۰۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۲:۳۵
کد خبر: ۵۰۰۴۷۹
دقایقی با تاریخ شفاهی مسابقات قرآن ایران؛

مرور خاطرات خاک گرفته عموحسن

حسن صیادی، بخشی از تاریخ مسابقات ایران است، برای همین است که ورق زدن خاطراتش که گاه دیر به دیر هم صورت می‌گیرد، پر است از تصاویری که هر کدام یک کتابند برای خودشان، او همه دارایی‌اش همین خاطرات خاک گرفته است که جز خودش هیچ‌کس سراغشان را نگرفته تا یک صحرا سکوت بین او و خاطراتش برقرار باشد.
حسن صیادی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از ایکنا، او بخشی از تاریخ مسابقات ایران است، آن هم بخشی از تاریخی که کمتر حافظه‌‌ای – حتی حافظه‌های مصنوعی - جزء به جزء آن را ثبت کرده است. تمام داشته‌های او از سال‌ها فعالیت در عرصه مسابقات، خاطرات آن سال‌ها، تصاویری که شاید در ایران تنها او نمونه آنها را داشته باشد و البته رحلی که رحل اولین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن بود. همه اینها تمام ثروث و دارایی او از مسابقات قرآن در ایران و سال‌ها دوندگی در عرصه آن است. برای همین است که ورق زدن خاطراتش که گاه دیر به دیر هم صورت می‌گیرد، پر است از تصاویری که هر کدام یک کتابند برای خودشان، او تمام ثروتش و تمام شادی‌اش همین خاطرات خاک گرفته است که جز خودش هیچ‌کس سراغشان را نگرفته تا یک «صحرایِ سینا» سکوت بین او و خاطراتش برقرار باشد تا همیشه.  

او گاهی که بی‌هوا به سال‌های جوانی - آن سال‌هایی که تنها یک چُرت کوتاه برای تجدید قوای جسمی و شروع دوباره کار کافی بود برایش – سرکی می‌کشد، می‌سوزد از گذر ایام، اگرچه ۱۰ سال از آن گذشته اما ۱۰ قرن، ۱۰ هزاره، برایش درازا داشته، برای همین است که دوست دارد این حجم از دوری را فریاد بزند، دوست دارد هرچه در توان دارد، پشت حنجره جمع کند و «باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش» برای آن روزها سر دهد تا تک تک برگ‌های پهن درخت‌های سه‌راه علی‌آباد محله نازی‌آباد تهران از سوز صدایش سرازیر زمین شوند.   

او در این سال‌های بازنشستگی هر چه به زمان مسابقات نزدیک‌تر می‌شود، هوایش به هوای تهران که نفس کشیدن در آن حتی برای افراد سالم هم سخت می‌شود، بیشتر شبیه می‌شود. برای همین پناه می‌برد به تراس کوچک خانه‌شان، تراسی که دلیل تحمل کردن حضور در آن، فضای سبز خیابان‌ها با معماری عجیب محله نازی‌آباد، می‌تواند باشد وگرنه جذابیت دیگری در آن وجود ندارد تا در برابر این حجم از دلتنگی دوام بیاورد. 

او هر بار که به تراس تنهایی‌اش می‌رود، در ظاهر معماری آپارتمان‌های عجیب نازی‌آباد، عبور پر از عجله عابران و درخت‌های سر به فلک کشیده را می‌بیند، اما افکارش محو افقی دوردست است. 

«حسن صیادی» جعبه سیاه، مخزن‌الاسرار و گنجینه مسابقات قرآن در ایران است، او ۳۰ سال تمام در عرصه مسابقات قرآن از شهرستانی تا استانی و کشوری و بین‌المللی حضور داشته و حالا ۱۰ سالی می‌شود که بازنشسته شده و بالاجبار از فضایی که عاشقانه دوستش داشته دور شده است. این ۱۰ سال برای ما ۱۰ سال بوده برای او شاید ۱۰ قرن و ۱۰ هزاره درازا داشته است. 

آقای صیادی این روزها، عموحسن قاریان جوان دهه شصت و هفتاد در ایام مسابقات، تنهاترین فردی است که دوست ندارد کسی به خلوت خاموشش خللی وارد کند. 

در ادامه گفت‌وگویی صمیمی با حسن صیادی داشته‌ایم، این شاید اولین گفت‌وگو با کسی باشد که سال‌های سال در عرصه مسابقات قرآن حضور داشته و خاطرات نابی از قاریانی که حالا هر کدام از اساتید به نام کشور هستند، دارد. صیادی در این گفت‌وگو از همه چیز سخن گفته است از شکل‌گیری مسابقات تا اوج‌گیری و تثبیت آن و از روحیه جالب شرکت‌کنندگان در مسابقات در آن سال‌ها و کمک کردن قاریان آن روزها به عوامل مسابقات برای برپایی آبرومند رقابت‌ها. وی در این گفت‌وگو گفته است که دوست دارد، همان سرباز گمنامی که سال‌ها در عرصه مسابقات حضور داشته است، باقی بماند، اما گروه خبری ایکنا او را غافلگیر کرده است و ناگزیر از مصاحبه شده است.

حسن صیادی در این گفت‌وگو که سه ساعت به طول انجامید، گاهی وسط حرف زدن یادش می‌رود که می‌خواست چه بگوید، هرچه فشار می‌آورد تا ذهن و زمان هم مسیر شوند، نمی‌شود، اما گاهی دیگر جزء به جزء برنامه‌ها و فعالیت‌ها و حتی اسامی برگزیدگان ادوار مختلف را به یاد می‌آورد.  

صیادی از صمیمیت بیش از حدی که با داوران و شرکت‌کنندگان در مسابقات داشته است نیز گفته است و اینکه همین صمیمت باعث شده تا او را «عمو حسن» صدا بزنند. در ادامه مشروح این گفت‌وگوی صمیمی تقدیم مخاطبان می‌شود.

حسن صیادی

آقای صیادی در ابتدای مصاحبه و قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم، کمی در مورد خودتان بگویید. 

حسن صیادی، متولد دوازده مهر ۱۳۳۳ در تهران هستم، پنج برادر و پنج خواهر بودیم و پدرم کارمند اداره گمرک بود. من فرزند دوم خانواده بودم. یک برادر جانباز، یک برادر آزاده و یک برادر شهید دارم.

_ از نحوه ورود به سازمان اوقاف بگوئید که به چه صورت بود.  

سه تاریخ جالب در زندگی من وجود دارد که همیشه در ذهنم باقی مانده و خواهد ماند. ‌۱۵ مهر ۵۹ که برادرم ناپدید شد، اول بهمن ماه ۵۹ که فرزندم به دنیا آمد و ۱۵ روز بعد از آن یعنی ۱۵ بهمن ۵۹ که در سازمان اوقاف استخدام شدم. این سه تاریخ هیچ وقت از ذهن من پاک نخواهد شد. نحوه ورودم به اوقاف نیز براساس یک فراخوان استخدام از طریق مجلس بود که ابتدا برای حضور در یکی از ادارات کل استان‌ها پذیرفته شدم که به علت مشکلاتی که در آن مقطع زمانی برای من وجود داشت، ناگزیر از حضور در تهران شدم.

_ برادر شما که می‌گویید ناپدید شدند، همان برادر آزاده شما هستند؟ 

بله، تا یک سال ما متوجه نشدیم که اسیر شده است. 

_ تحصیلات شما در چه سطحی هست؟ 

دیپلم دارم، دیپلم آن زمان(با خنده)

_ اولین دوره‌ای که در مسابقات حضور داشتید، چه سالی و به چه صورت بود؟

آن زمان آقای «بلورچی» مدیر اوقاف استان تهران بودند که از من خواستند تا در برگزاری مسابقات همکاری داشته باشم. این مسابقات در سال ۵۹ برگزار شد، اینکه قبل از آن نیز برگزار شده بود یا خیر را اطلاع ندارم، در واقع همان سال اولین دوره ای بود که من در مسابقات حضور یافتم. 

یکی از سنگین‌ترین مسابقات قرآن همان مسابقات بود. در آن سال هم در مورد تجوید از شرکت کنندگان سوال می‌شد و بسیاری از اساتیدی که امروز می‌شناسیم و از آنها به عنوان بین‌المللی یاد می‌شود، در مسابقات حضور داشتند.

_ سرو شکل مسابقات چگونه بود؟ 

بسیار ساده بود؛ چرا که اطلاعاتی نداشتیم که باید چگونه برگزار شود، اینکه چینش داوران به چه صورت باشد، یا قاریان کجا قرار بگیرند، مشخص نبود، عکس‌ها نیز نشانگر این حقایق است. در آن دوره داوران و مردم و متسابقان همه روی زمین می‌نشستند.

_ در آن دوره چه کسانی حائز رتبه شدند؟

در آن دوره از مسابقات استاد «سیدمحسن خدام حسینی» در استان تهران اول شد و در ادامه در مسابقات کشوری در مدرسه عالی شهید مطهری نیز رتبه اول را به دست آورد، در کشوری «محمدحسین سبزعلی» دوم شد و «سیدمرتضی سادات فاطمی» هم رتبه سوم را کسب کرد. در بین‌المللی نیز رتبه توسط استاد خدام حسینی کسب شد.  

_ چگونه جزء به جزء مسابقات و نفرات برتر در ذهن شما باقی مانده است؟

این لطف خداست، ضمن این که در محفوظات نیز قوی بودم، البته اینکه جزئیات را کامل به یاد دارم شاید به این دلیل است که من با این شرکت‌کنندگان زندگی می‌کردم. گاهی می‌شد افراد برتر را بعد از مسابقات به خانه دعوت می‌کردم و تا مدت‌ها ارتباطاتمان ادامه داشت، کما اینکه الان هم ادامه دارد. 

_ دوره اول مسابقات، نکته جالب توجهی داشت یا کاملاً معمولی برگزار شد؟ 

نکته جالب توجه این بود که در اولین دوره بین‌المللی تصمیم گرفته شد تا از ایران سه قاری حضور داشته باشد، اما تنها یک نفر از آنها که بیشترین نمره را دریافت کرد در رتبه‌بندی حضور یافت. به یاد دارم که در آن سال نماینده کشور لیبی نیز رتبه دوم را کسب کرد (هر چه فکر می‌کند نامش را به خاطر نمی‌آورد، بشیر مالک را چند بار زمزمه می‌کند، اما مردد است که خودش باشد).

_ یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مسابقات در آن سال‌ها حضور گسترده و خودجوش مردم در سالن مسابقات بود، تصاویری که از آن سال‌ها در ذهن‌ها مانده است، حضور مردم تا یک قدمی جایگاه تلاوت است، علت این حضور با اینکه تبلیغات مسابقات هم زیاد نبود چه چیزی بود؟

حضور مردم فوق‌العاده بود، شاید مهم‌ترین دلیل این استقبال این بود که از آغاز تا پایان مسابقات هر کاری که صورت می‌گرفت، دلی بود و هیچ کاری دعوتی نبود. دعوتی نه به این معنا که از کسی دعوت نمی‌کردیم، نخیر؛ دعوت‌ها سر جای خودش بود. اما مردم واقعاً دلی در سالن مسابقات حضور می‌یافتند.

_ هزینه‌های برگزاری مسابقات زیاد بود یا نه، در واقع برای مسابقات به راحتی پول خرج می‌شد؟

برای قرآن مایه گذاشته می‌شد، اما بودجه‌ای که در نظر گرفته می‌شد به نسبت الان شاید زیاد نبود. با این وجود مسابقات، روح داشت.

به عنوان مثال، قبل از مسابقات فراخوانی از سوی سازمان انجام شد که اساتید قرآنی را جمع کردند تا یک هیئت امنا به وجود بیاید. این هیئت امنا در دفتر معاونت اداری و مالی وقت که آقای نصرالله چمران بودند، تشکیل جلسه می‌داد که متشکل از آقایان عباس سلیمی، سیدمحسن موسوی بلده، سیدمصطفی صدرزاده، محمدرضا صلح‌جو، محمد خواجوی، بهرامی، چمران و من بود. در آن جمع خدام‌حسینی و سیدمهدی محمودی هم حضور داشتند. جلسات این هیئت بسیار بی‌ریا بود. به حدی کم خرج بود این جلسات که پذیرایی ما در حد یک شیرینی بود که آن هم گاهی توسط رئیس سازمان تهیه می‌شد. 

هزینه‌ها به حدی کم بود که به عنوان مثال یک سال یک قاری نوجوان به عنوان قاری افتخاری دعوت شده بود تا در حسینیه ارشاد اجرا داشته باشد، قرار شد من ایشان را همراهی کنم، در حالی که نتیجه مسابقات داخل کیفم بود، دقایق زیادی منتظر تاکسی ماندیم تا ما را به مقصد برساند که در نهایت یک شهروند ما را به مقصد رساند. در آن روز اگر اتفاقی برای آن کیف می‌افتاد تمام نتایج مسابقات به فنا می‌رفت و مشخص نبود چه اتفاقی برای مسابقات رخ خواهد داد.

_ دستور کار جلسات چه چیزهایی بود و در آن بیشتر در مورد چه مسائلی بحث می‌شد؟ 

بیشتر در مورد این بود که مسابقات قرآن مدون و کادربندی شود، هیئت داوران مشخص شود و مسائلی از این دست.

_ شما در اداره کل استان تهران بودید، چه شد که در مسابقات بین‌المللی نیز همکاری داشتید؟

بعد از یکی دو سال که مسابقات را برگزار کردیم، قرار شد تا به دفتر مرکزی اوقاف کل کشور منتقل شوم که در نهایت با این پیش شرط که باید در برگزاری مسابقات قرآن استان تهران نیز همکاری داشته باشم، با انتقال من موافقت شد. با این وجود من حدود ۶۰ سال کار کرده‌ام. یعنی هم در برگزاری مسابقات استان تهران و هم کشوری و بین‌المللی همکاری داشته‌ام.

_ در همان ادوار اولیه آئین‌نامه داوری مدون بود؟ 

مسابقات، آئین‌‌نامه داشت، اما به گستردگی آئین‌نامه فعلی نبود. اساتید فن از همان ابتدا آئین‌نامه‌ای را نوشته بودند که البته هر سال نسبت به سال قبل تغییراتی جزئی در آن اعمال می‌شد. 

_ شما از همکاری در برگزاری مسابقات قرآن استانی گفتید، با این وجود شما برای برگزاری مسابقات تمامی استان‌های کشور را رفته‌اید؟

بله.

_ در کدام استان‌ها گرایش مردم به قرآن بیشتر بود و شما از حضور مردم لذت بردید؟

واقعاً تمام استان‌ها با جان و دل وارد مسابقات می‌شدند، نکته جالب در اغلب استان‌ها این بود که از همان ابتدا بین قاریان مطرح هر استان و مسئولان آن استان کدورت‌هایی وجود داشت و در اکثر استان‌ها قرآنی‌ها در صحنه حضور نداشتند. 

_ پیگیر علت این کار نشدید که چرا قرآنی‌ها در صحنه حضور نداشتند؟

نه، زیاد پیگیری این قبیل ماجراها نبودم.

_ آن سال‌ها هیچ‌وقت از برگزاری مسابقات خسته نشدید و درخواست انتقالی به بخش دیگری از سازمان را داشته باشید؟

به هیچ وجه، من حاضر بودم، برای قرآن همه چیزم را بدهم، در حال حاضر برخی از افراد از پیر شدن من حرف می زنند و اینکه نمی‌توانم کار کنم، من یک سوال دارم، مگر عرصه مسابقات قرآن آدم را پیر می‌کند. اگر من پیر شده‌ام، این موسفیدهای دور و بر مسابقات چه‌کار می‌کنند؟ یکی از خوبی‌های دوره ما این بود که هیچ گروه خاصی وجود نداشت. طی این سال‌ها برخوردهایم با قرآنی‌ها به گونه‌ای بوده است که بعد از سال‌ها هر وقت من را می‌بینند، بسیار مورد لطف خود قرار می‌دهند.

سال آخر که بازنشسته شدم، من را چند ماه دیرتر بازنشسته کردند تا مسابقات کشوری در بوشهر برگزار شود، در آن سال تنها چیزی که برای من یادگاری ماند مطلبی بود که «سید وحید مرتضوی» بیان کرد. ایشان مطلبی را گفت که البته من در خودم آن را نمی‌بینم و نخواهم دید.

_ مطلب ایشان چه چیز بود؟

ایشان گفتند استاد صیادی دایرةالمعارف مسابقات و گنجینه مسابقات قرآن هستند، آن روز اشک‌هایم جاری شد و هنوز هم هر وقت به آن فکر می‌کنم؛ حس خاصی به من دست می‌دهد.

این مطلب را نیز بگویم که سازمان به من و امثال من به عنوان یک نیروی ساده نگاه می‌کند و هر سازمانی اینگونه است، اما من قسم می‌خورم که مسابقات قرآن برای من یک رقابت ساده نبود و نگاه من نگاهی مانند سازمان به نیرویش نبود، بلکه بسیار فراتر بود. چون کار قرآن بود برایم خستگی‌ناپذیر بود.

_ تأثیر مستقیم مسابقات را بر زندگی خودتان احساس کرده‌اید؟ 

بسیار زیاد، چگونه می‌شود یک نفر با یک حقوق کارمندی و در حال حاضر هم بازنشسته، دارای سه فرزند دانشگاه آزاد، هیچ وقت لنگ نماند، برکت همین پول قرآن بوده است که بدون داشتن کار دوم و درآمدی غیر از کارمندی توانسته‌ام، هزینه یک زندگی را به خوبی پرداخت کنم.

_ یکی از شیرین‌ترین خاطراتی که از مسابقات برای شما رخ داده و همیشه آن را در ذهنتان دارید، را برای ما بگویید؟

(بعد از چند دقیقه سکوت و جستجوی زیاد در پستوی فایل‌های ذهنش) همین که آن روزها در برگزاری مسابقات همه با همدلی کمک می‌کردند تا مسابقات برگزار شود، خودش بهترین خاطره بود، قرآنی‌ها به هیچ وجه خودشان را نمی‌گرفتند، اگر می‌دیدند یک جای کار لنگ است خودشان آستین بالا می زدند و حتی به زدن بنر و چیدن صندلی هم می پرداختند. دیدن این تصاویر اگر چه آن زمان عادی بود و خاطره نبود، اما الان دیگر به خاطره تبدیل شده و نایاب است.

در یکی از سال‌ها برای همکاری با مسابقات دارالقرآن امام علی(ع) دعوت شدم که در آنجا نیز تقدیر شدم، این تقدیر همزمان با تقدیر از استادان «مولایی» و «مروت» بود که در کنار این دو بزرگوار قرار گرفتن برای من بسیار ارزشمند بود.

یکی دیگر از خاطرات شیرین برای من این است که در آن سال‌ها و حتی اخیراً هر وقت وارد مسابقات می‌شوم، بسیاری از اساتید می‌گویند، مسابقات رسمیت پیدا کرد.

_ خاطره تلخ هم از مسابقات دارید؟ 

یکی از خاطرات تلخی که همیشه وجود داشته و دارد این است که در پایان مسابقات، همیشه یک عده که دستشان از رسیدن به رتبه کوتاه مانده است، نسبت به داوری اعتراض دارند. در صورتی که این اعتراض را باید به قرآن و وجدان داوران بسپارند. هیچ داوری وجدان خود را نخواهد فروخت تا یک شخص دیگر به موردی دنیوی برسد. من در این جور مواقع همیشه یک ضرب‌المثل داشتم و می‌گفتم، پول و جوایز را قاریان ببرند بعد آتش جهنم را داوران بخرند؟ من با افتخار و سربلندی می‌گویم که هیج وقت، هیچ حقی از قاری و حافظ قرآن در مسابقات ضایع نشد و الان نیز بعد از سال‌ها می‌توانند بروند جستجو کنند، ببینند حقی ضایع شده یا خیر.

_ یعنی در طی همه این سال‌ها که ایرانی‌ها در مسابقات رتبه اول را به دست آورده‌اند، براساس عدالت بوده است؟

قطعاً همینطور است؛ همیشه و در هر رقابتی غیر از نفر اول همه نسبت به رده‌بندی اعتراض دارند. جالب اینجاست که یک سال یک نفر که رتبه اول را آورده بود نیز اعتراض داشت و می‌گفت که نمره‌اش باید بسیار بیشتر از این داده می‌شد. قاریان ایرانی بعد از مصر، حرف اول را در دنیا می‌زنند و اول شدن در مسابقات، حق مسلم آنهاست. البته یکی دو سال ایرانی‌ها اول نشدند. یک سال «امام تومارا» از فیلیپین رتبه اول را به دست آورد. 

شاید یک اشکال وجود داشته باشد که آن هم در کشورهای دیگر است و آن هم اینکه شرکت‌کننده ضعیف اعزام می‌شود و در واقع همان شرکت‌کننده تمام بضاعت همان کشور است. تلاش زیادی شد تا هماهنگی شود و قاریان مطرح هر کشور در مسابقات حضور یابند که گاهی اینگونه نشد. در یکی از ادوار قصد داشتند تا یک نفر که تجربه بالایی داشت، اما نمره کافی برای حضور در فینال را دریافت نکرده بود، به فینالیست‌ها اضافه کنند. من از حضور آن فرد در فینال مسابقات جلوگیری کردم، زمانی که دیدم زیر بار نمی‌روند، تهدید کردم که به همه اعلام خواهم کرد که این بار دیگر راضی شدند. شرکت‌کنندگان در مسابقات از آن پس دیگر هرجا من حضور داشتم، اطمینان داشتند که هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. همان موقع می‌گفتند صیادی حافظ منافع قاریان است.

_ در تصاویری که در آلبوم شما دیدیم، با بسیاری از داوران مصری عکس انداخته و حتی به خانه نیز دعوت کرده‌اید، باید رابطه صمیمی بین شما و آنها شکل گرفته باشد؟

همیشه سعی داشته‌ام، رفتاری صمیمی با همه داشته باشم و همین باعث می‌شد تا با من احساس صمیمت کنند. جالب است که بگویم اخیراً و بعد از اینکه سال‌ها از عرصه مسابقات دور بودم، محمود خلیل، یکی از داوران خارجی که سابقاً نیز داور مسابقات بود، به محض اینکه من را از دور دید به سرعت به طرفم آمد و به اسم من را صدا زد. 

_ ارتباطات شما با شرکت‌کنندگان در مسابقات چه داخلی و چه خارجی به چه صورت بود؟ ظاهراً بسیار با شرکت کنندگان گرم می‌گرفتید؟

بله؛ به حدی با هم صمیمی می‌شدیم که بعد از مسابقات آنها را به خانه دعوت می‌کردم. یک بار به بازدید کارخانه «زمزم» رفتیم، من در همان حین در حال صحبت با نماینده کشور موریتانی بودم به حدی گرم گرفته بودم که تعداد بسیار زیادی از کلمات فارسی را یاد گرفته بود. به بسیاری از شرکت‌کنندگان شعارهایی همچون مرگ بر آمریکا و ... را یاد می‌دادیم. (با خنده).

شما از زندگی کردن در مسابقات می‌گویید و اینکه با دل و جان در خدمت مسابقات بوده‌اید.

_ بعد از اینکه پس از ۳۰ سال حضور در این عرصه بازنشسته شدید، چه حس و حالی پیدا کردید؟

دوری از مسابقات برای من زیاد مداوم نبوده است، همین الان هم از مسابقات دور نیستم، اما قطعاً بازنشسته شدن برای هر فردی آن هم بعد از ۳۰ سال کمی سخت است.

_ با قاریان و شرکت‌کنندگان ایرانی بیشتر با کدامیک صمیمی‌تر بودید؟

با همه به یک شکل برخورد می‌کردم، با بسیاری رفت و آمد داشتم و حتی آنها را به خانه دعوت می‌کردم. در یکی از سال‌ها یکی از گروه‌های تواشیح رتبه اول را کسب کرد که بعد از مسابقه آنها را به خانه دعوت کردم و در خانه ما نیز یک اجرا انجام دادند.

_ صدای کدم قاری را بیشتر دوست داشته و دارید؟

همه صداهایی زیبا و خاص خود را داشته و دارند و واقعاً صدای همه قاریان زیباست. 

_ من در برخی تصاویر شما را در جایگاه داوری مسابقات نیز دیدم؟

بله؛ البته من زیاد داوری نداشته‌ام، در برخی استان‌ها چون داور حضور نداشت، بیشتر به عنوان مسئول فنی و محاسب حضور داشتم.

_ مسابقات اخیراً دچار تغییرات بسیار زیادی شده است، نظر شما در مورد این تغییرات چیست؟

مسابقات در سال‌های اخیر پر زرق و برق تر برگزار شده است، باید بیشتر به فکر معنوی شدن مسابقات باشیم و نه اینکه تنها به چراغانی کردن و ... رو بیاوریم. آن موقع ما یک تیم داوری داشتیم و با همین یک تیم مسابقات اجرا می شد، الان همه چیز تغییر کرده است، تیم داوری گسترده شده و بازوهای بسیار زیادی نیز برای این تیم داوری درست شده است. 

داور راهنما، داور مشاور، داور ... و ... درست شده است که همه به هزینه‌های مسابقات اضافه کرده است، من بارها دیده‌ام که شرکت‌کننده خارجی زمانی که برای راهنمایی نزد استاد راهنما می‌رود اصلاً به صحبت‌ها گوش نمی‌دهد.

_ اگر شما را دوباره به عرصه مسابقات قرآن بازگردانند و به عنوان یک مسئول مشغول خدمت بشوید، چه تغییری را در مسابقات به وجود می‌آورید؟

باید حس و حال و معنویت را در مسابقات صدچندان کنیم. باید کاری کنیم که اعتمادها به مسابقات و به برگزارکنندگان مسابقات صدچندان شود. باید تلاش کنیم تا کوچکترین شک و شبهه‌ای در دل شرکت‌کنندگان در مورد اینکه احتمال دارد، ناداوری شده باشد، راه پیدا نکند.

_ در سال‌های اخیر مسابقات قرآن شکل رقابت به خود گرفته و رفاقت‌ها اگرچه نه زیاد اما کم رنگ شده است، در گذشته و سال‌های ابتدایی مسابقات، بیشتر شاهد رقابت بودیم یا رفاقت؟

متاسفانه در این سال‌ها بیشتر شاهد رقابت هستیم، در صورتی که در گذشته اصلاً اینگونه نبود. الان کلیه اساتید و داورانی که در حال حاضر در جامعه قرآنی مطرح هستند، آن زمان متسابق بودند. همین افراد برای مسابقات بین‌المللی نهایت همکاری را داشتند و حتی شاهد بنر کوبیدن آنها نیز بودیم. 

در گذشته، کل شرکت‌کنندگان برای شنیدن صدای هم در سالن حضور داشتند و بهترین تشویق‌ها را انجام می‌دادند، اما الان شرکت‌کننده‌ها تنها دنبال این هستند که تلاوت خودشان را انجام دهند و صحنه را ترک کنند. من همیشه به شوخی به برخی می‌گویم وقتی خود قرآنی‌ها پای تلاوت هم در مسابقات نمی‌نشینند، توقع دارند مردم تلاوت‌ها را استماع کنند.

_ مهم‌ترین دستاوردی که سال‌ها حضور در عرصه قرآن و برگزاری مسابقات برای شما داشته چه چیزی بوده است؟

همینکه در سلامت به سر می‌برم و در این زمان و این روزگار دارای فرزندانی سالم هستم خودش بزرگ‌ترین دستاورد است.

_ امسال با سازمان بهزیستی، در زمینه برگزاری مسابقات همکاری داشتید، می‌خواستم در مورد برگزاری این مسابقات هم توضیحاتی بفرمائید که در چه سطحی بود و چه همکاری با آن داشتید؟

از سال‌ها قبل یک سری همکاری با سازمان بهزیستی داشتم که البته بعد از بازنشستگی محدود شد، اما بعد از مدتی از سر گرفته شد و مسئولیت فنی و محاسبات مسابقات را برعهده داشتم. امسال نیز توسط دو نفر از مسئولان برگزاری مسابقات به عنوان مسئول فنی برای همکاری دعوت شدم.

_ مسئول فنی مسابقات دقیقاً چه کاری را انجام می‌دهد و اصلاً حضورش چه ضرورتی دارد؟ 

مسئول فنی بیشتر روی مسائل داوری، آئین‌نامه، مسائل مربوط به قرعه کشی و اعتراضات و امتیازها تمرکز دارد.  

_ در مسابقات بهزیستی نماینده ایران در رشته حفظ رتبه دوم را کسب کرد، شاهد اعتراضاتی توسط نماینده ایران بودید؟

نه؛ اتفاقاً در این دوره نماینده کشور ترکیه در رشته قرائت که دوم شد، اعتراضاتی داشت و غیر از آن شاهد اعتراض دیگری نبودیم. این اعتراضات در صورتی است که تیم داوری هیچ وقت نگاه نمی‌کنند ببینند این شرکت‌کننده نماینده کدام کشور است. داوران تنها تلاوت را قضاوت می‌کنند. در رشته حفظ نماینده ایران بسیار متین و محجوب بود و هیچ‌گونه اعتراضی نسبت به کسب رتبه دوم نداشت در صورتی که حق اعتراض را برای همه قائل شده بودیم.

_ جدا شدن مسابقات نابینایان از افراد عادی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

الان شاهد برگزاری مسابقات در بین قشرهای مختلف هستیم و این می‌تواند، باعث ایجاد انگیزه برای اقشار مختلف شود. البته به اعتقاد من مسابقات اوقاف ظرفیت حضور همه قشری را دارد، اما در بحث نابینایان خصوصاً در بحث قرائت اگر مسابقات مجزا برگزار شود، عادلانه‌تر است. به اعتقاد من اگر قرار است این مسابقات جداگانه برگزار شود، بهتر است که همه چیز مجزا شود، زمان و مکان برگزاری نیز به صورت کاملاً مجزا برگزار شود. 

_ برگزاری مسابقات به لحاظ نظم و برنامه‌ریزی به چه صورت بود، توانسته بود با مسابقات بین‌المللی بزرگسالان به یک هماهنگی برسد یا خیر؟

بله، در نهایت نظم برگزار می‌شد، نابینایان بسیار منظم بودند و همیشه اولین افرادی که برای حرکت به سمت سالن مسابقات و بازگشت نابینایان بودند. اگر بی‌نظمی‌ای هم به چشم می‌خورد در بخش بزرگسالان بود. مسابقات بهزیستی بسیار عالی بود. با اینکه امسال دومین دوره آن بود، اما در سطح بسیار مطلوبی برگزار شد. من چندین بار رئیس سازمان بهزیستی را دیدم که در سالن مسابقات حضور داشت و همچنین در پایان کار هم یک ضیافت برای شرکت‌کنندگان تدارک دید که بسیار اثرگذار بود.

_ مهمترین آرزویی که دارید چه آرزویی هست؟

اگر واقعیت را بگویم، باید بگویم که هیچ آرزویی ندارم هم راضی‌ و هم قانع هستم.

_ واقعاً؟ یعنی به همه خواسته‌هایتان رسیده‌اید؟
 

اید دید همه چیز را در چه چیزی ببینیم، برخی هستند آرزوی مال و ثروت فراوان دارند، من اما از زندگی فعلی خودم راضی هستم و همین جایگاهی که دارم کافی است. همینکه تاکنون مشکلی برای من پیش نیامده است به برکت قرآن بوده است.

_ اگر الان به سال ۵۹ برگردید، انتخاب شما باز هم اوقاف و مسابقات قرآن بود، همان را انتخاب می‌کردید؟

از قرآن چیزی غیر از درس زندگی نگرفته‌ام، چرا باید شغل دیگری را انتخاب کنم. هر چند برخی حرف‌ها بعد از بازنشستگی من را آزار داد، اما با همه این وجود اگر هزار بار هم بخواهم شغل دیگری را انتخاب کنم همین خواهد بود. من عزتم را از اول تا آخر از قرآن گرفته‌ام و همیشه زیر سایه آن هستم. 

_ در پایان حرف خاصی باقی‌مانده است که بگویید.

از شما که یادی از من کردید سپاسگزارم؛ شاید بسیاری بگویند صیادی که ۳۰ سال در عرصه مسابقات بوده و به عنوان دایرةالمعارف مسابقات شناخته می‌شود، حرف خاصی برای گفتن نداشت. سینه من پر از خاطرات و ناگفته‌های مسابقات است که نمی‌شود هر چیزی را به زبان آورد./۹۶۹//۱۰۲/خ

ارسال نظرات