فقر و دینداری؛ یک القای وارونه

به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، سالهای متوالی است که برخی جریانها، چه از روی غرضورزی و چه از سر سادهانگاری، کوشیدهاند مفهومی نادرست را در ذهن مردم و حتی نخبگان جا بیندازند: وجود رابطه مستقیم میان فقر و دینگریزی.
به بیان دیگر، چنین القا میشود که هرگاه جامعهای در تنگدستی و فشار اقتصادی فرو میرود، ایمان و باور دینی مردم رنگ میبازد و تمایل به بیدینی و فساد در میان آنان فزونی میگیرد.
این ادعا، در ظاهر پشتوانهای منطقی دارد و معمولاً با چیدمان یک قیاس ساده عرضه میشود:
- نخست، صغری را چنین میسازند: دین بدون رفاه مادی پایدار نمیماند و مردمان فقیر توان پایبندی به دین ندارند.
- سپس کبری را میافزایند: وظیفه مسئولان آن است که نخست دنیای مردم را آباد کنند.
- و در نهایت، نتیجهگیری میکنند: پس تا زمانی که دنیای مردم آباد نشده، هیچ حقی برای سخن گفتن از آخرت و هدایت معنوی وجود ندارد.
این شیوه استدلال در نگاه نخست برای مخاطب اقناعی و جذاب مینماید؛ چراکه بر نیازهای ملموس و فوری مردم یعنی نان، کار و رفاه تکیه میکند. اما در واقع، این استدلال نوعی قیاس ناقص است که بخشی از حقیقت را به کل حقیقت تعمیم میدهد و از دل آن، نتیجهای خطرناک بیرون میکشد: تعلیق و به حاشیه راندن دین تا اطلاع ثانوی.
فیالحال بنا نداریم وارد بررسیهای دروندینی شویم و نسبت میان فقر و بیدینی و یا فقر و بروز مفاسدی چون فساد و فحشا را از منظر متون دینی واکاوی کنیم. آنچه در این مجال در پی آن هستیم، تکیه بر دادهها و دستاوردهای علمی و بروندینی است؛ دادههایی که از سوی مراکز معتبر دینپژوهی و افکارسنجی ـ همچون مرکز پژوهشی پیو ـ گردآوری و تحلیل شدهاند.
هدف اصلی این رویکرد، نقد و ابطال این ادعای بیپایه است که گویی فقر به طور مستقیم به دینگریزی میانجامد.
مطالعات و تحلیلهای آماری پیو نشان میدهد که مردم در مناطق ثروتمندتر جهان، به طور متوسط، کمتر از مردم جوامعی با اقتصادهای کمتر پیشرفته، مذهبی هستند.
در گزارش پیو این چنین امده است:
مردم در مناطق ثروتمندتر جهان، به طور متوسط، کمتر از مردم جوامعی با اقتصادهای کمتر پیشرفته، مذهبی هستند. این الگو در بسیاری از معیارهای مختلف مذهبی - مانند میزان نماز روزانه و اعتقاد به خدا - و در بسیاری از شاخصهای توسعه اقتصادی صادق است. به عنوان مثال، مرکز تحقیقات پیو در سال ۲۰۱۸ دریافت که مردم در کشورهایی با امید به زندگی بالاتر در بدو تولد، کمتر احتمال دارد که به صورت هفتگی در مراسم مذهبی شرکت کنند .
برای درک کلیتر این الگو، نگاهی به امتیاز کشورها در شاخص توسعه انسانی (HDI) سازمان ملل متحد، که دادههای مربوط به امید به زندگی، آموزش و درآمد را ترکیب میکند، مفید است.
ما دریافتیم که کشورهایی با نمرات بالای HDI (یعنی کشورهایی که توسعهیافتهتر هستند) تمایل به داشتن نرخ پایینتری از وابستگی مذهبی دارند. در بسیاری از این کشورها، مسیحیت رایجترین دین است. در چند کشور آسیایی با نمرات بالای HDI و نرخ پایین وابستگی، بودیسم بزرگترین دین است. در برخی از کشورها، دسته افراد غیرمذهبی به بزرگترین گروه مذهبی از نظر اندازه نزدیک میشود یا از قبل از آن فراتر رفته است.
از سوی دیگر، کشورهایی که امتیاز HDI پایینی دارند، معمولاً نرخ وابستگی مذهبی بالایی دارند.
توسعه اقتصادی کاملاً با مذهب همبستگی ندارد و برخی کشورها با نرخ بالای وابستگی مذهبی در طیف وسیعی از نمرات HDI وجود دارند. این شامل بسیاری از کشورهای با اکثریت مسلمان، هند و نپال با اکثریت هندو و اسرائیل با اکثریت یهودی میشود.
به بیان راحت تر:
- افراد در کشورهای ثروتمندتر و توسعهیافتهتر، به طور متوسط مذهبیتر نیستند و میزان دینداری آنها معمولاً کمتر از افراد کشورهای کمتر توسعهیافته است.
-
این کاهش وابستگی مذهبی، در معیارهای مختلف قابل مشاهده است، از جمله:
- میزان نماز یا عبادت روزانه
- اعتقاد به خدا یا باورهای مذهبی
- بنابراین، ثروت و رفاه نسبی با کاهش رفتارهای رسمی مذهبی ارتباط دارد، اما به معنای بیدینی مطلق نیست.
شاخص توسعه انسانی (HDI)
- مرکز تحقیقات پیو از HDI سازمان ملل برای بررسی دقیقتر استفاده میکند. HDI شامل سه مؤلفه است:
- امید به زندگی
- سطح آموزش و سواد
- درآمد سرانه
کشورهایی که نمرات بالای HDI دارند، معمولاً از نظر آماری، وابستگی مذهبی کمتری دارند.
کشورهای با وابستگی مذهبی بالا
- کشورهای با HDI پایین معمولاً وابستگی مذهبی بیشتری دارند.
- این یعنی فقیرتر بودن یا سطح پایینتر توسعه اقتصادی با گرایش بالاتر به دین همراه است.
و در گزراش 2008 Chapter 2. Religiosity نیز این گونه بیان می کند:
میزان تفاوت ایالات متحده با سایر کشورهای ثروتمند در اروپا و جاهای دیگر را میتوان با بررسی رابطه بین ثروت یک کشور و دیدگاه مردم در مورد اهمیت دین نشان داد. به طور کلی، دین نقش بسیار کمتری در زندگی افراد در کشورهای با درآمد بالا ایفا میکند. این را میتوان در بیاهمیتی نسبی دین در اروپای غربی و همچنین در استرالیا و ژاپن مشاهده کرد که همگی در نزدیکی پایین سمت راست نمودار صفحه بعد قرار دارند و نشان دهنده سطح بالای ثروت و رتبهبندی پایین برای اهمیت دین هستند.
در مقابل، تقریباً همه پاسخدهندگان در فقیرترین کشورهای این نظرسنجی، مانند تانزانیا، نیجریه، پاکستان، اندونزی و اردن، که معمولاً در نزدیکی سمت چپ بالای نمودار قرار دارند، دین را مهم میدانند. در همین حال، در کشورهای با درآمد متوسط مانند لهستان، آرژانتین و روسیه، دین نه به اندازه کشورهای فقیرتر در زندگی مردم نقش محوری دارد و نه به اندازه بسیاری از کشورهای اروپای غربی بیاهمیت است. در 23 کشوری که این سؤال پرسیده شد، همبستگی منفی قوی (-0.80) بین درصد افرادی که میگویند دین مهم است و ثروت یک کشور، که بر اساس برابری قدرت خرید اندازهگیری میشود، وجود دارد.
استثنای آشکار این الگو، ایالات متحده است که کشوری بسیار مذهبیتر از آن چیزی است که میزان رفاه آن نشان میدهد. ایالات متحده، علیرغم ثروتش، از نظر اهمیت دین در میانه جدول جهانی قرار دارد. در واقع، در این مورد، ایالات متحده به کشورهای کمتر توسعهیافتهای مانند هند، برزیل و لبنان نزدیکتر است تا به سایر کشورهای غربی.
به طور خلاصه در این گزارش به این اشاره شده که :
- به طور کلی، هرچه کشور ثروتمندتر باشد، افراد کمتری دین را مهم میدانند.
- استثناها مانند ایالات متحده وجود دارند که با وجود ثروت، مردم بسیار مذهبیاند.
همچینین دیگر گزارشات نیز این صغری را رد می کنند و تاکید می کنند که دین در جامعه هایی که از رشد اقتصادی چشمگیری برخوردار نیستند، از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
پیمایش جهانی ارزشها (World Values Survey - WVS)
این پیمایش، که از سال 1981 در بیش از 120 کشور انجام شده است، نشان میدهد که در کشورهای با امنیت اجتماعی و اقتصادی بالا، مانند کشورهای اسکاندیناوی، تمایل به دینداری کاهش یافته است. در مقابل، در کشورهای با درآمد پایینتر، دین نقش مهمی در حمایت اجتماعی و معنویت ایفا میکند. این یافتهها نشاندهنده همبستگی منفی میان توسعه اقتصادی و دینداری است. برای اطلاعات بیشتر، میتوانید به وبسایت رسمی WVS مراجعه کنید.
مطالعه بارو و مککلیری (Barro & McCleary, 2003)
در این مطالعه، بارو و مککلیری به بررسی تأثیر دینداری بر رشد اقتصادی در کشورهای مختلف پرداختهاند. نتایج نشان میدهد که رشد اقتصادی به میزان باورهای دینی، بهویژه باور به بهشت و جهنم، پاسخ مثبت میدهد، اما به میزان حضور در کلیسا پاسخ منفی دارد. این به این معناست که رشد اقتصادی بیشتر به میزان باورهای فردی نسبت به حضور در مراسم مذهبی بستگی دارد. برای مطالعه کامل این مقاله، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
پس، با توجه به این همه داده و آمار، استدلال اولیه ما که میگفت “فقر منجر به دینگریزی میشود” در نگاه نخست شاید جذاب به نظر میرسید، اما در واقع…

با این حال، شاید مراد برخی از این ادعاها چیزی دیگر باشد: احتمالاً منظور آنها این است که مردم از عملکرد مسئولین مسلمان در حکومت دینی، به دلیل ناکارآمدی، فساد و فقدان عدالت، دلسرد و زده شدهاند. در این صورت، گزاره مطرحشده نه به دینداری مردم، بلکه به کیفیت مدیریت و رفتار مسئولان مربوط میشود.
به بیان دیگر، نوک پیکان انتقاد و تحلیل، در این حالت، به خود متولیان و تصمیمگیرندگان بازمیگردد؛ چرا که عملکرد نامطلوب آنان، اعتماد و اقبال مردم به نهادهای دینی را کاهش داده است. این نکتهای اساسی است که نباید باصطلاح فقر یا نیاز اقتصادی مردم اشتباه گرفته شود، چرا که فقر صرفاً زمینهای است و علت اصلی، رفتارهای مسئولین و نحوه اداره جامعه است.
بنابراین، تحلیل درست این است که به جای سرزنش فقر یا شرایط اقتصادی، تمرکز بر بهبود عملکرد مسئولان، شفافیت، عدالت اجتماعی و پاسخگویی به مطالبات مردم میتواند نقش واقعی در بازسازی اعتماد به نهادهای دینی و کاهش آسیبهای اجتماعی ایفا کند. این نگاه، مسیر اصلاح را بهجای سرزنش جامعه به سوی اصلاح ساختارها و مدیریت درست هدایت میکند.