اشتراکات اسلام رحمانی با بهائیت، صهیونیست، اسلام آمریکایی، تشیع انگلیسی و اسلام تکفیری

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، نشست علمی «نگاهی به اسلام رحمانی» با حضور حجتالاسلام حسن علیپور، نویسنده کتاب «اسلام رحمانی» در مؤسسه فتوح اندیشه برگزار شد. در این نشست نظریههای محسن کدیور، اکبر گنجی، علی بازرگان، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان از نظریهپردازان اسلام رحمانی، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
نویسنده کتاب «اسلام رحمانی» در این نشست مباحث خود را به چهار بخش تقسیم کرده و در بخش نخست به معرفی، تعریف و تبیین اسلام رحمانی، در بخش دوم به بیان اصول، مؤلفه و ویژگیهای اسلام رحمانی، در بخش سوم به استدلالها و استنادهای اسلام رحمانی و در بخش چهارم به نقد و بررسی این نظریه و نسبت سنجی اسلام رحمانی و وحیانی پرداخت.
گفتنی است، در بخش نخست این نشست 9 ویژگی اسلام رحمانی مانند خشونتزادیی، سکولاریسم، لیبرالیسم، تقدم حقوق بشر بر شریعت اسلامی، امانیسم، گزینشگری، تقلیلگرایی، جایگزینی دین با معنویت و عدم پایبندی به مبانی اجتهاد و قواعد دین شناسی بیان شد که در ادامه نیز 11 ویژگی دیگر این نگرش بیان میشود.
در ادامه، متن بخش دوم این نشست علمی را ملاحظه میکنید؛
تقابل اعتقادی با تشیع و مذهب شیعه دهمین ویژگی اسلام رحمانی است. نفی عصمت از ائمه اطهار(ع) و انبیا یکی از حرفهای پرتکرار و پرشمار آقایان به ویژه آقای کدیور است که در اینباره مقالات بسیاری را نوشته است. نفی نسب الهی اهلبیت(ع) و انبیا، نفی کرامت، اعجاز، علم غیبی و ماورایی ائمه(ع) و پیامبران از دیگر صفات اسلام رحمانی است.
یکی از آقایان رحمانی گفته است: «اعتقاد به عصمت معیوب و مخدوش است.» آقای کدیور نیز تصریح دارد: «امامان مانند دیگر آدمیان خطاپذیر هستند. ائمه(ع) فاقد علم غیر اکتسابی، لدنی و علم غیب هستند.» نظریه علمای ابرار آقای کدیور بسیار مشهور است و در سال 85 مقالهای با نام «قرائت فراموش شده» را ارائه داد که خلاصه حرف او همسانی امام با مأموم و امت است. یعنی هیچ تفاوتی میان امام و مأموم قائل نیست، مگر اینکه تقوا و دانش اهلبیت(ع) بیشتر از امت و اصحاب بوده است. وی از ائمه اطهار(ع) به عنوان علمای ابرار، دانشمندان متقی و... یاد کرده است!
در اسلام رحمانی صریحاً گفته میشود الگوهای سنتی که در دین و تاریخ ادیان و اسلام مطرح شده، منسوخ و جوابگوی انسان نیست و نیاز است با الگوهای جدید جایگزین شود. برخی از آقایان تصریح کردهاند: «وقتی ما چهره رحمانی مانند نلسون ماندلا را داریم که مدرن و رحمانی باشد، دیگر جا و وجهای نمیماند بخواهیم به فرد دیگری مانند حسین بن علی(ع) که جز خشونت ارمغان دیگری ندارد، اقتدا کنیم و او را الگو قرار دهیم!»
انفعال در برابر مدرنیسم، یازدهم ویژگی اسلام رحمانی است که میتوانیم آن را به انفعال فکری، رفتاری و میدانی تقسیم کنیم. یعنی هم در حوزه نظر این انفعال محسوس است و هم در حوزه رفتار و عمل. یکی از آقایان رحمانی میگوید: «شما برای اینکه بتوانید پیشرفت کنید، راهی جز راه غرب ندارید. راه غرب نیز پذیرش خِرد غربی است. امروز به جرأت میتوان گفت در زندگی قومی که عزم پویایی و تعالی کرده است، هیچ تحول کارساز پدید نخواهد آمد مگر از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن تجدد است...» البته ما میگوییم میتوان علم و تکنولوژی غرب را اتخاذ کرد، ولی آنها میگویند: باید خِرد غربی را پذیرش کرد. انفعال رفتاری و میدانی نیز بسیار فراوان است.
فروپاشی مبانی و مؤلفههای اقتدار اسلامی
فروپاشی مبانی و مؤلفههای اقتدار اسلامی دوازدهمین ویژگی اسلام رحمانی است. یعنی اگر این گفتمان در جوامع اسلامی حاکم شود و غلبه پیدا کند، چیزی به نام اقتدار و استقلال اسلام باقی نخواهد ماند. «ویل دورانت» در تاریخ تمدن خود میگوید: «هیچ دینی مانند اسلام پیروان خود را به نیرومندی و اقتدار دعوت نکرده است.» یعنی فهمیدهاند که اسلام دین اقتدار است و اگر ما اسلام راستین را پیاده کنیم، به اقتدار میرسیم.
ولی اسلام رحمانی مؤلفهها و ویژگیهایی دارد که با اقتدار قابل جمع نیست. برای نمونه رحمت مطلق بودن با اقتدار سازگار نیست. اگر تمام دین رحمت، لطافت و... شد، دیگر از خشونت، جنگ و جهاد أثری نمیماند که مایه عزت، اقتدار و استقلال اسلام باشد. اینها میگویند: باید نسبت به ظلم در مقیاس جهانی خنثی باشیم، دلیلی ندارد که عدالتخواهی را به تمام دنیا بسط دهیم و اسلام به ویژه تشیع را به عنوان یک مکتب عدالتخواه معرفی کنیم. این خود ناقض بسیاری از حقوق و منافع ما است.
اتفاقا ویژگی عدالتخواهی مکتب تشیع است که بسیاری از اصطکاکها را به وجود میآورد. ما در قضیه فلسطین، مقاومت اسلامی، سلطه رسانهای غرب بر جهان، طالب عدالت هستیم و همین عدالتخواهی اصطکاکها را به وجود میآورد! البته اگر تعاملی که با جهان مطرح میشود، به معنای انفعال باشد، پذیرفته نیست، ولی اگر تعامل منطقی باشد که ما از عزت و منافع خودمان دفاع کنیم، بحث معقول و منطقی است.
سلب ابعاد سخت و خشن اسلام عقبههای تئوریک دفاع از اسلام را از بین میبرد. چنین ویژگیها در اسلام رحمانی سبب میشود که اقتدار اسلام از درون مضمحل شود. با بودن اسلام رحمانی دیگر پتانسیل تمدن ساز ـ تمدن همراه با استقلال و هویت همراه است ـ در اسلام را نخواهیم داشت. تضعیف تئوری امامت و ولایت به ویژه ولایت فقیه که استمرار ولایت ائمه اطهار(ع) است، از دیگر ویژگیهای اسلامی رحمانی است، در حالی که ولایت یکی از مؤلفههای انسجام و اقتدار در جهان اسلام باشد. حضرت زهرا(س) نیز میفرمایند: «امامت مایه اقتدار و انسجام در امت اسلامی است.»
تولید اسلام بیخطر و خنثی برای دشمنان با همین رحمانیسازی صرف به دست میآید که میتواند ویژگی اقتدار و استقلال اسلام را کاملا از بین برده و مضحمل کند. پذیرش تئوری جهانی که توصیه رایج اسلام رحمانی است و هضم شدن در تئوری فرآیند جهانی سازی سبب اضحملال و اقتدار اسلام میشود.
اسلام رحمانی حتی موافق همجنسبازی است
ویژگی سیزدهم برای اسلام رحمانی، فردگرایی و شخصی سازی دین است. اسلام رحمانی وقتی بساط شریعت و فقاهت که نقطه تماس دین با اجتماع است را برچید و یک معنویت و توحیدی که در درون خود فرد به وجود آورد که باید نیز باشد و تأکید اسلام است، ولی این نقطه تماس فرد با اجتماع نیست؛ بلکه تکالیف و حقوق است که در اجتماع تعیین مرکز میکند و حدود و نسبت فرد را با دیگران تعیین میکند و وقتی این حدود و تکالیف با دیگران که مجموعه فقه و شریعت نامگذاری میکنیم را به جرم خشونت و رحمانی سازی از شریعت برداشتیم، نقطه تماس اجتماع با فرد، اجتماع، جامعه و دیگران از بین میرود.
یعنی یک سری اعتقادات، معنویت و اخلاق فردی در درون فرد ایجاد میشود؛ تازه آن اخلاق، معنویت و اعتقادی که آنها میگویند اسلامی نیست، بلکه سکولار است؛ چون در مرحله نخست گفتهاند شریعت و فقاهت را حذف کنیم و تنها اخلاق بماند. تازه این اخلاق را نیز در چارچوب مدرنیسم و لیبرال تعریف میکنند. در این صورت نباید گمان کرد اخلاق توحیدی در اسلام رحمانی باقی میماند، بلکه اخلاق لیبرال است که جز معنویت فردی، نشانهای از دین نمیماند. فردگرایی و شخصی سازی با سکولاریسم هماهنگ است، چون سکولاریسم بساط دین را در جامعه تحمل نمیکند و باید برچیده شود.
در همین راستا به حکم و اقتضای سکولاریسم هم شده باید دین فردی و شخصی باشد. سکولاریسم یکی از مؤلفههای اصلی اسلام رحمانی میشود. اسلام رحمانی تأکید میکند که فقه و شریعت باید از اسلام برود و به درون انسانها کوچ کند. سروش میگوید: «در دینداری معرفت اندیش نخبگان، قرائت رسمی از دین وجود ندارد و بیشتر دین فردی است تا جمعی!»
ویژگی چهاردهم اسلام رحمانی، درونی سازی و باطن سازی است که شباهتی با خصوصی سازی و فردسازی دارد، یعنی در نهایت خروجی آنها یکی میشود. ولی مفهوماً با هم متفاوت است. مفهوم اینها از درونی سازی و باطن سازی به صورت مشخص حاکمیت تصوف، عرفان و عرفانهای مدرن بر دین، جامعه و دینداری است. سروش تصریح میکند: «دین یک آموزه سری، باطنی و راز آلود است و خصیصه ذاتی آن که رازآلود است باید مخفی بماند و توسعه دادن دین به جامعه خلاف خصیصه ذاتی آن است.»
پانزدهمین ویژگی اسلام رحمانی اباحهگری در حوزه اخلاق، رفتار، اعتقادات و... است. آزاد بودن همجنسبازی یکی از اعتقادات اینها است و میگویند همجنسبازی باید در کشور ما آزاد باشد و از نظر حقوقی نباید ممنوع باشد، گرچه از نظر اخلاقی زشت است. مهاجرانی میگوید: «رقص را نباید همواره ناپسند دانست، چون مصادیقی از آن سبب نشاط جامعه میشود!»
آقای کدیور نیز حجاب را از گردن به پایین تا زانو و آرنج به پایین برای زن لازم نمیداند و برای این پنج مقاله نوشته شده است که این مقالات را برای دانشجویان ایرانی در دانشگاه مالزی ارائه کرده است. خودش نیز میگوید این مقالات را از کتابی نوشتهام که تنها چند روزی میشود دستم رسیده است. به عقیده بنده برای یک محقق و پژوهشگر خوش آیند نیست که تنها با چند روز مطالعه مبحثی را مطرح کند.
شانزدهمین ویژگی اسلام رحمانی، بحران عدالت در حوزه اخلاق عملی است؛ به تعبیر دیگر بیعدالتی در حوزه اخلاق عملی است. با آن بینشی که اینها ارائه دادند و هر نوع خشونت را از دین برده و اسلام را صلح کل و مطلق معرفی کردند، با همه کس و همه چیز سرسازش دارد، وقتی اینگونه شد خود به خود در چنین مکتبی رفتار با ظالم و مظلوم یکسان خواهد داشت.
طرفداران اسلام رحمانی مجبورند طرفدار بهائیت باشند
وقتی تولی و تبری، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر که فرد را وادار میکند در برابر ظالم ایستاده و عدالتخواه باشد به دلیل خشن بودن خط کشیده شود، مسلمان چگونه میتواند در برابر ظالم و دشمن بایستد؟ بنابراین به صورت قهری رفتار مسلمان رحمانی با ظالم و مظلوم یکسان خواهد بود.
صلح کلی که اسلام رحمانی مطرح میکند، سبب یکسان شدن ظالم و مظلوم میشود؛ چون در اسلام رحمانی چیزی جز رحمت نخواهد بود. اسلام رحمانی اسلام خنثی در برابر ظالمان جهانی به وجود میآورد و سبب میشود فرد در برابر دشمن و کافر بیاعتنا باشد؛ در حالی که قرآن میگوید باید نسبت به کافر تبری داشته باشید که تمام اینها سبب ایجاد بیعدالت میشود.
تحریف و بدعت در دین، هفدهمین ویژگی اسلام رحمانی است. برای نمونه گزینشگری خود نوعی تحریف است. رویکرد رحمانی سازی مطلق نیز نوعی تحریف است. ما در دین مبارزه، عدالتخواهی، جهاد و... داریم. وارد کردن لیبرالیسم، سکولاریسم و اومانیسم در اسلام نیز از مصادیق تحریف و بدعت است. البته بیشتر اینها مصادیق تحریف معنوی است. تفکیک کردن ساحت دین از یکدیگر و مقابل یکدیگر قرار دادن آنها نیز نوعی تحریف است. دست بردن در قوانین فقهی از مصادیق تحریف است. تحریف فلسفه سیاسی و اجتماعی اسلام نیز از دیگر موارد است. اینها میگویند اگر پیامبر(ص) در این زمان باشد، حکومت اسلام را نفی میکند! در حالی که چنین نیست.
هجدهمین ویژگی اسلام رحمانی این است که یک راهبرد عملی و میدانی را با پوشش یک تئوریک دینی ارائه میدهد. یعنی قرائت اسلامی است ولی وقتی فرد این پوسته را کنار میزند میرسد به حرف آقای کدیور که گفت: «ما این را درست کردیم تا انقلاب اسلامی را بیرون کنیم.» یعنی یک نوع تز مبارزاتی، میدانی و عملی است که میخواهند با این نظریه، حاکمیت اسلام سیاسی را از بین ببرند و اسلام سیاسی را مهار و یا تحریف کنند که نشانههای فراوانی نیز دارد.
یکی از دلایل این موضوع(سیاسی بودن اسلام رحمانی)، هزینههای میلیاردی دشمن برای تبلیغ اسلام رحمانی است. وگرنه دشمنان که نظریه جدید حوزه علمیه را بیان نمیکنند. اسلام رحمانی و اسلام آمریکایی اشتراکات فراوانی دارد و این نشان میدهد که این موضوعات یک نظریه راهبردی میدانی و عملیاتی است که دشمنان آن را تبلیغ کرده و پشت سر آن صف میکشند.
حمایت و همراهی با مکاتب بدعتبنیاد نسبت به اسلام و تشیع به طور ویژه حمایت از بهائیت نوزدهمین ویژگی اسلام رحمانی است. آقای کدیور در دفاع از بهائیت یک پرونده قطوری دارد و گویا دفاع از این فرقه یک ایستاده الزامی و اجباری است که روشنفکران دینی ما الزاما باید به این ایستگاه آمده و یک توقعی داشته باشند؛ شبیه به حضور رؤسای جمهور آمریکا در مؤسسه صهیونیستی «آی پک» هر چند که فرد در دلش نیز طرفدار صهیونیست نباشد.
بسیاری از روشنفکران به ویژه کسانی که در خارج از کشور هستند، مانند اکبر گنجی، کدیور، مهاجرانی، سروش و... برخی از افراد داخلی مانند جمیله کدیور، شیرین عبادی و... باید در این ایستگاه توقع داشته باشند. البته بسیاری از دگراندیشان داخلی نیز این سخن را با یک لطافت خاصی بیان میکند.
اشتراکات اسلام رحمانی با بهائیت، صهیونیست، تکفیر، اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی
اسلام رحمانی اشتراکات فراوان با بهائیت دارد، ولی با این وجود اسلام رحمانی در مقیاس جهانی دنبال میشود. اسلام رحمانی دارای پتانسیلهایی مانند حذف شریعت و سکولاریسم است که در تمام ادیان و مذاهب قابل پیاده شدن است. ما تنها اسلام رحمانی نداریم، بلکه مسیحیت، بودیسم، یهودیت و... رحمانی داریم.
البته حمایت از بهائیت اجباری نیست، بلکه مبانی دارد و وقتی کسی در این چرخه افتاد، محکوم است که در این ایستگاه توقفی داشته باشد. سروش میگوید: «حقیقت محض در دست هیچ کس نیست.» اسلام رحمانی ضمن حمایت از بهائیت، حتی از وهابیت نیز حمایت میکند.
بیستمین ویژگی اسلام رحمانی حمایت از اشرافیت است. ما در اقشار متوسط و پایین جامعه چیزی به نام اسلام رحمانی نداریم، بلکه مؤمنان به اسلام رایج، سنتی و اصیل پایبند هستند. ولی در میان هواداران، بانیان، مدعیان و مبلغان اسلام رحمانی مظاهر اشرافیت بسیار زیاد است. طراحان اسلام رحمانی دولتهای غرب و لیبرال هستند.
یک از مسئولان سابق وزارت امور خارجه آمریکا میگوید: «اگر موجی که در جامعه اصلاح طلب ایران با تز ارتباط با آمریکا شروع شده است و به تردید در اساسیترین وجوه انقلاب اسلامی مشهور است، بتواند از حریم روحانیت عبور کند و ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته است.» دشمنان چه نفعی در اسلام رحمانی دیدهاند که به آن دل بستهاند؟
سران گروهها، احزاب و صاحبان قدرت و ثروت مدافع اسلام رحمانی هستند. این اسلام از اردوگاه خواص، دگراندیشان و نخبگان به وجود آمده و مبلغشان نیز خودشان است. اسلام اصیل هیچگاه نمیتواند با اشرافیت جمع شود، چون خواهان عدالتخواهی است، ولی از سوی دیگر اسلام فاقد عدالتخواهی، ظلم ستیزی و... است دقیقاً لقمه چرب و نرمی برای اشرافیت میشود.
اسلام رحمانی و تکفیری شاید در ظاهر باهم متفاوت باشند، ولی دو لبه یک قیچی هستند که مأموریتشان نیز تخریب اسلام است. اسلام تکفیری به دنبال تخریب اسلام در بُعد خارجی و اسلام رحمانی به دنبال استحاله اسلام در بعد داخلی است که هر دو به سمت منافع استکبار حرکت میکنند. تشیع انگلیسی(جریان شیرازی) نیز خواسته و ناخواسته با اسلام رحمانی اشتراکاتی مانند تخریب اسلام ولایی و انقلابی دارد.
استدلالها و استنادهای اسلام رحمانی
برای اسلام رحمانی چندین دلیل اقامه میکنند. دلیل نخست، اصالت سبقت رحمت بر غضب در اسلام است. در این زمینه نیز مصادیقی از قرآن را بیان میکنند. برای نمونه میگویند: آیات قرآن و نماز را با «بسمالله الرحمن الرحیم» میخوانیم. دلیل دوم، لزوم همسویی دین با عقلانیت و تفکر مدرن است. میگویند پیامبر(ص) نیز عرف زمانه خود را پذیرفت.
پس این سیره یک سیره عقلایی است که باید از پیامبر اکرم(ص) الگوبرداری کرده و عرف زمانه که مدرنیت است را بپذیریم. با این قاعده هر جا دین با عرف تزاحم داشت باید دین را حذف کنیم. در حالی که قرآن تنها «بسمالله الرحمن الرحیم» نیست و این آیه بر اساس تناسب خود آغاز شده است. ما آیات فراوانی داریم که بر خشم الهی تأکید میکند.
جایگاه اسلام رحمانی در قرآن وسیره انبیا، پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)
ما آیات متعددی داریم که اسلام رحمانی را نفی کرده و در تعارض با اسلام رحمانی است. اینها تأکید فراوانی بر نفی شرعیت و حدود دارند، در حالی که در قرآن دهها آیه داریم که زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر و... را بیان میکند. قریب به 700 آیه فقهی داریم که شرعیت را تبیین و تشریع میکند و اگر این شرعیت به بهانه خشن بودن جایی نداشت، قرآن آن را گسترده بیان نمیکرد.
نفی جهاد توسط اسلام رحمانی از دیگر تعارضات آن با قرآن است. ما آیات فراوانی داریم که نسبت به جهاد و شهادت بیان شده است. رحمت محض جلوه دادن اسلام از دیگر تعارضات اسلام رحمانی با قرآن است. قرآن میگوید: «خشم خود را بر کفار فرود آوردید.» در این زمینه موارد متعددی وجود دارد.
انبیا نیز رفتار قهر آمیزی فراوانی داشتهاند. برای نمونه حضرت خضر(ع) کودک را به قتل میرساند و این موضوع را پیامبر(ص) نقل میکند. برخورد تند حضرت موسی(ع) با هارون، برخورد شدید حضرت سلیمان(ع) با هدهد، جنگ پیامبر(ص) با مشرکان و... از دیگر مسائل بیان شده در رفتار انبیا است که این موضوع با اسلام رحمانی سازگار نیست.
حضرت محمد(ص) در روز فتح مکه با این وجود که اعلام عفو عمومی کردند، فرمودند: «هشت نفر مهدور الدم هستند، حتی اگر خود را به پرده کعبه آویزان کنند.» پیامبر(ص) در اجرای احکام بسیار قاطع بود. مواردی ذکر شده که اصحاب خود را به سبب ارتداد مهدور الدم اعلام میکرد و... تمام اینها سیره نبوی است. البته برخی میگویند پیامبر(ص) هیچ کسی را در جنگها نکشته است، ولی این موضوع نیازمند به اثبات است.
حتی امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: «در زمانی که فشار کار بیشتر میشد، به پیامبر(ص) پناه میبردیم.» آیا پیامبر(ص) در این زمان با اعجاز مقابل دشمن میایستادند و یا از شمشیر استفاده میکردند؟ اهلبیت(ع) نیز تأکید میکنند دشمن ستمگر و یار ستم دیده باشید. امیرمؤمنان(ع) نیز در جنگهای مختلف سر دهها نفر را زدند. خود خدا نیز دستور داده است که مشرکان را بکشید تا فتنه را خاموش کنید. در اینباره نیز موارد فراوانی داریم.
رابطه اسلام رحمانی با سنت الهی
ما در سنت الهی عذاب دنیوی و اخروی داریم که آیا اینها سیره رحمانی الهی است یا شقاوت؟ خدا به حضرت ابراهیم(ع) الهام میکند که سر پسرت اسماعیل(ع) را ببُر، آیا این رحمت است؟ این همه اقوام و گروههایی که خدا با عذاب نابود کرد، آیا اینها ناقص اسلام رحمانی نیست؟
/993/403/ر