روحانیت بیشترین نقش را در پیروزی و تداوم انقلاب داشته است/دنبال تجمل باشیم مردم از ما فاصله خواهند گرفت
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در تبریز، برگزاری هشتمین اجلاسیه منطقه ای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در تبریز(علمای بلاد) بهانه ای شد، تا با رئیس این نهاد تاثیرگذار، گفتگویی تفصیلی داشته باشیم. گفت و شنود خبرنگار رسا در تبریز با آیت الله یزدی را در ادامه می خوانید.
با توجه به اینکه گفتمان انقلاب اسلامی یکی از مهمترین خطوط بنیادی حوزههای علمیه باید باشد نقش روحانیت و علمای محترم در شکل گیری انقلاب اسلامی و نیز در صیانت و حراست از این اصل بنیادین به نظر حضرتعالی چیست؟
بسمالله الرحمن الرحیم. انقلاب در اصل و در حقیقت حادثه معجزهگونهای است که به دست امام راحل رضوانالله تعالی علیه انجام گرفت که توانست نظام طاغوتی شاهنشاهی که ریشهدار و مورد حمایت همه دنیا بود را کنار بگذارد و حاکمیت اسلام را که به دست روحانیت انجام گرفت محقق کند و دشمن الان دنبال این است که بگوید روحانیت نقشی نداشته است در حالی که امام در حقیقت یک تنه وارد شدند و به تدریج شاگردان امام پیروی کردند بعد دوستان دیگر پیروی کردند، از دانشگاهیان، از بازاریان و ادارات و آهستهآهسته سایر طبقات روحانی همراهی کردند و بالاخره در طول یک مدت سیزده چهارده سال در تبعید و در خود قم و فراز و نشیبها که تاریخ همه را ضبط کرده اینها اثر داشته تا اینکه انقلاب بحمدلله به پیروزی رسید و مخصوصا مدیریت ده ساله اول خود حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و کیفیت مدیریت در برابر آن مشکلات عظیم داخلی و خارجی، هم شورشهای مختلفی که از نظر قومیت و از نظر روشهای قبلی در استانهای مختلف کشور دشمن به وجود آورد، با این شورش مقابله شد و هم جنگ تحمیلی و یا دفاع مقدس هشت ساله، مدیریت امام کاملا نشان داد که بیشترین نقش را روحانیت داشته است.
در هر صورت جواب این سؤال این است که روحانیت بیشترین نقش را در ایجاد انقلاب و تحقق حاکمیت جمهوری اسلامی و حفاظت این حاکمیت داشته و دارد و خواهد داشت، هماکنون رهبری ادام الله ظله الشریف دارند این نظام را اداره میکنند واقعا اگر ما به دقت نگاه کنیم از بعد از رحلت حضرت امام تا الان حوادثی که پیش آمد و برخوردهایی که رهبری با آن حوادث داشتند، این مجموعه نشان میدهد که بیشترین نقش را رهبری داشتند و وقتی رهبری یک مطلبی را گفتند حالا چه اعضای خبرگان حمایت کردند و چه دولتها، چه ائمه جمعه و چه مراجع عظام و مدرسین و طلاب حمایت کردند، حوزه در هر حال کلا اینها همراه انقلاب بودند و هستند اگر از این مطلب سوء استفاده میشود که چون رهبری اواخر فرمودند حوزهها باید انقلابی بماند یعنی شبههای در انقلابی بودن حوزه پیش آمده باشد، خوب ممکن است گفته شود که حوزه الان که دیگر حوزه انقلابی نیست، در حالی که چنین نیست همین الان هم اکثر قریب به اتفاق اعضایی که حوزه را تشکیل میدهند از مراجع و مدرسین و طلاب با انقلاب بودند و هستند و خواهند بود، بیشترین نقش را روحانیت داشته و دارد.
از دیدگاه حضرتعالی حوزههای علمیه چگونه میتوانند در عرصههای سیاسی علمی فرهنگی و اجتماعی کشور حضور مؤثر و فعالتری داشته باشند؟
من تصور میکنم که همان ابزارهایی که معمولا قبل از انقلاب داشتند بعد از انقلاب آزادتر در دست داشتند یعنی ایام تبلیغات و فرصتهایی که پیش میآید زمانها و عزاداریهایی که پیش میآید مناسبتهایی که پیش میآید و روحانیت با مردم در ارتباط هستند. مثلا فرض کنید در ایام محرم، ایام ماه صفر و ایام ماه رمضان و ایام فاطمیه و ایام دیگر، روحانیت و اعضای حوزه بخصوص اکثر طلاب در بین مردم هستند و در بین مردم بحثهایی که انجام میگیرد به هر حال به انقلاب و نظام و حاکمیت ارتباط پیدا میکند بنابراین حوزهها با ارتباط شان با مردم بیشتر میتوانند انقلاب را حفظ بکنند چنانچه حفظ کردند و الان هم دارند حفظ میکنند در ضمن تشکلهای خاصی که در حوزهها وجود دارد و در رأس آن تشکل جامعه مدرسین باید توجه کرد که از اول پیدایش انقلاب تا الان و در ادامه انقلاب همیشه این تشکل حمایت داشته و دارد و ارتباط دارد با عامه مردم و امروز در حقیقت فرصت بیشتری برای نقش داشتن حوزه در حفاظت رشد و پیشرفت انقلاب وجود دارد.
به نظر حضرتعالی مهمترین چالشها و آسیبهای روحانیت و حوزههای علمیه منطقه شمال غرب کشور چیست و چه راهکارهایی در این رابطه وجود دارد، بفرمایید.
نسبت به چالشها من خیلی نمیتوانم نظری داشته باشم که مثلا در حوزه تبریز چه چالشی وجود دارد، مثلا در ارومیه و یا در اردبیل، اما این را میدانم که در هر سه استان تلاشهای علمی و حوزوی قابل توجهی هست یعنی مثلا از ارومیه شروع بکنیم که حوزه علمیه و طلابی که تربیت کردند و تربیت میکنند نقش بسیار مهمی داشتند هم در حفاظت از انقلاب و هم در تربیت طلاب بسیار خوب، شخصیتهای برجستهای هم داشتند و دارند، در تبریز هم همیشه مرجعیت چند نفری را داشتند، اساتید بزرگی را داشتند و دارند، همین الان حوزه خود تبریز حوزه قابل توجهو مورد عنایت هست و رابطهی آنها هم با حوزه مرکزی یعنی حوزه قم رابطه دوستانه و صمیمی است.
به عبارت دیگر شورای عالی حوزهای که در قم وجود دارد و منبعث از جامعه مدرسین است. با این حوزههای مهم و بزرگی که در این کلانشهرها وجود دارد و بخصوص در این سه تا استان، رابطه برقرار است در تبادل استاد، در امتحانات، در درسها و بحثها و این ارتباط در حقیقت بهترین چیزی است که میتواند در رشد درسآنها تأثیر داشته باشد، بعد از ارومیه و تبریز در خود اردبیل هم همیشه شخصیتهای برجستهای داشتند، هم در حوزه مرکزی داشتند و هم در گذشته و هم در حال، یعنی علما و صاحبنظران و بزرگانی که آثار علمیشان وجود دارد و کتابهایی نوشته شده و شخصیتهایی که بودند و هستند، باید بگویم آثار استادی بیشتر از ما آشنا هستند اجمالاً میدانم هم در سطح مرجعیت اینها شخصیتهای برجستهای داشتند هم در سطح اساتید برجسته و همیشه در حوزههای داخلی خودشان مورد توجه بوده، اما چالشهایی که دارند من نمیدانم، من ارتباطی ندارم که از نزدیک بدانم انشاءالله که هیچ چالشی ندارند و رشد طبیعی خودشان را دارند.
رسالت حوزههای علمیه و روحانیت در مواجهه با آسیبها و ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی چیست؟
ابتدا ببینند که روحانیت در کل آیا در تجملگرایی و دنیا و توجه به زندگی و اینها بیشتر شده یا نه! توجهاش به معنویت و اخلاق و علم و تکامل معنوی بیشتر شده یا نه؟ و اگر خدای ناکرده گرایش آنها به دنیا بیشتر شده باید به بزرگان تذکر داده شود و حوزهها در همین اجلاسها مطرح بکنند که بگویند دنیاگرایی و در حقیقت زندگی تجملی، شما را از جامعه جدا میکند و جامعه نمیپسندد که روحانیت اهل تجمل و اهل زندگی تشریفاتی باشد، وقتی زندگیاش تجملی و تشریفاتی شده با او فاصله میگیرند روحانیت بدون مردم نمیتواند خودش را حفظ و نگهداری کند.
با توجه به اینکه جهان اسلام با تحولات گوناگونی مواجهه شده است و حضرتعالی هم اشاره فرمودید در اطراف کشور، نقش و تأثیرگذاری ولیفقیه را در این تحولات چگونه ارزیابی میفرمایید؟
من خیال میکنم اگر کسی با مسائل سیاسی آشنا باشد بدون تأمل و بیتردید خواهد گفت که بیشترین نقش را مرجعیت و ولایت فقیه انجام داده است، من مرجعیت را میگویم در کنار ولایت فقیه یعنی اگر ولی فقیه و متصدی حاکمیت، مرجعیت داشته باشد نفوذ کلامش در برد مرجعیت به مراتب بیشتر هست تا در برد حاکمیت و خوشبختانه الان در کشور ما میبینیم که مقام معظم رهبری وقتی وارد یک بحثی میشوند درباره شرایط دنیا و اوضاع و احوال فعلی برد این مسئله چقدر است مثلا در آمریکا که دشمن شناخته شده ما هست یا رژیم غاصب اسرائیل که دشمن شناخته شده ما هستند وقتی رهبری یک جملهای میگویند میبینیم که آقایان ناچار میشوند در مذاکرات و تصمیماتشان یک تصمیمی که میخواهند بگیرند تعدیل کنند. در همین بخش من میخواهم مثال بزنم به فتاوای آیتالله سیستانی در عراق که ملاحظه میکنید که همین حشد الشعبی عراق که توانست با داعش برخوردهای تندی داشته باشد به گونهای که بحمدلله خیلی از مناطقی که در اشغال داعش بوده پس گرفتند.
باید گفت نقش ولایت فقیه و نقش مرجعیت بیشترین نقش را داشته است که فتوای خود رهبری و فتوای آیتالله سیستانی حفظهالله تعالی نقش بالایی داشته است در اینکه کسانی در مقابله با داعش در عراق و یا در سوریه و در جاهای دیگر بروند، همین فتوای اخیر حضرت آیتالله سیستانی در ارتباط با چیزی که در کردستان عراق پیش آمد و خواستند به اصطلاح نظر بگیرند و همهپرسی را انجام بدهند همین اشارهای که آیتالله سیستانی دارند که عراق باید وحدتش حفظ بشود و عراق باید یکپارچه باشد تجزیه نباید باشد، در برابر نقشه شیطانی هر کسی که با مسائل سیاسی فی الجمله آشنا باشد میداند که این نقشه، نقشه آمریکا و اسرائیل هست و دست اسرائیل روشن و دیده میشود در خود همین همهپرسی که انجام گرفته و متأسفانه این آقایی که این کار را انجام داد الان در یک بنبستی قرار گرفته است. و خود این همهپرسی هم انجام شده هم اکنون از نظر حقوقی و از نظر قانونی مورد ایراد هست و همین از نظر بینالمللی نیز مورد ایراد هست و کسی به راحتی به رسمیت نمیتواند بشناسد و نقشه آمریکا و اسرائیل عملی بشود، آنها دنبال این هستند که تجزیه بکنند و در خاورمیانه نه تنها عراق، بعد از عراق نوبت به سوریه و بعدش هم نوبت ایران است و اینها در حقیقت میخواهند به خاطر حفاظت از اسرائیل خط مقاومت را تضعیف کنند که از لبنان و سوریه و عراق گرفته تا هر کشوری دیگری.
اینها دنبال این هستند که با تفکیک و تکه تکه کردن این کار را انجام بدهند، من یادم میآید که در صحبتهای امام یک جملهای هست اگر ما مراجعه بکنیم امام اشاره فرمودند که در دولت عثمانی دشمنان اسلام اولین کاری که کردند دولت عثمانی را تکه تکه کردند یک تکهاش را دادند به رضا شاه قلدر و یک تکهاش را دادند به آتاتورک در ترکیه و ترکیه رفت دنبال اینکه اسلام را مذهب رسمی بیاندازد آتاتورک این کار را کرد و رضاخان هم با اسلام شروع کرد به مقابله کردن، که خوشبختانه در ایران موفق نشدند و شرایط انقلاب توانست طرحشان را شکست دهد، یعنی تجزیه و تکه تکه کردن یکی از نقشههای دشمن است که قدرت مرکزی اسلام را میخواهد تضعیف بکند، دولت عثمانی را با تجزیه کردن شکست دادند و تضعیف کردند، حالا هم قدرت اسلام را در این مناطقی را که میبینند مثل لبنان و سوریه و عراق و ایران میخواهند با تجزیه و تکهتکه کردن تضعیف بکنند و بتوانند حاکمیت خودشان را عمل بکنند.
با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از قدرتهای جهان اسلام حضور مؤثری دارد، روحانیت و حوزههای علمیه چه رسالتی در عرصه ثبات و قدرت جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارند؟
من به نظرم در درجه اول روحانیون باید خودشان را و زندگیشان و شرایط ارتباطات با مردم را متناسب و اسلامی کنند، ایمانی بکنند، معنوی بکنند یعنی باید روحانیت امروز در دنیا رنگ معنویش را نسبت به رنگ مادی تقویت کند. شما بروید زندگی فردی و شخصی رهبر را ببینید که زندگی شخصیاش در چه وضعیتی هست، زندگی شخصیاش مثل زندگی من و شما هست، حالا زندگی رهبری حساب جدایی دارد، بروید خانه و زندگی آیتالله سیستانی را ببینید در چه شرایطی هستند، بنابراین اگر بخواهد روحانیت کاری انجام بدهد در درجه اول باید خودش را از دنیاگرایی و تجملگرایی و گرایشات حفظ بکند ضمن اینکه با معنویت و نفوذ در قلوب مردم میتواند کار کند والا در حاکمیت ظاهری خوب ممکن است آدم مدتی با قدرت ظاهری بتواند تکیه کند ولی با قدرتی که انقلاب دارد و آن نفوذ معنوی است، وظیفه روحانیت آن است که بتواند آن قدرت معنویاش را حفظ کند.
روشهای عملی و گفتار ما، رفتار و نشست و برخاست ما، زندگی ما؛ همه اینها در برابر دوربینهای دنیاست و در برابر چشم مردم هست که روی ماشینمان حساب میکنند، روی خانهمان حساب میکنند، روی لباسمان حساب میکنند، روی حرفهایمان حساب میکنند، هر چه این زندگیمان زندگی متعارف و متناسب با عامه مردم باشد آن رابطه معنوی را میشود حفظ کرد ولی هر چه برود سراغ تجمل و تجملگرایی و تشریفات، آن ارتباط معنوی آسیب میبیند، خدایناکرده اگر یک روزی آن نفوذ معنوی آسیب ببیند دشمن راحتتر میتواند آن نفوذ ظاهری را هم از دست ما بگیرد ولی اگر آن را حفظ بکنیم دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند.
به نظر حضرتعالی در ارتباط با اقتصاد و بانکداری اسلامی چه خط مشیهایی باید دنبال شود تا به نقطه مطلوب مورد نظر برسیم با توجه به اینکه بزرگان و فقهای ما بعضا اختلاف نظر در این مسئله دارند.
اولا من در مسائل اقتصادی صاحبنظر نیستم و اطلاعی زیادی ندارم ولی میدانم که وقتی کشور وسیع هند در اختیار انگلیسیها بود و مستعمره انگلستان بود "گاندی" توانست از اختیار انگلیس دربیاورد و جدا کند، اولین کاری که کرد گفت مردم باید از محصولات داخلی استفاده بکنند (معروف هست در تاریخ) و محصولات انگلیسی را ممنوع کرد، حتی لباس خودش را عوض کرد و لباس کرباسی پوشید و معروف هست که میگویند فاستونیهایی که مال انگلیس بود و در فروشگاهها بود نرخش را آنقدر پایین آورد که دیگر کسی نمیخرید. اینکه مقام معظم رهبری مکرر در مسائل اقتصادی میگوید تولیدات داخلی، تولیدات داخلی این غیر از مسائل سیاسی، مسائل اقتصادی در آن هست، یعنی اقتصاد کشور اگر بخواهد رواج پیدا کند باید به مولدین داخلی توجه بیشتری کرد و فرهنگ مصرف را هم باید، فرهنگ مصرف داخلی کرد، و متأسفانه هر دوی این کارها کمتر به آن توجه میشود.
در پایان اگر توصیهای به علما و روحانیان دارید بفرمایید.
من عرض میکنم که مطابق آیه شریفه، اول خودتان را و زن و بچهتان را و زندگیتان را از آتش دور کنید تا بتوانید دیگران را از آتش دور کنید.
ما الان در شرایطی قرار گرفتیم که حکومت را چه بخواهید و چه نخواهید حکومت آخوندی می دانند و این حکومت آخوندی یعنی از دنیاگرایی فاصله بگیرید ولو رئیس قوه قضاییه هستید، ولو رئیس قوه مجریه باشید، ولو رئیس قوه مقننه هستید، الان دشمن دست روی همین موضوع گذاشته و میبیند و شایعات را شروع کرده، شایعاتی که علیه شخصیتهای روحانی مسئول ما شروع کردند به خاطر همین است که میخواهند این شخصیتها را ترور شخصیت بکنند، ترور معنوی بکنند و اینها را از چشم مردم بیندازند و بگویند اینها دنبال زندگی هستند، قبلا قدرت نداشتند حالا که قدرت دارند دنبال زندگی هستند، فرق نمیکند من به کسانی که فرض کنید رئیس حوزه علمیه فلان استان است، آقای رئیس حوزه علمیه فلان استان، شما با آن طلبه مثل هم هستید، زندگیتان نباید فاصلهی زیادی داشته باشد، فاصله در حد متوسط، در حد متعارف، والا مردم اگر ببینند شما دنبال این هستید که بهترین خوراک و بهترین لباس و بهترین ماشین را داشته باشید و یک طلبه ساده با شهریه عادیاش باید همیشه با نان و پنیر زندگی کند، اینها را امروز مردم میبینند، حالا در چشم مردم است.
بنابراین توصیهای که من به روحانیون دارم، این است که قوا انفسکم و اهلیکم نارا، اول خودمان را و زن و بچهو فرزندان و عشیره مان را متوسط و متعارف زندگی کنیم و مقید نباشیم که حتما وقتی مسافرت میرویم عالیترین هتل را برای ما بگیرید، بهترین ماشین را برای ما بیاورید، در فرودگاه حتما باید به استقبال ما بیایید، تشریفات استقبال را حتما باید چنین و چنان... اینها را یک مقدار بگذاریم کنار، حتی اگر خواستند انجام بدهند بگوییم این تشریفات را ما نمیخواهیم، حالا تشریفات رسمی و حکومتی یک مسئله است ولی من و شما که الان امام جمعه هستیم و یا فرض کنید رئیس مدرسه هستیم و یا مدرس و عالم معروف یک استان هستیم، یک شخصیت شناختهشده استان هستیم هر چه زندگیمان سادهتر و متعارفتر باشد محبوبیت دینیمان بیشتر خواهد بود و نفوذ دینیمان بیشتر خواهد شد و حرفهایمان را بهتر قبول میکنند.
زندگیتان را با مردم کوچه و بازار نزدیک کنید، حتما نفوذتان بیشتر خواهد بود و اسلام را بیشتر میتوانید حفظ کنید ولی اگر خدای ناکرده فاصله بگیرید و دنبال زندگی شخصی باشیم و پسرمان بهانه گرفت و دخترمان بهانه گرفت و دامادمان بهانه گرفت و به خاطر همسر و خدا ناکرده ته قلبمان تبعیت از دختر و همسر و خواهر و مادر بکنیم میبینید که آهسته آهسته مردم از ما فاصله خواهند گرفت و خدای ناکرده وقتی که مردم فاصله بگیرند مدرسه علمیهتان خیلی به درد نمیخورد و کار نخواهد کرد و نفوذ معنوی نخواهد داشت.
علم تنها به درد نمیخورد، کتاب نوشتن تنها به درد نمیخورد، نگهداری ایتام آل محمد، یعنی بندگان خدا را باید نگه دارید و آنها را با خدا و قیامت و حساب و کتاب و دین نزدیک بکنید، تا وقتی رابطه، رابطهدوستانه نباشد نزدیکی محقق نمیشود، من این طرف قضیه هم بگویم، روحانیونی را هم میشناسم با اینکه بالاترین مقام هم دارند در عامه مردم و سادهترین زندگی هم دارند و لذا نفوذشان هم در بین مردم بیشتر از هر کسی هست.
بنابراین توصیه و سفارش من به رفقا و همدورههای خودم، هم به خودم و هم به آنان این است که اگر میخواهید این نفوذ معنوی حفظ بشود تا بتوانیم دین خدا را تبلیغ بکنیم، سعی کنیم ظواهر زندگی و ارتباطات زندگی را ساده بگیریم، مردم امروز همه چیز زندگی ما را زیر ذربین قرار دادند و از این جهت به عنوان یک طلبه این را درک میکنم که وقتی مردم به حرف ما گوش میکنند که ببینند عمل میکنیم به آن حرف، ولی اگر ببینند ما مردم را به تقوا و پرهیزگاری توصیه میکنیم ولی خودمان و یا بچههایمان متأسفانه عمل نکنیم و یک آلودگی داشته باشیم، بچههایمان را اگر مشکلی پیش آمد از آنها تبری بجوییم، درست سعی کنیم یک جوری زندگی کنیم که مردم از ما زده نشوند و از دین زده نشوند، من این طور جملهام را ختم میکنم که به بعضیها باید بگویم که آقا مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان، نکند خدای ناکرده کاری کنیم که مردم را دور کنیم، مرا به خیر تو امید نیست یعنی اگر نمیتوانیم مردم را نزدیک کنیم دیگر با روش و کار خودمان دورشان لااقل نکنیم، این تنها چیزی است که میتوانم بگویم، شاید به بعضیها بر بخورد و من قصد جسارت به هیچ کسی ندارم./۹۳۵/گ۴۰۳/ج