۰۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۴
کد خبر: ۲۳۳۲۷۴
به مناسبت ولادت امام موسی کاظم؛

ویژه نامه اینترنتی «خورشید، خورشید است حتی در زندان» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «خورشید، خورشید است حتی در چهاردیواری زندان» به مناسبت ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شد.
ويژه‌نامه ولادت امام کاظم عليه‌السلام

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه‌نامه اینترنتی «خورشید، خورشید است حتی در چهاردیواری زندان» شامل بخش‌های مختلفی همچون مقالات، گالری، کارت پستال، پیامک، احادیث، پرسش و پاسخ و مقالات مرتبط  در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.

 

از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به «زندگی‌نامه امام کاظم علیه‌السلام»، «عبد صالح، کانون حکمت و اندیشه»، «امام کاظم علیه‌السلام؛ تجلی سخاوت بی‌پایان علوم»، «نقش امام موسی کاظم علیه‌السلام در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی»، «احیاگر جنبش علمی امام صادق علیه‌السلام»، «حق‌گرایی و باطل‌ستیزی امام کاظم علیه‌السلام»، «حکایاتی شگرف از امام کاظم علیه‌السلام»، «قرآن در سیره و سخن امام کاظم علیه‌السلام»، «از مرزبانی فکری تا مجاهدات اجتماعی و سیاسی»، «امام کاظم علیه‌السلام اسوه ظلم‌ستیزی»، «فضائل و مناقب امام موسی کاظم علیه‌السلام» و «کاظم‌الغیظ علیه‌السام و سیاست» اشاره کرد.

 

درس‌آموزی در مدرسه امام کاظم علیه السلام

در بخشی از این ویژه‌نامه آمده است: امامان معصوم علیهم السلام برگزیدگان الهى از میان بندگانش مى‏‌باشند که در پرتو شناخت عمیق پروردگار و عبادت خالصانه او، چشمه سارهاى حکمت و دانش بر جویبار دل و جانشان به جریان افتاده و آنان را از میان دیگر بندگان، گزیده و وارث کتاب خویش کرده است.

 

پیشواى هفتم امام موسی کاظم علیه السلام مظهر کامل فضائل و مکارم اخلاقى بود، ایشان کوهى از بردبارى و گذشت که لقب «کاظم» براى آن حضرت حاکى از این خلق نیکو و نشانه شهرت ایشان به فرو خوردن خشم و حلم است، بسیار اتفاق مى‏‌افتاد که آن گرامى پاسخ بدی‌ها و ناسزاگویی‌هاى افراد نادان را با نیکى و احسان مى‌‏داد.

 

حضرت موسى کاظم علیه السلام، پارساترین، داناترین، بخشنده‌‏ترین و بزرگ منش‌‏ترین شخصیت عصر خویش بود، ایشان در عبادت، یگانه عصر خود و کمتر شبى در عمرش سر به بالین آسایش مى‏‌گذارد. لقب «عبد صالح» براى آن حضرت، بیانگر فزونى عبادت اوست.

 

امام کاظم علیه السلام انس ویژه‌‏اى با قرآن داشت، و آن را با لحنى زیبا و با تدبر و تأمل تلاوت مى‏‌کرد و به هنگام تلاوت محزون مى‌‏شد چندان که شنوندگان به گریه مى‏‌افتادند، به آیات عذاب که مى‏‌‌رسید قطرات اشک از دیدگانش سرازیر مى‏‌گشت.

 

آن حضرت علاوه بر آن که در عمل، روشى زاهدانه داشت و وجودش در این زمینه اسوى دیگران بود، مظاهر زهد، علاوه بر سیره امام کاظم علیه السلام در سخنان ارزشمند او نیز نمایان است. آن حضرت گاهى از یاران زاهد و وارسته رسول خدا صلّى الله علیه و آله همچون ابوذر، یاد و از سیره و زندگى زاهدانه او تجلیل مى‌‏کرد، و گاهى یاران و پیروان خود را به بى‌­اعتنایى نسبت به دنیا و ارج نهادن به شخصیت الهى و معنوى خویش ترغیب مى‏‌کرد.

 

ایشان فردى سخاوتمند و بزرگوار بود، گره گشایى از کار دیگران از جمله فعالیت‌هاى اجتماعى امام کاظم علیه السلام و نسبت به همه مردم، مهربان و دلسوز بود و در رفع نیازمندی‌ها و مشکلات آنان مى‏‌کوشید، از بینوایان مدینه تفقد مى‏‌کرد و پول و دیگر نیازمندی‌هاى ضرورى را به خانه‌هایشان مى‌‏برد، بدون آن که آنان متوجه شوند که از کجا رسیده است، مگر پس از رحلت آن حضرت متوجه شدند و همه این سجایا نیاز امروز جامعه ما بلکه تمام جوامع بشری است.

 

احیاگر جنبش علمی امام صادق (ع)

در این مقاله از ویژه‌نامه می‌خوانیم: هفتم صفر سال 128 هجری آسمان «ابواء»- منطقه کوچکی میان مکه و مدینه- با شکفتن گلی دیگر از گلستان امامت عطرآگین گشت. موسی کاظم(ع) از مادری به نام «حمیده خاتون» از بهترین بانوان عصر خویش متولد شد و پرورش یافت؛ همان بزرگواری که امام باقر(ع) در زمان ازدواج فرزند گرامی شان امام صادق(ع) با وی فرموده بود: «تو بانوی بزرگواری هستی که هم در دنیا ستوده خواهی بود و مدح و فضایل و ملکات ایمانی تو در آخرت بر سر زبانها خواهد بود».

 

امام جعفر صادق(ع) ؛ پدر بزرگوار ایشان نیز امامی است که فرهنگ و ادبیات جهان تشیع با فرهنگ عملی آن امام همام گره خورده است.

 

ماجرای تولد

ابوبصیر درباره چگونگی تولد موسی بن جعفر(ع) می گوید: من همراه امام صادق(ع) بودم هنگام بازگشت از حج و در بین مکه و مدینه مشغول صرف صبحانه بودیم، پیکی از سوی همسر بزرگوار ایشان آمده و پیغامی را به حضرت داد، در آن هنگام امام بی درنگ برخاست و فرمود: «خداوند به من فرزندی عنایت کرد که در میان مخلوقات پروردگار یکی از بهترین و یکی از آبرومندترین خلق خداست. این فرزند بعد از من امامی برای خلق است».

 

ابوبصیر به نقل از امام صادق(ع) می گوید: هنگامی که آن کودک متولد شد، دستهایش را بر زمین نهاد و سر به سوی آسمان بلند کرده و در پیشگاه خدای متعال آغاز به ستایش کرد که این کار نشانه رسول خدا(ص) و اوصیای بعد از ایشان است.

 

امام کاظم(ع) در معرفی خود فرموده است: «اگر از من می پرسید من فرزند محمد مصطفی(ص) حبیب خدایم. از نسل اسماعیل ذبیح ا... و فرزند ابراهیم خلیل. اگر از شهر من می پرسی، من اصالتاً از شهر و دیاری هستم که واجب است مسلمانان در طول عمر یک بار برای انجام وظیفه (انجام فریضه حج) بدانجا آیند. اگر از مفاخر من می پرسی، از خاندانی هستم که بینیِ گردن کشان و ستمگران را به خاک مالیده، باعث شدند مردم راه هدایت را بشناسند و به سوی توحید روی آرند. اگر شهرت مرا خواهی، من از آل محمدم که خدای دستور داده است که در نماز بر ما درود فرستند».

 

ویژگی‌های اخلاقی

امام موسی کاظم(ع) ، در علم و حلم، تواضع و مکارم اخلاق شهرتی بسیار داشت و دانش وصف ناپذیر و صفات برجسته اخلاقی اش از او تندیسی از انسانی کامل ساخته بود. امام(ع) ، بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بی کران خویش تربیت می فرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبالغی را در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. کیسه های موسی بن جعفر(ع) در مدینه معروف بود و اگر به کسی یک کیسه می رسید بی نیاز می گشت. با این حال در اتاقی که نمازش را به جای می آورد جز بوریا و مصحف چیزی در آن یافت نمی شد، زیرا در دودمان مقدس و تقوی و در بیت رفیع زهد و عبادت پرورش یافته بود؛ دودمانی که ایمان به خدا و عشق و علاقه به فضایل معنوی و خصایص انسانی از در و دیوار و جوانب زندگی آن می بارید و همگان شیفته و دلباخته عبادت و ستایش پروردگار بودند.

 

زیباترین ساعات زندگی ایشان هنگام خلوت کردن با آفریدگارش سپری می شد و لذت بخش ترین اوقات عمر او را نماز و انجام فرایض الهی تشکیل می داد. هنگام عبادت با تمام وجود و با تمام احساسات و عواطف خود، متوجه کمال مطلق و معبود بی همتا می گشت و قطره وجود خود را به اقیانوس بی کران هستی بخش جهان پیوند می داد، قطرات اشک شوق بی اختیار بر صورتش می نشست و آرام آرام بر زمین می غلتید. پس از انجام فرایض و واجبات به مستحبات می پرداخت، نافله شب را تا وقت فریضه صبح ادامه می داد، سپس تا طلوع آفتاب به تعقیبات و دعاها می پرداخت، تا هنگام زوال و وقت ظهر در این حالت روحانی باقی می ماند.

 

سیره علمی

امام موسی کاظم(ع) در علم و دانش نیز سرآمد بود؛ هنوز کودکی بیشتر نبود که فقهای مشهوری چون ابوحنیفه از او مسأله می پرسیدند و کسب علم می کردند. ایشان از همان کودکی در مجلس درس پدر، که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری است، شرکت می جست و روح و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب می کرد. در بحثهای علمی حضور می یافت و در میان بهت اطرافیان، فردی کهنه کار و قوی، اهل بحث و منطق و قادر به اثبات مباحث دشوار و معضل علمی بود و این موجب محبوبیت آن حضرت نزد امام جعفر صادق(ع) و اصحاب گردیده بود.

 

ایشان پس از پدر نهضت علمی او را دنبال کرد و پیروانش را که پراکنده شده بودند، از نو گرد هم آورد و به مجلس درس آنها سر و سامان داد. البته وضعیت برای این اقدام امام مساعد نبود، اما او از هر فرصتی برای تحقق این هدف سود می جست و لحظه ای از تلاش و کوشش باز نایستاد و در راه تکامل جنبش علمی و نهضت فرهنگی اسلام تلاش کرد و صدها محدث، مفسر و مبلغ تربیت نمود و به کمک آنها توانست از مکتب تشیع پاسداری کند و حرکت آن را تداوم بخشد.

 

امام کاظم(ع) مردم را به تفکر و تعقل دعوت می کرد و متذکر می شد هر چیزی راهنمایی دارد و راهنمای عقل، تفکر است و از نشانه های تفکر، سکوت و خاموشی است. این خود سبب می شود افراد کمتر سخن بگویند و بیشتر بیندیشند تا حقایق را به دست آورند. ایشان در این خصوص می فرماید: «آدمی از سوی خدا دو حجت دارد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر، خدا و انبیا و ائمه اند و حجت باطن، عقل است».

 

یادگارهای علمی و فکری امام موسی بن جعفر(ع) که در کتابهای حدیث و فقه و کلام و تفسیر ثبت گردیده است یکی از بهترین و غنی ترین میراثهای علمی است که اصول زندگی و روشهای تربیتی و معارف ماوراءالطبیعه را با محکم ترین و استوارترین بیانها در اختیار پویندگان آن معارف قرار می دهد و اسرار آفرینش را با عالی ترین بیانات توضیح می دهد که امروز علم با آن همه پیشرفت و ترقی فراتر از آن گام ننهاده است.

 

یکی از یادگارهای علمی و کلامی امام کاظم(ع) ، حدیث شریف «عقل» است که مبانی کلامی و فلسفی مستحکمی دارد.

 

صدر المتألهین در شرح و تقریط حدیث شریف عقل که امام(ع) به یکی از یاران خود بنام «هشام بن حکم» القاء فرموده است، چنین می نویسد: «این حدیث عقل در برگیرنده بزرگترین مشخصات و ویژگیهای عقل است که در محتویات خود معارف عالیه ای از قرآن مجید را دارد این حدیث شریف محتوی معارف پر ارج الهی است که همانند آن را در چندین مجلد از کتابهای عرفا و دانشمندان صاحب نظر نمی توان پیدا نمود. جامعیت حدیث از آن نظر است که اشاراتی به علم ماوراءالطبیعت فلکیات، روان شناسی، اخلاق، سیاست مدنی، تربیتی و... دارد و از نظر مواعظ و پند و اندرز سرشار و غنی است».

 

امام موسی بن جعفر(ع) بعد از رحلت پدر عالیقدرش مدیر دانشگاه وسیع و بزرگی بود که از پدر به میراث مانده بود. دانشگاهی که مدیریت علمی آن به امام واگذار گردید، در حال توسعه و گسترش و در برگیرنده هزاران دانشجو و استاد بود که در کلاسهای مختلف آن از مکتب پر فیض امام صادق(ع) دانش آموخته و اکنون مشغول گذراندن مدارج عالی تری از دانش و فضیلت بودند.

 

گروههای متعددی از متکلمان و فقیهان، فیلسوفان و محدثان، مفسران و مورخان، ادیبان و شاعران و دیگر طبقات مختلف علمی اکنون متوجه مقام علمی الهی امام موسی بن جعفر(ع) گردیده اند و از کمالات و فضایل و دانش بی پایان او بهره مند می شدند و گرد شمع وجود او را فرا می گرفتند تا مبانی مکتب فکری و علمی اسلامی را غنی تر و پربارتر سازند و نور درخشان اسلامی را روشن تر و تابان تر نمایند.

 

امام موسی بن جعفر(ع) دانشمندترین و با فضیلت ترین مردم عصر خود بود و علم و دانش او همانند انبیا از منبع پر فیض الهام و کرامت الهی سرچشمه گرفته بود و در مکتب تربیتی خاندان رسالت و طهارت(ع) تکمیل و سرشار گردیده بود.

 

علی بن ابی حمزه یکی از سران و ارکان گروه واقفیه می گوید: در سال آخر عمر امام صادق(ع) نزد فرزندش، موسی بن جعفر(ع) رفتم و پرسیدم: «سن شما چقدر است؟»، فرمود: «19 سال»، گفتم: «پدرتان رازی را با من در میان گذاشته است. آیا می توانید بگویید آن راز چیست؟»، فرمود: «آری» و سپس تمام مطلب را بی کم و کاست بیان فرمود. علی بن ابی حمزه در جایی دیگر می گوید: نزد حضرت موسی بن جعفر(ع) بودم که 30 غلام را که از حبشه برای او خریده بودند، به محضرش آوردند. یکی از آنها که نیکو سخن می گفت با امام سخن گفت.

 

امام(ع) نیز با همان زبان جواب وی را گفت. آن غلام و نیز تمام جمع از این مسأله شگفت زده شدند. آنان گمان کردند امام زبانشان را نمی فهمد. ایشان به آن غلام گفت: من به تو پولی می دهم و تو به هر یک از این غلامان 30 درهم بپرداز. غلامان از محضر امام خارج شده به هم می گفتند: او - امام موسی کاظم(ع) - بلیغ تر از ما به زبان خود ما سخن می گوید و این نعمتی است که خداوند به ما ارزانی داشته است.

 

علی بن ابی حمزه گوید: به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چنین دیدم که شما با این حبشی ها با زبان خودشان سخن گفتید؟! آن حضرت فرمود: آری. گفتم: در میان آنها تنها به آن غلام امر کردید؟! فرمود: بلی به او گفتم که در حق سایر بردگان نیکی کند و به هر یک از آنها ماهیانه 30 درهم بپردازد، چون او وقتی به سخن آمد از دیگران داناتر می نمود، او از تبار پادشاهان آنها بود. پس او را بر دیگران گماردم تا به نیازهای آنها رسیدگی کند. افزون بر این او غلامی راستگوست. سپس فرمود: شاید تو از اینکه من با آنان به زبان حبشی سخن گفتم در شگفت شدی؟ گفتم: به خدا سوگند آری. فرمود: تعجب نکن! امام به منزله دریاست که آنچه نزد اوست هیچ گاه تمام نمی شود و شگفتیهای او بیش از شگفتیهای دریاست.

 

کانون حکمت و اندیشه

امام صادق(ع) در تصدیق دانش و آگاهیهای علمی فرزند بزرگوار خویش می فرماید: فرزندم موسی به حدی آمادگی علمی دارد که اگر از تمام محتویات قرآن از او پرسش نمایی با دانش و علم کافی که دارد به تو پاسخ قانع کننده ای می دهد. او کانون حکمت، فهم، معرفت و اندیشه است.

 

در وسعت و تبحر علمی او کافی است که در نظر آوریم که دانشمندان و محدثان در فنون مختلف اسلامی از وی حقایقی نقل کرده اند که کتابها و دفاتر خود را با آنها پر ساخته اند بحدی که آن حضرت با لقب «عالم» شهرت یافته است.

 

عصر امام(ع) از نظر علم و دانش، یکی از درخشان ترین اعصار اسلامی بوده است، دانش و هنرهای گوناگون در آن عصر پا بر پلکان اعتلاء نهاده بود. عصر طلایی دانشها و هنرهای ظریف در دنیای اسلام آغاز گشته بود، در چنین عصری که دیوانها و کتابهای دانشمندان ایران، یونان و هند به زبان تازی ترجمه می شد و فلسفه و ادبیات و دیگر شاخه های علوم آن روز در اوج اعتلای نسبی خود بود، پیشوای هفتم ما را در محافل علمی دانشمندان و مجامع بحث و گفتگو و مناظره، عالم و دانشمند می نامیدند، تا آنجا که این عنوان در شمار القاب آن حضرت در آمده بود و این موضوع خود می رساند که وجهه علمی و فکری او در میان ناباوران امامت نیز پذیرفته شده بود.

 

شیخ مفید که خود از جمله پیشگامان علم حدیث و فقه و تاریخ در قرن چهارم می باشد در کتاب خود می نویسد: روایات متعدد و فراوانی در زمینه های مختلف علمی از وجود امام ابوالحسن(ع) روایت گردیده است که نشان می دهد او فقیه ترین و دانشمندترین فرد روزگار خود بوده است. ابن حجر هیثمی از دانشمندان اهل تسنن، می گوید: موسی کاظم(ع) وارث علوم و دانشهای پدر و دارای فضل و کمال او بود. وی در پرتو عفو و گذشت و بردباری فوق العاده ای که از خود نشان داد، «کاظم» لقب یافت و در زمان وی هیچ کس در معارف الهی و دانش و بخشش، به پای او نمی رسید.

 

امام کاظم (ع) اسوه ظلم ستیزی

در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه مطالبی از ظلم‌ستیزی امام کاظم(ع) مطرح شده که بخشی از ان به این شرح است: بی تردید برای استواری و مقاومت در راه عقیده، پشتوانه ای قوی و نیرومند لازم است. طبق آموزه های قرآنی بهترین پشتوانه هر انسان حقیقت طلبی، اتکا به حضرت پروردگار است و میانبرترین و نزدیک ترین راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنویت است. خداوند متعال می فرماید: «از صبر و نماز یاری بجویید.”(بقره/ 45)

حضرت کاظم(ع) با پیروی از این رهنمود در مقابل نیروهای باطل، از صبر و بردباری و نماز و عبادت یاری می جست؛ “آن حضرت شبها را تا سحر بیدار بود و شب زنده داری هایش همواره با استغفار بود، همراه با سجده های طولانی، اشکهای ریزان، مناجات بسیار و ناله ها و زاری های مداوم در حال عبادت.”(الانوار البهیه، ص 205)

 

برخورد با صلابت

از آنجایی که اولیای خدا به امدادهای خداوندی باور قطعی دارند، در برخوردهای خود با دنیاپرستان و طاغوت های زمان بی واهمه و با قاطعیت و صلابت رفتار می کنند و آنان با داشتن سرمایه ایمان به غیر از خداوند متعال از هیچ قدرت و نیرویی نمی هراسند، پیشوای هفتم نمونه بارزی از این اولیای الهی است.

 

آن حضرت شبها را تا سحر بیدار بود و شب زنده داری هایش همواره با استغفار بود، همراه با سجده های طولانی، اشک های ریزان، مناجات بسیار، و ناله ها و زاری های مداوم در حال عبادت.”

 

اینک مواردی را در اینجا با هم می خوانیم:

 

الف) سخن امام به مهدی عباسی

مهدی، سومین خلیفه عباسی، در یک اقدام عوام فریبانه اعلام کرد که هر کسی که حقوقی بر گردن نظام حکومتی دارد، می تواند برای رسیدن به حق خود اقدام نماید. او در یک حرکت ظاهری مشغول ادای حقوق مردم شد. امام کاظم(ع) نیز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفت‌وگوی ذیل میان خلیفه و پیشوای هفتم به وقوع پیوست:

حقوق شما چیست؟ فدک.

 

محدوده فدک را مشخص کن تا به شما بازگردانم.

حد اول آن، کوه احد، حد دوم عریش مصر، حد سوم سیف البحر(دریای خزر) و حد چهارمش دومة الجندل(سرزمین عراق) است.

 

همه اینها؟! آری ! خلیفه آنچنان ناراحت شد که آثار غضب در چهره اش پدیدار گشت و با ناراحتی شدید گفت که مقدار زیادی است، باید بیندیشم. امام کاظم(ع) با این سخن به او فهماند که حکومت حق امام کاظم(ع) است و زمام حکومت بر دنیای اسلام باید در دست اهل بیت(ع) باشد. (اصول کافی، کتاب الحجه، باب الف„ والانفال)

 

ب) پیشوای دلها

روزی در کنار کعبه، هارون الرشید حضرت کاظم(ع) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانی به امام گفت: آیا تو هستی که مردم مخفیانه با تو بیعت می کنند و تو را به رهبری خویش برمی گزینند؟ حضرت با کمال شهامت فرمود: “من بر دل های مردم حکومت می کنم و تو بر جسم های آنان!”

امام کاظم(ع) با این سخن به او فهماند که حکومت حق امام کاظم(ع) است و زمام حکومت بر دنیای اسلام باید در دست اهل بیت(ع) باشد.

 

ج) هشدار به متکبران

هارون، سلطان گردنکش و متکبری بود که خود را برتر از همه چیز و همه کس می دانست و حتی در خیال باطل خود بر ابرها می بالید و به وسعت حکومت خویش می نازید که: ای ابرها! ببارید که هر کجا قطرات بارانتان ببارد، چه شرق و چه غرب، بر زمین های تحت حکومت من خواهد بارید و خراج و مالیات آن سرزمین را نزد من خواهند آورد.

 

زمانی امام هفتم(ع) به کاخ هارون رفته بود. هارون از او پرسید: این دنیا چیست؟ امام فرمود: این دنیا سرای فاسقان است. سپس با تلاوت آیه 146 سوره اعراف به وی هشدار داد که: “بزودی از آیات خود دور خواهم نمود کسانی را که به ناحق در روی زمین ادعای بزرگی می کنند و اگر آنان هر آیه ای را ببینند، به آن ایمان نمی آورند و اگر راه رشد و کمال را ببینند، به سوی آن حرکت نمی کنند، ولی اگر راه ضلالت و گمراهی را ببینند، به سوی آن خواهند رفت.” هارون پرسید: دنیا خانه کیست؟ حضرت فرمود: دنیا برای شیعیان ما مایه آرامش و برای دیگران آزمایش است.

 

در آخر این گفتگو، هارون با درماندگی تمام پرسید: آیا ما کافریم؟ امام هفتم(ع) پاسخ داد: نه، ولی چنان هستید که خداوند متعال فرموده است: “کسانی که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را در محل تباهی فرود آوردند.”(هدایتگران راه نور، ص 700)

 

د) سلام بر تو ای پدر!

هارون وارد مدینه شد و به همراه جمع زیادی به حرم پیامبر(ص) رفت. او در مقابل قبر شریف رسول خدا(ص) ایستاد و با کمال افتخار چنین سلام داد: سلام بر تو ای پسر عمو! در این هنگام، حضرت موسی بن جعفر(ع) که در میان اهل مدینه حضور داشت، نزدیک آمد و برای تحقیر خلیفه غاصب چنین سلام داد: “سلام بر تو ای رسول خدا! سلام بر تو ای پدر!” در این حال، هارون از شدت خشم به خود پیچیده و دنیا در نظرش تیره و تار شد؛ زیرا حضرت کاظم(ع) به این وسیله شایستگی خود را برای جانشینی رسول خدا(ص) و لیاقت نداشتن هارون برای چنین مقامی بیان داشت. (بحارالانوار، ج 48، ص 135)

 

هـ) نامه ای از زندان

حضرت موسی بن جعفر(ع) با اینکه مدتهای مدیدی را در زندانهای مختلف نظام طاغوتی هارون سپری کرد و در شکنجه گاه های ترسناک، به دست شقی ترین مأموران سپرده شده بود، اما از گفتن سخن حق و نشر حقایق الهی لحظه ای درنگ نکرد.

 

آن حضرت در فرصتهای مناسب گفتارهای بیدارگرانه و هشدارآمیز خود را به گوش سردمداران دنیاپرست نظام حکومتی رسانده، به ایفای نقش خطیر خویش در جامعه اسلامی پرداخت. امام در یکی از نامه های حماسی خویش که از زندان به کاخ هارون ارسال نمود، چنین نگاشت: «ای هارون! هیچ روز سخت و پر محنتی بر من نمی گذرد، مگر اینکه روزی از راحتی و آسایش و رفاه تو کم می گردد؛ اما بدان که هر دو، رهسپار روزی هستیم که پایان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهکاران زیانکار و بیچاره خواهند بود.» (تاریخ بغداد، ج 13، ص 32)

 

ممکن است این پرسش به ذهن آید که امام هفتم(ع) از آن شرایط خفقان چگونه نامه ها و سخنان خود را به سمع و نظر دیگران می رسانید؟ بررسی اوضاع تاریخی آن عصر نشان می دهد که اکثر زندانبانان و مأموران آن پیشوای الهی با اندکی ارتباط و برخورد با ایشان، به حقیقت و معنویت امام پی برده و از هواخواهان و دلدادگان امام می شدند و این مسأله سبب شده بود که گفته ها، نوشته ها و افکار و اندیشه و سیره حضرت بر تاریخ پوشیده نماند.

 

شیوه مبارزه و جهاد امام موسی کاظم (علیه السلام)

در این مقاله آمده است: این مقطع سی‏وپنج ساله (از 148 تا 183 هجری) یعنی دوران امامت حضرت ابی‏الحسن موسی‏بن جعفر ( علیهماالسلام) یکی از مهمترین مقاطع زندگینامه‏ی ائمه ( علیهم‏السلام) است . دو تن مقتدرترین سلاطین بنی عباس ـ منصور و هارون ـ و دو تن از جبارترین آنان ـ مهدی و هادی ـ در آن حکومت می‏کردند . بسی از قیامها و شورشها و شورشگرها در خراسان، در افریقیه، در جزیره‏ی موصل، در دیلمان و جرجان، در شام، در نصیبین، در مصر، در آذربایجان و ارمنستان و در اقطاری دیگر، سرکوب و منقاد گردیده و در ناحیه‏ی شرق و غرب و شمال قلمرو وسیع اسلامی، فتوحات تازه و غنایم و اموال وافر، بر قدرت و استحکام تخت عباسیان افزوده بود.

 

جریانهای فکری و عقیدتی در این دوران، برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات، انباشته و حربه‏یی در دست قدرتمداران و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم گشته و میدان را بر علم‏داران صحنه‏ی معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود.

 

شعر و هنر، فقه و حدیث و حتی زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت درآمده و مکمل ابزار زر و زور آنان گشته بود . در این دوران، دیگر نه مانند اواخر دوران بنی‏امیه و نه همچون دهساله‏ی اول دوران بنی‏عباس و نه شبیه دوران پس از مرگ هارون که در هر یک، حکومت مسلط وقت، به نحوی تهدید می‏شد؛ تهدیدی جدی دستگاه خلافت را نمی‏لرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت ( علیهم‏السلام) غافل نمی‏ساخت.

 

در این دوران، تنها چیزی که می‏توانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت ( علیهم‏السلام) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگی‏ناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه‏ی الهی «تقیه» . و بدین ترتیب است که عظمت حیرت‏آور و دهشت‏انگیز جهاد حضرت‏موسی‏بن‏جعفر ( علیه‏وعلی‏ابائه‏التحیةوالسلام) آشکار می‏گردد.

 

باید عرض کنم که کاوشگران تاریخ اسلام، آنگاه که به فحص و شرح زندگی امام موسی‏بن جعفر ( علیهماالسلام) پرداخته‏اند، سهم شایسته‏یی از توجه و تفطن را که باید به حادثه‏ی عظیم و بی‏نظیر «حبس طویل‏المدة» ی این امام همام اختصاص می‏یافت، بدان اختصاص نداده و در نتیجه از جهاد خطیر آن بزرگوار غافل مانده‏اند.

 

در زندگینامه‏ی آن امام عالی‏مقام، سخن از حوادث گوناگون و بی‏ارتباط با یکدیگر و تأکید بر مقام علمی و معنوی و قدسی آن سلاله‏ی پیامبر (صلی‏الله علیه واله‏وسلم) و نقل قضایای خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمی و کلامی و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمری که همه‏ی عمر سی‏وپنج ساله‏ی امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام می‏ماند . تشریح و تبیین این خط است که همه‏ی اجزای این زندگی پرفیض را به یکدیگر مرتبط می‏سازد و تصویری واضح و متکامل و جهت‏دار که در آن هر پدیده‏یی و هر حادثه‏یی و هر حرکتی، دارای معنایی است، ارایه می‏کند.

 

چرا حضرت امام صادق ( علیه‏السلام) به «مفضل» می‏فرماید: امر امامت این جوانک را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ و به «عبدالرحمن بن حجاج» به جای تصریح به کنایه می‏گوید: زره بر تن او راست آمده است؟ و به یاران نزدیک چون «صفوان جمال» او را به علامت و نشانه معرفی می‏کند؟ و چرا بالاخره در وصیت‏نامه‏ی خود، نام فرزندش را به عنوان وصی پس از نام چهار تن دیگر می‏آورد که نخستین آنان «منصور عباسی» و سپس حاکم مدینه و سپس نام دو زن است؛ چنان‏که پس از ارتحال آن حضرت، جمعی از بزرگان شیعه نمی‏دانند جانشین آن بزرگوار، همین جوان بیست ساله است؟ چرا در گفتگو با هارون که به او خطاب می‏کند: «خلیفتان یجبی الیهما الخراج» ، زبان به سخن نرم و انکارآمیز می‏گشاید؛ اما ابتدائا در خطاب به مرد زاهد نافذالکلمه‏یی به نام «حسن‏بن عبدالله» سخن را به معرفت امام می‏کشاند و آنگاه خود را امام مفترض‏الطاعة، یعنی صاحب مقامی که آن روز خلیفه‏ی عباسی در آن متمکن بود، معرفی می‏کند؟

 

چرا به «علی‏بن‏یقطین» که صاحب‏منصب بلندپایه‏ی دستگاه هارون و از شیفتگان امام است، عملی تقیه آمیز را فرمان می‏دهد؛ اما «صفوان جمال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت می‏کند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرا می‏خواند؟ چگونه و با چه وسیله‏یی آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده‏ی اسلام، میان دوستان و یاران خود پدید می‏آورد و شبکه‏یی که تا چین گسترده است، می‏سازد؟

 

چرا «منصور» و «مهدی» و «هارون» و «هادی» ، هر کدام در برهه‏یی از دوران خود، کمر به قتل و حبس و تبعید او می‏بندند؟ و چرا چنان که از برخی روایات دانسته می‏شود، آن حضرت در برهه‏یی از دوران سی‏وپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه‏ی وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره‏ی من از شما پرسید، بگویید او را نمی‏شناسیم و نمی‏دانیم کجاست؟

 

چرا هارون در سفر حجی، آن حضرت را در حد اعلی تجلیل می‏کند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را می‏دهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون که وی روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبسها آزاد کرده بود، تعریفی از فدک می‏کند که بر همه‏ی کشور وسیع اسلامی منطبق است؛ تا آن جا که خلیفه به آن حضرت به تعریض می‏گوید: پس برخیز و در جای من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه‏ی ملایم، پس از چند سال، چندان خشن می‏شود که آن حضرت را به زندانی سخت می‏افکند و پس از سالها حبس، حتی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار می‏یابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید می‏کند؟

 

اینها و صدها حادثه‏ی توجه برانگیز و پرمعنی و در عین حال ظاهرا بی‏ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی‏بن‏جعفر ( علیهم‏السلام) هنگامی معنی می‏شود و ربط می‏یابد که ما آن رشته‏ی مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه‏ی شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم . این رشته، همان خط جهاد و مبارزه‏ی ائمه ( علیهم‏السلام) است که در تمام دوران دویست‏وپنجاه ساله و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولا تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه‏ی تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیا، تبیین مسأله‏ی امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه‏ی اسلامی و ثالثا، تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظم اسلام (صلی‏الله علیه‏واله) و همه‏ی پیامبران؛ یعنی اقامه‏ی قسط و عدل و زدودن اندادالله از صحنه‏ی حکومت و سپردن زمام اداره‏ی زندگی به خلفاءالله و بندگان صالح خداوند.

 

امام موسی‏بن‏جعفر ( علیه‏السلام) نیز همه‏ی زندگی خود را وقف این جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود.

 

ویژه نامه اینترنتی «خورشید، خورشید است حتی در چهاردیواری زندان» به مناسبت ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده است و علاقمندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ202/ف

 

ارسال نظرات