سواد رسانهای زیرساخت امنیت فکری نسل جوان است
اشاره: در عصر انفجار اطلاعات و هجوم بیوقفه پیامها، سواد رسانهای دیگر یک مهارت حاشیهای یا تزئینی نیست بلکه سازوکار بقا، قدرت تشخیص و توانمندی در جهانی است که با روایتها اداره میشود. آنگونه که از تأکیدات دکتر الهه خوانساری برمیآید جامعه امروز بهویژه نسل جوان اگر به مهارت تحلیل، ارزیابی و تشخیص پیامهای رسانهای مجهز نباشد، ناخواسته در مسیر روایتسازی دیگران قرار میگیرد و نقش مصرفکننده منفعل را ایفا میکند.
گزارشها نشان میدهد انجمن سواد رسانهای ایران و بسیج رسانه طی سالهای اخیر تلاش کردهاند این مهارت را از سطح نظریات دانشگاهی به متن واقعی زندگی مردم منتقل کنند؛ از تربیت مربیان متخصص و آموزش دانشآموزان گرفته تا توانمندسازی فعالان رسانه و روزنامهنگاران. در این میان «پرامپتنویسی رسانهای» بهعنوان مهارت نوظهور در دوره هوش مصنوعی، جایگاه ویژهای یافته و ابزاری مهم برای تولید محتوای دقیق، مسئولانه و حرفهای به شمار میرود.
امروز چالشهایی همچون اخبار جعلی، تحریف واقعیت و جنگ روایتها تنها با «توانمندسازی ذهنی» و ارتقای قدرت تشخیص مخاطبان قابل مدیریت است. آینده سواد رسانهای در ایران چشماندازی امیدوارکننده دارد به شرط آنکه خانوادهها، مدارس و نهادهای فرهنگی همافزا عمل کنند و این مهارت را به بخشی از سبک زندگی جامعه تبدیل نمایند.
در همین زمینه گفتوگوی خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با دکتر الهه خوانساری معاون آموزش انجمن سواد رسانهای ایران و بسیج رسانه کشور و نویسنده کتاب «پرامپتنویسی رسانهای» انجام شده که مشروح آن در ادامه تقدیم خوانندگان خواهد شد.
رسا ـ خانم دکتر خوانساری، لطفاً کمی درباره اهمیت سواد رسانهای در جامعه امروز توضیح دهید. چرا این موضوع بیش از گذشته برای مردم و بهویژه نسل جوان اهمیت دارد؟
اگر بخواهم خیلی صریح بگویم، امروز سواد رسانهای دیگر یک مهارت لوکس و دانشگاهی نیست، مهارتِ بقا در عصر هوشمندی است. ما در دورهای زندگی میکنیم که هرکداممان، هر ثانیه در معرض صدها پیام، تصویر، ویدئو و خبر هستیم.
در چنین شرایطی، مسأله اصلی دیگر دسترسی به اطلاعات نیست مسأله این است که کدام اطلاعات؟ با چه کیفیتی؟ و با چه هدفی به ما میرسند؟
برای نسل جوان، ماجرا جدیتر است؛ چون بخش مهمی از هویت، سبک زندگی، انتخابهای تحصیلی، شغلی و حتی عاطفیشان در بستر رسانه شکل میگیرد. اگر این نسل، بدون ابزار تحلیل و تشخیص، وارد این میدان شود، بهجای آنکه خالق روایت باشد، مصرفکننده منفعل روایتهای دیگران میشود. سواد رسانهای کمک میکند جوان بداند که هر پیام رسانهای ساخته شده و اتفاقی نیست و پشت هر محتوا، منافع، ارزشها و هدفهایی وجود دارد.
باید همواره بپرسد: چه کسی این پیام را ساخته؟ با چه نگاهی؟ چه چیزی را نشان میدهد و چه چیزی را پنهان میکند؟
به بیان دیگر، سواد رسانهای یعنی حرکت از هیجانزدگی به هوشمندی، از دنبال شدن به پیگیر و تحلیلگر بودن، و این دقیقاً همان چیزی است که امروز برای سلامت فردی، خانوادگی، اجتماعی و حتی امنیت ملی ما حیاتی است.
رسا ـ انجمن سواد رسانه ایران و بسیج رسانه چه اقداماتی برای ارتقای سواد رسانهای در کشور انجام میدهند؟ آیا برنامههای ویژهای برای آموزش عمومی و دانشآموزان دارید؟
انجمن سواد رسانهای ایران و سازمان بسیج رسانه، در سالهای اخیر تلاش کردهاند سواد رسانهای را از سطح بحثهای تئوریک در همایشها به سطح آموزش عمومی، کاربردی و میدانی بیاورند. ما سه محور اصلی را دنبال میکنیم: تربیت مربی، تولید محتوا و شبکهسازی میدانی.
در انجمن سواد رسانهای ایران، دورههای متعددی برای معلمان، دانشجویان، مربیان پرورشی، فعالان فرهنگی مساجد و تشکلها و ... برگزار شده است. سعی کردهایم محتواها را از قالب سخنرانی خشک خارج کنیم و با کارگاه، تمرین، تحلیل نمونههای واقعی، و بازیهای آموزشی به زبان روز نزدیک کنیم.
در سازمان بسیج رسانه هم، تمرکز ما بیشتر بر توانمندسازی فعالان رسانهای، خبرنگاران، مدیران کانالها و صفحات است. دورههای آموزشی، جشنوارههای تخصصی، نشستهای نقد رسانه و رزمایشهای تولید محتوا در موضوعاتی مثل جهاد تبیین، امیدآفرینی، خانواده، جنگ روایتها و… طراحی شده تا سواد رسانهای فقط به مصرف محتوا محدود نماند، بلکه به تولید روایتهای درست و مسئولانه منجر شود.
در حوزه دانشآموزی، چند سال است بهصورت رسمی و غیررسمی، بستههای آموزشی و طرحهایی برای مدارس، اردوهای تربیتی، و کانونهای فرهنگی طراحی شده؛ از کلاسهای ساده «چگونه با گوشیام هوشمندانه رفتار کنم» تا دورههای عمیقتر مثل خبرنگاری موثر و سواد رسانهای در خانواده.
هدف ما این است که هم دانشآموز، هم معلم و هم والدین در این مسیر کنار هم دیده شوند، نه جدا از هم.
رسا ـ کتاب «پرامپت نویسی رسانهای» را تألیف کردهاید، لطفاً توضیح دهید که پرامپت نویسی رسانهای چیست و چه نقشی در تولید محتوای موثر و حرفهای دارد؟
در سادهترین تعریف، پرامپت همان درخواستِ دقیق و هدفمندی است که ما به هوش مصنوعی میدهیم؛ اما در حوزه رسانه، پرامپتنویسی فقط یک دستور ساده به ربات نیست، بلکه یک مهارت حرفهای ارتباطی است.
پرامپتنویسی رسانهای یعنی خبرنگار، سردبیر، تولیدکننده محتوا یا فعال رسانهای بداند چگونه با ابزارهای هوش مصنوعی صحبت کند تا خروجیای که میگیرد با مأموریت رسانهاش همراستا باشد، دقت و صحت اطلاعات را مخدوش نکند، به لحن و هویت رسانه آسیب نزند و در نهایت به ارتقای کیفیت تحلیل، تیتر، ساختار گزارش، ایدهپردازی و روایت کمک کند، نه اینکه جای او را بگیرد.
در کتاب «پرامپتنویسی رسانهای» تلاش کردهام این مهارت را از حالت یک بحث صرفاً تکنیکی، به یک سواد ترکیبی رسانهای-فناورانه تبدیل کنم؛ یعنی خبرنگار یاد بگیرد قبل از نوشتن پرامپت، هدف، مخاطب، زاویه دید، سطح عمق محتوا، خط قرمزها و خط مشی رسانه را دقیق روشن کند. پرامپتنویسی درست میتواند سرعت اتاق خبر را چند برابر، تنوع زاویهها را بیشتر، و کیفیت تحلیلها را عمیقتر کند؛ البته به شرط آنکه انسان همچنان فرمانده روایت باقی بماند.
رسا ـ با توجه به گسترش هوش مصنوعی و ابزارهای تولید محتوا، بهویژه در حوزه رسانه، چگونه میتوان از پرامپت نویسی به صورت اصولی و اخلاقی بهره برد؟
هوش مصنوعی، مثل هر ابزار قدرتمند دیگری، هم فرصت است و هم تهدید. آنچه تعیین میکند در کدام سمت بایستد، «انسانِ بهرهبردار» و چارچوب اخلاقی و حرفهای اوست. در پرامپتنویسی رسانهای، چند اصل برای ما حیاتی است:
اول، اصل امانتداری و صداقت؛ یعنی خبرنگار یا رسانه حق ندارد از هوش مصنوعی برای ساختن خبر جعلی، تصویر سازی فریبکارانه، نسبت دادن سخن ساختگی به افراد، یا دستکاری واقعیتها استفاده کند. پرامپت نباید خبرنگار را وسوسه کند که سریعتر و بیشتر تولید کند، به قیمت دروغگوتر شدن.
دوم، اصل شفافیت؛ در مواردی که نقش هوش مصنوعی در تولید محتوا پررنگ است، باید بهگونهای رفتار کنیم که مخاطب احساس فریب نخورد. مثلاً در تولید تصویر یا اینفوگرافیک یا خلاصههای متنی، لازم است رسانه برای مخاطب روشن کند که از ابزار هوش مصنوعی کمک گرفته است، هرچند در قالب مناسب حرفهای.
سوم، اصل حفظ حریم خصوصی و کرامت انسان؛ پرامپتنویسی نباید به جمعآوری بیضابطه دادههای شخصی، برچسبزنی ناعادلانه به گروهها، یا بازتولید کلیشههای تبعیضآمیز منجر شود. خبرنگار متعهد باید مراقب باشد چه چیزی را، درباره چه کسی و برای چه هدفی از هوش مصنوعی میخواهد.
چهارم، اصل پرهیز از تنبلی فکری؛ هوش مصنوعی قرار است «دستیار فکر کردن» باشد، نه «جایگزین فکر کردن». ما در آموزشهایمان تأکید میکنیم که پرامپت خوب، بدون دانش رسانهای، سواد خبری، آشنایی با سوگیریها و توان تحلیل اصلاً شکل نمیگیرد. یعنی هرچه خبرنگار عمیقتر باشد، پرامپتهایش حرفهایتر میشود، و هرچه سطحیتر شود، هوش مصنوعی هم خروجی سطحی و حتی خطرناکتر تولید میکند.
رسا ـ به نظر شما مهمترین چالشها و تهدیدهای فضای رسانهای امروز کشور ما چیست و سواد رسانهای چگونه میتواند به مقابله با آنها کمک کند؟
فضای رسانهای امروز کشور ما، ترکیبی از فرصتهای بزرگ و تهدیدهای جدی است.
حجم بالای اخبار جعلی و شایعات، بهویژه در بزنگاههای سیاسی، اجتماعی یا امنیتی، بمباران خبری و خستگی ذهنی مخاطب، که باعث میشود مردم بهجای تحلیل، به «اسکرول بیپایان» پناه ببرند؛ شخصیسازی افراطی محتوا توسط الگوریتمها که هرکس را در «حباب اطلاعاتی» خودش حبس میکند؛ جنگ روایتها و عملیات شناختی، که در آن دشمن تلاش میکند امید اجتماعی، اعتماد ملی و سرمایه فرهنگی را هدف بگیرد و در کنار اینها، ضعف در مدیریت مصرف رسانهای در بسیاری از خانوادهها از چالشهای مهم فضای رسانهای امروز کشور ماست.
سواد رسانهای در برابر این چالشها، کارش فقط آگاه کردن نیست؛ مسلح کردن ذهن است. یعنی به مخاطب بیاموزد که قبل از انتشار یک خبر، مکث کند، منبع را بسنجد و با چند منبع دیگر تطبیق دهد.
همچنین فرق خبر، تحلیل، نظر شخصی و تبلیغ را تشخیص دهد و بفهمد الگوریتمها چگونه بر سلیقه و حساسیتهایش اثر میگذارند.
و مهمتر از همه، خودش بتواند روایت درست، امیدبخش و واقعنگر بسازد و بازنشر کند، نه اینکه فقط بازتابدهنده اضطراب و ناامیدی باشد.
در واقع، سواد رسانهای در این شرایط، یک واکسیناسیون شناختی است؛ واکسنی که جلوی هر بیماری را نمیگیرد، اما بدن فکری جامعه را برای مقابله، بسیار مقاومتر میکند.
رسا ـ نقش نهادهای فرهنگی و رسانهای در ترویج سواد رسانهای چیست و چه همکاریهایی با آموزش و پرورش و دانشگاهها دارید؟
سواد رسانهای اگر فقط در قالب چند کارگاه پراکنده بماند، اثرش محدود خواهد بود. برای تبدیل آن به یک مهارت عمومی و پایدار، سه ضلع نهادهای فرهنگی و رسانهای، آموزش و پرورش و دانشگاهها باید کنار هم قرار بگیرند.
نهادهای فرهنگی و رسانهای میتوانند الگوهای مصرف رسانهای سالم را در قالب فیلم، سریال، برنامه ترکیبی، پویانمایی و… بهطور غیرمستقیم ترویج کنند، همچنین در تولید محتوا، خودشان بهعنوان الگوی رفتار مسئولانه عمل نمایند.
اختصاص بخشهایی ثابت به آموزش سواد رسانهای برای خانوادهها، نوجوانان و معلمان نیز بسیار موثر است.
در سطح همکاریها، تجربه نشان داده هرجا آموزش و پرورش، دانشگاه و رسانه کنار هم قرار گرفتهاند، خروجیها ماندگارتر شده است؛ از طراحی بستههای درسی برای معلمان، تا برگزاری دورههای مشترک برای دانشجو-معلمها، تا تعریف واحدهای درسی مرتبط با سواد رسانهای و هوش مصنوعی در دانشگاهها.
ما در انجمن سواد رسانهای ایران و در خبرگزاری فارس، تلاش کردهایم این همکاریها را تقویت کنیم؛ هدف این است که سواد رسانهای از سنین پایین وارد زیست روزانه دانشآموز شود و در دانشگاه عمیقتر و تخصصیتر ادامه پیدا کند.
رسا ـ چه توصیهای به خانوادهها، معلمان و فعالان فرهنگی دارید تا بتوانند نسلهای آینده را در برابر اخبار جعلی و فضای رسانهای پرتنش محافظت کنند؟
اولین توصیه من این است که کنترل رسانهای را نباید فقط با محدود کردن ابزار تعریف کنیم؛ باید با توانمند کردن انسان آغاز شود. اگر نوجوان ما مهارت تشخیص و تحلیل نداشته باشد، حتی با کمترین ابزار هم در معرض خطاست.
به خانوادهها توصیه میکنم بهجای جنگ دائمی در خانه بر سر «موبایل بده، موبایل نده»، گفتوگوی رسانهای در خانه راه بیندازید. هفتهای چند دقیقه، اخبار، شایعات و ویدئوهای پربازدید را با هم مرور و تحلیل کنید.
به فرزندتان بیاموزید قبل از فوروارد کردن هر مطلبی، سه سؤال ساده بپرسد: «منبعش کجاست؟ چه نفعی دارد این پیام منتشر شود؟ چه کسانی از انتشارش متضرر میشوند؟»
خودتان هم الگوی استفاده باشید؛ اگر پدر و مادر دائماً غرق در گوشیاند، توصیههایشان شنیده نمیشود.
به معلمان و فعالان فرهنگی توصیه میکنم که از رسانه نترسند؛ آن را به کلاس درس و فعالیت فرهنگی بیاورند.
بهجای صرفاً هشدار دادن، پروژههای کوچک رسانهای تعریف کنند؛ مثلاً ساخت پادکستهای کوتاه، دیوار روزنامه مدرسه، تحلیل یک خبر در کلاس، تولید کلیپهای امیدآفرین.
مهارتهای سادهای مثل جستوجوی پیشرفته، راستیآزمایی تصویر و خبر و مدیریت زمان در شبکههای اجتماعی را در قالب فعالیت جذاب به بچهها یاد بدهند.
به فعالان فرهنگی هم میگویم که نسل امروز تشنه عظمتسازی شعاری نیست؛ تشنگیاش حقیقت، صداقت و روایتهای واقعی از امید و پیشرفت است. اگر ما این روایتها را حرفهای و هنرمندانه نسازیم، میدان به دست روایتهای تحریفشده و ناامیدکننده خواهد افتاد.
رسا ـ آینده سواد رسانهای را در ایران چگونه میبینید و چه چشماندازی برای توسعه این حوزه در کشور دارید؟
من آینده سواد رسانهای در ایران را، با همه سختیها و چالشها، امیدبخش میبینم؛ به چند دلیل:
اول اینکه در سالهای اخیر، واژه سواد رسانهای از حاشیه به متن آمده؛ امروز در مدرسه، دانشگاه، خانواده، رسانه، مسجد و حتی کسبوکارها دربارهاش صحبت میشود. این یعنی ما از مرحله نادیده گرفتن مسألهعبور کردهایم.
دوم، ورود هوش مصنوعی و تحولات سریع فضای دیجیتال، ما را ناگزیر کرده که از سواد رسانهای کلاسیک، به سمت ترکیب سواد رسانهای، سواد داده و سواد هوش مصنوعی حرکت کنیم. این یک تهدید نیست؛ فرصتی است که اگر درست مدیریت شود، میتواند ایران را در جهان اسلام و منطقه، به یکی از قطبهای تفکر نو در حوزه سواد رسانهای تبدیل کند.
سوم، نسل جوان امروز، برخلاف برخی کلیشهها، نسلی است باهوش، جستوجوگر و اهل تجربه. اگر ما ابزار تحلیل، میدان روایتسازی و فرصت دیده شدن به او بدهیم، میتواند بزرگترین شریک ما در جهاد تبیین و جنگ روایتها باشد، نه صرفاً مخاطب منفعل.
چشماندازی که برای آینده میبینم، شکلگیری یک شبکه وسیع و منسجم از مربیان سواد رسانهای، معلمان آموزشدیده، خبرنگاران هوشمند و خانوادههای همراه است که سواد رسانهای را از یک درس حاشیهای، به یک سبک زندگی آگاهانه تبدیل میکنند. در این مسیر، انجمن سواد رسانهای ایران، خبرگزاریها، بسیج رسانه، دانشگاهها و آموزش و پرورش، هرکدام یک حلقه از زنجیرهاند و اگر این حلقهها درست به هم وصل شوند، میتوانیم آیندهای بسازیم که در آن، رسانه نه منبع اضطراب، که میدان آگاهی، امید و پیشرفت باشد.