تمام خطه ایران تو را وفادارند
و قبر بطوس یا لها من مصیبة
توقّد فی الأحشاء بالحرقات
إلى الحشر حتّى یبعث اللَّه قائما
یفرّج عنّا الهمّ و الکربات
چه در اندیشه و چه در احساس؛ چه میان عوام و چه در بین خواص؛ چه در وادی علم و چه در منظر فن؛ چه در جامه هنر و چه در میدان فتن؛ این نام نامی حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) عالم آل محمد (ص) است که به داد بیدادی روزگار ما رسیده است و میرسد.
به نافه نگهت آهووان گرفتارند
کبوتران جهان در تو آسمان دارند
تو پادشاهی و دلهای ما قلمرو توست
تمام خطه ایران تو را وفادارند
هزار آینه در هم تنیده تو در تو
که از تصور روی تو عکس بردارند
غریبگی نکن ای آشنا بیا و ببین
که عاشقان چه غریبانه دوستت دارند
خداوندگار امید و رضا و جلال و جمال حق
امام رضا (ع) برای ما شیعیان که در ایران و در سایه سار حکومت او زندگی میکنیم خداوندگار زیبایی و امید و رشادت و معصومیت و نور و جلال و جمال است؛ پناهگاهی که منزل آخرین در مسیر حرکت به سوی آرامش، از خود تا خدا میرویم و آنک در حریم حرمش آرام میگیریم.
خانهای که خواب ندارد و هر زمان و همیشه میزبان بیدار غمها و سرگردانیها و پریشانیهای ماست. این خانه و صاحبش از گذشتههای دور و از فراخنای تاریخ غریب شیعه تا عصر ظهور، میعادگاه ما بوده است و خواهد بود.
نور امامت در آینه ولایت عشق او
ما در آینه امام رضا (ع) علاوه بر نور امامت که نوری یگانه در میان همه ائمه اطهار (ع) ـ که کلهم من نور واحد ـ است، ردی از هویت و عظمت و شور و شدایی و شکوه خود را میبینیم که ریشه از نوع پذیرش اسلام در میان ایرانیان دارد.
اسلامی که با محبت و ولایت امیرمؤمنان علی (ع) عجین گشت و در مسیر ارادت بر آستان فرزندانش نضج گرفت و به اعتلا رسید.
در حقیقت شور و محبتی که ایرانیان به امام رضا (ع) دارند در کنار ارادت همه مسلمانان و شیعیان به آن نور آسمانی و ولی خدا، رنگ و بویی از ایرانیت هم دارد و در واقع هویتی است دینی که بر ملیت و مرز و بوم ما رنگ خدا و اسلام و اهل بیت (ع) زده است.
سیر و سلوک آن امام همام در مسیر هدایت مردم
وقتی تاریخ را مرور میکنیم و حرکت امام رضا (ع) را به سوی طوس و نوع بیانات و منش و روش ایشان و سیر و سلوکی که در این سفر از خود نشان دادند را در کنار مابقی حوادث تاریخی دوران حیات طیبه ایشان قرار میدهیم و از ولایت عهدی گرفته تا برپا نمودن کرسی مناظرات با مخالفان فکری و ... را تحلیل مینماییم، به یک منظومه رفتاری عمیق و اصیل و رهنمونگر میرسیم که در جای جای تاریخ زندگی آن امام همام موج میزند.
این رفتار و سیره براستی میتواند الگویی رفتاری برای همه شیعیان و محبان ایشان باشد؛ اعتدال و متانت و علم آوری در کنار تعبد خدا و روحیه تدبیری که شاید برجستهترین و ماندگارترین و اثرگذارترینش در مسئله ولایت عهدی نمود یافته باشد.
از مناظرات علمی تا محاجههای هوشمندانه با مخالفان و معاندان
در کنار این باید گفت بیان امام رضا (ع) و محاجه و مداقه ای که با مأمون داشت و آنجا که آن حاکم جور تلاش میکرد با فریبندگی و روی و ریا، امام را به نوعی در خدمت مطامع شوم خویش بگیرد و از شخصیت آن حضرت سوء استفاده نماید، در برابر کید او، خرد و زیرکی و بزرگی نشان میداد، همه و همه باعث میشد تا حقیقت مقام عالم آل محمد (ع) در برابر همگان روشنتر گردد و هم تیر دشمن به سنگ بخورد و هم شیعیان با چشم و دلی روشن، امید و هدایتی ناب و تابنک را تجربه کنند.
امام رضا (ع) در دوران حیات خویش، بارها شرایط سخت و مظلومانهای را تجربه نمود اما در هر برهه ای، تلاش نمود تا بهترین و برتین روش را در برابر شدائد زمانه به کار بندد و در واقع هر تهدیدی را به فرصتی برای حمایت و ارشاد شیعیان و عموم مردم مبدل سازد و وظیفه امامت خویش را به بهترین و ماندگارترین و افتخار آمیزترین شکل ممکن به انجام رساند.
سلسله الذهب؛ آینهای در برابر شور و شیدایی و بارقهای در حصن حصین ولایت
همانگونه که یاد کردیم زندگی امام رضا (ع) چه در سیره و چه در بیان و چه در نوع مراوده ایشان با شیعیان و مخالفان و عموم مردم، هماره گویا و جویای نابترین حقایق ربانی و ایات روحانی و نشانههای روشن هدایت بود.
اما میتوان گفت یکی از این نمادها و مواقف و یادگارهای عظیم و عزیز ایشان حدیث سلسه الذهب است که توجه و تنبه هر باره به آن میتواند چراغ ایمان را در دیدگان ما روشن تر سازد و غبار از آیینه دلها و فکرهایمان برگیرد.
حکایتی که هنوز خواندنی و همیشه زیبا و باطاروت است و به سان تنفس هوای تازه دل و روح انسان را مینوازد:
سفر امام به مرو، با توقفهای بسیاری در کوی و برزن و دیدار با مردمان مختلفی همراه بود؛ این حضور هماره همراه میشد با برکات و موهوبات بسیار و جانانه که مردمان آن سامان را چون بارانی در بر میگرفت.
در این حرکت نورانی و مسیر ربانی، وقتی کاروان امام وارد نیشابور شد و از این شهر شهیر و مجلای فیروزههای ناب و بهشتی و زیر آسمان زبرجد این خطه خاطره انگیز و کهن، حول حریم محمل منور حضرت مقتدا، جمعیت فراوان و موج مشتاقان زیارت آن امام همام گرد آمده بودند.
مردمان در استقبال امام و امام چونان شمعی محفل آرای عشاق؛ آنگاه تنی چند علما و روایان حدیث، در جوار فاضلان دینی و طلاب علوم وحیانی مهار مرکب امام در دست چنین گفتند:
«ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد.
امام ایستادند و پرده از محمل و رخسار خویش برگرفتند؛ مردم از شوق دیدار امام واله و شیدا، فریاد سردادند و اشک شوق ریختند. بر دست و پای حضرت افتادند و بوسه مهر زدند.
بعد از آرام شدن مردم حضرت حدیثی ناب و ماندگاری را از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی بیان نمودند:
«کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود.» سپس امام فرمودند: «اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم.»
جایگاه تاریخی و اهمیت معرفتی یک حدیث ناب و تابناک
اهمیت این حدیث علاوه بر جایگاه تاریخیاش، به لحاظ فلسفی و کلامی و معرفتی، بیان زمره شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که قوام اصل توحید بر آن استوار است، بوده و از آن جمله اقرار به امامت حضرت رضا (ع) و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام است.
ورود به ولایت خدا رمز توحید و فهم و پذیرش توحید، در گرو ولایت و امامت امامان راستین و در این آوردگاه، نام و مرام امام رضا (ع) به عنوان عالم آل محمد (ص) خورشیدی است در این آسمان و ستارهای درخشان در این مکان و مقام.
باری؛ این جمله خمینی کبیر همیشه و از کودکی در ذهن و ضمیرم نقش بسته بود و حک شده که «اصلاً مرکزیت ایران، مشهد است».
برای ما مشهدیها که زیر سایه امام رضا به دنیا آمدیم و زیر سایهاش بالیدیم بوی حرم چیز دیگری است؛ مثل حضور مادر در خانه است که بودنش حس نمیشود ولی اگر یکروز نباشد بدجور ترس و واهمه و اضطراب، سراسر وجود آدمی را لبریز میکند.
همه می دانیم که بود و کجا به دنیا آمد و چه کرد و چه گفت؛ اما آنچه نمیدانیم و یا شاید همهمان همیشه ندانیم این است که چقدر به این حرم وابسته و نیازمندیم و به روز واقعه در تندباد حادثهها...
میلاد با سعادت و منورش بر عشاق و شیعیانش مبارک؛ امید آنکه آهوی دل ما به ضریح چشمهای او دخیل بندد و در پهنه بهشتی عشق و محبتش، بری از قید دنیا و مافیها، رها رها رها...
نشسته عطر خدا بر تن زمین و زمان
دقایق حرمت بوی ربنا دارد
هزار قافله مهمان اگر رسد غم نیست
فرشتگان نگاهت همیشه بیدارند
به پای بوس تو عشاق سرسپرده مدام
سر ارادت خود میبرند و می آرند
به روز واقعه در تندباد حادثهها
خوشا به حال کسانی که یک رضا دارند
/1327/ی704/س