۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۱
کد خبر: ۴۵۵۷۷۲
استاد اخلاق حوزه علمیه:

بدعت وارد کنندگان در دین دچار ذلت می‌شوند

استاد اخلاق حوزه علمیه گفت: امام‌حسن(ع) فرموده‌اند آنان که شبهه در دین می‌اندازند و بدعت در دین می‌آورند آثار ذلت را در صورت آنان می‌اندازیم و کسی هم از آنان حمایت نمی‌کند.
آیت‌الله مهدی احدی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، چهارمین جلسه عزاداری حضرت‌زینب(س) شب گذشته با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی احدی در حسینیه بیت‌الرضا(ع) محله حافظیه تهران برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین احدی با بیان اینکه عرفا مجادله را به خانه نمی‌بردند، گفت: نه تنها مجادله بلکه انسان ممارات را نیز در خانه نباید داشته باشد، ممارات یعنی با اینکه دو طرف به حق هستند اما یکی می‌خواهد برتر بودنش را نشان بدهد. خب بینید چقدر معارف اسلامی زیباست، پس چرا خود را به دامان فرهنگ غرب بیندازید؟!

وی افزود: امام‌حسن(ع) فرموده‌اند چه پسند و چه ناپسند، جدال نکنید زیرا ضرر جدال بیش از نفع آن است، چون دو طرف از هم دلگیر می‌شوند. مرحوم آیت‌الله بروجردی بر منبر بودند، شاگردشان سه بار اشکال کرد، مرحوم آیت‌الله بروجردی هربار صبوری کردند و گرفتار جدال نشدند. مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی در آداب الطلاب بیان کرده است که اگر طلبه تنواند جدال را ترک کند امام جماعت نشود.

این استاد اخلاق در بیان یکی دیگر از سبک‌های زندگی عرفا اظهار کرد: معمولاً سالک الی الله سعی می‌کند بر شهوتش مسلط باشد، ملامحمد کاشانی و علامه حسن‌زاده می‌فرمودند در شهوت و لذت از جنس مخالف، افراط و تفریط نکنید، زیرا عقل را به زنجیر می‌کند چون برای آن‌که دنبال شهوات است تنوع مهم است و اینکه مهم باشد یعنی عقل‌اش تعطیل است. اگر عقل‌اش تعطیل نبود عشق را به لذات جنسی نمی‌فروخت و مسیر آخرت خود را هم نمی‌بست زیرا چنین شخصی دین و دنیای‌اش را به لبه پرتگاه برده است. عارف سعی می‌کند بر لذت بردن از زن خودش نیز مواظبت می‌کند، او بر شهوت بر همسرش نیز مسلط است. نه اینکه دوری کند، بلکه زمان عبادت خود را با شهوت ولو حلال از دست نمی‌دهد.

وی افزود: کسانی که شهوتران هستند آثار خواری و ذلت بر چهره آنان می‌نشیند، و هیچگونه پناهگاهی برای خودشان نمی‌توانند درست کنند چون هرکس آنان را می‌بیند از خود می‌راند و می‌گوید این از اراذل اوباش است و در آخرت نیز رانده شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین احدی در مورد عاقبت کسانی که شبهه در دین می‌اندازند بیان کرد: من ندیدم استاد دانشگاهی که شبهه در دین افکنده بود به جایی رسیده باشد، در تهران شخصیتی به نام جلال آل‌احمد داشتیم که خدا او را بیامرزد، پدرش از بزرگان بود و جلسات روضه داشت، پسرش یک‌دفعه قاطی کرد و برگشت چون در داخل آنان رفت و دید آنان غیر از پلیدی درون ندارند، یک‌دفعه کتاب‌هایی عالی نوشت و دانشگاهیان را متحول کرد و عجب قلمی هم داشت.

وی افزود: امام‌حسن(ع) فرموده‌اند آنان که شبهه در دین می‌اندازند و بدعت در دین می‌آورند آثار ذلت را در صورت آنان می‌اندازیم و کسی هم از آنان حمایت نمی‌کند. ما به عینه می‌بینیم، طرفداران مارکس و لنین که سجاده از زیر پای مادرشان می‌کشیدند کجا رفتند؟ بهائیان کجا رفتند؟! زمین و آسمان در قبضه خداست و همه را مانند یک کاغذ می‌پیچاند، چرا به سمت مقابله با خدا می‌روید؟! با خدا نمی‌شود درافتاد، گنده‌تر از ماها درافتادند نشد، پس نکنید.

این استاد اخلاق بیان کرد: حضرت‌زینب(س) در جلسه ابن‌زیاد نشسته بودند، ابن‌زیاد تا زبان به حقانیت پیامبر(ص) باز کرد، حضرت‌زینب(س) سریع گفتند چطور پیامبر(ص) را می‌شناسی در حالی که بر دهان سبط‌اش چوب خیزران می‌زنی؟! از همانجا اجازه ندادند باطل، حق‌نمایی کند. ما هم باید حواسمان باشد که حق و باطل یکجا جمع نمی‌شوند، خانمی که نذر حضرت‌زینب(س) می‌خوری، تو قرآن را می‌شناسی که این وضع حجاب توست؟!

وی افزود: اگر کسی عاشق دختری شد اما پاکدامنی پیشه کرد او شهید است، اما به کسی که عشق‌اش را به حرام تبدیل کرد زناکار، فاسق و فاجر می‌گویند. گروهی که بیش از 20 نفر بودند جلسه‌ای برای دیدار با امام‌صادق(ع) می‌خواستند، امام(ع) به ابابسیط می‌فرمودند صلاح نیست بیایند زیرا آقایی در این جمعیت زنا کرده و خدا بر او آتش را مسلط کرده است، اگر نزد من می‌آمد آتش‌اش مرا نیز می‌گرفت. همه‌اش بحران آب را تذکر می‌دهند، مگر چه خبر است؟! می‌گویند عرقی که از بدن زناکار بر زمین ریخته می‌شود زمین را خشک می‌کند. ببینید، یوسف(ع) در آن ماجرا، به خدا گفت «انت ولیی فی دنیا و الآخرة». یوسف(ع) خدا را زیباتر دید، اگر خدا را زیباتر از ذلیخا نمی‌دید تن به گناه می‌داد و این برهان الهی بود.

حجت‌الاسلام والمسلمین احدی خطاب به جوانان شیعه گفت: شما را به گناه نیندازند، مواظب باشید به گناه نیفتید، مقامتان خیلی زیباست، اما دشمن می‌خواهد منزلتتان را بگیرد، اجازه ندهید منزلتتان مخدوش بشود. دانشجویی از تهران، خدمت آیت‌الله بهجت رسید، وقتی دوستان‌اش به او گفتند «یا ستار العیوب» بگو چون آیت‌الله بهجت وضع را می‌بیند مسخره کرد و گفت این حرف‌ها چرت است، وقتی با آقا روبرو شد، آقا دست نداد، آن دانشجو گفت حالا دیگر ما را خیت می‌کنی، آقا در گوشش گفت تو که ما را قبول نداشتی، حالا چطور خیت شدی./201/805/ب1

ارسال نظرات