دوست داشته باشند در آنجا اکثریت داشته باشند. طرف مقابل هم که آنجا را حساس‌ترین و حیاتی‌ترین جا برای نظام می‌داند، دوست داشته باشد آنجا را بگیرد. وقتی می‌گویم اصلاح‌طلب، منظورم کسانی است که قلباً دلسوز نظام هستند. آنهایی را که با نظام و رهبری مشکل دارند، اصلاح‌طلب نمی‌دانم، همه می‌دانند که این عده به هیچ‌جا از جمله مجلس خبرگان راهی ندارند. آنها نه اصلاح‌طلب هستند، نه اصولگرا. آنها خودخواه و ریاست‌طلب هستند.

 

اصلاح‌طلبی چیز دیگری است و ریاست طلبی چیز دیگری. منظورم کسی است که اگر ریاست را هم می‌خواهد برای خدمت می‌خواهد، نه اینکه برایش موضوعیت داشته باشد. اصولگرا هم اگر به این معنا ریاست‌طلب باشد، کمال است، نقص نیست. چرا؟ مثلاً ماشینی است، کسی می‌خواهد پشت فرمان آن بنشیند، بقیه هم در ماشین بنشینند. حالا اگر شما می‌بینی رانندگی‌ات بهتر از راننده موجود است، دلت آرام می‌گیرد کسی غیر از خودت پشت فرمان بنشیند؟ با جنگ و دعوا هم که شده است می‌خواهی پشت فرمان بنشینی، چون معتقدی اگر شما بنشینی، هم او سالم می‌ماند، هم خودتان سالم می‌مانید، هم بقیه سالم می‌مانند، اما اگر او بنشیند، هم او از بین می‌رود، هم من از بین می‌روم، هم بقیه سرنشینان ماشین از بین می‌روند!

 

جمع‌بندی جنابعالی این است که رقابت بین نیروهای انقلاب برای احراز مناصب و مشاغل، علاوه براینکه رویه قانونی است، مبنای شرعی هم دارد؟

 

بله، فکر می‌کنید حضرت علی(ع) تنها می‌فرمود: مردم قبولم کردند، کردند، نکردند، ماجرا فقط همین بود؟ در عین حال که پیغمبر اکرم(ص) به ایشان گفته بود: «مثلک کمثل البیت، تعطی و لا تعطی»، کعبه پهلوی کسی نمی‌رود، مردم باید به سراغش بروند. تو را هم مردم باید به سراغت بیایند. اگر نیامدند، بیشتر از این تکلیف نداری، اما علی بن ابیطالب(ع) برای اینکه مردم به سراغش بیایند چنان تلاش می‌کرد که به او گفتند: «إِنَّکَ یَابْنَ أبِی طالِبٍ عَلى هذا الاْمْرِ لِحرِیص» و حضرت می‌فرمود: «بَلْ أنْتُمْ وَاللهِ أحْرصُ». یعنی من راننده‌ای هستم که می‌توانم شما را به مقصد برسانم، شما راننده‌هایی هستید که ماشین را ته دره می‌اندازید و من ومردم هم در آن هستیم، چرا نگران نباشم؟این فراز‌ها از رفتارهای علی(ع)نشان می‌دهد که با حفظ همه جهات شرعی وقانونی، گرفتن مناصب برای کسانی که صلاحیت آن را دارند، لازم است. فتوای فقهای ما هم دراین‌باره «وجوب کفایی» است.

 

اصلاح‌طلبانی که خود را در داخل نظام تعریف می‌کنند، خارج از بحث ما هستند. الان شاهدیم که جمعی از ابواب جمعی فتنه 88 دارند برنامه‌ریزی و یارگیری می‌کنند که خودشان را به مجلس خبرگان تحمیل کنند. در این‌باره چه دیدگاهی دارید؟

من در پاسخ به پرسش قبلی اشاره کردم که کسانی که با نظام و رهبری مشکل دارند، نه قانون و نه مردم اجازه نخواهند داد که به مراکزی راه پیدا کنند که اعتقاد و التزام به قوانین کشور، از شرایط آن است، این امر واضحی است. اما یک نکته را نباید از یاد ببریم. نمی‌شود که ما نظامی داشته باشیم که اساساً در آن منتقدی نباشد! البته منتقدی که دراصول کلان با ما مشترک باشد، اما در اداره کشور نظرات و سلایق متفاوت خود را بگوید. مگر ما اصولگراها معصوم هستیم که هر کسی مخالف ما بود، او مطلقا طردشود؟ ممکن است ما هم در بعضی موارد اشتباه کنیم. پس اگر این طور است که معصومیتی در کار نیست، دست به دست شدنِ مناصب وقدرت هم هیچ امر خطرناکی نیست. الان ریاست جمهوری از دست اصولگراها به دست گروه مقابل افتاده است، آسمان به زمین آمده است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ مثلاً آنها الان دارند به جای تیم قبلی، با غربی‌ها مذاکره می‌کنند، خب از دوحال خارج نیست: یا موفق می‌شوند که نهایتا موفقیت آنها، موفقیت نظام و رهبری است چراکه اساسا رهبری به آنها اجازه انجام این مذاکرات را داده و از آن حمایت کرده است یا موفق نمی‌شوند و مشخص می‌شود که همان شیوه قبلی باید اعمال شود. ما امروز می‌بینیم رئیس‌‌جمهور خیلی بهتر از قبلی‌ها، در اطاعت از رهبری صحبت می‌کند. همه می‌دانیم ایشان قبل از اینکه رئیس‌‌جمهور هم بشود، در این قسمت، سابقه مثبتی داشت و منصوب رهبری هم بود. الان هم معتقد به ولایت است، هم معتقد به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، هم علاقه‌مند به آقای‌هاشمی! اما این دلیل نمی‌شود تا زمانی که خطایی فاحش مرتکب نشده است و فقط به دلیل اینکه به آن آقا عقیده دارد، به ایشان یک علامت باطل شد بزنیم؟ به نظر نمی‌رسد که این کار منطقی باشد.

 

به نظر می‌رسد در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب، هنوز دستور‌العمل و منشوری برای تعامل و روشن کردن کف و سقف اخلاقی رقابت میان نیروهای درون نظام تعریف نشده است. از منظر حضرتعالی باید این دستور‌العمل را از کجا و چگونه استخراج و مدون کرد؟

 

من امروز ظهر دعوت شده بودم به «‌برنامه آفتاب شرقی» درتلویزیون. درآنجا گفتم: وقتی امام صادق(ع) فرمود وقتی دو تن از شیعیان ما با هم قهر می‌کنند، من با هر دوی آنها قهر و به هر دویشان لعن می‌کنم. گفتم اگر اصولگرا واقعاً اصولگرا و اصلاح‌طلب واقعاً اصلاح‌طلب و هر دو از اصحاب امام زمان(عج) هستند، الان اگر امام زمان(عج) همان حرف امام صادق(ع) را تکرار کنند، لعن امام(عج) برای آنها مصیبت خواهد بود. چرا ما باید در این خطر قرار بگیریم؟ همانطور که عرض کردم فردِ قدرت‌طلب، نه اصولگراست، نه اصلاح‌طلب. این خصوصیت ممکن است هم در اصولگراها به شکلی ظهور می‌کند، هم در اصلاح‌طلب‌ها. حساب قدرت‌طلب را کنار بگذارید. با قدرت‌طلب قهر کنید و نزدیکش هم نشوید. چرا؟ چون شما را به کمترین بهایی می‌فروشد. مملکت را می‌فروشد. قدرت خودش را می‌خواهد. دیدید کلاهی چه کرد؟ دیدید کشمیری چه کرد؟ دیدید عده‌ای در سال 88 چه کردند؟ الان همه اینها در قید حیاتند و همچنان دارند آب خنک می‌خورند! اعتماد به اینها یعنی چه؟ ما باید سیستم اطلاعاتی خودمان را قوی کنیم. این بچه‌هایی که دارند شب و روز زحمت می‌کشند که این دشمنان و فریب‌خوردگان و تحرکات آنها را رصد کنند، به واقع و همانگونه که امام فرمود سربازان گمنام امام زمان(عج) هستند، چون نمی‌توانند برای مردم کارشان را توضیح بدهند که آنها هم تشویقشان بزنند. کارشان شبیه به جهاد سازندگی است، در دوره جنگ در جبهه‌ها، آنها‌ را هم نمی‌توانستیم تشویق کنیم، چون عملیات‌ها لو می‌رفتند! وزارت اطلاعات ما باید کمی بیشتر کار کند و در متن رویدادهای جامعه بیاید، با این حال نباید اطلاعات سیاسی شود. آنها باید سازمان خودشان را داشته باشند و کار سازمانی خودش را بکنند. مثل نیروهای مسلح که سیاسی شدن برایشان آفت است. منتها باید به مسئولان اطلاع‌رسانی کنند، اعضای دفترشان را به خودشان معرفی کنند، رفقایشان را به خودشان معرفی کنند، این عین سیاسی نبودن است. مثلاً اگر انسان موجهی در اصلاح‌طلب‌ها، دوست نامحرمی دارد و اینها از خصوصیات او اطلاع دارند، محرمانه به او منتقل کنند، باید آنها را آگاه و بیدار کنند. همان طور که امام راحل(ره) با کمال صمیمیت به بعضی از دوستانشان می‌گفتند دفاتر و بیوتتان را درست کنید، اما متأسفانه نشد.

 

جنابعالی تصور می‌فرمایید که الان این کار نمی‌شود و یا در گذشته نشده است؟ در ماجرای فتنه 88 بارها به بعضی از مسئولان درباره رفتارهای فرزندان و مرتبطان به آنها تذکر داده شد، اما آنها نشان دادند که اساساً دوست دارند دست آنها را باز بگذارند! این روند تاهمین الان هم ادامه دارد!

من فکر می‌کنم که مواردی از این دست استثناست، وگرنه چه آدمی است که علاقه‌مند نباشد که یک دستگاه امین و مسلط، اطلاعاتی درباره اطرافیان انسان و کارهای او دراختیارش بگذارد؟ شاهد این سخن هم ارتباط خوبی است که وزارت اطلاعات با بسیاری از بیوت و مسئولان داشته و دارد. به هرحال، نسبت به انتخابات‌های آینده و مخصوصاً خبرگان، بسیار طبیعی است که رقابت‌هایی در جریان آن وارد شود و نفس آن هم امرمذمومی نیست، چون دست‌کم موجب حضور بیشتر مردم در صحنه می‌شود.

 

با عنایت به برخی صحنه‌سازی‌هایی که برخی جریانات مشکوک برای حضور در انتخابات‌های پیش رو‌ به ویژه انتخابات خبرگان انجام می‌دهند، به نظر شما بهتر است چه شخصیت‌ها و افرادی درانتخابات خبرگان کاندیدا شوند؟

 

بهتر است که اگر کسی می‌خواهد به خبرگان بیاید، با آرای سنگینی بیاید و پشتوانه سنگینی داشته باشد، در این صورت مجموعه خبرگان هم وزین و سنگین می‌شود. علمای شاخص و نامدار در شهرستان‌ها و کسانی که حالت شیخوخیت دارند، می‌توانند دراین امر مؤثر باشند. این موجب می‌شود که عده‌ای بعد از آن نگویند این مجموعه بیش از یک‌سوم آرای مملکت را ندارد، چطور کل تصمیمات جامعه را به اینها واگذار کنیم؟ «جانب دل‌ها نگاه دار که سلطان/ ملک نگیرد اگر سپاه ندارد». ما باید جانبِ مردم را داشته باشیم. درانتخابات اگر اصولگراها مردمدارتر بودند، مردم به آنها رأی خواهند داد، کما اینکه این اتفاق درسال 84 افتاد. کما اینکه اگرمردمداری گروه مقابل بیشتر باشد، مردم هم به آنها رأی خواهند داد. کاندیدای این عرصه، باید صفات لازم را داشته باشد. مثلاً مردم برای این انتخابات به حافظ قرآن رأی نمی‌دهند! چرا؟ می‌گویند: حافظ قرآن برای مسابقات حفظ قرآن خوب است، برای مشورت در مورد موضوع رهبری بینش سیاسی، تقوا، دانش، فقاهت و... مهم است.

 

خاطرم هست که در خرداد سال76، آقای خاتمی کاندیدای ریاست جمهوری شده بود. از عده‌ای درباره صلاحیت ایشان از من سؤال کردند، گفتند: آقای خاتمی تو دل بروتر است، گیرایی سیمای ظاهرش بیشتر است! گفتم: اگر یزید هم سیمای بهتری داشت به او رأی می‌دهید؟ ـ می‌دانید که برخی تاریخ‌نویسان درباره او چنین ادعایی کرده‌اند ـ خبر این حرف ِ من که به ایشان رسیده بود، باعث دلخوری ایشان شد!درحالی که در مثل مناقشه نیست، نمی‌خواستم علیه ایشان حرفی بزنم. می‌خواستم به ادعا جواب بدهم و نه به مدعا. اگر انسان حرف حق زد چوبش را هم می‌خورد!

ادامه دارد./993/د102/ج

منبع: جوان
ارسال نظرات