۱۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۵
کد خبر: ۵۱۷۲۶۱
گزارش؛

سند ۲۰۳۰؛ تغییر رویکرد آمریکا علیه ایران

برای شناخت رویکرد های غرب به رهبری آمریکا علیه ایران به واکاوی برخی نکات اساسی در خصوص سناریوی جدید غرب برای ایران پرداختیم.
۲۰۳۰

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از دیدبان, شناسایی نقاط کلیدی، محل و علل تغییرات رویکرد غرب به رهبری آمریکا در تقابل با جمهوری اسلامی ایران، کمک شایانی به تعیین و تدوین منطق هماوردی انقلاب اسلامی خواهد کرد. اولین نقطه تغییر محاسبه و رویکرد غرب در این تقابل، اثبات ناکارآمدی به کارگیری گزینه نظامی علیه ایران بودکه اینمهم با ایجاد قدرت بازدارندگیتوسط ج. ا با بومی‌سازی و ارتقای صنایع دفاعی و همچنین بلوغ و توانمندی متحدان استراتژیک انقلاب اسلامی در سطح منطقه بدست آمد.

دومین تغییر در رفتار غرب با هدف پیشگیری از فروپاشی رژیم تحریم‌های پیچیده و سخت علیه ج. ا صورت پذیرفت. در پی این تغییر مذاکره مستقیم با ایران در دستور کار آن‌ها گرفت. علل این تغییر رویکرد را می‌توان مقاومت ملت ایران در برابر تحریم و شکست‌ناپذیری در برابر تحریم‌ها، عدم تحقق شکاف دولت-ملت، روند سازگار شدن اقتصاد ایران با شرایط تحریم با توجه دستور کار قرار گرفتن اقتصاد مقاومتی و در ‌‌نهایت شکست اجماع جهانی علیه ایران و عدم همراهی پایدار هم‌پیمانان آمریکا در تداوم رژیم تحریم‌های سخت علیه ایران با توجه به چالش‌های اقتصادی و هزینه‌های سنگین تحریم‌ برای این کشور‌ها جستجو کرد.

این تغییر محاسبه و استراتژی به قدری عمیق و گسترده بوده که آمریکا برای دستیابی به اهداف خود در بستر این تغییر رویکرد، محورهای متعددی را در دستورکار خود قرار داد و پازلی پیچیده برای هضم ج. ا در نظام جهانی طراحی کرد. همزمان با علل این تغییر رویکرد که در بالا ذکر شد، مواردی اتفاق افتاد که آمریکا را بر آن داشت تا به شکلی نرم‌تر و ریشه‌ای‌تر به مهار ج. ا بپردازد.

از جمله این موارد می‌توان به تثبیت نفوذ و قدرت منطقه‌ای ایران به رغم ایجاد تمام موانع راهبردی از سوی غرب، کسب توفیق و بالندگی ایرانیان در عرصه فناوری‌های نوین، بیداری اسلامی و گرایش هر چه بیشتر ملت‌های منطقه به انقلاب اسلامی و ایران، عدم توفیق آمریکا در چالش‌های گفتمانی با ایران نام برد. مبنای اصلی این سلسله تصمیم‌ها و سری تهاجمات نرم آمریکا، فروپاشی و تغییر رفتار ایران از «درون» ج. ا است. شناخت دریچه‌های مقابله و سناریوهای نوین آمریکاعلیه ج. ا نیازمند رصد عالمانه، صبورانه و دقیق است.

تلاش برای تغییر محاسبات مسئولین و مردم، تلاش برای ایجاد شبکه‌ای موسم به «شبکه تغییر»، تلاش برای نفوذ در ارکان تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی ج. ا، تحریف تاریخ با هدف تغییر افکار و مناسبات مانند انتشار اسناد سیا مبنی بر همراهی و تمایل رهبران مذهبی ایران (امام خمینی (ره) و آیت‌الله کاشانی) با سیاست‌های آمریکا، تلاش برای انداختن ایران در دام مراکز و کنوانسیون‌های کنترلی بین‌المللی و نهادهای سیاست‌گذاریِ تحت نفوذِ شبکه صهیونیزم جهانی نظیر کارگروه اقدام مالی (FATF) و سند ۲۰۳۰، تلاش برای حضورعقد قرارداد و حضور شرکت‌های چند ملیتی نظیر توتال در ایرانو در دست‌گرفتن شریان‌های اقتصادی ایران را می‌توان در راستای این اجرای این پازل پیچیده تحلیل کرد.

در این سلسله مقالات سعی شده است تا یکی از محورهای فعلی تقابل آمریکا با جمهوری اسلامی یعنی تلاش برای ایجاد و تقویت شبکه‌ای از فعالان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در داخل و خارج موسوم به «شبکه تغییر» و با تمرکز بر بحث اکوسیستم کارآفرینی و استارتاپ‌ها مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

به واسطه محدودیت‌ها و فشارهای خارجی و برخی مشکلات و ساختارهای فشل درونی، سال‌هاست مسئله اقتصاد در بالا‌ترین اولویت کاری نهادهای حاکمیتی ج. ا قرار گرفته و همواره مورد تأئید و تأکید مسئولین عالی نظام بوده و در دهه اخیر این عرصه به چالشی‌ترین تقابل میان غرب و ج. ا تبدیل شده است. به تبع اشتغال و کارآفرینی هم در زمره اساسی‌ترین جامعه ایرانی دسته‌بندی می‌شود. منازعه اقتصادی میان غرب و ج. ا دقیقاٌ از این نقطه می‌شود. جوانان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و پرشمار ایرانی نیازمند بازارکار و اشتغال جذاب هستند. حال اگر دولت و بخش‌های مرتبط شرایط پویای اقتصادی را فراهم نکنند و به نیاز آن‌ها پاسخی درخور داده نشود، لاجرم بیگانگان و عوامل آن‌ها برای اشتغال جوانان نسخه‌پیچی می‌کنند و این تقریبا‌‌ همان اتفاقیست که در حال رخ دادن است.

در سند امنیت ملی آمریکا ۲۰۱۵-۲۰۱۶ در توصیف وظایف و مأموریت‌های رهبران جوان جهانی (YGL) عباراتی همچون «پوشش علم و فناوری»، «تربیت و سامان‌دهی جریان‌های مرتبط با این امر»، «پیاده سازی در عرصه‌ حاکمیتی و جامعه مدنی»، «ایجاد کسب‌وکار‌ها و اتصال آن‌ها به یکدیگر» به کار برده شده و در ‌‌نهایت بر این عبارت تأکید شده که «باید حکومت‌های مستقل را وادار شوند به خواسته‌های جماعتی که ظاهراٌ نماینده عموم مردم هستند تن در دهند.». در بخش دیگری از این سند آمده: «ما بر ادامه تعهد خود نسبت به گسترش دموکراسی و حقوق بشر و ساخت ائتلافی جدید برای مبارزه با فساد و حمایت از جوامع و دولت‌های آزاد تأکید داریم. بدین منظور، از روند دیپلماتیک انتقال قدرت حمایت می‌کنیم، در عین حال به گردانندگان تغییر در قرن حاضر نزدیک خواهیم شد: جوانان و کارآفرینان.»

این گزاره‌ها به تنهایی خبر از طراحی یک برنامه مدون، پیچیده و نرم از سوی آمریکا بر علیه کشورهای مستقل جهان می‌دهد. شناسایی و شکار نخبگان و استارتاپ‌های جذاب ایرانی توسط برخی شرکت‌های سرمایه‌گذاری ایرانی - که بخش اعظم سهام آن‌ها متعلق به خارجی‌هاست –از طریق کنفرانس‌هایی که با همین هدف طراحی شده‌اند مثل آی‌بریج وهمچنین حضور خاموش و فعال شرکت‌های سرمایه‌گذاری وابسته به نهادهای امنیتی خارجی، شواهدی بر ادعای تلاش آمریکا برای پیاده کردن این برنامه و سوار شدن بر اکوسیستم اقتصادی و کارآفرینی ایران هستند. صحنه تقریباٌ روشن شده است. دشمن در حال پاسخ دادن به نیاز جوانان ایرانی در جهت تأمین منافع و اهداف استعماری خود است.

شبکه تغییر، شبکه‌ای از افراد و نهاد‌ها در داخل و خارج است که مسئولیت اجرای این برنامه‌ها را در ایران دارند. این شبکه از سه بخش تصمیم‌گیری، واسطه‌ها و بازوهای اجرایی تشکیل شده است. در لایه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی می‌توان رد نهادهایی همچون مرکز بین‌المللی دانشوران وودرو ویلسون، اندیشکده شورایروابط خارجی آمریکا، اندیشکده مرکزسیاست خارجی انگلیس و نمایندگی ایالات متحدهبرای توسعه بین‌المللی را زد. سند راهبری امنیت ملی آمریکا ۲۰۱۵-۲۰۱۶ که بخش‌هایی از آن در بالا ذکر شد و اظهارات مقامات آمریکایی مانند اوباما، رایس و کلینتون تصویر روشن‌تری از بالا‌ترین سطح این شبکه ارائه می‌دهد. اوباما در پیام تبلیغاتی خود در سال ۲۰۱۵ رسماٌ و صریحاٌ از جوانان ایرانی دعوت می‌کند که به سمت «استارتاپ‌ها» بروند!

در بخش واسطه‌ها نهادهای بین‌المللی و چندملیتی قرار دارند. نهادهایی که از یک طرف با مراکز تصمیم‌گیری خارجی در ارتباطند و از طرفی با مجریان طرح در ایران رابطه کاری و مرسومی دارند. بنیاد راکفلر، نایاک، نهادهای حقوق‌بشری و مرتبط با مسائل زنان و شرکت‌های سرمایه‌گذاری بین‌المللی را می‌توان در زمره این بخش برشمرد.

بخش سوم و نهایی بازوهای اجرایی هستند. این بخش مجموعه‌ای از افراد صاحب قدرت، ثروتمند و صاحب نفوذ در داخل کشور است که در بخش‌های مختلف مدیریتی، تصمیم‌گیری، اقتصادی و اجتماعی فعالند. نکته مهم وجود یک «شبکه سازمانی» پیچیده بین این افراد است که سبب همسویی و تکمیل پازل‌های مختلف این نقشه می‌شود. شبکه‌سازی سازمانی یعنی اصلاح ساختارهای سازمانی و کوتاه‌تر کردن سلسله‌مراتب سازمان‌ها. طی تشکیل این شبکه‌ها روابط غیررسمی بین اعضا در جایگاه‌های مختلف شکل می‌گیرد که دیگر تابع دستورات رسمی و سلسله‌مراتب‌های تعریف شده نیستند.

به دلیل ماهیت نرم و فعالیت این شبکه در پوشش کارآفرینی و اشتغال‌زایی مقابله با این شبکه هوشمندی و درایت خاصی می‌طلبد. افراد این شبکه که با نفوذی‌های راه‌یافته به ساختارهای مدیریتی کشور پیوند عمیقی داشته و هر کدام بخشی بار اجرای نقشه را بر دوش ‌می‌کشند. به طور مثال رد این شبکه را می‌توان در برخی از سیاست‌های کلان دولت همانند در اولویت بسیار بالا قرار گرفتن افزایش پهنای باند اینترنت بدون در نظر گرفتن مسائل امنیتی و... جانبی، سنگ‌اندازی در مسیر تشکیل شبکه ملی اطلاعات و تلاش برای رساندن هر بیشتر اینترنت حتی به دور افتاده‌ترین روستا‌ها مشاهده کرد.

حوزه‌های فعالیت این شبکه به صورت عمیقی هم‌راستا هستند و در سطوح مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی انتخاب شده‌اند. به طور مثال در حوزه اقتصاد جیسون رضائیان به عنوان یکی از اعضای این شبکه از طریقیکی از اعضای موثر دفتر اوباما ارتباطات وسیعی با سفارت‌های کشورهای اروپایی در تهران برقرار و همزمان با جمع‌آوری اطلاعات حیاتی تلاش زیادی برای هدفمند کردن تحریم‌های اقتصادی کرد. بخش عمده مأموریت جیسون شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات بخش‌های حقیقی اقتصاد ایران برای قرار دادن این بخش‌ها در لیست تحریم‌های آمریکا و اروپا بود. وی در اعترافات خود به توطئه‌ شکست‌خورده ایجاد شوک اقتصادی اشاره و عنوان می‌کند: «با این همه التهابی که به فضای اقتصادی ایران وارد شد به‌ویژه در دولت قبل، ارز سقوط کرد، هر کجای دنیا که این اتفاق می‌افتاد مردم به کف خیابان‌ها می‌ریختند و پول‌های خود را از بانک‌ها برمی‌داشتند.»

اجرای سیاست‌های برابری جنسیتی توسط برخی مسئولین رده‌بالای دولتی که رسما برای اجرای این برنامه از یونسکو حکم دارند و حقوق دریافت ‌می‌کنند (!)، هدایت گسترده و تشویق جوانانبه سمت استارتاپ‌ها، بحث توانمندسازی و تولید مباحث دادن آزادی‌های نامحدود به زنان، ملاقات با اساتید دانشگاهی و تبادل دانشجو، تلاش و پشتیبانی مالی با هدف اجرای سند ۲۰۳۰، همراه کردن قشر محروم و مستضعف جامعه از طریق برخی موسسات به‌ظاهر خیریه از فعالیت‌های شبکه مذکور در حوزه اجتماعی و فرهنگی است.

در مجموع کارکردهای این شبکه را می‌توان در چند مورد خلاصه کرد. تلاش برای تغییرات سیاسی در ایران از طریق توسعه جامعه مدنی، ایجاد رابطه گسترده و عمیق و همچنین نفوذ در مراکز قدرت ج. ا، شکار نخبگان و ایجاد شوک و در دست گرفتن شریان‌های اقتصادی و مدیریت و کنترل نوسانات مالی و بانکی./۹۶۹/۱۰۲/خ

ارسال نظرات