۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۱
کد خبر: ۷۸۱۰۷۴

اصلاحات ارضی؛ فقری که در زمین‌های کشاورزی کاشته شد

اصلاحات ارضی؛ فقری که در زمین‌های کشاورزی کاشته شد
برنامه اصلاحات ارضی در دوره محمدرضا پهلوی یکی از موضوعاتی است که طرفداران پهلوی از آن به‌عنوان یک اقدام مثبت یاد می‌کنند؛ اما این برنامه یک طرح آمریکایی بود که کشاورزیِ ایران را به مرز نابودی کشاند.

پرداختن به موضوع اصلاحات ارضی از این جهت اهمیت دارد که سلطنت‌طلبان برای کاربران شبکه‌های اجتماعی القاءسازی می‌کنند که این طرح، یک طرح مفید برای کشاورزان بوده است. همچنین سلطنت‌طلبان ادعا می‌کنند که اصلاحات ارضی، برنامه‌ای داخلی بوده و حتی به‌عنوان سخاوت و بخشندگی شاه در قبال کشاورزان نیز از آن یاد می‌شود. بنابراین باید دو مقوله را مورد بررسی قرار دهیم؛ یکی عامل اصلی در اجرای اصلاحات ارضی و دیگری، نتیجه و تأثیر آن بر وضع زندگی دهقانان.

اگر بخواهیم زمینه‌های داخلی برای اجرای اصلاحات ارضی توسط محمدرضا شاه را مورد بررسی قرار دهیم، در می‌یابیم که یکی از اهداف شاه، کوتاه کردن دست زمین‌داران بزرگ از قدرت بود؛ چرا که بزرگ‌مالکان با در اختیار داشتن زمین‌های کشاورزی، دهقانان و کشاورزان را به‌عنوان بدنه اجتماعی در دست داشتند. شاه نیز صرفاً برای تثبیت قدرت خود در کشور، می‌خواست دست به اصلاحات ارضی بزند.

اما مهم‌تر از عوامل داخلی، این عامل خارجی بود که بر انجام اصلاحات ارضی تأثیر اصلی را می‌گذاشت. درست است که این محمدرضا شاه بود که حکم به اجرای اصلاحات ارضی داد، اما ورود او به این عرصه، با میل باطنی نبود. در واقع همچون بسیاری دیگر از اقدامات محمدرضا در حکومتِ ۳۷ ساله‌اش، این قدرت‌های خارجی ـ به‌ویژه آمریکایی‌ها ـ بودند که طرح‌ها و برنامه‌های مختلف را به او دیکته می‌کردند و اصلاحات ارضی نیز، از همین دست طرح‌ها بود که وی با فشار دولت ایالات متحده، آن را به اجرا درآورد.

این فشارها که از زمان دولت ترومن برای انجام اصلاحات ارضی به صورت تدریجی آغاز شده بود، در دولت کِنِدی تشدید شد. اجبار به اجرای برنامه اصلاحات ارضی از سوی ایالات متحده آمریکا به‌عنوان یکی از دو قدرت برتر در جهان دوقطبی، عمدتاً به دو دلیل سیاسی و اقتصادی صورت گرفت. اول، جلوگیری از افتادن ایران در دامان شوروی و گسترش کمونیسم؛ دوم، تبدیل ایران به بازاری جدید برای ورود انبوه کالاهای غربی. به این ترتیب تغییرات و فشار بین‌المللی به نوعی رژیم شاه را جبراً در مسیر انجام اصلاحات ارضی قرار داد.

سپهبد ریاحی، وزیر وقت کشاورزی، با تأیید این مطلب، اجرای قانون اصلاحات ارضی را امری جبری دانسته و معتقد بود که این قانون از مدت‌ها قبل در ممالک مختلف ـ که در قافله تمدن جلوتر از ایران بودند ـ به اجرا در آمده بود. (برگ زرین تاریخ کشاورزی و دهقانی ایران، وزارت کشاورزی، سال ۱۳‌۴۲، صفحه۳۲.)

نهایتاً با اجرای «اصلاحات ارضی» در دوره پهلوی دوم، وضعیت کشاورزی ایران به جایی رسید که ایران از یک کشور تولیدکننده گندم، تبدیل به واردکننده گندم شد. وضعیت کشاورزان و روستاییان نیز به‌شدت وخیم شد.

فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال ۵۷ و برادر امیر عباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» می‌نویسد: «کشاورزانی که به تازگی اسناد مالکیت خود را به دست آورده بودند، ناگهان با وضعیتی روبه‌رو شدند که ناگزیر بودند این اسناد را با سهام [کشت و صنعت] مبادله کنند و سپس به‌عنوان کارگر مزدبگیر در شرکت‌های جدید کشاورزی متمرکز ثبت نام کنند. این پدیده جدید برای کشاورزانی که به تازگی از ظلمات دوران سیاه فئودالیسم رها شده بودند، مأیوس‌کننده بود؛ زیرا زمین یک کالای محسوس محسوب می‌شد و سهام صرفاً یک ورق کاغذ بود. مضافاً اینکه کشاورزان احساس می‌کردند بار دیگر به نقطه اول بازگشته‌اند و پس از اصلاحات ارضی، اینک به‌جای رعیتی برای یک مالک شناخته‌شده، باید رعیت سازمانی شوند که اصلاً برایشان چهره مشخصی ندارد». (فریدون هویدا، سقوط شاه، صفحه ۸۹.)

همچنین، در سمینار رسمی متشکل از فعالین و مسئولان اقتصادی رژیم پهلوی که جهت بررسی وضع روستا و روستاییان بر پا شده بود، یکی از مسئولین (رضا صدقیانی) که در سال ۱۳‌۴۳، مدیر «عمرانِ روستایی» سازمان برنامه، سیمای کلی روستاهای ایران پس از «اصلاحات ارضی» را برای حضار، چنین تشریح نمود: «دِه، عبارت از یک چهار دیواریست که در آن اطاق‌های گِلی با سقف چوبی ساخته شده و در هر یک از این خانه‌های گِلی، یک خانوار مرکب از پدر، مادر و فرزندان به سر می‌برند و اکثر پدر و مادر و عروس و داماد هم چون جایی جز همین یک اطاق ندارند، با هم به سر می‌برند.

وسط محوطه، چهار دیواری برای نگهداری چهارپایان اختصاص دارد و به این ترتیب کثافات چهارپایان و بوی تعفن حاصله از مدفوع آن‌ها، به‌طور اجتناب ناپذیری با زندگی آنان آمیخته است. اثاثیه و لوازم زندگی داخلی این اطاق‌های گِلی در اکثریت قاطع خانواده‌های روستایی متشکل از چند لحاف کرسی کثیف و پاره‌ای که هرگز روی صابون و آب را ندیده‌اند. یک کتری و قوری روئی، چند استکان یک دیگ کوچک، چند جام مسی و چند قاشق چوبی می‌باشد. این اثاثیه در خانه افراد نسبتا متمول‌تر دِه یک فانوس و چند بشقاب مسی و چند قاشق روئی باید اضافه نمود.

غذای این خانواده در تابستان و پائیز که از نظر دهاتیان بهترین ایام سال است، نان خالی با کمی ماست و دوغ گرم یا شیر و نظائر آن و در روزهای بَد، ارزن جوشیده در آب یا نان جو و گاهی شلغم پخته و نظائر آن است و به ندرت در سال یک یا دو دفعه گوشت، غذای آن‌ها را تشکیل می‌دهد. به محض غروب آفتاب تاریکی مطلق بر این اجتماع کوچک حکم فرما است. در اغلب دهات، دکتر و دوا و دکان و حمام و نظائر آن وجود ندارد و یا اگر هم به ندرت وجود دارد، ناقص است.

درآمد روستائیان به علت پائین بودن میزان محصول در واحد سطح، بسیار کم است و تازه از همین درآمد کم، قسمت عمده آن به وسیله سلف‌خرها (یعنی کسانی که محصولات کشاورزی را قبل از عرضه در بازار، پیش‌خرید می‌کنند) از طرفی و پیله‌وَرها از طرف دیگر از دست آن‌ها خارج می‌شود. بدین ترتیب جمعیتی بدبخت، بی‌لباس، بی‌غذا، مریض و عقب‌مانده، سکنه دِه را تشکیل می‌دهد. چنین است، وضع واحدی که ستون فقرات کشور را تشکیل می‌دهد و چنین است شرایط زندگی اکثریت مردم وطنِ ما که در دهات به سر می‌برند. (ویلیام شوکراس و دیگران، معمای شاه مات، ترجمهٔ بهرام افراسیابی، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.)

منبع: فارس
ارسال نظرات