اثبات پوچی ادعای دجال بصره با واکاوی دقیق حدیث وصیت
به گزارش خبرگزاری رسا، حجت الاسلام سید علی اصغر موسوی اطهر، استاد رسمی سطوح عالی حوزه علمیه قم در نشست «نقد تمسک پیروان دجال بصره به حدیث وصیت» از سلسله نشست های علمی سید مرتضی(ره) در حضور جمعی از اساتید، پژوهشگران، محققان حوزوی و دانشگاهی، که در سالن جلسات کتابخانه حضرت آیت الله گلپایگانی (ره) در قم برگزار شد، به ارائه دیدگاه خود پرداخت.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح سخنان ایشان در این نشست است:
متأسفانه جریان احمد الحسن، احادیث را تحریف و تقطیع می کنند و از آن به نفع خود سوء استفاده می کنند. با بررسی دقیق حدیث وصیت، به این نتیجه می رسیم که این وصیت غیر از آن وصیتی است که پیامبر(ص) در روز وفات خود، به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند و عدم ضلالت مردم تا ابد، در صورت عمل به آن وصیت محقق می شود. پیروان دجال بصره به کمک تقطیع و تحریف روایات سعی می کنند به اهداف پوچ خود برسند.
در این جلسه به این سوالات پاسخ داده شود: آیا پیامبر(ص) در هنگام وفات، می خواست مطلبی را بنویسد که امت تا روز قیامت گمراه نشود؟ آیا نوشت؟ چه نوشت؟ روز نوشت یا شب؟ با نوشتن، نفی گمراهی ابدی محقق شد؟ توجیه روایت مورد استناد مبلغان احمد الحسن در کتاب الغیبه شیخ طوسی چیست؟
برای پاسخ به این سوالات ابتداء چند حدیث را به عنوان مقدمه بیان کرد. در کتاب سلیم بن قیس هلالی چند حدیث از جریان وصیت پیامبر خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) آمده است که مورد استناد خود احمد الحسن نیز می باشد ولی با تقطیع و تحریف آن را بیان می کنند.
شروط گمراه نشدن مردم در صورت عمل به وصیت پیامبر
در کتاب سلیم جلد 2 صفحه 877 حدیث 49 آمده است که سلمان می گوید: «بعد از آنکه خلیفه دوم مانع از نوشتن پیامبر(ص) شد، همه از خانه پیامبر(ص) رفتند و فقط علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام باقی ماندند و من، اباذر و مقداد نیز حضور داشتیم و پیامبر(ص) بر امیر المومنین(ع) اسم تک تک ائمه هداة را، املاء کردند و ایشان هم با دست خود نوشتند».
پس پیامبر(ص) وصیت خود را نوشتند. در ادامه حضرت فرمودند: «من می خواستم که این مطلب را فی المجلس بنویسم سپس به مسجد بروم و آن را بر مردم بخوانم و آنها را شاهد بگیرم ولی خداوند تعالی مانع شد». در نتیجه علاوه بر محقق نشدن این 3 شرط برای نفی گمراهی ابدی امت، مانع شدن پروردگار نشان می دهد که با صرف نوشتن، عدم ضلالت تحقق پیدا نمی کند.
در انتهاء این روایت نیز مطلبی هست که توجه به آن بسیار مهم است. آنکه سلیم نقل می کند که در زمان خلافت عثمان، اباذر و مقداد از یک طرف و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از طرف دیگر این حدیث را برایم نقل کردند بدون اینکه چیزی بر آن بیفزایند یا از آن کم کنند «مَا زَادُوا وَ لَا نَقَصُوا كَأَنَّمَا يَنْطِقُونَ بِلِسَانٍ وَاحِد». پس حضرت فقط به 12 امام اشاره کردند و بس. چگونه است که پیروان دجال بصره به صدر این روایت استناد می کنند و ذیل آن را رها می کنند؟ این غیر از تقطیع است؟
دوشنبه، روز درخواست دوات و قلم
در همین کتاب سلیم جلد 2 صفحه 794 حدیث 27 نقل شده است که: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمُ الْإِثْنَيْنِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُبِضَ فِيه وَ حَوْلَهُ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ ثَلَاثُونَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ ايتُونِي بِكَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ فِيهِ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي وَ لَنْ تَخْتَلِفُوا بَعْدِي». پس روز درخواست دوات و قلم روز دوشنبه است و نوشته در این روز محقق شده است. نکته دیگری که در این روایت وجود دارد جمله ای است که ابن عباس به سلیم گفته است: «یا سُلَيْمُ لَوْ لَا مَا قَالَ ذَلِكَ الرَّجُلُ لَكَتَبَ لَنَا كِتَاباً لَا يَضِلُّ أَحَدٌ وَ لَا يَخْتَلِفُ». در نتیجه کتابتی که موجب عدم ضلالت ابدی شود، محقق نشد.
یکی دیگر از شرایط عدم ضلالت امت
در ذیل حدیث دیگری در همین کتاب سلیم جلد 2 صفحه 657 عبارتی آمده است که لازم است به آن توجه شود: «وَ لَوْ أَنَّ الْأُمَّةَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ اتَّبَعُونِي وَ أَطَاعُونِي لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ [رَغَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ]». در نتیجه از مهم ترین شرایط عدم ضلالت ابدی امت، خلافت بلافصل ظاهری امیرمؤمنان(ع) بعد پیامبر(ص) بود.
بررسی محتوایی حدیث وصیت
یکی از پایه های اصلی و مهم مبلغان یمانی برای اثبات حقانیت خود و جذب مردم، حدیث وصیت است که در کتاب الغیبة شیخ طوسی صفحه 150 آمده است. این حدیث از نظر سندی ضعیف است ولی آنچه که مورد نظر ما است، بحث از محتوای این حدیث و مقایسه آن با احادیث معتبر دیگر است. برای بررسی دقیق و صحیح این حدیث، لازم است که آن را به 2 بخش تقسیم کنیم. بخش اول این حدیث به این شرح است:
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِيِّ الْعَدْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِيِ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ ذِي الثَّفِنَاتِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ الزَّكِيِّ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا وَفَاتُهُ لِعَلِيٍّ ع يَا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِيفَةً وَ دَوَاةً فَأَمْلَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَصِيَّتَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً
واکاوی دقیق حدیث وصیت، پوچی ادعای پیروان دجال بصره را نشان می دهد
در این بخش از حدیث نکاتی وجود دارد که هر کدام حائز اهمیت است و لازم است که مورد توجه قرار بگیرد، زیرا با توجه به محتوای این حدیث، هم ابعاد مختلف آن روشن می شود، هم پوچی ادعای طرفداران احمد الحسن ـ از آنجا که احمد الحسن اولین کسی است که ادعا کرده است: من اولین مهدی هستم، و اگر احمد الحسن گمراه باشد و قصد گمراه کردن مردم را داشته باشد، فرمایش پیامبر(ص) خدا دروغ می شود، بنابراین او راست می گوید و در صراط حق قدم بر می دارد ـ مشخص می شود.
صدور حدیث وصیت در شب قبل از وفات پیامبر
جمله اول این حدیث نشان می دهد که این وصیت مربوط به شب وفات پیامبر خدا(ص) بوده است و از آنجایی که طبق احادیثی که بیان شد کتابت به جهت عدم گمراهی مردم، مربوط به روز شهادت است، پس این کتابت غیر از آن است و مستلزم عدم ضلالت ابدی نیست. در همین جا دوباره پیروان احمد الحسن برای توجیه استدلال ناقص خود، استناد به کتاب الارشاد شیخ مفید می دهند و باز هم با تحریف و تقطیع مطلب خود را بیان می کنند.
عدم دسترسی به تمام وصیت پیامبر
عبارت «حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ» که در این بخش از حدیث آمده است، نشان می دهد که بخشی از این وصیت به دست ما نرسیده است. بنابراین اگر این وصیت، با فرض صدور، همان وصیتی باشد که بنا بود لن تضلوا باشد، باید کامل به دست ما می رسید زیرا چه بسا که آن قسمت حذف شده در گمراه نشدن نقش مهمی داشت. بنابراین این احتمال هست که این حدیث بر فرض صدور مختص به وصی باشد، پس لن تضلوا بر این حدیث نیز تطبیق نمی شود.
وجود 12 مهدی پس از ائمه فقط در حدیث وصیت
در جمله دیگری از این بخش تصریح به 12 مهدی پس از 12 امام شده است که بنابر 3 روایتی که از کتاب سلیم نقل کردیم آنچه که پیامبر(ص) می خواستند به آن اشاره کنند، 12 امام بوده است و بس. پس مجددا به این نتیجه می رسیم که این دو کتابت جداگانه است و لن تضلوا بر این حدیث تطبیق نمی شود.
بخش دوم حدیث وصیت به این شرح است: فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوَّلُ الِاثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً سَمَّاكَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سَمَائِهِ عَلِيّاً الْمُرْتَضَى وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الصِّدِّيقَ الْأَكْبَرَ وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ وَ الْمَأْمُونَ وَ الْمَهْدِيَّ فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي عَلَى أَهْلِ بَيْتِي حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَلَى نِسَائِي فَمَنْ ثَبَّتَّهَا لَقِيَتْنِي غَداً وَ مَنْ طَلَّقْتَهَا فَأَنَا بَرِيءٌ مِنْهَا لَمْ تَرَنِي وَ لَمْ أَرَهَا فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَإِذَا حَضَرَتْكَ الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحَسَنِ الْبَرِّ الْوَصُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الزَّكِيِّ الْمَقْتُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ ذِي الثَّفِنَاتِ عَلِيٍّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى الْكَاظِمِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ الرِّضَا فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الثِّقَةِ التَّقِيِّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ النَّاصِحِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً (فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ) فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْیهِ (ابنه) أَوَّلِ الْمُقَرَّبِينَ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ.
تعارضی در متن حدیث وصیت
اشکال دیگری که به این حدیث وارد است، تعارضی است که در آن مشاهده می شود. در ابتداء حدیث، پیامبر(ص) چند اسم را برای حضرت امیرالمؤمنین(ع) می شمارند: علی المرتضی، امیرالمؤمنین، صدیق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدی، و بعد از آن می فرمایند: «فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِكَ». این در حالی است که در آخر همین روایت، حضرت یکی از اسمائی که به عقیده ما برای امام زمان(عج) و به عقیده احمد الحسن برای اولین مهدی، می شمارند، اسم مهدی است و این تعارضی است که در متن این حدیث وجود دارد.
مرجع ضمیر در «له» مهم است
در بخش دوم این حدیث و جملات انتهایی آن ضمیری آمده است که مرجع آن بسیار مهم است. به عقیده ما مرجع ضمیر در «لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» به وجود مقدس امام زمان(عج) بر می گردد. در مقابل ما، احمد الحسن مدعی است که مرجع ضمیر به «ابنه» که گفتیم تصحیف شده از «ابیه» است، بر می گردد.
دلیل ما اولا همان تصحیف است که مانع می شود که ضمیر به «ابیه» برگردد و ثانیا روایت دیگری در همین کتاب الغیبه شیخ طوسی صفحه 470 داریم که دلالت می کند، امام زمان(عج) دارای این 3 اسم هستند: « عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ وَ ذَكَرَ الْمَهْدِيَّ إِنَّهُ يُبَايَعُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُاللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ فَهَذِهِ أَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا».
تصحیف «ابیه» به «ابنه»
در جملات آخر این حدیث، که در نُسَخ چاپی آمده است، امام زمان(عج) امامت و وصایت را به پسرشان منتقل کنند. و همین مساله مستمسک پیروان احمد الحسن است که می گویند: پس ودایع امامت در حال حاضر در اختیار ایشان است و تبعیت از ایشان لازم و واجب است. اما با مراجعه به نُسَخ خطی کتاب الغیبه شیخ طوسی، می بینیم که در این بخش از روایت تصحیف رخ داده است و در اصل کلمه «ابنه»، «ابیه» بوده است.
رسیدن ودایع امامت از امام زمان به امام حسین
علاوه بر این مطلب، در روایات دیگر آمده است که امام زمان(عج) ودایع امامت را به جد بزرگوار و شهید خود، امام حسین(ع) می سپارند: «وَ يُقْبِلُ الْحُسَيْنُ ع فِي أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ، وَ مَعَهُ سَبْعُونَ نَبِيّاً كَمَا بُعِثُوا مَعَ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع، فَيَدْفَعُ إِلَيْهِ الْقَائِمُ ع الْخَاتَمَ، فَيَكُونُ الْحُسَيْنُ ع هُوَ الَّذِي يَلِي غُسْلَهُ وَ كَفْنَهُ وَ حَنُوطَهُ (وَ يُوَارِي بِهِ فِي حُفْرَتِهِ)» (مختصر البصائر، ص165).
همچنین روایتی در کتاب شریف کافی جلد 8 صفحه 206 آمده است که مؤید این بحث است: «فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ ع جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ- الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ». این جمله آخر نشان می دهد که فقط وصی می تواند، بعد از وصی بیاید و ودایع امامت را از او بگیرد.
اگر «ابنه» صحیح است، چرا احمد الحسن الآن علم بالا برده است؟
بر فرض که «ابنه» درست باشد و امام زمان(عج) ودایع امامت را به فرزندشان عطا کنند، طبق نص روایتی که در نسخه کتاب الغیبه شیخ طوسی آمده است، زمانی که هنگام وفات امام زمان(عج) برسد، حضرت این ودایع را به فرزند خود می دهند پس چرا احمد الحسن الان که هنوز حضرت ولیّ عصر(عج) ظهور نکرده اند علم برافراشته است.
نقد ادعیه و روایات دالّ بر اولاد امام زمان
در ضمن ذکر این مطلب ضروری است، هر چند که به خودی خود این موضوع یک جلسه مفصل را می طلبد ولی اجمالا اینکه در ادعیه و روایات ما نسبت به اولاد امام زمان(عج) اشاره شده است ولی لازم است به چند نکته اشاره کنم: یکی اینکه آن ادعیه و روایات قابل نقد هستند، دوم اینکه آن روایات و ادعیه مشخص نکرده اند که اولاد حضرت در زمان قبل از ظهور به دنیا می آیند یا پس از ظهور، سوم اینکه آن ادعیه دلالتی ندارند که فرزندان حضرت، حاکم هستند یا خیر.
مقصود از القائم، الحجة و المهدی در روایات شیعه
البته پیروان دجال بصره مدعی هستند که منظور از قائم در این حدیث، احمد الحسن است و اوست که انگشتر ولایت را به امام حسین(ع) می دهد. ولی این ادعا کاملا نشان می دهد که پیروان این شخص و خود او اساسا نسبت به روایات تسلطی ندارند و تنها مغرضانه به تحریف و دست بردن در آن می پردازند. ما قائل هستیم که در روایات، کلمات الحجة، القائم و المهدی منحصرا نسبت به امام عصر(عج) به کار می رود ولا غیر، ولی این یک بحث مفصلی است که جلسه جدا گانه ای را می طلبد.
انتقاد