ابوطالب سفیر و حافظ منافع طراز اسلام در میان کفار
آن سالی که رهبر معظم انقلاب از عبارت «نرمش قهرمانانه» -با توجه به نتیجهی انتخاب مردم- رونمایی کردند، مدام ذهنم درگیر یافتن ما به ازایی در تاریخ اسلام برای آن بود؛ چرا که به تجربه و مکرر به این نتیجه رسیده بودم که ایشان در اداره امور جاری، توجهی بس عجیب، و البته عمیق، به تاریخ و آنچه بر مسلمین گذشته است دارند.
من مدتها ما به ازایی مطمئن نیافتم؛ در عمل اما، آنچه داشت اتفاق میافتاد، ناخودآگاه یادآور شخصیت و عملکرد ابوموسی اشعری بود؛ متولیان ما هرچند اشعری نبودند، اما، ظاهراً دل در گرو لبخند اجنبی بودند؛ انگشتریهای تعیین کنندهی معادلات را پیش از آنکه از عمروعاص زمان تعهدی عملی بگیرند، به اعتبار تضمین امضای عمروعاص بر باد دادند؛ تا امروز فرا برسد.
جشنواره علمی-ادبی ابوطالب(ع) بهانهای شد تا کمی بیشتر تاریخ بخوانم؛ اما، هرچه بیشتر میخواندم، نه در تاریخ، که بیشتر در عمق تعبیر «نرمش قهرمانانه»ی رهبری غرق میشدم.
ابوموسی، در مذاکره، به دشمن اعتماد کرد و نه تنها خود، باخت، بلکه روند و مسیر اسلام را نیز با مخاطره مواجه ساخت؛ اما ابوطالب(ع) که من او را، سفیر و مامور مذاکرهی پیامبر(ص) با کفار مینامم؛ با کیاستی مثال زدنی، نه تنها دل در گرو دشمن نمیسپارد، بلکه، بدون دادن امتیاز، در نرمشی استراتژیک، بالانس کنندهی موازنهی قدرت بین کفار –غرب- و پیامبر(ص) تازه مأموریت یافته میشود؛ تا پیامبر(ص) پیچی تاریخی را رد کرده و در موقعیتی مناسب، به صدور انقلابِ اسلام بپردازد.
درست است که ابوطالب(ع)، از بیان آشکار ایمانش تقیه میکند، اما در لحظههای خاص، ضرب شست خود را نیز نشان میدهد؛ چه، در ماجرای تهدیدی که کفار علیه پیامبر(ص) داشتند، با دیدن وقفهای کوتاه در بازگشت پیامبر(ص)، با فرستادن جوانان بنی هاشم سر وقت سران کفر، و سپس آشکار کردن دشنههای آخته، موضع محکم خود در حمایت بی چون و چرا از پیامبر اعظم(ص) را اعلام میدارد.
هرچه بیشتر ابوطالب(ع) میخوانم، بیشتر افسوس میخورم؛ یادم میافتد، از زمانی که یادم میآید در میان حرفهای عامیانهی مردم شنیدهایم، که ترفندهای عمروعاص در دانشگاههای خارج تدریس میشود!
گیرم که این سخن درست باشد؛ ما اما، در داخل، از شخصیتهای تاریخی و تاریخ ساز صدر اسلام، افکار چه کسانی را تئوریزه کرده و در حال تدریس آن در دانشگاههایمان هستیم؟
اگر کید عمروعاص قابل تدریس است؛ تقیههای ابوطالب(ع) چرا قابل تدریس نباشد؟
اگر، اینکه، مکر عمروعاص و توسل به عریانیاش، باعث نجات جانش میشود، قابل بیان در واحدهای درسی است؛ چرا سیاستهای هنرمندانه ابوطالب(ع)، که باعث نجات و حفظ جان پیامبر رحمت(ص) و قدرتگیری او میشود قابل ارائه در دانشگاهها نباشد؟
آری، ابوطالب(ع) با وجود اینکه بسیار با کفار بر سر میز مذاکره مینشیند، اما لحظهای از اسلحهی پنهان دیپلماتهای کراواتپوش آنها غافل نمیشود و دستکشهای مخملیشان او را فریب نمیدهد؛ و علیرغم اینکه در تقیهای تاریخساز، دلبستگی خویش به انقلابِ پیامبر(ص) را ابراز نمیکند؛ اما، هیچگاه ماموریت خویش را فراموش نکرده و قدمی از آنچه پیامبر(ص) و انقلابش را تقویت کند به عقب بر نمیدارد.
نرمش قهرمانانهی ابوطالب(ص)، نه دادن امتیاز، که مشغول ساختن دشمن برای قوت گرفتن پایههای اسلام است؛ در هیچ جایی از مذاکرات ابوطالب(ع) نخواهیم یافت که به تسلیم سرداری از اسلام و یا کنار گذاشتن سلاح اشاره شده باشد.
نرمش قهرمانانه یعنی، حفظ تعادل در اوج فن زدن دشمن؛ و این هنری است که از اولین سفیر و حافظ منافع حکومت اسلام در بین کفار به ارث رسیده است؛ متولیان ما امروز اما، در تشخیص مصداق، اندکی با آنچه باید، فاصله انداختهاند؛ فاصلهای به بلندای فاصلهی شخصیتی ابوطالب(ع) تا ابوموسی.