به احترام انقلاب
![به احترام انقلاب](/files/fa/news/1403/11/20/835647_830.jpg)
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حتی اگر زبان خواص جامعه به دلیل مصلحت اندیشیهای دنیا پرستانه خود، معترف نباشند به اینکه عظمت و شکوهی که انقلاب اسلامی ایران به اسلام و ایران هدیه داد، در اعصار گذشته بینظیر بودهاست، وجدانهای بیدار هر انسان منصف و آزاداندیشی به این عظمت و عزت اعتراف خواهد کرد.
مگر میشود یک ایرانی وطنپرست و ملیگرا که دل در گرو عزت ایران کهن دارد تاریخ پر از ذلت دو قرن اخیرِ قبل از انقلاب ۵۷ را فراموش کند؟
بحرین دختر ترشیدهای بود که محمدرضا شاه شوهرش داد، و منطقه استراتژيست آرارات، کوه بیارزشی بود که رضاشاه با زیرکی به ترکیه انداخت!؟
مگر میتوان خود را ایرانی دانست و غم پاره پاره شدن پیکر ایران عزیز از اواسط دوران صفوی تا پایان سلطنت ننگین قاجاریه، را در سینه نداشت.
واگذاری کردستانات در ترکیه و عراق به امپراتوری عثمانی، واگذاری خانقین و دیالی در عراق امروزی طی معاهده زهاب، واگذاری هرات در افغانستان طی معاهده پاریس، واگذاری مناطق ارمنستان، خانات باکو و شرق گرجستان طبق عهدنامه گلستان و همچنین واگذاری خانات ایروان، نخجوان و تالش شمالی طبق عهدنامه ترکمانچای و ایضا واگذاری استانهای قفقازی برای همیشه به روسیه تزاری.
ننگ باد آن پادشاهانی که ما را امروز مجبور کردند، با تیم ملی بحرین فوتبال بازی کنیم و برای سيرآب کردن سرزمین تشنه سیستان به طالبان افغانستان التماس کنیم و به قیمت گزاف ویزای تور مسافرتی گرجستان و ارمنستان بخریم و از همه بدتر عربدههای مستانه الهامعلیاف را تحمل کنیم و عکسهای طبیعت بینظیر آرارات را در اینترنت جستوجو نماییم.
آیا نباید ملیگرایان وطنپرست و عاشقان امپراطوری کوروشکبیر به احترام انقلاب اسلامی که در این نیمقرن اخیر با همه هجمههای ابرقدرتها و مستکبران زورگو و با تقدیم کردن خون حدود ۳۰۰هزار شهید، نگذاشت حتی یک وجب از خاک محترم وطن آسیب ببیند کلاه از سر بردارند؟!
مگر میتوان خود را یک مسلمان معتقد و یک شیعه عاشق مرتضیعلی علیهالسلام دانست و دین زدایی در دوران حکومت پهلوی را فراموش کرد؟!
مگر میتوان فاجعه کشف حجاب رضاشاه و سینمافاحشهها و رواج عشرتکدههای محمدرضا پهلوی را از یاد برد؟
مگر میتوان متدین بود و از یاد برد که در این سرزمین چگونه به هر آنچه نماد خدا و دین و معنویت بود، میتاختند؟!
امروز باید اعتراف نمود که انقلاب اسلامی حجت را برای هر آنکس که میخواهد دیندار باشد تمام کردهاست.
بروز بیرونی دین اسلام در جامعه، احیای عزاداری سیدالشهدا در کوچه و خیابان، اعتکاف هزاران جوان نورانی، راهپیمایی عظیم و محیرالعقول اربعین حسینی، اقامه نماز جماعت در دانشگاه و اداره و مدارس، اِلمانهای دینی در میادین و مراکز شهرها، تبلیغات گسترده دین اسلام و مذهب حقه شیعه اثنیعشری در دهها شبکه صوتی و تصویری، ارتقاي ویژه جایگاه مساجد، حسینیهها، حوزههای علمیه، زیارت امامزادگان معظم، مواکب و ... همه و همه آرزوی دست نایافتنی علمای سلف و مومنین در گذشته بود که توسط انقلاب اسلامی محقق شد.
بخوانیم تاریخ را که مومنین برای برپایی یک روضه ساده چه خون دلها میخوردند و آرزو داشتند یک روز بتوانند در مدارس و دانشگاهها آزادانه حرف از دین بزنند و یا دقایقی در تلویزیون و رادیو برای تبلیغ دین خدا آنتی به آنها بدهند.
شاید جمهوری اسلامی به دلیل تحرکات بیرونی رسانههای دشمنان اسلام و فضای بی در و پیکر مجازی و مدیران نالایق در زدودن آثار بی دینی از جامعه به اندازه کافی موفق نبوده است، اما حقا و انصافا زمینه دینداری را برای آنان که خود میخواهند مومن باشند به صورت صد در صد محیا نمودهاست.
عجبا و صدعجبا از اندک روحانیون عمامه به سر و مؤمنان تسبیح به دست، که شاکر نعمت جمهوری اسلامی نیستند و چشم عقل را در برابر عزتی که انقلاب اسلامی به دین و دینداران هدیه کردهاست، فروبستهاند.
آیا نباید همه مؤمنان به احترام انقلاب اسلامی که توانست آرزو هزار و چهارصدساله ائمه معصومین و علما و اولیاء الهی در طی قرنهای گذشته برای برپای حکومت اسلامی و شیعی و زمینه سازی ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه را محقق نمود، تا کمر خم شوند و بعد از هر نماز واجب دعاگوی این نظام الهی باشند؟!
مگر میتوان خود را یک روشنفکر متمدن دانست و علم،صنعت،تکنولوژی و آزادیبيان را از نشانههای یک جامعه مترقی بدانیم و دوران قرون وسطایی پهلوی و قاجاریه را فراموش کنیم؟!
مگر میتوان کتاب قطور تاریخ خفقان حکومتهای سلطنتی در دو قرن اخیر را که شاهان،شاهزادگان و خوانین بر جان و مال و ناموس مردم اُولا بر خود آنان بودند را ورق نزد؟!
حقیقتا چه بر سر ما آمده بود و چگونه اعتماد به نفس را در ما کشته بودند که ما قادر به ساختن آفتابه هم نبودیم؟!
چه تحقیری بزرگتر از این که دختران ما طعمه سگهای آمریکایی بودند و برای زندگی در ایران حق توحش دریافت میکردند؟!
چه کسی جرئت میکرد از شاه و شاهزاده و دربار انتقاد کند و کدام روزنامه میتوانست آزادانه بنویسد؟!
مگر نبود که ملی گرایان و تودهایها و مذهبیها و لیبرالها و هر کسی که غیر از آنچه شاه و دربار میاندیشید، نظری داشت همه با هم در سلولهای شکنجه ساواک، سر به نیست میشدند؟!
امروز باید هر وجدان آگاهی اعتراف کند که جمهوری اسلامی دمکراسیترین کشور منطقه و جهان است.
امروز تحت لواء جمهوری اسلامی، راستی و چپی، اصلاحطلب و اصولگرا، شیعه و سنی، مسیحی و یهودی، کرد، لر، ترک، بلوچ و عرب، همه با انتخاب مردم در مجلس و دولت و مناصب حکومتی حضوری فعال دارند.
امروز به برکت انقلاب خمینی کبیر، مردم در کوچه و بازار، تاکسی و صف نانوایی، مهمانی خاله و عمه حرفهای تند سیاسی میزنند و به حق یا به ناحق از سر تا ذیل حکومت را به باد انتقاد میگیرند.
خدایی خارج رفته ها حداقل اعتراف کنند، که به غیر از ایران، حتی در به اصطلاح مهد دمکراسی جهان یعنی فرانسه و در قلب آمریکا و استرالیا و کانادا و یا هر جای دیگر دنیا، کجا اجازه میدهند مردم اینقدر حرف سیاسی بزنند و با این شهامت به حکومت و مسئولین بتازند؟!
در کجای دنیا یک کارمند حقوق بگیر آموزش و پرورش و یا یک نانخور صدا و سیما و یا یک استاد صاحب کرسی دانشگاه به خود جرئت میدهد که در حالی که از آن نهاد حاکمیتی حقوق میگیرد، در عین حال نقش اپوزسيون را هم بازی کند؟!
و عجیبتر اینکه در کجای دنیا اینقدر آزادی بیان و دمکراسی وجود دارد که مسئولین دولتی و حکومتی، هم وزیر و مدیر حاکمیت باشند و هم اپوزسيون حکومت؟!
آیا نباید همه دمکراسیخواهان کشور به خاطر این سطح از آزادی بیان و همه دلباختگان به پیشرفتهای غربی به خاطر پیشرفتهای شگفتانگیز جمهوری اسلامی در عرصه پزشکی، دارویی، موشکی، پهبادی، نانو تکنولوژی، زیر دریایی، ورزشی، المپیادهای مختلف، ثبت اختراعات، شهرسازی، انتشار مقالات، هستهای، ماهواریی و صنایع مختلف که آرزوی دیرینه منورالفکران عهدقاجار و غرب رفتگان زمان پهلوی و اندیشمندان گذشته بودهاست، تمام قد بایستند و کف بزنند.
انقلاب اسلامی نعمت بینظیر الهی و آرزوی دیرینه همه گذشتگان است، که به لطف خداوند کریم در زمان حیات ما و با مجاهدتهای حضرت امامخمینی(قدس سره) و خون پاک جوانان وطن و هدایتهای حکیمانه مقام معظم رهبری(دام ظله) به سرانجام رسیدهاست، یقینا احترام آن بر همه صاحبان انصاف و وجدانهای بیدار واجب است و پاسبانی از آن تا تحقق همه آرمانهایش و رساندن آن به صاحب حقیقیش بر همگان لازم است.
محمدصادقناطقی