۲۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۸
کد خبر: ۴۸۶۷۲۵
حجت الاسلام پارسانیا:

حقیقت نباید به بهانه مدارا قربانی شود

استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفت: قربانی کردن حقیقت برای مدارا داشتن به قیمت از دست رفتن منطقی مدارا و محبت تمام خواهد شد. اگر اینها را فهم کنیم جهان اسلام هم خیلی خوب با هم کنار می آیند.
حجت‌الاسلام پارسانیا

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، حجت الاسلام حمید پارسانیا، استاد دانشکده علوم  اجتماعی دانشگاه تهران در چهارمین روز نشست هفتمین دوره هم اندیشی بین المللی «اسلام و مسائل معاصر» که به همت نمایندگی تهران جامعه المصطفی(ص) برگزار شد مباحث خود را تحت عنوان «مدل های مدارا» با این مقدمه آغاز کرد که دو مدل برای  مدارا وجود دارد: یک مدل مدل مدرن است که نمایندگانی در جهان غرب دارد و یک مدل،  مدلی است که برگرفته از اندیشه های امام خمینی(ره) است. مدل امام خمینی نماینده بخش مهمی از تفکر جهان اسلام است.

وی در بسط مدل اندیشه های جهان مدرن تاکید کرد: نماینده این مدل جان هیک است. جان هیک مشکل مدارای اجتماعی را در دانشگاه بیرمنگام که مذاهب مختلف در آن حضور داشتند و زمینه تفکر مسیحی مذهبی داشته احساس کرده بود. زمینه معرفتی ای که هیک از آن استفاده می کند با رویکرد نوکانتی و بهره گیری از اندیشه ویتگنشتاین است.

پارسانیا در توصیف مسیر فکری هیک تاکید کرد: او از یک مبنای معرفت شناختی نوکانتی یعنی تکثرگرایی معرفتی استفاده می کند. هیک این تکثرگرایی معرفتی را زمینه کار خود قرار می دهد و از این تکثرگرایی معرفتی، تکثر گرایی معرفت دینی را نتیجه می گیرد  و از تکثرگرایی معرفتی به تکثرگرایی مذهبی می رسد و بعد به تکثر گرایی کلامی در مساله نجات و به دنبال آن از مساله کلامی نجات، مدارای اجتماعی را نتیجه می گیرد.

وی با بیان اینکه پلورالیسم معرفتی جان هیک مبتنی بر نسبیت فهم و حقیقت است گفت مسیر او عکس مسیری است که متفکران مسلمان می روند. امام خمینی(ره) قائل بر پلورالیسم معرفتی به معنای نسبی گرایی فهم نیست.

پارسانیا در نقد مسیر پلورالیسم معرفتی گفت: ما از پلورالیسم معرفتی که قائل به نسبیت فهم و حقیقت است نمی توانیم پلورالیسم و مدارای اجتماعی را نتیجه بگیریم. این امر امکان منطقی ندارد.

وی علت اینکه این مسیر در اندیشه جهان مدرن طی شد را بروز جنگ جهانی اول و دوم میداند. دو جنگی که صد میلیون کشته داد و این جنگ به اسم ایدئولوژی هایی به نام مارکسیسم و راسیسم و فاشیسم تمام شد. راه آنها این بود که گفتند اینها ایدیولوژی است و نماینده حقیقت نیست و اگر قرار  نیست هرگز به حقیقت برسیم چرا بجنگیم،  بلکه باید متواضعانه هم را تحمل کنیم. اگر معرفت در حاشیه اراده ما شکل میگیرد به اسم حقیقت به جنگ هم نرویم.

پارسانیا با طرح این پرسش که آیا منطقا اگر حقیقتی نباشد باید هم را تحمل کنیم و اینکه ما باید هم را تحمل کنیم را حقیقت بدانیم؟  آیا منطقا چنین نتیجه ای میتوانیم بگیریم یا نه؟ گفت‌: نیچه به این سوال جواب میدهد. نیچه قائل به حقیقت نیست. نیچه معتقد است حقیقت در حاشیه اراده ما شکل می گیرد.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه آیا باید ضعفا را تحمل کنیم یا باید اجازه دهید اقویا رشد کنند و ضعیف پروری نکنیم، گفت: البته نیچه این نتیجه را هم منطقا نمی تواند بگیرد و تنها چون عاشق اراده و قدرت است این حرف را میزند و واقعیت این است که دو جنگ جهانی مردم را به لحاظ عاطفی نسبت به جنگ حساس کرده است. مردم اگر تصمیم می‌گیرند جنگ نکنند به دلیل خستگی شان از جنگ بود نه به این دلیل که حقیقتی نیست.

این استاد جامعه شناسی با طرح این پرسش که آیا اهل نجات کسانی اند که حقیقت را فهمیده باشند؟ آیا فقط با کسانی که حقیقت را فهمیده اند باید مدارا کرد؟  آیا اینها ربط منطقی دارند؟  اگر ما مساله نجات و فهم حقیقت را انکار کنیم نتیجه میگیریم که باید مدارا کرد؟ مسیر این بحث را از دیدگاه امام خمینی(ره) که نماینده تفکر عقلی جهان اسلام توضیح داد و گفت: در اندیشه امام بعد از اینکه معلوم می شود به لحاظ منطقی نسبیت فهم و پلورالیسم معرفتی، مدارا را نتیجه نمی دهد ایشان میگوید اگر قراراست مدارایی باشد پس مسیری هم برای حقیقت وجود دارد  و ما بر اساس این مبنا باید بگوییم مدارا حق است.

پارسانیا عنوان کرد: ما اگر بخواهیم مدارا را توصیه اخلاقی کنیم باید فهم در اخلاق را قبول داشته باشیم. منتها این مساله برای اینکه نتیجه بدهد چند مقدمه نیاز دارد این نتیجه شرط لازم هست ولی کافی نیست. مقدمات دیگر این است که  مدارا کردن با افراد منطقا به این ربطی ندارد که افراد حقیقت را فهمیده باشند. ما موظف هستیم با کسانی که حقیقت را فهمیده اند و حتی کسانی که نفهمیده اند مدارا کنیم.

پارسانیا با بیان اینکه ظرفیت اخلاقی و فقهی این پیام در جهان اسلام تاریخ درخشانی دارد افزود : شما می دانید در جهان اسلام مذاهب فکری متعددی داریم و همه اینها خود را در شناخت حجت شرعی عملشان صادق میدانند و معتقدند رقیبشان اشتباه کرده است. شافعی ها معتقدند خودشان درست اند و حنفی ها اشتباه کرد اند و حنفی ها هم فکر میکنند حنبلی ها اشتباه می کنند و اینها در برخورد با جعفری ها و شیعیان همین طور هستند و هیچ کدام قائل نیستند که حقیقتی نیست و راهی هم به سوی حقیقت نیست. همه معتقدند برخی درست می گویند و برخی غلط و هر کدام سعی می کنند به حقیقت برسند اما در عین حال همه معتقدند اگر به یک برادر مسلمان تجاوز شود و به کمک او بروند و کشته شوند شهید هستند.

وی افزود: ما با چنین مدارایی در طول تاریخ، اقتداری از بالکان تا چین تشکیل داده ایم. من نمی گویم در تاریخ اسلام درگیری نبوده اما ظرفیت این مدارا هم در فقه اسلام وجود دارد.

پارسانیا خاطر نشان کرد: مدارا فقط در درون جهان اسلام نیست بلکه بین مسلمانان و دیگران هم هست. هیچ کدام از مسلمانان معتقد نیست پیامبر اسلام پیامبر خاتم نباشد و هیچ کس معتقد نیست شرایع پیشین حجیت دارند، اما همه آنها معتقدند با اهل کتاب باید در چارچوب قوانین مدارا داشته باشند و این مدارا حق است و کسی که این را نداشته باشد خطا می کند.

وی افزود: ما در قواعد فقهی و اخلاقی موظف هستیم به معاهدات بین المللی عمل کنیم اگر در سطح جهانی دولت اسلامی با دولت های دیگر پیمان بست باید عمل کند. مدارای ما با آنها به این معنا نیست که آنها را حق میدانیم و حرفهای آنها را در عرض خودمان میدانیم. ما نمی گویم چون هیچ کس به حقیقت نرسیده باید هم دیگر را تحمل کنیم؛ چرا که اگر هیچ کس هم به حقیقت نرسیده باشد چنین نتیجه منطقی ای را نمی شود گرفت.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: پیوند زدن مساله مدارا و نجات هم غلط است. چه کسی میتواند بگوید ما فقط با کسانی مدارا میکنیم که اهل بهشت باشند؟ ما میدانیم منافقین از کفار بدترند اما موظفیم با آنها هم مانند دیگران مدارا کنیم از این رو ربط داشتن  فهم حقیقت و مساله نجات هم منطقی نیست.

وی با طرح این پرسش که چه کسی میگوید هرکس حقیقت را نفهمیده به جهنم می رود؟ و هرکس حقیقت را فهمیده به بهشت می رود؟  گفت : بسیاری از اهل بهشت کسانی اند که چون حقیقت را نفهمیده اند به بهشت می روند؛ اینها مستضعفین فکری هستند. ابن سینا با استفاده از روایت معروف می گوید بیشتر اهل جنت آدم های ساده هستند.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: اکثر آدمیان فکر می کنند اهل تفکرند در حالی که آنها تنها بر اساس فرهنگ عمل می کنند. فهم ابتدایی مردم از افق فرهنگ شان هست، البته درجات عالی بهشت برای کسانی است که حقیقت را فهمیده اند و درجات دانی جهنم هم برای کسانی است که حقیقت را خوب فهمیده اند. آدم تا حقیقت را نفهمیده باشد و با آن مبارزه نکند با آن با شقاوت مبارزه نمی کند.

وی افزود: شقی ترین آدم ها کسانی اند که حقیقت را خوب فهمیده اند و با آن مخالفند. اگر ابوحکم حقیقت اسلام را نفهمیده بود ابوجهل نمیشد. پس ملاک و عیار برای بهشت و دوزخ،  فهم حقیقت نیست. برخلاف جان هیک ، امام خمینی ارتباط منطقی بین فهم حقیقت با نجات و نجات با مدارا را قطع میکند. از طرف دیگر امکان فهم حقیقت را حفظ می کند. آنگاه مدارا با بسیاری از کسانی که حقیقت را نفهمیده اند و اهل نجات نیستند را حقیقت ذکر میکند.

پارسانیا با اشاره به اینکه نفی حقیقت و نسبی دانستن فهم، راه توصیه به مدارا را به عنوان یک حقیقت و راه دیندار شدن را می بندد چون هر فهمی که از دین داشته باشید مخلوق شما خواهد شد گفت: از طرفی پذیرش این که امکان شناخت حقیقت هست بلافاصله امکان مدارا را نمی دهد. چه بسیار خون ریزی هایی که به نام حقیقت شده است؛ اما پذیرش حقیقت امکان این را می دهد که وارد بحثی شویم که بگوییم مدارا هم نوعی حقیقت است.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه در فقه جهان اسلام این ظرفیت بسیار غنی و پربار است، ادامه داد: کسانی که در جهان اسلام به اسم حقیقت با مدارا مقابله میک نند مثل داعش با همه این ظرفیت تاریخی جهان اسلام در مبارزه اند.

پارسانیا در پاسخ به سوالی درخصوص اینکه آیا باز واژه مدارا به حقیقت با توجه به اینکه حقیقت اقیانوس بزرگی است که شاید در طول عمر تنها چند صدف از آن نصیب ما شود اشتباه است گفت: گفتن اینکه مدارا و حقیقت ناسازگار هست مغالطه است.

این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا مدارا یک مفهوم منفعلانه است یا و  اینکه از این منظر آیا ما باید دیگران را تحمل کنیم یا فراتر از آن باید با آنها مدارا کنیم؟ گفت: ما دو عرصه داریم که باید آنها را آزاد بگذاریم و درست عمل کنیم. یکی از آنها عرصه شناخت حقیقت است. ما باید عرصه شناخت حقیقت را فعال کنیم. هم برای خودمان هم دیگران تا تلاش کنیم به حقیقت برسیم.

وی افزود: عرصه دیگر عرصه محبت ورزیدن و  زندگی با هم است. بحث مدارا یک مواجهه اجتماعی گرم آدم ها با یکدیگر است. دلسوزی نسبت به هم و تحمل کردن الزاما نه با نفرت بلکه با محبت همراه است.  شما با کسی که گرفتار خطا شده محبت هم می ورزید که چرا دچار خطا شده است.

وی تصریح کرد: اما من تلاش می کنم به حقیقت برسم من همان طور که او را به عنوان انسان دوست دارم حقیقت را هم دوست دارم. من همان طور که دیگری را به عنوان یک مسلمان دوست دارم حقیقت را هم دوست دارم. اما آیا این که به این دلیل که او را دوست دارم به دنبال حقیقت نکردم درست نیست، باید این عرصه ها را جدا کنیم. در میدان حقیقت ذره ای تسامح نمی کنیم بلکه بحث می کنیم. اگر هر دو دغدغه حقیقت داشته باشیم دیر یا زود به هم می رسیم.

پارسانیا ادامه داد: ما عشقمان را به هم منوط به فهم حقیقت نمی کنیم. نفرت به هم جایی است که بدانیم نسبت به حقیقتی که طرف مقابل می داند دارد ظلم می کند یا پیمانهای را زیر پا گذاشته است. تعبیر قرآن این است که با کفار بجنگید چون آنها پیمان ندارند، لذا اگر به پیمانشان عمل می کردند، پیامبر(ص) با آنها درگیر نمی شد. هیچ جنگی را پیامبر(ص) با آنها شروع نکرد مگر اینکه آنها خودشان پیمان شکنی کردند.

وی  تاکید کرد: جدا کردن مرز حقیقت و دوست داشتن و تعامل اجتماعی به نفع حقیقت و تعامل اجتماعی است و قربانی کردن حقیقت برای مدارا داشتن به قیمت از دست رفتن منطقی مدارا و محبت تمام خواهد شد. اگر اینها را فهم کنیم جهان اسلام هم خیلی خوب با هم کنار می آیند.

این استاد دانشگاه ضمن تاکید بر اینکه شیعیان از اهل سنت نمی خواهند که شیعه شوند تا با آنها تعامل کنند گفت: ما از فلسطینی ها نمی خواهیم شیعه شوند تا از آنها دفاع کنیم و یا حنفی ها از شافعی ها نخواهد خواست که اول به مذهب من بیا تا دوستت داشته باشم ما به همان اندازه که پیامبر را می شناسیم هم را دوست داریم و ما همه انسانها را چون همه بشر هستیم دوست داریم اما همه تلاش می کنیم به حقیقت هم برسیم.

پارسانیا با تاکید بر اینکه حقیقت ساختنی نیست بلکه یافتنی و گوش کردنی است افزود: سعدی میگوید حقیقت سرایی است آراسته/ هوا و هوس گردی است برخاسته / این گرد و خاک را فرو بنشانیم تا حقیقت پیدا شود.

این استاد جامعه شناسی مدارا دارای مراتبی خواند که برخی از آنها باید با عشق همراه باشد. مدارای مسلمان با مسلمان دیگر عاشقانه است ولو در فقه معتقد باشند دچار اشتباه شده اند. آن که اشتباه کرده یک ثواب کرده و آنکه به حقیقت رسیده است دو ثواب.

وی تصریح کرد: مدارای ما با اهل کتاب از این جهت که انسان هستند عاشقانه است. اما مدارای ما با ظالمی که با او پیمان بسته ایم تحملی است که به دلیل حقیقت داریم چون مدارای ما با منافقی که میدانیم با دروغ رفتار می کند عاشقانه نیست؛ اما مداراست و اجازه نمی دهیم به هم بخورد و در آنجایی که حکم خدا را اجرا می کنیم باز هم عاشقانه است. چون این به خاطر او نیست بلکه به خاطر خداست و از این رو از او توقع نداریم که به ما جایزه بدهد.

پارسانیا در پاسخ به سؤالی درخصوص تعریف و اینکه آیا این دعا که از خدا بخواهیم ما را در مقابل یهود و نصارا پیروز گرداند قابل جمع است یا خیر گفت: آرزوی ما این است که همه جهان به حقیقت برسد و از این فرهنگ باطلی که غالب شده اظهار نفرت می کنیم نه مردم. علاوه بر این باید زمینه این یهود و نصارا در این دعا کجاست. آیا آنهایی که خیانت می کردند یا هر یهودی. علی(ع) می گوید اگر خلخالی از پای یهودی کنده شود مسلمان باید بمیرد./1325//102/خ

ارسال نظرات