لازمه تبدیل شدن به قرارگاه فرهنگی، ارتباط با پیشینه فرهنگی است
۲۲ بهمن ماه ۵۷ تنها نقطه پایان برای رژیم ستم شاهی نبود، بلکه سرآغازی بود برای تحولات عمیق در همه عرصههای اجتماع ایران اسلامی بود و بی تردید عرصه فرهنگ از مهمترین آنها به شمار میرفت، از این رو پیشوای حکیم انقلاب امام خمینی(قدس سره) همواره بر موضوع فرهنگ بعنوان مهمترین عرصه انقلاب تاکید داشت، تاجایی که در ۲۳ خرداد ۵۹ دستور تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کردند، اما بازهم به همین اکتفا نکرده و با صدور پیامی در ۱۹ آذر ۶۳ و با تاکید بر فراگیر شدن انقلاب فرهنگی در همه شئون کشور «شورای عالی انقلاب فرهنگی» با دستور ایشان تشکیل شد.
سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در راستای اعتلای فرهنگ و به مناسبت سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی در پرونده ای ویژه با نام «هدایتگران فرهنگ» به تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخته است.
در این پرونده سعی شده به بررسی ابعاد تغییر ساختار فرهنگی، اهمیت فرهنگ و رسانه و تبیین خواست رهبر معظم انقلاب از این شورا پرداخته شود.
جهت پیگیری عملکرد این شورا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با استاد غلامرضا جلالی مدیر گروه سادات و مفافر اسلامی در بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی گفتوگویی انجام شده است که در ادامه می خوانید:
رسا - وادادگی فرهنگی به چه معنا است؟
وادادگی فرهنگی به مواردی گفته می شود که انسان به لحاظ فرهنگی، عمق و ریشه فرهنگ خودی را متوجه نشود و نسبت به فرهنگ وارداتی و فرهنگ هایی که از طریق رسانهها و فضای مجازی وارد کشور میشود بی اعتنا باشد و با به یغما رفتن تراث معنوی خود، آثار و عواقب پیشبینی نشده فرهنگ مهاجم را دربست بپذیرد؛ مخصوصاً وقتی سخن از فعل باشد؛ زیرا فعل وقتی در انسان تحقق پیدا میکند که انسان، حالتی بیطرفانه به خود میگیرد و در مقابل، ذبح شدن و از بین رفتن عناصر فرهنگی و فرهنگ ساز خود را نبیند.
رسا - چه عواملی سبب می شود که انسان به فرهنگ خود بی توجه شده و به فرهنگ دیگران اهمیت نشان دهد؟
ارتباط ما انسان ها با فرهنگ خودی اگر ارتباطی محدود به زمان حال و عصر خود باشد و پیشینه فرهنگی گذشته به فراموشی سپرده شده و مبانی و فلسفه فرهنگ حاکم بر فرهنگ خودی شناخته نشود، سبب میشود که انسانها به فرهنگ خود بیتفاوت شوند؛ چرا که فرهنگ، حقیقتی است که تولید و دوام آن نیاز به گذر مدت زمان طولانی دارد؛ مخصوصاً در سرزمینی مثل ایران که به لحاظ فرهنگی جزو سرزمینهای کهن است و در جهان، به عنوان «کهن الگو» و «کهن فرهنگ» شمرده می شود و با هیچ یک از فرهنگ های ملت های دیگر و کشورهای همجوار قابل مقایسه نمی باشد.
امروزه نظام خانواده در ایران مخدوش شده است و زن و شوهر از هم دیگر تبعیت چندانی نمی کنند؛ و بین اعضای خانواده دو قطبی حاکم شده است.
وقتی فرزندان ما از دوران طفولیت تحت تأثیر فضای فرهنگی دیگران قرار می گیرند و بعداً فرصت این را پیدا نمی کنند که آموزشهای فرهنگی خود را کسب کنند و از فلسفه و عقلانیت لازم برخوردار شوند.
رسا - وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه چه می باشد؟
در قانون اساسی وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی مشخص شده است و وظیفهای که شورا دارد این است که از تأثیر فرهنگ های وارداتی بر فرهنگ خودی، جلوگیری کند؛ چرا که وظیفه اصلی نهادهای فرهنگی دفاع از فرهنگ خودی و تولید عقلانیتِ مورد نیاز فرهنگ خودی در شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی است.
عقلانیتی که مورد استفاده عناصر فرهنگی قرار می گیرد؛ یکی از طریق فلسفه های فرهنگ خودی تأمین می شود و یکی دیگر نیز از طریق ارزش ها و داده های دینی قابل تأمین است؛ اما وقتی ارزشهای فرهنگی مخدوش شده و عقلانیّت مورد نیاز تولید نشود و عناصر مولّد دینی در جامعه تضعیف شود، بسترهای اصیل فرهنگ خودی جمع آوری خواهد شد و فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی، جایگاه خود را به فرهنگ های وارداتی، خواهد سپرد.
رسا - آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی در این مدت به اهداف خود دست پیدا کرده است؟
اهدافی که می تواند برای شورای عالی انقلاب فرهنگی پیش فرض گرفته شود این است که باید یک پُل ارتباطی بین نسل جوان و نسل قدیم ایجاد تا به عنوان رابط، ارزش های پیشین را با ارزش های پَسین مرتبط کند؛ به گونهای که به جدایی نسل ها از همدیگر منتهی نشود؛ تا نسل ها بتوانند فرهنگ همدیگر را درک کنند و از منابع و داشته های فرهنگ غنی خود بهره ببرند؛ در حالی که امروزه این پل ارتباطی، تخریب شده احساس می شود.
یکی از فعالیت هایی که باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی اتفاق می افتاد، تحولاتی است که باید در نظام آموزش عالی کشور رقم می خورد تا فرهنگ ما از نظام باره های فرهنگ خودی برخوردار باشد و منجر به بروز رسانی پیشینه فرهنگی کشور شود؛ اما امروزه این نوع احیاء نسبت به گذشته به دقت صورت نمیگیرد و در زمینههایی مثل هنر، دین، ارزشها و اخلاقیات، علوم و دانش هایی که در کشور از آنها استفاده میکنیم می توان این را دید که پیشینه فرهنگی ما، کاملاً به فراموشی سپرده شده است.
رسا - مطالبه رهبر معظم انقلاب اسلامی از این شورا در رابطه با تحول در قرارگاه اصلی سیاست گذاری چیست؟
به نظرمن تحول در قرارگاه اصلی فرهنگی زمانی اتفاق میافتد که ما توانسته باشیم فلسفه فرهنگی خود را احیا کنیم، منطق و روش شناسی خود را احیا کنیم، منابع کهن خود را که به یغما رفته شده است و دهها هزار از منابع و تراث ما که در سرزمین های دیگر، خصوصاً در کتابخانههای مختلف غربی بایگانی شده است، به کشور برگردانده شده و استفاده شوند.
ما عقلانیتی را که به صورت شسته و رفته و کوتاه شده است، در اختیار داریم که ابعاد مختلف سبک زندگی را به صورت کامل در اختیار ما قرار نمیدهد تا قدرت دفاع از عقلانیت های فرهنگ مهاجم را در اختیار داشته باشیم.
در محافل علمی کشور ما نمیتوانیم از سنّت های حاکم بر جامعه خویش دفاع کنیم و با توجه به تأثیر پذیری برخی از افراد و بسیاری از مراکز فرهنگی از روش های غلط غربی، قدرت دفاع از ارزشهای خود را از دست داده ای؛ و این امر باعث شده است که ما در لباس پوشیدن، در خوردن و آشامیدن، در نحوه ساخت و ساز منازل مسکونی، در خیابان کشی ها و حتی در نحوه ذوقیات، تحت تأثیر شرایطی قرار بگیریم که مطابق مقتضیات فرهنگ سرزمین ایران اسلامی نیست.
رسا - این که رهبر معظم انقلاب فرمودند شورای عالی انقلاب فرهنگی باید همانند قرارگاه باشد، آیا به مثابه قرارگاه است؟ و آیا به مطالبات رهبر انقلاب از شورای عالی انقلاب فرهنگی جامعه عمل پوشانده شده است؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی، وقتی میتواند به قرارگاه فرهنگی تبدیل شود که با پیشینه فرهنگی جامعه ارتباط برقرار کند و به نظر من افرادی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند، نمی توانند در این حد عمل کنند.
ما نیاز به واحدها و نهادهایی داریم که بتوانند بازتولید کنند و مواد تولیدی و مورد نیاز جامعه را بر اساس خصوصیات حاکم بر جامعه و بر اساس تبارنامه فکری- اعتقادی جامعه تأمین کنند؛ نه اینکه در رو در روی تبارنامه جامعه قرار گیرند؛ در حالی که ما عملاً این نظامهای مورد نیاز را نداریم.
علاوه بر این، شورای عالی انقلاب فرهنگی زمانی میتواند به اهداف خود دست پیدا کند که هر کدام از حوزه ها و دانشگاه ها به وظایف خود در این زمینه ها عمل کنند و سایر نهادهای فرهنگی نیز که در بُوم این سرزمین وجود دارند، به وظایف محوله خود جامعه عمل بپوشانند؛ در حالی است که خیلی از این مراکز از اصول ها و ارزش های خود فاصله گرفته اند و هیچ گونه ارتباط قابل توجهی با همدیگر ندارند.
نتیجه این عمل نکردن ها باعث می شود که وظیفه محمول بر دوش آنان نیز بر زمین مانده و اجرایی نشود و در نتیجه هیچ گونه قرارگاهی شکل نگیرد.
متأسفانه نگاه دانشگاه به غرب خیلی جدی است و نگاه آن به بُوم سرزمین خود مخصوصاً در حوزه علوم انسانی خیلی کوتاه و نارسا است و خیلی از مبانی ایرانی اسلامی را در اختیار ندارد و خیلی از اسرار این سرزمین برای آنان شناخته شده نیست به گونه ای که حتی زمانی را برای مطالعات و مشاهده میدانی از ایران اختصاص نداده اند تا ایران را آن چنان که بایسته آن است بشناسند.
هنوز از نوشتن اولین تاریخ جامعه ایران یک دهه نیز نگذشته است که نشر پیدا کرده است که البته انبوهی از اشکالات را هم می توان در آن یافت؛ در حالی که در غرب و دانشگاههای آنان چندین نوع تاریخ جامع درباره ایران تولید شده است.
جالب اینجا است که همین تاریخ جامع ایران را نیز که مراکز فرهنگی جامعه وظیفه داشتند تولید کنند، تولید نکرده اند؛ بلکه به وسیله اشخاصی که مستقل عمل کرده و دغدغه داشته اند تولید و منتشر شده است.
رسا - آیا برای حل مشکلاتی که مطرح کردید راهکاری هم در نظر دارید؟
تردیدی نیست که ما نمیتوانیم رابطه خود را با گذشته خود کاملا نادیده بگیریم؛ در حالی که بسیاری از منابع فرهنگی ما در دستمان نیست و خیلی از زنجیرها از هم دیگر گسسته و منقطع شده است و ارتباطات و استمرار فرهنگی ما در برخی از زمینه ها کاملاً مخدوش شده است.
استمرار فرهنگی ما در برخی از موارد، به صورت کامل تحریف شده و در برخی از جاها نیز حتی کوچک ترین حساسیّت درباره آنها به وجود نیامده است.
در زمینه فهم دینی باید خیلی از کارها را انجام میدادیم؛ ولی تفکرات بسته، محدود و ناتوان مانع از این می شود که هر کسی بتواند از عقلانیت خود استفاده کند.
اصل تفکر دینی باید رو به سمت تعمیم اجتماعی در همه زمینه ها را فراهم کند؛ یعنی باید نظام تقلید تا جایی که امکان دارد از جامعه برچیده شود و آحاد جامعه به جای اینکه به نظام تقلید بیندیشند، باید به نظام اجتهادی اندیشه کنند؛ و هرکس به قدر توان عقلی و وسع خویش، از نظام کلان آموزش عمومی یا آموزش های اختصاصی استفاده کند تا اجتهاد اکبرِ فراگیر و تمدن ساز به وجود آید.
به نظر من آنچه که برخی امروزه در حوزه های علمیه می گویند که فقه، مبنای تحولات ما در جامعه شده، کاملاً اشتباه است؛ چراکه فقه در آن حدی نیست که به تمام ابعاد تحولات یک جامعه توجه داشته باشد؛ زیرا فقه یک حالت، صورت و قشری از فرهنگ اسلامی را دارا است و آن چه که در روح جامعه اسلامی اتفاق می افتد و می تواند قدرت اجتهاد فراگیر را برای بیشتر آحاد جامعه فراهم کند «حکمت اسلامی» است و حکمت اسلامی اعم از عقلانیتی است که امروزه تعبیر به فلسفه و عرفان میشود.
به عبارت دیگر؛ وقتی از تلفیق انسان و از تلفیق خلاقیت هایی که از مجرای تجربی و از مجرای فهم های کلان در اختیار جامعه قرار میگیرد، جامعه باید به حکمتی آراسته شود تا منافع سرزمینی، طبیعی، بومی و ملی خودش را بتواند متوجه شود و نیازهای خود را بدون وابستگی به دیگران برطرف کند.
رسا - باتشکر از حضرتعالی که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید.