۲۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۰
کد خبر: ۷۷۸۴۱۰
یادداشت؛

به کجا چنین شتابان؟!

به کجا چنین شتابان؟!
پایتخت ۷، محصول خطای محاسباتی مسئولان رسانه ملی از مخاطب ایرانی است.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، این روز‌ها که پایتخت ۷ در حال پخش از رسانه ملی است، آن قدر حاشیه ایجاد کرده است که شبکه یک بعد از پخش سریال، گزارش‌هایی از اعلام رضایت مخاطب از این سریال پخش می‌کند؛ این اقدام شبکه یک، نشان داد پیام به صدا و سیما رسیده است، اما گوشی برای شنیدن و قلبی برای پذیرش اشتباهاتش ندارد.

پایتخت ۷ اگرچه در بین سریال‌ها و برنامه‌های عیدانه صدا و سیما، بیشترین مخاطب را داشته، ولی در بین تمام فصل‌های سریال پایتخت، کمترین اقبال و بیشترین حاشیه را برای رسانه ملی به ارمغان آورده است.

یکی از مدیران رسانه ملی در دفاع از این سریال به درآمد‌های بالای رسانه ملی از این سریال اشاره کرده بود و گفته بود: «به هر حال رسانه ملی برای درآمد به سریال‌های پربیننده نیز احتیاج داد!»

این توجیه علاوه بر آنکه از نظر مبنایی برای رسانه ملی یک اشتباه راهبردی است و رسانه ملی حق ندارد برای درآمد زایی با فرهنگ ملی و اسلامی کشور اینطور بازی کند، اما نشان دهنده خطای محاسباتی مدیران رسانه ملی از مخاطب ایرانی نیز می‌باشد.

زیرا سریال پایتخت با هر دست فرمانی که ساخته می‌شد می‌توانست برای رسانه ملی مخاطب و آورده مالی داشته باشد و لازم نبود، آن را از محتوا و پیام خالی کنند تا مخاطب ببیند.

اشتباه محاسباتی مدیران رسانه ملی اینجا است که هنوز مخاطب ایرانی را نشناخته‌اند و بر اساس تصورات غلط بازمانده‌های غیرهمراه در رسانه ملی، خیال می‌کنند هرچه یک برنامه بی محتواتر باشد یا محتوایی ضداخلاقی داشته باشد، مخاطب بیشتری دارد و هرچه بیشتر حرف‌های عمیق، دینی و انقلابی بزند، مخاطبش کمتر خواهد شد! در حالی که این یک دروغ بزرگ به مدیران رسانه است.

واقعیت و نظرسنجی‌ها بار‌ها نشان داده است که مردم ایران دقیقا هرگاه اثری دینی تر، انقلابی‌تر و عمیق‌تر و با محتوا‌تر ببینند، استقبال بیشتری می‌کنند.

 

به کجا چنین شتابان؟!

 

نمونه اش مستند عمیق، جدی و دوست داشتنی «زندگی پس از زندگی» بود که هر سال در میان برنامه‌های رمضانی صدا و سیما، بیشترین مخاطب را با فاصله زیاد از سایر برنامه‌ها داشت (هرچند امسال با بی مهری مدیران رسانه ملی از تبلیغات حذف شد تا با ریزش مخاطب، حقایق درباره مخاطب ایرانی تحریف شود).

یا برنامه‌های تلویزیونی «محفل» و «حسینیه معلی» که نشان داد اگر قرآن و اهل بیت محور یک برنامه خوش ساخت باشد، مردم چطور استقبال می‌کنند.   

اما مهمترین حجت برای پاسخ به این خطای محاسباتی، فصل ۵ همین مجموعه پایتخت است.
نظرسنجی‌های خود رسانه ملی نشان می‌دهد همچنان فصل پنجم این سریال صدرنشین جدول اقبال مخاطبین در بین این هفت فصل بوده است؛ فصلی که پیامش دفاع از حرم بود و وقایع آن در خاک سوریه می‌گذشت.

فصل پنجم سریال پایتخت، تجربه گرانسنگی است که نشان داد می‌شود در دل یک سریال طنز، در حالی که مردم را می‌خندانیم، آنها را به فکر درباره مهمترین و راهبردی‌ترین مسئله انقلاب اسلامی یعنی مقاومت در منطقه و شهدای مدافع حرم واداریم.

جامعه نسبت به حضور جوانانش در جنگ با داعش توجیه شود و حقیقت از پس غبار‌های دروغ رسانه‌های بیگانه، به یکباره آشکار گردد، و با این همه، این سریال با همان ماهیت طنز، پر بیننده‌ترین سریال زمان خودش و در میان هفت فصل سریال پایتخت باشد.

یکی از اهالی رسانه که گویا از پشت صحنه ساخت سریال مطلع بود، می‌گفت به هر حال سریالی را که آرش عباسی بنویسد و محسن تنابنده کارگردانی کند بهتر از این نمی‌شود؛ ولی اگر سریال را به تنابنده نمی‌دادند او هم نه بازی می‌کرد و نه سریال را شخص دیگری می‌توانست بسازد.

این هم تصور بسیار اشتباهی است که به دلیل تفکرات انتزاعی درباره رسانه ممکن است در ذهن یک مدیر رسانه شکل بگیرد؛ بهترین مصداق ابطال این نگاه نیز همان سریال پایتخت ۵ است.

تهیه کننده و نویسنده این سریال شخص دیگری بود و آن اثر فاخر را با بازی تنابنده و سایر بازیگران ساخته بود.

وقتی پایتخت را به سازمان اوج بدهی، پایتخت ۵ را می‌سازد و می‌شود تجلیل و تشکری از شهدای مدافع حرم، وقتی الوند آن را می‌نویسد می‌شود نمایشگر یک خانواده اصیل ایرانی و هر سال به یکی از موضوعات مبتلا به جامعه و خانواده ایرانی می‌پردازد.

ولی وقتی آن را رها شده، بی نظارت پیشینی و پسینی و از روی یک ارعاب ناشی از خود کم بینی مدیران رسانه، چون طفلی مادر از دست داده در دستان یک نامادری تازه از راه رسیده، رها می‌کنی و هرچه بسازند را پخش می‌کنی، می‌شود پرحاشیه‌ترین و مخرب‌ترین فصل مجموعه پایتخت یعنی پایتخت ۷.

 

به کجا چنین شتابان؟!

کافی بود مدیران رسانه ملی، پس از تجربه تلخ و حاشیه دار پایتخت ۶، به جای توجیه کار‌های خود، اراده کنند و مجموعه پایتخت را به ریل اصلی و اصیل خود بازگردانند و یکبار دیگر شاهکاری، چون پایتخت ۵ را تکرار کنند.

محسن تنابنده هم امکان نداشت دستمزد میلیاردی و از آن مهمتر، مخاطب میلیونی رسانه ملی را رد کند و آن را به گوسفند بودن در مزارع سوئیس ترجیح ندهد.  

مخاطب ایرانی، مخاطبی فهیم، رشد یافته و دارای ریشه‌های عمیق فرهنگی برآمده از اندیشه توحیدی و اسلامی و آرمان‌های انقلاب اسلامی است که مدیران رسانه ملی او را باور ندارند و سالها است او را به کوته فکری، لودگی بسندی، بی محتواخواهی و بی اخلاق پسندی متهم می‌کنند و آثارشان را بر مبنای این اتهامات می‌سازند.

امیدواریم رسانه ملی که پیام نقد مردم و منتقدان دلسوز را دریافت کرده است، به جای توجیه اشتباهات خود و پخش گزارش بی ارزش از اقبال مردم بعد از سریال، کمی نقد پذیر باشد و از راه کجی که رفته بازگردد؛ زیرا:

آن کس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند

آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

آن کس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است .... زنده بماند

محمدحسین پیشاهنگ
ارسال نظرات