شرح دعای ابوحمزه ثمالی(10)؛
گناه کبیره اعلان جنگ با خداست
خبرگزاری رسا ـ آیت الله قرهی در دهمین جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی در تبیین آثار گناهان کبیره گفت: انسان موقعی که مصرّ به گناهان کبیره باشد، از این طرف اعلان جنگ با خدا و از آن طرف اعلان دوستی با شیطان می کند.

به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله قرهی در دهمین جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی در تبیین آثار گناهان کبیره تصریح کرد: گناهان کبیره درحقیقت اعلان جنگ با خداست، آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) یک نکته بسیار عالی و زیبایی را به نقل از آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره)، آن عارف بزرگوار نقل می کردند، می فرمودند: کبائر جنگ با خداست؛ چون پروردگار عالم آنها را به صراحت منع کرده و اعلان کرده آنها را انجام ندهید امّا کسی که مصرّ به این کبائر هست، در حقیقت اعلان دشمنی با پروردگار عالم می کند و از آن طرف اعلان دوستی با دشمن خود و دشمن پروردگار عالم، یعنی شیطان رجیم می کند، همان شیطانی که قرآن فرمود: «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُم».
دهمین جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی آیت الله قرهی در پی می آید:
«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ»
دعا کریمانه و اجابت کریمانه!
عرض کردیم پروردگار عالم به بندگانش عنایت دارد و با آنها کریمانه برخورد می کند. این دعا و اجابت دعا هم خود نوعی از کرم پروردگار عالم است؛ چون نه برای دعایش استحقاق داریم که با این زبان و وجودی که این همه گناه کرده است، به درب خانه خدا بیاییم و دعا کنیم و او صدای ما را بشنود و نه بالجد مستحق این هستیم که اجابتی در کار باشد. همه اش کرم اوست.
کریمانه برخورد کردن یعنی پروردگار عالم طوری برخورد می کند کأنّ انسان گناهی هم ندارد و این نکته بسیار بسیار مهمّی است.
گناهان کبیره؛ اعلان جنگ با خدا!
منتها پروردگار عالم در این باب کرم یک چیز را از ما خواسته است و آن این است که ما به گناهان کبیره نزدیک نشویم.
گناهان کبیره درحقیقت اعلان جنگ با خداست، آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) یک نکته بسیار عالی و زیبایی را به نقل از آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره)، آن عارف بزرگوار نقل می کردند، می فرمودند: کبائر جنگ با خداست؛ چون پروردگار عالم آنها را به صراحت منع کرده و اعلان کرده آنها را انجام ندهید امّا کسی که مصرّ به این کبائر هست، در حقیقت اعلان دشمنی با پروردگار عالم می کند و از آن طرف اعلان دوستی با دشمن خود و دشمن پروردگار عالم، یعنی شیطان رجیم می کند، همان شیطانی که قرآن فرمود: «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُم».
لذا انسان موقعی که مصرّ به گناهان کبیره باشد، از این طرف اعلان جنگ با خدا و از آن طرف اعلان دوستی با شیطان می کند.
برای همین پروردگار عالم در سوره نساء آیه 31 بسیار زیبا بیان می فرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» چقدر زیبا ذوالجلال و الاکرام تبیین می فرماید! می فرماید: اگر شما از کبائر (گناهان کبیره) و آن چیزهایی که نهی شده و پروردگار عالم گفته انجام ندهید، اجتناب کردید، پروردگار عالم در قِبَل آن، گناهان دیگر شما را می آمرزد و نادیده می گیرد و شما را در مقام کریمانه خودش داخل می کند؛ یعنی در جایگاهی که با شما کریمانه برخورد می شود.
پس این که گفتیم: دعا و اجابت از ناحیه خدا نوعی کرم به بنده است؛ رسیدن به این کرم الهی شرط دارد و آن این که انسان مصرّ به گناهان کبیره نباشد و در انجام آنها اصرار نورزد.
امکان دارد یک موقع گناه کبیره ای انجام دهد امّا جاهل باشد، بعد زار می زند و فغان می کند و توبه و انابه دارد، حال او معلوم است و پروردگار عالم خیلی کریم است و آن را هم نادیده می گیرد امّا در اینجا ملاک کسی است که به گناه کبیره مصرّ باشد که پروردگار عالم می فرماید: اینطور نباشید تا بتوانید به آن مقام کریمانه ورود پیدا کنید، اینها نکات بسیار مهمّی است که باید انسان در آن تأمّل کند.
خدای ارحم الراحمین و اشد المعاقبین!
در آیات قبلی می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً»- چقدر زیبا پروردگار عالم بیان می فرماید - ای کسانی که اهل ایمان هستید! ای مؤمنین! نکند اموال دیگران را به باطل و ناحق در تجارت و مسائل ربوی بخورید، این ها باطل است و باید خیلی مواظبت کرد، مگر این که تجارتی باشد که از طریق رضا و رغبت طرف مقابل باشد. بعد فرمودند «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً» همدیگر را نکشید، خدا به شما مهربان است امّا هر کس غیر از این را انجام دهد «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً»و از روی دشمنی و ستمگری این کار را بکند، «فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً» پس او را به زودی در آتش دوزخ قرار می دهیم «وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» و بدانید این کار برای خدا آسان است.
آن خدایی که کریم است، در همه مطالب به انسان کرامت و لطف دارد امّا همین پروردگار عالم تهدید هم می کند که اگر شما ظلم کنید - که یکی از این گناهان کبیره ظلم به دیگران است - صددرصد پروردگار عالم شما را دچار عذاب میکند و این برای خدا آسان است.
شما در همین دعای افتتاح، در اوّلین فرازهای دعا می گویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِکَ وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّکَ وَ أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ» من یقین دارم تو مهربانترین مهربانان در موضع عفو و رحمت هستی. در عالم هیچ کس مهربانتر و ارحمالراحمینتر از خدا نیست.
منتها بلافاصله میگویی: «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَةِ». همین پروردگار ارحم الراحمین، در مقام عقاب و انتقام از سخت انتقامگیرترینان عالم است. حضرت حقّ در انتقام، سخت انتقام میگیرد «أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ». همین ارحمالراحمین اگر بخواهد عقاب کند، بدترین عقاب را برای انسان خواهد داشت.
لذا پروردگار عالم بیان میفرماید: حواستان باشد، اگر شما ظلم کنید، با کسی دشمنی کنید، بدون جهت به هر کسی ظلم کنید «فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً» این کار خودتان میدانید برای خدا آسان است.
تقوا؛ راه ورود به مقام کرامت
حال، چه کنیم دچار کرم خدا شویم، نه غضب خدا؟ «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً». این جا هم این «إِنْ» برمیگردد به همان «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»؛ یعنی ای اهل ایمان! اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کردهاند «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ»، دوری کنید «تَجْتَنِبُوا»، «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» ما از گناهان دیگر شما درمیگذریم، «وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» و شما را در دو عالم به مقام و رتبه بلند کرامت میرسانیم.
اولیاء یک تعبیر دیگری را ذیل این بیان کردهاند - توجّه بفرماید، خیلی زیباست - می فرمایند: قرآن میفرماید کسانی میتوانند کریم باشند که اهل تقوا باشند. طبیعی است ذوالجلال و الاکرام به کسانی لطف و محبّت میکند و آنها را داخل مقام کرامت میکند که متّقی باشند «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ».
کسانی «أَکْرَمَکُمْ» هستند که «أَتْقاکُمْ» باشند. پس معلوم میشود هر کسی هم متّقی است، کریم است. متّقین عالم در کرامت خدا هستند امّا چه کسانی اکرم هستند؟ هر کس تقوایش بیشتر شد. پس اگر کسی در مقام تقوا قرار گرفت، به طبع در آن لطف خدا به عنوان کرم نیز قرار میگیرد.
کریم بنده را میبرد و به کرامت خودش میرساند، منتها یک شرط دارد: اجتناب از کبائر. پروردگار عالم صغائر را میآمرزد و یک خصوصیّت بسیار خوبی که برای انسان دارد، این است.
خدا آیتالله مولوی قندهاری(ره)، آن کنز خفیّ الهی را رحمت کند. ایشان میفرمودند: آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی(ره)، یک نکته زیبایی را تبیین میکردند. میگفتند: اگر کسی از کبائر دست بکشد، آرام آرام خودش هم از صغائر بدش میآید.
یعنی وقتی از گناهان کبیره دست کشیدی، لطف خدا شامل حالت میشود و آرام آرام از گناهان صغیره هم تنفّر پیدا می کنی. یعنی طوری میشود که به مقام تقوا و پرهیزگاری از گناه میرسی و دائم بالا میروی و جزء «أَتْقاکُمْ» میشود. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» و بعد خدا شما را در این مقام کرامت ورود می دهد. این حال بندگان حقیقی است.
جایگاه ظلمانی فرد گنه کار و فرار او از نور!
پس باید انسان این را مدّ نظر بگیرد که زمانی میتواند کریم بودن خدا را درک کند که از گناه دست بکشد و إلّا گنه کاران عالم چون در ظلمت هستند، درک این مطلب را نخواهند داشت.
گناه تاریکی محض است - این را به عنوان کد به ذهنامن بسپاریم - هر کس به گناه مبتلا میشود، در تاریکی است. وقتی در تاریکی است، طبیعی است از نور متنفّر است.
خفاش را ببینید، از نور هراسان و متنفّر است، او دیگر چه میفهمد نور یعنی چه؟! همیشه فراری از نور است.
پروردگار عالم میفرماید: کسانی که در گناه هستند، در حقیقت در تاریکیها هستند امّا کسانی که ایمان آوردند و ولیّ آنها خداست «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» از تاریکی به سمت نور خارج می شوند.
وقتی انسان در گناه است، دیگر در تاریکی است. در این تاریکی معنای کریم بودن را نمیفهمد و اصلاً از این چیزها بیزار است.
خدا نیاورد! گاهی انسان به جایی میرسد که حتّی از حرفهای خوب بدش میآید؛ یعنی کارش به جایی میرسد که حتّی از فرمایشات نبیّ مکرّم(ص) و حضرات معصومین(ع) و اولیاء الهی متنفّر می شود. او دیگر قسیالقلب می شود و اصلاً این حرفها در قلبش فرو نمیرود. وقتی کسی به گناه مبتلا شد و گناه را هم ترک نکرد، دیگر درتاریکی مطلق فرو میرود و حرف اولیاء، انبیاء و خصّیصین حضرت حق، حرف خدا، در قلبش نافذ نیست.
اینجاست که دیگر واقعاً همان چیزی که قرآن میفرماید: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ». «فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» محقّق می شود و اصلاً دیگر رجوع نمیکند و برنمیگردد. این دیگر صراحت قرآن است. اینها کور شدند، کر شدند، دیگر نمیشنوند و نمیبینند. اینها دیگر لال هستند که حرف حق را بزنند. اصلاً از مطالب الهی بدشان میآید و تنفّر دارند.
ما باید از این که خدا لطف و محبّت کرده و به من و شما توفیق داده که پای مباحث قرآن و روایات و فرمایشات بزرگان و اعاظم مینشینیم، شکر کنیم. یعنی خدا را شاکریم که قلبمان سیاه، تاریک و ظلمانی نشده است.
شاخصه تاریکی قلب
دلالت بر تاریکی قلب گنه کار همین است که از حرفهای نورانی فراری هستند - اینها کد است، عرض میکنم، اینها را اولیاء بیان میفرمایند: اگر میخواهید تشخیص بدهید در کدام مرحله هستید، بدانید اگر یک روزی که خدا آن روز را نیاورد - انسان دیگر از حرفهای خوب خسته شود، معلوم میشود قسیالقلب شده است. معلوم میشود آنقدر گناه وجودش را گرفته که این قلب تاریک است.
بالاخره نمیشود هم ظلمت باشد و هم نور. یا باید ظلمت باشد و یا نور. این را بارها عرض کردیم، الآن یا شب است یا روز. نمیشود که هم شب باشد و هم روز. اگر شب است، دیگر روز نیست و اگر روز است، پس شب نیست. انسان اگر از مطالب الهی خوشش آمد، یعنی قلبش تاریک نشده است، این نکته بسیار مهمّی است.
سرّ نسخه معروف اولیاء (ترک گناه و انجام واجبات)
پس چه زمانی میتوانیم به آن مقام کریمانه برسیم؟ آن موقعی که حدّاقل کبائر را رها کنیم.
خدا مرحوم آیتالله شالی(ره) را رحمت کند. ایشان بازمانده شاگردان آیت الله قاضی(ره) بودند. دو سه مرتبه ای توفیق شده بود و ما زیارتشان کرده بودیم، مرد بسیار الهی و نورانی بودند. در این دو سه مرتبه عرض می کردیم نصایحی به ما بفرمایید. یک مرتبه نکته خوبی فرمودند، فرمودند: می دانید چرا هر موقع پیش بزرگان می روید، وقتی می گویید: آقا! یک نصیحتی کنید، همه آنها می گویند: دوری از گناه و انجام واجبات؟ سرّش را می دانید؟ گفتیم: آقا! خیر، شما بفرمایید.
فرمودند: عارف عظیمالشّأن، آیت الله قاضی(ره)، آن موحّد دهر می فرمودند: گناه ظلمت آور است و کسی که در ظلمات غوطه بخورد، دیگر از اذکار چیزی نمی فهمد که بخواهی به او ذکر بدهی، این جمله خیلی مهم است، در این تأمّل کنید.
بهترین راه میانبر برای رسیدن به خدا
بعضی ها می گویند: آقا! یک ذکری بدهید که راه میانبری باشد تا من به خدا برسم. بهترین راه میانبر رسیدن به خدا، ترک گناه است. خود گناه به انسان اجازه نزدیکی نمی دهد.
حالا تصوّر کنید به فردی که به گناه مشغول باشد، مثلاً بگوییم: شما بیا روزی صدبار ذکر یونسیه بگو، بعد از نماز صبح در سجده چهل بار ذکر یونسیه بگو یا ...، هیچ اثر نمی گذارد؛ چون اصلاً بعید است این شخص بتواند توفیق عبادت در خلوت را هم داشته باشد.
علّت کسالت در عبادات در خلوت
آیتالله شالی(ره) در ادامه فرمودند: کسالت در عبادات در خلوت، دلالت بر گناهانی است که انسان انجام می دهد. گناه، قلب را تیره می کند، آنوقت کسل است. حالا اگر اولیاء به چنین شخص کسلی ذکر هم بدهند، به خدا قسم، این ذکر تخریب می شود؛ چون یک مدّتی انجام می دهد و بعد رهایش می کند.
بعضی از بزرگان بعضی از اذکار را بیان فرمودند و گاهاً هم ما به بعضی بیان می کنیم که آقا! این اذکار را بگویید، این فرمایش بزرگان است امّا این اذکار را انجام نمی دهند، در صورتی که عمل سختی هم نیست، مثلاً تعدادی صلوات برای شهدای کربلا، برای خانواده شهدا و ... که هر روز بگویند امّا با این که زیاد نیست، نمی توانند انجام بدهند. ایشان فرمودند: دلالتش گناه است، گناه عامل می شود انسان حتّی به ذکر و ادعیه هم بی اهمیّت شود.
چرا اولیاء خدا به همه ذکر نمی دهند؟
ولیّ خدا که به ما ذکر نمی دهد، دلیل و برهانش این است که این ذکر خفیف و ذلیل نشود. برای همین اوّل می گوید: ترک گناه. البته اذکار و دعاهایی داریم که روح را جلا می دهد و انسان سریع اوج می گیرد امّا شرطش دوری از گناه است.
با گناه این اذکار تخریب می شود و ظلم به این اذکار است. برای همین اولیاء ما به همه نمی گویند ذکر یونسیه را بگویید.
تازه در مورد آنهایی هم که دیگر ترک گناه کردند و کبائر را انجام نمی دهند و از گناهان صغیره هم دوری جستند، براساس آن وسع وجودی و سعه صدرشان ذکر می دهند. به یکی می گویند: ده بار، به یکی می گویند: چهل بار و ... .
ذکر و وسعت وجودی فرد
لذا من بارها عرض کردم، باز هم امشب تأکید می کنم عزیزان! اگر ما به سراغ این کتب اذکار و دعاهایی که نوشته شده و اسم گنج و ... هم برای آنها می گذارند، برویم و آن اذکار را بدون استاد و مربّی و بدون این که اولیاء الهی تشخیص بدهند که جنبه ما چقدر هست و سعه وجودی ما چقدر قادر به گفتن این ذکر هست، انجام بدهیم، تخریب می شویم.
نمی خواهد آن کتاب ها را بخریم و بخوانیم و بگوییم: مثلاً مرحوم آشیخ رجبعلی خیاط(ره) گفته اگر کسی چهل روز این ذکر را انجام بدهد، مثلاً آقاجانمان امام زمان(عج) را می بیند، اینطور نیست. ایشان آن شخص را دیده، حالش را دیده، وضعیت وجودی اش را دیده، این ذکر را برای او داده، نه برای همه. آن فرد هم اشتباه کرده که می آید اعلان عمومی می کند. چون ایشان فقط به آن شخص دادند.
یکی از آقایان به ما بیان می فرمود: این مطلبی که شما از اولیاء می گویید صحیح است؛ چون من با یکی از دوستانمان خدمت یکی از آقایان بودیم. ایشان می خواست ذکری بگیرد. آن بزرگوار ذکر را گفتند امّا یک دفعه به من خطاب کردند: آقا! شما این را انجام نده، این برای ایشان است. گفت: به نظرم ذکر هم حالت عمومی داشت و چیز خاصّی نبود امّا به ایشان گفت: چهل شبانه روز اینها را بگو، اینطور بگو و ... امّا بعد به من خطاب کرد و گفت: آقا! شما نگو، اینها مال شما نیست.
یعنی وجود افراد را می بینند که چقدر تحمّل این اذکار را دارد. پس اگر گناهکار هم نباشی، با توجّه به وسع وجودی ات ذکر می گیری. اینها نکات بسیار مهم است و باید در آن تأمّل کرد.
خطر زهد بیجا
حالا یک عدّه مدام می گویند: فلان ذکر را بگوییم آقاجانمان را می بینیم و ... . یک مقدار عقل داشته باشیم! یک مقدار متوجّه باشیم! همین طوری نمی شود جلو برویم، باید دقّت کنیم، حرف اولیاء و بزرگان را گوش بدهیم، از هر جایی چیزی شنیدیم، انجام ندهیم اینها خطرناک است! خطر این زهدهای بیجا اگر بیشتر از کسانی که مطیع دین نباشند، نباشد، حتماً کمتر نیست.
لذا زهدهای بیجا به خرج ندهیم. دلیلش این است که گاهی به آن مطلب نمی رسیم، یکدفعه همه آنها را انکار می کنیم. پس انسانی که خودسر و بدون مربی و استاد جلو رفته و همین طوری برای خودش هرچه دلش خواسته گفته، بعداً دچار مشکل می شود و طبیعی است دیگر وقتی دچار مشکل شد، آدم را خراب می کند.
گاهی منیّت ها در چنین مواردی پیش می آید. افرادی هستند که تصوّر می کنند کسی شده اند. ما عرض کردیم هرکس ولو به لحظه ای تصوّر کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. یکی از این موارد در همین جاست.
همانطور که در مباحث سیاسی هم هست که عرض کردیم شخصی تصوّر می کند خودش کسی شده و جلوی امر امام المسلمین، رهبر عظیم الشّأن، نائب امام زمان(عج) می ایستد و می گوید: من هم برای خودم کسی هستم. چنین کسی سقوط می کند، کما این که در فتنه هشتاد و هشت خیلی ها سقوط کردند.
یکی دیگر هم در همین مطالب معنوی است، گرچه سیاست ما عین دیانتمان است و دیانتمان عین سیاستمان است امّا گاهی در همین مسائل هم اتّفاق می افتد که فردی سر خود برود ذکر و اعمالی را انجام بدهد و خود را گرفتار کند. در حالی که باید ببیند مرجع تقلیدش چه می گوید، ولی امر مسلمین چه می گوید.
عدّه ای یک اعمالی از خودشان انجام می دهند، یک حرفهایی می زنند، یک حرکاتی انجام می دهند که همه خلاف شرع و دین است. خلاف آن چیزی است که امام زمان(روحی له الفداء) بیان می کنند. مثلاً هر جا می رود، نمازش را تمام می خواند. این خلاف فرمایش امام زمان(عج) را انجام می دهد. اگر امام زمانی هستی، نباید اینطور باشی. مگر انسان مرجع تقلید ندارد؟! مگر ما خودسر هستیم؟! همین که یک چیزی شنیدیم، انجام می دهیم و دلمان خوش است. یا باید واقعاً مجتهد باشیم یا مقلّد و إلّا خودمان را گرفتار می کنیم.
باید حواسمان را جمع کنیم، عالم حساب و کتاب دارد. این زهدهای بیجا گاهی از آن جهالت های دیگران هم خطرناک تر است و چنین کسی جاهلتر از همه هست. انسان باید در اینها تأمّل و دقّت کند و سر خود کاری را انجام ندهد.
مثلاً بعضی همینطوری برای خودشان یک ذکری می گیرند و می گویند: صده گرفته ام. این کار، کار غلطی است. اصلاً خیلی چیزها را وجود مقدّس حضرات معصومین(ع) بیان کرده اند امّا آیا واقعاً ما امروزه می توانیم انجام بدهیم؟!
یکی از أعزّه روحانی فرمودند: یک آقایی یک دستور العملی را که مولی الموالی(ع) داده است - که همین دلالت بر این است که نباید او انجام بدهد - پبیست روز انجام داده بود، کارش به بیمارستان کشیده شد. طبیعی است، اینها زدگی می آورد. خانواده نسبت به دین، زهد و تقوا زده می شوند. این چه دینی است؟! این چه زهدهای بی جایی است؟!
بدون مربّی، معلم و مرشد حرکت کردن، هلاکت است. شیخنا الاعظم که دستش در دست آقا جان بود، می ترسید فتوا بدهد تا این که آقا جان فرمودند: تو فتوا بده، من خودم اصلاحش می کنم. آن نور بزرگوار، آن که اخ السدید امام هماممان است، نمی تواند!
ما که دستمان به آقاجان نمی رسد، باید در پناه اولیاء خدا، مراجع عظیم الشّأن، رهبر بزرگوار (امام المسلمین) باشیم و همینطوری حرکت نکنیم. خدای ناکرده خودمان را به هلاکت می اندازیم. اینها نکات مهمّی است، این چیزها را شوخی نگیریم. متأسّفانه بعضی مواقع شوخی می گیریم و بعد زدگی به وجود می آید.
راه رسیدن به قول کریم
پس انسان موقعی به مقام کریمانه پروردگار عالم می رسد که اوّل از گناه دوری بجوید. آن موقع پروردگار عالم به او عنایت می کند و مطالب را می فهمد. تا جایی که دیگر قول او هم قول کریم می شود.
یکی از راه هایی که انسان به کرامت پروردگار عالم برسد، نیکی به پدر و مادر است. پروردگار عالم می فرماید: «وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً» چه زمانی قول انسان قول کریم می شود؟ آن موقعی که انسان بتواند از گناه دور شود و به پدر و مادر احترام بگذارد.
البته این را هم بگویم که نکته مهمّی است و باید در آن تأمّل کرد: کسانی هم که به پدر و مادر بی احترامی می کنند، دلالت بر این هست که به گناه مشغول هستند. تا انسان به گناه مشغول است، اصلاً قدر پدر و مادر را نمی داند. اما وقتی از گناه بیرون آمد، آرام آرام می فهمد که چه خبر است. مثل این که تا انسان به گناه مشغول است، قدر پروردگار عالم را نمی داند.
پس انسان می تواند به جایی برسد که قولش هم قول کریم شود. پروردگار عالم اینگونه به بندگانش عنایت دارد. باید در این تأمّل کنیم.
لقمه حرام یکی از راه های اغواء شیطان
پس در این فراز از دعا بیان فرمودند: خدایا! می دانم استحقاق نداشتم امّا امیدم به کرم تو بود.
امید به کرم پروردگار عالم موقعی است که انسان حداقل از گناهان کبیره را تنفّر داشته باشد. تا نستجیر بالله، نعوذبالله، پناه به ذات حضرت حق، اسم هم بستر شدن با حرام را بشنود، بدنش بلرزد و وحشت کند. یعنی حتّی فکرش هم او را اذیّت کند و آزار دهد. یا از غیبت، از سخن چینی و ... وحشت داشته باشد و بدش بیاید. یا از این که بخواهد حیثیّت و آبروی کسی را ببرد، وحشت داشته باشد. یا از این که بخواهد اهل دزدی و لقمه حرام باشد، متنفّر باشد.
همه این مطالب هم از لقمه حرام شروع می شود. لقمه وقتی حرام بود، اثر می گذارد و دیگر گوشش شنوا نیست، به ظاهر سخنهای انبیاء و اولیاء را می شنود، قرآن را می خواند امّا گوشش شنوا نیست. چون لقمه حرام اثر گذاشته است.
لقمه حرام چیست؟ من می دانم چیزی حقّ من نیست امّا به دنبال آن می روم و این لقمه حرام می شود. گاهی اوقات انسان خودش می فهمد. فرض بگیرد حتّی در یک جای تعاونی کوچک که باید جنسی را به همه بدهند، نستجیربالله، نعوذبالله شیطان فریبم دهد و من برای خودم برمی دارم. مثلاً یک سهامی هست، بگویند: تقسیم کنید امّا من برای خودم بردارم. یا بگذارم شب آخر شود که هیچ کس نمیاید تا مجبور شویم خودمان برداریم. این لقمه حرام است و شکی در آن نیست.
همین لقمه حرام را می خوریم که گوشمان دیگر شنوا نیست. همین لقمه حرام را می خوریم که دیگر زبانمان به گناه می افتد. لقمات خیلی اثر دارد و همه مطالب براساس این لقمه است. خطر! خطر! خطر!
اگر بشر دقّت نکند شیطان او را می برد. مگر نگفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ». اغواء چگونه است؟ راه های مختلف دارد، «الْوَسْواسِ الْخَنَّاس الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ». هر کسی طوری فریب می دهد. باید در اینها تأمّل کنیم تا این لقمات ما را بیچاره نکند. زبانمان را بدبخت می کند. چشمان را بدبخت می کند. گوشمان را بدبخت می کند.
بعضی هستند اصلاً از یادآوری تصویر گناه و این که بخواهند ناموس دیگران را ببینند، متنفّر هستند. امّا بعضی ها می بینی خدای ناکرده پای اینترنت، پای فیلمهای مبتذل، پای ماهواره و ... مدام در حال تماشای این تصاویر هستند. اینها اثر لقمه است. لقمه انسان را برد.
پس بله اجابت دعا هست، امید به کرم خدا هم هست امّا موقعی که انسان از گناه دوری کند. گناهان صغیره هم خدا متعاقباً به کرمش می بخشد و بعد آن حال دعا را به انسان مرحمت می کند.
امیدواریم پروردگار عالم ما را از همه خطاها، بدی ها، پلشتی ها و زشتی ها محافظت بفرماید./958/د101/ی
ارسال نظرات