گزارشی از درس اخلاق استاد عابدی؛
انتقاد پذیری از نشانههای انسان سالم است
خبرگزاری رسا - هر کسی که برای خودش نقشی قائل است و کار خودش را مهم میداند سالم است؛ اما اگر کسی هیچ وظیفهای برای خویش قائل نیست و میگوید کشورم به من ربطی ندارد، شهرم به من ربطی ندارد و...، سالم نیست.

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا جلسه دوم مباحث اخلاقی استاد عابدی در رابطه با انسان سالم و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری او برگزار شد. در ادامه، فشردهای از بیانات این استاد اخلاق را با هم مرور میکنیم.
در جلسه قبل فرق بین انسان سالم و تندرستی بیان شد که آن چه مهم میباشد، سالم بودن است، نه تندرستی. در پزشکی و درمان کاری میکنند که عمر طولانی شود و طولانی بودن عمر، فی نفسه ارزشی ندارد و هدف نیست. آن چه هدف است زندگی سالم داشتن است. تعریفی درباره انسان سالم اشاره شد که باید جنبههای معنوی، اقتصادی، اجتماعی و... تأمین باشد.
نظامی گنجوی در یکی از شعرهایش میگوید: تندرستی به اقلیم آسودگیست. گنجوی میگوید اگر سلامتی هم میخواهید، سلامتی در آسودگی هست؛ نمیگوید بدن سالم باشد؛ یعنی بدن، آرامش خاطر داشته باشد.

آسودگی به خیلی چیزهاست. اگر کسی از نظر سیاسی و امنیتی آسودگی نداشته باشد سالم نیست؛ مثلاً امام حسین علیهالسلام در هجوم دشمن بود، همه شمشیرها بطرفش بود، ولی آرامش خاطر داشت. فرزندش شهید میشود ولی خیالش راحت است.
امام خمینی میفرمود که امام حسین(ع) هر چه به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد بشّاشتر و شادمانتر میشد؛ این میشود انسان سالم. تندرستی به اقلیم آسودگی است؛ این حرف نظامی گنجوی است.
بعضیها مثل نراقی در "جامع السعادات" معتقدند که انسان سالم به این است که قوای چهارگانه یا به نظر دیگران، قوای سه گانهاش معتدل باشد. درک و فهمش معتدل باشد؛ یعنی اینکه مثلا عبادت را فدای درس نکند .
شجاعتش معتدل باشد؛ بی باک و پر تهور نباشد، ترسو هم نباشد. از نظر شهوت شرور نباشد، آدم پخمهای هم نباشد. کسی که همهاش دنبال قدرت و ثروت است سالم نیست. کسی هم که بی اندازه خمول و بی عنوان و نشانه است؛ این هم آدم سالم نیست.
به نظر نراقی انسان سالم یعنی کسی که قوه درک، شهوت و غضب در او معتدل باشد؛ پس انسان سالم یعنی کسی که اعتدال در درک، غضب و شهوت داشته باشد.

از طرفی انسان سالم در زمانهای مختلف، معنایش متفاوت است؛حتی ممکن است کسی خودش را سالم بداند، ولی دیگران او را سالم ندانند یا شخصی در شرایطی سالم باشد، ولی همان شخص در شرایط دیگر ناسالم است؛ یعنی سلامتی در طول زمانها معنایش متفاوت است. شاید مثلاً قبل از انقلاب میگفتیم که سلامتی به این است که در فلان مسئله دخالت نکنید، حالا میگوییم دخالت کنید؛ یعنی یک معنای ثابت و همیشگی ندارد.
دیوانهها خودشان را عاقل و سالم میدانند، ولی شما سالم نمیدانید. این طوری نیست که سلامتی معنای ثابتی داشته باشد. اینها درباره معنای انسان سالم است.
نشانههای انسان سالم
اولین نشانه انسان سالم این است که آدم انتقاد پذیری باشد. کسی که اگر به او اعتراض کنند عصبانی میشود، اگر به او بگویند این عیب را داری، حتی اگر دروغ بگویند و حاضر نیست انتقادی درباره خودش بشنود، سالم نیست؛ مثلا اگر من شنیدم فلانی پشت سر من حرف می زند، یعنی دارد عیب من را میگوید و من ناراحت شوم، آدم سالمی نیستم.
آدم سالم قبول دارد که عیب دارد و این عیبها هم در او وجود دارد. حالا آن شخص نباید غیبت میکرد، ولی من هم نباید ناراحت شوم.
شهید ثانی در "منیة المرید" می فرماید که فلان عالم وقتی شنید که یک نفر به او تهمت زده، یک سبد انگور برداشت و برای او فرستاد و گفت شنیدم شما به من خدمت کردید، من هم جز انگور چیز دیگری نداشتم. این آدم، آدم سالمی هست که اگر کسی از من انتقادی کرد و عیبی گرفت ناراحت نشدم.
اگر آن عیب را دارم، خودم را اصلاح کنم و اگر آن عیب را ندارم خدا او را ببخشد. کسی که غیبت ما را میکند، بهترین خدمت را به ما کرده، گناهان ما را پاک میکند . این یک نشانه انسان سالم که ببینیم کسی که پشت سر ما حرف زده از او ناراحتیم یا نه. اگر از او ناراحت هستیم سالم نیستیم.

نشانه دوم؛ قضاوت صحیح درباره مردم
دومین نشانه انسان سالم، قضاوت صحیح داشتن درباره مردم است.
فرض کنید مکانی اسمش غدیر یا مجتمع امیرالمؤمنین است، حالا یک کسی میآید اسم اینجا را تغییر میدهد، شخصی میگوید که اینها دشمن امیرالمؤمنین هستند که اسم این جا را عوض کردند. حالا واقعاً اینها دشمن هستند یا اینکه خیلی نسبت به ولایت حساسیت ندارند یا اینکه حواسشان نیست که دارند چه کار میکنند.
مثلاً اسم این مسجد که خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله است، اگر هیئت امنایی آمد و نام اینجا را تغییر داد و گفت مثلاً اسم اینجا را مسجد انقلاب بگذاریم، آیا باید بگوییم اینها ضد پیغمبر بودند که اسم را عوض کردند. آدم قضاوتش درست باشد؛ راحت به کسی نسبتی نبندیم.
پس دومین نشانه قضاوت صحیح در مورد مردم است.
این خیلی مهم است که وقتی میخواهیم از کسی تعریف کنیم، چقدر تعریف میکنیم و وقتی میخواهیم بکوییم چقدر بکوییم. چقدر در نهج البلاغه داریم که اگر با کسی دشمنی دارید زیاد دشمنی نکنید، شاید یک روزی دوست شما بشود. با کسی که دوست میشوید تمام اسرارتان را به او نگویید، شاید یک روزی دشمنتان شد.

نشانه سوم؛ قائل بودن به نقش اجتماعی برای خویشتن
سومین نشانه انسان سالم این است که برای خودش نقش و جایگاه اجتماعی قائل باشد.
هر کسی که برای خودش نقشی قائل است و کار خودش را مهم میداند سالم است؛ اما اگر کسی هیچ وظیفهای را قائل نیست و میگوید کشورم به من ربطی ندارد، شهرم به من ربطی ندارد و...، سالم نیست.
اگر مثلاً یک آدم با یک اسب کنار هم بایستند، اینها هر یک در یک دنیا زندگی میکنند یا در دو دنیا؟ یک اسب و یک آدم روی یک زمین ایستادهاند، اما در دو دنیا؛ دنیای اسب یک چیز است و دنیای آدم چیز دیگر؛ این یک چیز برایش مهم است، دیگری چیز دیگر. روی یک زمین بودن و در یک شهر بودن، به معنای در یک دنیا بودن نیست؛ شاید ما که در اینجا هستیم هر کدام در عالَمی باشیم.
اگر همه در این عالم برای خودمان نقشی قائل باشیم و بگوییم کارهای در این مملکتیم، آدم سالمی هستیم. اما اگر گفت این عالم چه ربطی به من دارد، این آدم سالمی نیست.

یک وقت معلمی را دیدم که میگفت من این جایگاه را دارم که وقتی سر یک کلاس میروم درس بدهم، اگر وزیر آموزش و پرورش هم بخواهد بیاید حق ندارد یک دفعه وارد کلاس شود؛ باید اول اجازه بگیرد، اگر منِ معلم به او اجازه دادم، آن موقع وزیر میتواند وارد کلاس شود و الّا نه. این معلم که چند بچه را درس میدهد و جایگاهی برای خودش قائل است، آدم سالمی است.
اما اگر کسی بگوید که کلاس چه ربطی به من دارد، اختیار مدرسه که دست آنهاست، بچهها هم که بخواهند میآیند، نخواهند هم نمیآیند و خودش را بی اثر میکند، درس هم که میخواهد بدهد، بی رمق درس میگوید و احساس مسئولیت نمیکند، آدم سالمی نیست.
این سه نشانه درباره انسان سالم؛ حالا هرکسی ببیند که سالم هستیم یا نه.
والحمدلله رب العالمین
/999/503/م
ارسال نظرات