جرقهای از ایمان؛ وقتی سفره صلوات، صندوق کمک به مردم غزه شد

اشاره: در اربعین حسینی و در مسیر پرشور منتهی به کربلای معلی، فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی خادمان اباعبدالله(ع) جلوهای خاص مییابد.
ترتیب و ساماندهی نماز جماعات، برپایی محفل شهدایی، برگزاری مجلس دعا و روضه، برپایی ایستگاه نقاشی برای کودکان، سخنرانی با موضوعات فلسطین، حجاب و عفاف، و فرزندآوری، بیان داستانها و حوادث کربلا با زبانی ساده، برگزاری مسابقه حفظ سورههای جزء سی قرآن، برگزاری مسابقه پرسش و پاسخ به سوالات دینی، راهاندازی پویش کمک به غزه با شعار هزینه یک بطری آب، تهیه و توزیع بیش از ۲۰۰ پک فرهنگی و تشویقی و اهدای جوایز به شرکتکنندگان در برنامهها از جمله فعالیتهای بانوان مبلغه در موکب شهدای روحانی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم در مرز مهران بوده است.
سرکار خانم شهین کیانی، بانوی مبلغه از استان ایلام و شهرستان ایوان در گفتوگو با خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، جزئیات فعالیتهای خواهران این موکب را تشریح و با اشاره به ابتکارات صورت گرفته در جذب مخاطب، از خاطرهای تأثیرگذار پیرامون جمعآوری کمک برای مردم مظلوم غزه سخن گفت.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
رسا ـ خانم کیانی، ضمن سپاسگزاری از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید و توضیح دهید که در چه بازه زمانی در موکب شهدای روحانی مستقر بودید؟
بنده شهین کیانی، از مبلغین و مادحین فعال شهرستان ایوان استان ایلام هستم، فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی در موکب شهدای روحانی در بخش خواهران را برعهده داشتیم، از روز جمعه هفدهم مرداد ماه در این موکب مستقر شدیم و پس از آنکه، بیست و پنجم ماه، به خدمترسانی در موکب شهدای پرداختیم.
تبیین معارف دینی و دغدغهی فلسطین؛ رویکرد محوری در بخش بانوان موکب
رسا ـ در خصوص فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی که در بخش خواهران موکب صورت گرفته، توضیحاتی ارائه دهید.
در بحث بانوان، سخنرانیها بیشتر حول محور غزه و فلسطین بود. همچنین برگزاری محافل دعا، سفرههای صلوات و روضهخوانی از جمله برنامههای محوری ما محسوب میشد؛ در بخش کودکان و نوجوانان نیز غرفه و ایستگاه نقاشی برپا کردیم و مسابقات دینی و مذهبی برگزار شد و همچنین پرسش از حفظ سورههای جز سی قرآن کریم و روایتگری پیرامون کربلا و وقایع آن با زبانی کودکانه برای بچهها، بخش مهمی از برنامههای فرهنگی ما را تشکیل میداد.
رسا ـ در مورد پکهای هدیه و جوایزی که به آن اشاره داشتید، توضیح بفرمایید.
حدود ۳۰۰ پک را خودجوش و از قبل برای بچهها آماده کرده بودیماین پکها به عنوان جایزه به کودکان اهدا میشد و علاوه بر آن، جوایزی که آقای کوشکی تقدیم کرده بودند نیز در اختیار بچهها قرار گرفت.
از کولهبار فرهنگی تا برپایی «محفل شهدایی»؛ ابتکاری برای جذب مخاطب
رسا ـ حتماً در طول این ایام، خاطرات فراموشنشدنیای برای شما رقم خورده است. اگر امکان دارد، یکی از خاطرات خاص خود را بازگو کنید.
روزی که به موکب آمدیم، من خودجوش یک سری وسایل فرهنگی با خودم آوردم، در حالی که خواهرم به دلیل طولانی بودن مسیر و عدم وجود وسیله نقلیه مناسب، اصرار داشت که این کار را نکنم، اما من معتقد بودم که سال گذشته به دلیل کمبود امکانات، نتوانستم ایدههایم را به درستی اجرا کنم، به همین دلیل، تصمیم گرفتم کولهپشتیام را پر از وسایل فرهنگی کنم و هیچ وسیله شخصی با خودم نیاورم؛ چرا که امسال میخواستم برای شهدا کار کنم و ب یک «محفل شهدایی» خودساخته، برپا کردیم که خدا را شکر هر کسی که به آن محفل میآمد، بسیار خوشحال میشد و بسیاری از خانمها همانجا مینشستند. روزی دو بار سخنرانی، مجلس دعا و روضه و سفره صلوات نیز در همان مکان برگزار میشد.
جرقهای از ایمان؛ وقتی سفره صلوات، صندوق کمک به مردم غزه شد
رسا ـ خاطره و نکتهای خاص در مورد این محفل شهدا وجود داشت؟
روزی که سفره صلوات را پهن کرده بودم، خانمهایی که در برنامهها شرکت کرده بودند، هنگام رفتن، تشکر فراوان کرده و در کنار دعای خیر، مبلغی را روی سفره انداختند. من ابتدا ناراحت شدم، چرا که معتقد نیستم در ازای برپایی سفره، باید پولی دریافت شود، اما همان لحظه جرقهای در ذهنم خورد که میتوانم از این فرصت برای کمک به فلسطین استفاده کنم. به همین دلیل، همانجا گفتم که این پولها را برای کمک به فلسطین کنار میگذارم.
رسا ـ ایده صندوق جمعآوری کمک برای غزه چگونه به در ذهن شما شکل گرفت؟
همانجا بود که ایده ساخت صندوق کمک به غزه به ذهنم رسید، با زحمت فراوان، کارتونی را که برای پخش آب استفاده میشد، پیدا کردم و خودم با دستخط خودم روی آن نوشتم «کمک به غزه فراموش نشود» واین صندوق را وسط سفره قرار دادم، در حالی که در ته دلم میدانستم بسیاری ممکن است مخالف باشند و این سوال را مطرح کنند که چرا به مردم کشور خودمان کمک نکنیم؟ هرگز انتظار نداشتم که اینقدر پول جمعآوری شود! من روزی یک یا دو بار و گاهی بیشتر از دو بار این صندوق را میگرداندم و مردم با نیت خیر، حتی تراولهای ۱۰۰ هزار تومانی و دینارهای با ارزش را در آن میانداختند و مردم حتی نمیپرسیدند که من چه کسی هستم و برای چه پول جمع میکنم؛ این نشان از اعتماد عمیق آنها بود.
درس ایمان از یک کودک
رسا ـ آیا در این میان، خاطره خاصی از واکنش افراد به این ابتکار دارید؟
در این کاروان، پسر بچهای همراه ما بود که از زمانی که متوجه شد من کارتون ورق غزه را گذاشتم، تا نیمههای شب با موکبداران عراقی کار میکرد و هر بار که به سربازان عراقی سلام میکرد، یک دینار از آنها دریافت میکرد، هر شب این پسر بچه، دینارها و تراولهایی را که به دست آورده بود، میآورد و در صندوق غزه میانداخت. یک شب با خودم فکر میکردم که این بچه چطور میتواند از خواستههای خودش بگذرد و از نفسش عبور کند؟ در حالی که محال است یک تراول ۱۰۰ هزار تومانی را به یک بچه بدهید و او آن را به کسی ببخشد، اما نزدیک به ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان از پولی که جمع کردیم، فقط متعلق به همین پسر بچه بود، امروز که بازگشتم، این کودک به من گفت: خاله، من باز هم برای صندوق پول جمع کردم، این نشان میدهد که حتی در غیاب من، او فعالیتهایم را ادامه داده و عشق به فلسطین در دل کودکان نیز ریشه دوانده است.