از طالقان تا فیضیه؛ روایت یک عمر مجاهدت علمی و انقلابی استاد پیشکسوت حوزه + فیلم

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، صبحی پاییزی در قم است؛ نسیمی خنک، کوچههای قدیمی را مینوازد و صدای زنگ آغاز سال تحصیلی حوزه علمیه با همهمه پرشور طلاب در کوچههای اطراف فیضیه درهم میآمیزد. صفوف منظم طلبههای جوان با عباهای ساده و کتابهایی در دست جلوهای از همان سنت دیرینهای است که قم را به قلب تپنده علوم اسلامی بدل کرده است. در همین روزهاست که دیدار با یکی از اساتید پیشکسوت حوزه حجتالاسلام میرمجیدی معنایی دیگر مییابد؛ عالمی که عمر خویش را در سایه پرتو کریمه اهلبیت(س) گذرانده و همواره از شکرگزاری و زهد سخن گفته است.
خانه او در یکی از محلههای قدیمی قم، ساده و بیتکلف است. در اتاقی کوچک و روشن، فرشهای کهنه اما تمیز پهن شده و کتابهایی کهنه و پرحاشیه بر قفسههای چوبی ردیف شدهاند. در این فضای زاهدانه چای سادهای بر سماور قدیمی قلقل میکند و آرامشی عارفانه در خانه جاری است. استاد با لبخندی آرام از راه میرسد؛ عبا بر دوش، عصا در دست و نگاهی که خبر از سالها مجاهدت علمی و عبادی میدهد.
او وقتی سخن آغاز میکند، نگاهش ناخودآگاه به سمت حرم حضرت معصومه(س) میرود؛ گویی همه واژههایش از آن بارگاه قدسی الهام میگیرد: تمام آوازگی و شرافت قم از نجوای عاشقانه حضرت معصومه(س) است. اگر امروز حوزههای علمیه اینچنین میدرخشند اگر طلبهها از سراسر جهان اسلام راهی قم میشوند همه به برکت آن بانوی کریمه است.
حضور کریمه اهلبیت(س)؛ حادثهای فراتر از تاریخ
حجت الاسلام میرمجیدی در حالی که تسبیح کهنهاش را میان انگشتان میچرخاند، ادامه میدهد: خبر ورود حضرت معصومه(س) به قم در همان روزگار دلها را شکوفا کرد. این ورود تنها یک واقعه تاریخی نبود؛ بلکه یک تحول روحانی بود. قم از آن روز به بعد دیگر قم سابق نبود؛ بوی بهشت در کوچههایش پیچید و ایمان در رگهایش جریان یافت.
در بیرون خانه صدای زنگ مدارس علمیه و خندههای طلبهها شنیده میشود. این همهمه پیوندی زنده با گذشته برقرار میکند؛ با همان روزی که مردم قم به استقبال بانوی اهلبیت(س) شتافتند و در سایه او حوزهای را بنیان گذاشتند که امروز مادر حوزههای علمیه جهان اسلام است.
سایه حرم بر زندگی مردم قم
استاد با مکثی عمیق میگوید: در هر کوچه قم انعکاس نام حضرت معصومه(س) پیداست. مردم این شهر خود را خادمان او میدانند. زهد، تقوا و سادهزیستی فرهنگ قمیان شده است؛ چرا که میدانند بانویی در میانشان آرامیده که سراسر زندگیاش درس اخلاص و ایثار بود.
همانگونه که فضای خانه او ساده است، کلماتش نیز بیآلایش و روشناند؛ او قم را شهری میبیند که در پناه معنویت حضرت معصومه(س)، پرچمدار قیامها و نهضتهای اسلامی شد و حتی انقلاب اسلامی ایران، ریشه در همین فرهنگ داشت.
سخنش را با یادآوری ریشههای خانوادگی ادامه می دهد: خانواده ما مذهبی و روحانی بودند. پدرم روحانی بود و اجدادمان نیز همواره در مسیر دین و خدمت به حوزههای علمیه گام برداشته بودند. بخشی از دوران کودکی و نوجوانیام در طالقان گذشت. آنجا فضای معنوی و تبلیغات دینی رونق داشت و ما در همان فضا رشد کردیم.
با لحنی آرام، خاطراتی از کودکی و فقدان پدر را بازگو میکند: بعد از درگذشت پدرم ارتباطم با حوزه عمیقتر شد. مرحوم رحمتالله افتخاری طالقانی زمینه ورود من به مدرسه علمیه قائمیه تهران را فراهم کرد. آن روزها پیش از انقلاب بود و فضای حوزه سرشار از تحرک فکری و معنوی.
با شروع انقلاب پای او نیز به قم باز شد: قم مرکز انتشار اعلامیههای مراجع و روحانیت بود. ما هم در مسیر نهضت فعالیت میکردیم. بعدها حدود ده سال در مدارس مختلف قم از جمله مدرسه خلخالی و مدرسه ملاصادق به تدریس مشغول شدم. بیشتر دروسم ادبیات عرب و مباحث متفرقه بود حتی یک سال هم مکاسب درس دادم.
روزهای انقلاب و جبهههای جنگ
صدای استاد وقتی از سالهای انقلاب و جنگ یاد میکند، پر از حماسه و اندوه توأمان است: بعد از انقلاب تدریس را ادامه دادم و در دوران جنگ تحمیلی هم حدود شش ماه از طریق بسیج طلاب قم اعزام شدم. آن روزها بیش از پنج هزار طلبه به جبههها رفتند. من هم در کنار آنان بودم.
در اینجا بغضی در صدایش مینشیند، وقتی از شهادت برادر میگوید: برادرم که از من بزرگتر بود در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. این افتخار بزرگی برای خانواده ماست. امروز فرزندانش تحصیلکرده و موفقاند. ما همیشه قدردان نعمت ولایت اهلبیت(ع) و پیروی از امام راحل و رهبر معظم انقلاب هستیم.
فضای خانهاش با فرشهای ساده و سفرهای بیتکلف بازتابی از همان زهدی است که در کلامش جریان دارد: باید شکرگزار نعمتهای الهی باشیم. خداوند فرموده: همین سلامت جسم و روح، نعمتی بیپایان است. متأسفانه برخی ناشکری میکنند و قدر فرصتها را نمیدانند. شهدا به قله سعادت رسیدند، ما جاماندهها باید لااقل شکرگزار باشیم.
او با مثالهایی عینی ادامه میدهد: بارها دیدم کسانی که حتی فرزند معلول داشتند اما با شکر و صبر آرامش بیشتری یافتند. در مقابل ناسپاسی جز خسران چیزی ندارد.
بهرهگیری از کلمات امیرالمؤمنین(ع)
استاد تسبیحش را میان انگشتان میچرخاند و با حالتی تأملبرانگیز حدیثی از حضرت علی(ع) را بازگو میکند: امیرالمؤمنین میفرمایند: مسکین ابن آدم؛ اجل او پوشیده، بیماریاش پنهان و اعمالش محفوظ است اما مرگ ناگاه او را میگیرد. پس باید همیشه مراقب اعمال خود باشیم و شرمنده پیشگاه خدا و امام زمان(عج) نشویم.
دغدغه ادبیات در حوزههای علمیه
او ناگهان به سمت قفسهای میرود و جزوههای خطی و چاپی قدیمی را نشان میدهد: یکی از دغدغههای من ادبیات عرب است. پایه اجتهاد و فهم قرآن همین است. آیتالله مروی هم گلایه داشتند که طلاب به ادبیات توجه نمیکنند. امروز بیشتر به جزوههای ساده بسنده میکنند تا نمره بگیرند در حالی که باید در عمق معارف دینی غور کنند.
با اندوه ادامه میدهد: من هم جزواتی نوشتم اما ناشران استقبال نکردند. فضای امروز نمرهمحور شده است. در گذشته علمایی چون فیض کاشانی یا استادان مشهدی روشهای عمیق ترکیب زنجیرهای را تدریس میکردند.
خاطراتی از علمای گمنام
حجتالاسلام میرمجیدی در حالی که نگاهش را به دوردست میدوزد خاطرهای از یک استاد ناشناخته را بازگو میکند: استادی پیش از انقلاب از تهران به قم آمد. منظومه ملاهادی سبزواری تدریس میکرد و در تفسیر و فلسفه قوی بود، اما گمنام ماند. بعدها سکته کرد و از دنیا رفت، در حالی که آثار ارزشمندی بر جای گذاشت. حوزه باید قدر این علمای خاموش را بداند.
حجتالاسلام میرمجیدی در پایان گفتوگو، نگاهش را به تصویر شهیدان روی دیوار اتاق میدوزد و با لحنی محکم میگوید: زندگی هرچند پر از سختی است اما اگر با ایمان و شکر همراه باشد، سراسر نعمت است. شهدا رفتند و به سعادت رسیدند. ما هم اگرچه جا ماندهایم، اما باید با شکرگزاری و خدمت صادقانه در کنار رهبر معظم انقلاب و تحت پرچم ولایت راه آنان را ادامه دهیم.
مهدی الهی