تفسیر روشمند قرآن کریم
به گزارش سرویس پیشخون خبرگزاری رسا، تفسیر قرآن کریم و چگونگی ارائه آن همواره مورد توجه علاقه مندان به قرآن بوده و هست. یک سؤال اساسی در مورد تفسیر این است که آیا یک روش تفسیری دارای قواعد و تفکیک آن از سلایق و ذوقیات اشخاص وجود دارد؟ مؤلفه های روش صحیح تفسیری چیست؟ در این مجال برآنیم در گفتوگو با حجت الاسلام میرعرب عضو هیأت علمی مرکز فرهنگ و معارف قرآن این موضوع را بررسی کنیم.
به عنوان اولین سوال لطفا بفرمائید آیا اساساً چیزی به نام روش تفسیر قرآن، قابل بحث و گفت وگو است؟
ابتدا لازم است دو اصطلاح روش و گرایش یا منهج و اتجاه را از هم جدا کنیم. این دو خیلی وقت ها خلط می شوند. منهج همان روش است و مقصود از آن همان چیزی است که مورد بحث ماست. روش است که یا اجتهادی است یا نقلی یا ترکیبی. اتجاه همان گرایش است که تحت تاثیر اندوخته ها و ذوق فکری و مطالعاتی مفسر شکل می گیرد. کسی که اهل فلسفه است نوع بیان و برداشت هایش رنگ و لعاب فلسفی دارد و آنکه عرفان خوانده، عرفانی.
در مورد تفاوت تفسیر اجتهادی و نقلی هم یک مسئله مهم مغفول مانده و هر کس را که از احادیث فراوان استفاده کرده از گروه مفسران اجتهادی خارج کرده اند. به نظر ما این برخورد صحیح نیست؛ زیرا بعضی از مفسران علاقه مند به احادیث اهل بیت(ع) اجتهاد خود را در قالب احادیث ارائه کرده اند؛ مثلا شیخ حر عاملی احادیث را به گونه چیده و تقطیع کرده که نظر فقهی خود را نشان دهد یا در مورد مرحوم کلینی بعضی از بزرگان فقه معتقدند چینش هدفمند و اجتهادی است و او فتاوای خود را به این روش القا کرده است. بعضی هم گر چه احادیث را جدا کرده و به ظاهر بعد از اجتهاد خود آورده اند، اما دقت در احادیث مطرح شده نشان می دهد که اساس نظر خود را از احادیث گرفته اند.
نکته دیگر تفاوت روش تفسیری و تفسیر روشمند است. روش تفسیری منهج کلی حاکم بر تفسیر است، ولی تفسیر روشمند یعنی ملاحظه قواعد تحقیق و تامین مقدمات لازم برای فهم قرآن.
نکته دیگر این است که با توجه به اینکه در معنای تفسیر اختلاف وجود دارد، ما معروف ترین معنا را که "بیان معنای مقصود از آیات قرآن" است، مد نظر قرار می دهیم. بر این اساس مقصود از «روش تفسیر»، شیوه ای است که مفسران برای فهم مراد خداوند از آیات قرآنی در نظر گرفته و به کار برده اند.
ممکن است گفته شود که رسیدن به هدف مهم است، چرا دنبال بستن دست مفسر باشیم و بخواهیم او را وادار به اجرای قوانین و قواعدی کنیم که نتواند تمام ذوق و سلیقه خود را به کار گیرد! بعضی معتقدند اصولاً فهم و پی بردن به مراد خداوند شیوه معینی ندارد و طبق سلیقه افراد است.
بعضی هم می گویند همانطور که فکر قانون می خواهد، که منطق برای تامین این نیاز ساخته شده است، قرآن هم قانون مند است و باید قوانین ارائه معارف آن استخراج شود و تفسیرش بر اساس همان قواعد ارائه گردد.
این بیان شما نشان می دهد که روش تفسیر را هم باید از خود قرآن استخراج کرد، آیا چنین است؟
بله، قرآن مجید کتابی است دارای قواعد خاص و کتابی است بیانگر قواعد سخن گفتن، تبیین و تحلیل کردن. قرآن که تبیان هر چیز است، به فرمایش علامه طباطبایی چگونه می شود که راه تبیین خود را بیان نکرده باشد. مثلا قرآن ارشاد کرده که یکی از وظایف پیامبر(ص) تبیین معارف قرآن است، ما باید با مطالعات دقیق روش پیامبر را در تفسیر به دست آوریم و مناط سازی کنیم و منطق فهم را بیابیم تا بتوانیم بر اساس آن تفسیر درستی داشته باشیم.
آیا از شیوه های تفسیر متن در دنیای غرب می توانیم برای تفسیر قرآن استفاده کنیم؟
ببینید، قرآن کتاب فطرت است و بر اساس اطلاعات موجود در فطرت ارائه شده است. زبان قرآن زبان فطرت و محتوای آن برای هدایت فطرت الهی انسان است. اگر آنچه آنان به عنوان روش تفسیر متن ارائه می کنند، برخاسته از فطرت انسانی باشد، هیچ مانعی ندارد، بلکه راه همین است. ولی یک نکته در مورد این مسئله این است که آنان برای تفسیر متن تحریف شده تورات و انجیل قواعدی ساخته اند که هدف دار است و از حقیقت دور است. آنان اساسا زبان متن ماورائی را از زبان فطرت و عرف عقلا جدا کردند و سعی کرده اند متن مقدس را بر اساس میل خود توجیه کنند، این باشد قابل پذیرش نیست. قرآن برای مردم نازل شده، مخاطبش قلب مردم است و با فطرت آنان سخن می گوید. روشی غیر از آنچه با فطرت انسانی هماهنگ است، جواب نخواهد داد.
همیشه به ذهن می آید که آیا تفاسیر موجود روش خاصی را مراعات کرده اند، یا نه آنها تفسیر نوشته اند و بعد کسانی برای آنها روش و گرایش درآورده اند؟
این سؤال خیلی بحث می طلبد. اینکه مفسران صاحب روش بوده اند یا نه، نه اثبات مطلق درست است و نه نفی مطلق. بعضی از مفسران از همان دوره های اول تفسیر صاحب سبک و روش بوده اند.
بی قاعده ترین تفاسیر، تفاسیر نقلی هستند که اگر روششان را نقلی نام دهیم، روشمندی آنها بسیار مشکل است. کلینی (رحمه الله) محدث است، نویسندگان تفاسیر روایی هم محدثند. کلینی از اول تا آخر روشمند کار کرده است، حتی در چینش احادیث قوی را بر ضعیف مقدم کرده و اجتهاد خود را در قالب همین چینش نشان داده است، ولی نورالثقلین جز ترتیب آیات هیچ ساختار دیگری ندارد. مثلا او می توانست، احادیث نزول را همه جا مقدم بدارد، بعد احادیث مفهومی و در پایان احادیث تاویلی، ولی چنین نیست.
ولی مجمع البیان با اینکه در واقع بازنویسی تبیان شیخ طوسی است، هنرش همین روشمند کردن تفسیر است. البته اجتهادات عالی و دقیقی هم دارد، ولی چنانکه ما می فهمیم، دغدغه اصلی ساختار دادن و روشمند کردن تفسیر قرآن است. ایشان علاوه بر اینکه روش دارد، قواعد تفسیر روشمند را هم به خوبی مراعات کرده است. لغت را جداگانه، سبب و شأن نزول جدا، وجوه ادبی همینطور و در پایان معنای آیه را آورده است. از نظر منهج و روش ترکیبی از نقلی و اجتهادی است که شاید بخش نقلی لازمه اجتهاد است. امثال ایشان کم است ولی هست.
البته تفاسیری هم داریم، چه فارسی و چه عربی، که در هر آیه ای سبکی متفاوت دارند و اجتهادی و نقلی بودنشان هم معلوم نیست.
نکته مهمی که به نظر می رسد بیانش ضروری است این است که اگر مفسر هدفش را بیان و توضیح کلام خدا بگذارد، نه لغت پراکنی و یا اصطلاح پراکنی، آن وقت باید بیندیشد که بهترین راه آسان کردن فهم کتاب خدا چیست؟ برای یافتن بهترین روش برای تامین هدف یاد شده، باید مطالعات واقعی انجام شود. هم تفاسیر دیده شود و هم مشاوره های میدانی صورت گیرد. متاسفانه گاهی روش در محیط بسته انتخاب می شود که نتیجه اش اختصاصی شدن و یا انباری شدن تفسیر میشود.
روشی مفید است که خواننده از آن سود ببرد. ممکن است لازم باشد از داستان، خاطره، مثال، حدیث و... استفاده شود تا آیه ای درست فهمیده شود، مفسر نباید ابا کند.
به اعتقاد ما بهترین روش بیانی و انتقال مفاهیم قرآن، همان روشی است که همه عقلا در گفت وگوهای عاقلانه خود به کار میگیرند. خداوند در مقام بیان قرآن، همان اصولی را که انسانها در گفت وگوهای خود به کار میگیرند، به کار گرفته است؛ لذا اگر آن اصول را مورد توجه قرار دهیم، به خوبی می توانیم به مقصود خداوند نایل شویم. البته، عظمت قرآن هم باید ملاحظه شود.
روش تفسیر قرآن نباید خودساخته باشد. برای ایجاد ارتباط و القای مقاصد بهترین شیوه همان است که حتی پیش از نزول قرآن در سرشت انسان نهاده شده است. مخاطب قرآن مردم هستند و مردم روش تحمیلی و قسری را نمی توانند هضم کنند. قرآن آیات بینات است، پیچیده و مغلق گفتن و نوشتن مقاصد قرآن را منتقل نمی کند. کشف، تنظیم، تدقیق، تنقیح و ساماندهی شیوه مفاهمه و مکالمه عقلا پیشنهاد ماست. ابداع و ایجاد لازم نیست.
یکی از مشکلات اساسی در تفسیر عدم توانایی مفسر در هماهنگ کردن راه و هدف است. راهی که هر مفسر پیش می گیرد، اگر متناسب با هدف باشد، آن روش صحیح، در غیر این صورت روش ناصحیح است.
یکی از نکاتی بسیار تذکر داده می شود، خطر تفسیر به رأی است، شما با این مسئله چگونه برخورد می کنید، اساسا تفسیر به رأی چگونه اتفاق میافتد؟
تفسیر به رأی ناشی از خودخواهی و بیماری است. روایات این باب اگر ملاحظه شود معلوم می شود که کسانی به این می افتند که مقصودشان از تفسیر فهماندن قرآن نیست! گاهی برای تامین مادیات یا فرار از مشکلات آیه ای را تفسیر می کند، گاهی برای توجیه یک فکری که مطرح کرده و پشتوانه ای ندارد، گاهی کسی می بیند نامش در میان مردم بزرگ شده، و می خواهد خودی نشان دهد و.... وگر نه کسی که هدفش ترویج معارف الهی است، مطالعه لازم را در حد توان انجام می دهد و همیشه هم تذکر می دهد که آنچه می گوید برداشت اوست، تفسیر به رأی نخواهد داشت.
هیچ مفسری خالی از خطا نگفته و ننوشته، مهم هدف و نحوه ی ارائه مطلب است. مفسری که قواعد بیان را می داند و اصول مفاهمه را رعایت می کند، گرفتار تفسیر به رأی نخواهد شد.
روش صحیح تفسیر، اصول و معیارهایی دارد؛ مانند ظهورگیری از مطلقات قرآن پس از فحص از قیدهای آن. مردم در محاورات روزمره یا نوشته های خود، گاهی به سبب مصلحتهایی، مطالب خود را ابتدا به صورت مطلق بیان می کنند و بعداً در جایگاه های مختلف، بر حسب نیاز و اقتضای شرایط، قیدهایی را بر بیان مطلق خود میآورند.
انسانها در چنین موقعیت هایی برای درک تطور گفتار یا نوشتاری، این قاعده را رعایت میکنند که ابتدا قیدها و قرینه های مسأله را جست وجو می کنند. بدون تفحص و جست و جوی قیود و قرائن، از کلام یا نوشتار کسی ظهورگیری نمی کنند و تنها پس از فحص و اطمینان به فقدان قیود، اطلاق مسأله را مراد گوینده یا نویسنده تلقی می کنند. البته مباحثی در این زمینه وجود دارد که مصاحبه نمی تواند محل طرح آنها باشد./907/د101/س
منبع: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی