راهبرد رهبران موازی و مسأله مرجعيت
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، جريانهاي سياسي در طول تارخ معاصر ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي اگرچه از لحاظ مباني اختلافات قابل توجهي داشتهاند، اما در بعضي از شعارهاي ريشهاي داراي اشتراكات مهمي هستند؛ اين جريانها معمولا مدعي تلاش براي نجات تودهها، عزت ملي و بسط عدالت در همه ابعاد هستند؛ آنها تلاش ميكنند تا قبل از هر حركتي افكار عمومي را به انحصار تحقق اين مفاهيم در رهبري خود متقاعد كنند و چنين القاء نمايند كه تودهاي ملت براي چشيدن طعم عدالت و دستيابي به عزت ملي بايد هزينه حركتهاي آنها را بپردازند. البته بايد توجه داشت كه آن اشتراك فقط يك اشتراك لفظي است چراكه هركدام از اين جريانها وقتي مطابق ايدئولوژي خود به تعريف آن مفاهيم ميپردازند تازه اول اختلاف است؛ چراكه عدالت در تعريف كمونيستي با عدالت در تعريف اسلامي يا ليبراليستي كاملا متفاوت است و تنها اشتراكشان همان لفظي است كه روي كاغذ آورده ميشود.
روحانيت شيعه نيز از گذشته تا كنون و پيش از بسياري از جريانها علَم عزت ملي و بسط عدالت براي نجات تودهها را در سايه اسلام برداشته است و براي اثبات ادعاي خود در اين راه خون دلها خورده و شهداي عزيزي را تقديم ايران و اسلام كرده است. نكته قابل توجه اين است كه در طول تاريخ معاصر ايران هر موفقيتي به نفع ملت ايران رقم خورده است روحانيت ركن اساسي آن بوده و تا روحانيت شيعه قدم به ميدان نگذاشته تلاشها به موفقت تبديل نشدهاند.
اما نكته مهمتر اين است كه تمام موفقيتهاي روحانيت شيعه نيز زماني رقم خورده است كه پشگامي حركتهاي سياسي و اجتماعي به كساني سپرده شده باشد كه يك شرط علمي و چهار شرط طريقتي هم زمان در آنها وجود داشته باشد. مجموع اين شروط را ميتوان در روايت امام حسن عسكري(عليه السلام) مشاهده كرد؛ آن حضرت در مورد كساني كه قابليت پشگامي در جامعه اسلامي را دارند ميفرمايد:
فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ ، وذلكَ لا يكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعَهُم.[1]
اما هر فقيهى كه خويشتندار و نگهبان دين خود باشد و با هواى نفْسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد، بر عموم مردم لازم است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند، نه همه آنها.
مطابق آنچه در روايت آمده رهبري جامعه اسلامي در بعد فكر و عملي بايد در اختيار كسي باشد كه از لحاظ علمي در جايگاه فقاهت و اجتهاد و نسبت به آموزههاي ديني علم استدلالي داشته باشد و از لحاظ معنوي وطريقتي خويشتنداري را در كنار تلاش برای محافظت از دين و اين دو را به همراه ستيز با هواي نفس و اطاعت از اوامر مولاي خود دارا باشد. با نگاهي به موفقيتها و دستاوردهاي سياسي در راستاي منافع ملي در ايران معاصر و درك محوريت فقيه در همه حركتهاي به سرانجام رسيده، اين واقعيت بيش از پيش نمايان ميشود.
قرارداد تنباكو
به عنوان نمونه در ماجراي قرارداد تنباكو كه در 1269 بين دولت شاهنشاهي ايران و سرتالبوت انگليسي امضا شد اعتراضات زيادي صورت گرفت؛ مردم كوچه و بازار و حتي شخصيتهاي مبارزي مانند جمالالدين اسدآبادي به ميدان آمدند و با اين قرارداد مخالفت كردند؛ كار تا آنجا پیش رفت كه جمالالدين اسدآبادي به دليل تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم و مخالفت با قرار داد دولت شاهنشاهي و تحريك مردم به مخالفت از كشور اخراج شد! ولي هچ اتفاق خاصي نيفتاد و قرارداد به قوت خود باقي ماند! اما زماني كه فقيهي عادل و متقي كه تمام شراط پيشگامي مندرج در روايت را داشت پا به ميدان مبارزه گذاشت فقط با نوشتن نيم خط فتواي تحريم، كل قرارداد تنباكو را نابود كرد.
فتواي ميرزاي شيرازي باعث شد تا مردم توتون و تنباكو را تحریم كرده و اين تجارت در ايران از رونق بيفتد، اين فتوا تا آنجا برش داشت كه همسر ناصرالدينشاه قليان خود را در صحن كاخ بر زمين زد و شكست و به اين صورت قرار داد استعماري توتون و تنباگو لغو شد.
برداشت صحيح ميرزا از آيه 149 سوره بقره[2] و دقت به اين نكته كه در مقابل تعدي دشمن بايد واكنش متناسب نشان داد، باعث شد تا آن عالم رباني بدون هياهو و بستنشيني از در اقتصاد درآمده و با فتوايي اقتصادي پشت حريف را به خاك برساند.
قرارداد رويتر
نمونه ديگر از حركتهاي مجتهد محوري كه با كمترين هزينه به ثمر رسيد قرارداد رويتر بود. در اين قرار داد كه به تعبير برخي استعماريترين قرارداد تاريخ ايران است دولت شاهنشاهي ايران در ازاي دريافت 200 هزار ليره انگليسي و 5% سود ساليانه امتياز ساختن هرگونه راه و راهآهن و سد از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهرهبرداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانالها برای کشتیرانی یا کشاورزی، ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران، حق انحصار کارهای عامالمنفعه، خرید و فروش توتون و تنباکو، استفاده و بهرهبرداری از جنگلها برای مدت هفتاد سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت بیست و پنج سال را به بارون جولیوسدورویتر واگذار كرد.
با رسيدن خبر اين قرارداد به ايران مخالفتها در سطوح مختلف شروع شد؛ اما آن مخالفتي كه باعث لغو اين قرارداد شد حكم آيت الله ملا علي كني بود؛ او در بيانيهاي كه صادر كرد اعلام نمود در صورتي كه پاي شاه در حالي به تهران برسد كه قرار داد هنوز لغو نشده است حكم تكفير تمام كساني كه در اين قرارداد دخالت داشتند را صادر ميكند؛ شاه كه آن روز در سفر دورهاي به مسكو رسيده بود مجبور شد در همان مسكو قرار داد رويتر را لغو نمايد.
در ماجراي ملي شدن صنعت نفت نيز اگر چه دكتر محمد مصدق در مقام نخستوزيري پيگیريهاي زيادي كرد، اما آنچه نفت را به سرمايه ملي تبديل كرد مجاهدتها و سخنرانی هاي مرحوم آيتالله سيد ابوالقاسم كاشاني بود كه توانست مردم را به پشتوانه ملي شدن صنعت نفت تبديل كند. مشروطه وچندين و چند جريان ديگر همگي تحت لواي روحانيت رخ داد؛ اما آن روحانيتي كه شرايط پنجگانه را داشتند.
رهبران موازي
يكي از مسائلي كه در طول تاريخ پر فراز و نشيب مبارزات بزرگان شيعه براي استقلال، آزادي و بسط عدالت بايد به آن توجه كرد تمركز جريانهاي استعماري و شبكه نفوذ براي شكستن جايگاه رهبري مجتهد متقي است؛ در اين راستا راهبردهاي مختلفي توسط جريان استكباري به كار گرفته شده است كه ايجاد نسخه بدل يا رهبرنمايان موازي يكي از كاربرديترين راهبردها است؛ ايجاد رهبران آواتار در عصر رسانهها متنوع و پربال دادن به شخصيتهاي فاقد شرايطي كه از قضا بازي رسانه را خوب ميشناسند و ايجاد جايگاه مرجعيت براي كساني كه علم و تقواي لازم را ندارند، قطعات دومينويي است كه هدف نهايي آنها انداختن مرجعيت از جايگاه رهبر فكري و عملياتي شيعه است؛ نكته مهم اين است كه اين رهبران آواتار كارشان به كنشگري سياس ختم نميشود و قابليت انحرافات بزرگتر مانند فرقه سازي در آنها وجود دارد؛ چه اينكه بسياري از فرق مانند بابيت و بهائيت و صوفيه از دل راهبرد رهبران موازي شكل گرفته است.
ختم كلام
به شهادت تاريخ و با يك محاسبه سرانگشتي با چاشني مقداري تفكر به اين گذاره ميرسيم كه كم خطاترين مسير، مسيري است كه عالم متقي رهبر آن شود؛ چرا كه علمش از انحراف ناخواسته و تقوايش از گژي خود خواسته جلوگیري ميكند./841/ج
عبدالصالح شمساللهي
پی نوشت:
[1] الاحتجاج : 2/510/337
[2] فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ؛ پس هر که بر شما تعدّی کرد، شما هم به مثل آن بر او تعدّی کنید.