۱۴ آذر ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۲
کد خبر: ۱۴۸۷۵۱
نارسایی‌های اندیشه اکهارت توله/بخش نخست؛

اکهارت توله برگشت به خدا را به فراموشی سپرده است

خبرگزاری رسا ـ مهم‌ترین نارسایی اندیشه اکهارت توله در این است که وی برای رشد و تکامل روحی، «برگشت به خدا» را به فراموشی سپرده و پیوند با خالق را منکر می‌شود.
اکهارت

 

"اکهارت توله" آلمانی الاصل که هم اکنون به عنوان یکی از رهبران معنویت‌های وارداتی در کشور مطرح است، دارای اندیشه‌های آسیب‌داری است که اگر این آسیب‌ها لحاظ نشود، به توهم و حتی اختلال روحی منجر می‌شود.
اکهارت توله که تاکنون همه شش کتابش به زبان فارسی ترجمه شده، ادعای معنویت و عرفان دارد. کتاب "نیروی حال" اکهارت توله 16 ترجمه به زبان فارسی دارد. به عبارت دقیق‌تر این کتاب با 16 نام جدید و در 16 انتشاراتی منتشر شده است. یکی از این ترجمه‌ها تاکنون 6 بار تجدید چاپ شده است. اگر هر کتاب تنها با تیراژ 3000 جلد محاسبه شود، از این کتاب 63000 جلد به زبان فارسی منتشر شده است. طبق گزارش پاره‏ای از مراکز نظر سنجی، اکهارت توله در میان صد رهبر معنوی زنده جهان رتبه اوّل را دارد.
 
اما جالب است بدانیم که عرفانی که اکهارت توله تبلیغ می‌کند اولا مبتنی بر خدامحوری نیست؛ یعنی ما در نوشته‌های اکهارت کمتر با نام خدا بر خورد می‌کنیم. دوم این که عرفان و باطن‌گرایی را به شکل خاصی تعریف کرده که به دنبال این تعریف از عرفان، معنای جدیدی از خودسازی و رشد فردی را پیش کشیده است. در این نوشتار بر آنیم که معنای خودسازی را در آثار وی تحلیل نموده و تفاوت آن را با خودسازی در اسلام معلوم سازیم.
 
خودسازی دروغین
 
اصلی‌ترین مفهومی که اکهارت توله در باب خودسازی مطرح کرده مفهوم "هم ذات پنداری" است. وی علت‌ اصلی مشکلات روحی و رفتاری انسان را فرایند هم ذات پنداری می‌داند. وی معتقد است: کار ذهن این است که برای شما هویّت جعلی دست و پا می‌کند؛ آن‌گاه شما را به تحرّک وا می‌دارد تا از این هویت عاریتی دفاع کنید. تحرّک ذهن باعث می‌شود در صدد همانندسازی خود با هویّت جدید برآیید و سپس به ایفای نقش‌های جدید بپردازید.
 
آن‌چه توله در مورد هم ذات پنداری گفته، ناظر به یکی از قوای انسان به نام ذهن است[1]. وی عمل ذهن را نکوهش می‌کند و برداشت‌های ذهن و موضع گیری‌هایش را «خودِ کاذب» و «ایگو»[2] می‌نامد که باعث هم ذات پنداری می‌شود. معلوم است که وی اساساً ذهن را مانع می‌داند، نه هم‌کار و کمک‌کار در سلوک معنوی.
 
از دیدگاه اکهارت تعلّقات دنیوی انسان، چون خود را به ذهن تحمیل می­کنند و از طرفی برای ذهن، مزاحمت ایجاد می‌کنند، پس ذهن باید خودش را کنار بکشد و اجازه ورود امواج مزاحم را نداده و در معرض برخورد افکار پراکنده قرار نگیرد.
 
در معنویت‌های جدید غربی قانونی وجود دارد که «هرچه منفی است، باید محو شود». اکهارت به این قانون کاملاً وفادار است و از آن رو که عامل منفی‌بافی را «ذهن» می‌داند، تلاش می‌کند در دو مرحله، ذهن را مهار کرده و این مشکل را حل نماید. اوّل این که «در حقیقت، مشکل، وجود خارجی ندارد». دوم این که «ذهن باید در جایگاه تماشاچی بنشیند، نه بر مسند قضاوت».
 
به عبارت دیگر تلاش می­شود هیچ چیز، منفی دیده نشود تا «ضرورت مقابله» شکل نگیرد. هر امری که تصویری منفی از خود به جا بگذارد، هیجانی را برای مقابله با خود برمی­انگیزد. در نگرش اکهارت توله، ذهنی مطلوب است که به رویارویی هیچ پدیده­ای نرود. فقط یک نگرش و عمل منفی وجود دارد و آن هم، نگرش و قضاوت شما در مورد رویدادهاست. غیر از این، هیچ بینش و عمل منفی وجود ندارد. هرچه هست، خوب و مطلوب است و آن‌چه نیاز به تغییر دارد، زاویه دید توست، نه حقیقت اشیا.
باید به خودمان اجازه دهیم تا هر احساسی را که خود‌به‌خود پیدا می­شود، داشته باشیم و نگوییم این احساس بد است. عیبی ندارد آزرده باشیم؛ عیبی ندارد عصبانی باشیم؛ عیبی ندارد برانگیخته و بیزار باشیم... در غیر این صورت خود را سرکوب کرده­ایم[3].
 
اکهارت از مخاطبان خود فقط یک چیز می‌خواهد و آن هم این است که درب ذهن خود را بر همه چیز، جز بر لحظه کنونی ببندید و اجازه ندهید ذهن، میزبان افکار و خطورات گردد. اگر در مورد آینده دغدغه داشته باشید، ذهن بر «حال» تمرکز نخواهد داشت و اگر در مورد گذشته پشیمان هستید، نخواهید توانست با تمام وجود از حال کام بگیرید. اگر ذهن خود را برای تغییر آینده به کار بندید و یا اگر آن را به گذشته برگردانید، در هر دو صورت، ذهن در گذشته و آینده حل می‌شود و امکان درک کامل حال را نخواهد داشت.
 
 
هدف اکهارت از بی‌ذهنی چیست؟
 
در این میان آن‌چه نیاز به بررسی دارد، این موضوع است که در نهایت، هدف اکهارت از بی‌ذهنی چیست؟ آیا هدف، فقط خلاصی از مشکلات روانی انسان مدرن است یا آن گونه که وی ادعا می‏کند، دست‌یابی به حیات معنوی است؟ اگر شعار اکهارت و ادعای وی، یعنی «برگشت خدا به زندگی بشر غربی» را معیار قرار دهیم، باید گفت: بی ذهنی و زیستن در حال، چه ارتباطی با شعار مذکور دارد؟ تعریف وی از حیات معنوی و تکامل انسان‏ها چیست که چنین راهکاری را پیشنهاد می‏دهد؟ نسبت این دستور با رسیدن به خدا چگونه تحلیل می‏شود؟
آیا بی‌ذهنی و رها کردن ذهن از آشفتگی‌ها، برای انسان، حیات معنوی می‌سازد و آدمی را به عالم معنا سوق می‌‌دهد؟
 
معنویت یا بی‌ذهنی؟
 
آن‌چه اکهارت، نام معنویّت بر آن می‌گذارد، خلاصی ذهن است، نه پیوند روح با خالق خویش. به راستی مدیریّت ذهن و ایجاد حصار به دور ذهن، چه ارتباطی با معرفت الهی دارد؟ در پاره‏ای از عرفان‌های کهن، غایتی تصویر می‌شود و سالک به وحدت با آن غایت دعوت می‌شود. اتحاد یافتن آدمی با غایت و فنای در آن، هدفی است که به آن، شهود گفته می‌شود. در مکتب توله هیچ غایتی «درونی یا بیرونی» که انسان با آن به وحدت برسد، مدّ نظر نیست، جز حراست از ذهن و مقابله با تنش‌های ذهنی. از همین روی واژه شهود و کشف که در آیین‌های مدّعی عرفان یافت می‌شود، در آثار اکهارت به چشم نمی‌خورد. حتی آن دسته از مکاتب عرفانی که غایتی غیر‌حقیقی و کاذب را معرفی می‌کنند، سرانجام نوعی از تجربه وحدت را پذیرفته‌اند و از این روی می‌توان نام «عرفان» بر آن‌ها نهاد. اما هنر توله در تعلیماتش(غیر از آن که در آن هیچ نوع تعالی یافت نمی‌شود)، از یک طرف انکار غایت است، که خود به خود تجربه وحدتی هم در میان نخواهد بود؛ از طرف دیگر کم کردن آشفتگی ذهنی برای خوشی و راحتی بیش‌تر است و صد البته این کار کم‌ترین نزدیکی با رضایت خالق هستی و معرفت او ندارد.
 
اضافه می‌کنیم که اکهارت توله به یک راه حل دعوت می‌کند و آن هم «زیستن در حال» است؛ به این معنا که اگر انسان نسبت به همه رویدادهایی که مشاهده می‌کند حالت نظاره‌گری محض داشته باشد و ذهن خود را با امور خارجی درگیر نکند به آرامش رسیده و نقص و کمبودی نخواهد داشت. پیام کتاب نیروی حال وی همین نکته است.
 
 
تفاوت اندیشه اکهارت با خودسازی در اسلام
 
در مورد تفاوت اندیشه اکهارت توله با خودسازی در اسلام توجه به دو نکته ضروری است:
نکته اول این که خودسازی و تهذیب نفس در دین به معنای کنار گذاشتن رذایل نفسانی است که در پی آن انسان مومن به کسب فضایل اخلاقی همت می‌گمارد. به عبارت دیگر پیش فرض در متون اسلامی این است که انسان نیاز به تحول دارد و بر این اساس باید خلقیاتی را از دست داده و ملکاتی را تحصیل کند. در حالی که اکهارت توله به تغییر درونی دعوت نمی‌کند، بلکه به تغییر در نگرش اکتفا کرده و در همین مرحله متوقف می‌شود.
 
به راستی آیا آدمی، درون خود هیچ قوّه‌ای برای رشد و تکامل ندارد؟ آیا قوای انسانی همه به فعلیت رسیده‌اند و یا این که در ساحت وجود آدمی هیچ استعدادی که نیازمند شکوفایی باشد، به ودیعت گذاشته نشده است؟
 
در مکتب اکهارت این پرسش بی‌جواب است که سرانجام نقایص و کمبودهای روحی مانند حسادت، خودخواهی، جاه‌طلبی، زیاده‌خواهی، طمع، دروغ‏گویی، تهمت و صفاتی از این دست که در ادیان الهی رذایل و ناپسندی‌های اخلاقی شمرده شده‌اند، نیاز به اصلاح دارند یا خیر؟ آیا با نظاره‌گری محض و با زیستن در نیروی حال، رذایل درمان شده‌اند و انسان از خطر آن‌ها رسته است یا این که اصلاح این دسته از ملکات روحی ناپسند نیاز به برنامه‌های دیگری دارد؟
 
در مرام اکهارت، اعتماد نابه‌جایی در مورد صفات سرکش ایجاد می‏شود و چنین وانمود می‏شود که وجود این خصلت‏ها تهدیدی برای حیات معنوی محسوب نمی‌شود. از این رو وی، مریدانش را به تحول و تغییر در صفات و خصلت‌ها ترغیب نمی‌کند و همه خصلت‌ها را به همین صورت که هستند می‌پسندد و می‌پذیرد.
 
نکته دوم این که در معارف اسلامی غایت سیر سالک، وحدت یافتن با مبدأ خویش است؛ زیرا چیزی غیر از مبدأ، نمی‌تواند و نباید غایت واقع شود. ذات مقدّس الهی از آن حیث که مبدأ است، باید غایت هم باشد[4]. فنا در چنین غایتی است که ملازم با شهود ذات بی‌انتهای خداوندی است و عمیق‌ترین بهجت روحی نیز در فنا برای سالک اتفاق می‌افتد و چیزی نمی‌تواند برای انسان کمال محسوب شود جز دست یابی به همین غایت.
 
در تعلیمات اکهارت توله، اساساً رضایت خالق هیچ‌گاه مطرح نیست و انسان‌ها تشویق نمی‌شوند در راستای خودسازی، به اموری همت گمارند که خالق هستی از آن‌ها درخواست کرده است.
مهم‌ترین نارسایی اندیشه اکهارت توله را در همین بخش باید دانست که وی برای رشد و تکامل روحی «برگشت به خدا» را به فراموشی سپرده و پیوند با خالق را منکر شده است.
 
 
محقق و پژوهشگر عرفان های کاذب،
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست/925/م8/ر



[1]. زمینی نو، اکهارت توله، ص 43.
[2]. همان، ص 154.
[3]. همان، ص 127.
[4]. نهایة الحکمة، محمد حسین طباطبایی، مبحث غایت.
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
پسیان
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۰۷ دی ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۹
متاسفانه شما نه اسلام را درست میشناسید نه افکار اکهارت توله را
29
1
مهدی
|
۲۷ دی ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۱
من فکر کنم یه خلاصه خوندن این حاج اقا از کتاب
و کاملا تسلط ایگوئسم بر ذهن ایشون مشهوده
خود شناسی و تسلیم یعنی رسیدن به ذات الهی و خدای مهربون
شما ترستون ازینه که با این شیوه عاشورا و … و همچنین وعده جهنمم و …از بین بره و بیکار باشید
خودمم به ایگو م حال دادم
الیاس
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۲:۳۹
خداوند سبحان خودش چندین بار در قران فرموده لاتخف و لاتحزن. ما از چی می‌ترسیم؟ از چیزی که از آن آگاه نیستیم یعنی چیزی قرار است واقع شود که موجب ترس ما خواد شد. پس ترس ما از اتفاقی که قرار است در آینده رخ بدهد است. می‌فرماید لاتحزن. ما نسبت به چه اندوه می‌خوریم؟ از آنچه اتفاق افتاده و تمام شده. غم و غصه‌ی ما از گذشته است. در واقع خداوند رحمان به ما زندگی بدون ترس و حزن را توصیه می‌کند که همان زندگی در حال است. وقتی ذهنت درگیر اندوه و ترس نباشد تمرکزش بر حال است. وقتی متمرکزی چشم‌هایت بهتر می‌بیند و گوش‌هایت بهتر می‌شنوند و صم بکم عمی نیستی و بیشتر قادر به دیدن زیبایی‌های خلقت و حقیقت خلقت خواهی شد. اکهارت توله منظورش از بی‌ذهنی چنین چیزی است. کلا آدم وقتی اسیر منفی‌بافی و فکرهای ناشی از ترس و اندوه نیست همه چیز را زیبا و دلپذیر می‌بیند. نه اینکه زیبا و دلپذیر نباشند بلکه همه چیز دنیا را خدا زیبا و دلپذیر آفریده اما ما غرق در مصائب و با فیلتر ترس و حزن آن‌ها را ادراک می‌کنیم.
19
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۵
ریشه این حرفا بودیسم و هندوئیسم هست
1
12
شریفی دوست
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۸
نباید فریب ظاهر کلمات را خورد. بعضی از واژه ‏ها که در دین مقدس اسلام معنای متعالی دارند در آثار اکهارت توله تکرار شده‏ اند. از این رو لازم است نظام فکری این افراد را رصد نمود و نگرش‏ های بنیادین آن‏ها را شناخت. کلمه‏ ای مانند بخشش که در متون اخلاقی اسلام کاملا توحید محورانه معنا می ‏شوند و باعث ارتباط بیشتر انسان‏ها با خالق هستی می ‏گردند در اندیشه ‏های اکهارت‏توله انسان محورانه و زمینی بکار رفته ‏اند و حتی باعث ندیدن مشکلات روانی بشر ماشینی در غرب شده و به استمرار نظام سلطه کمک می‏کند
4
11
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۸
یکی از مفاهیم مطرح شده در آثار اکهارت، کلمه «بخشش» است. در متون اسلامی، مفهوم بخشش در عرصه حیاتِ جمعی و تعامل با افراد در اجتماع وارد شده و به معنای صَرف نظر کردن از حقّ معنوی و مالی خود و یا سهیم نمودن دیگران در امکانات شخصی است. این گونه بخشش در متون دینی، در صورتی فضیلت اخلاقی محسوب می‌شود که با قصد خیر رساندن به دیگران و کسب رضایت خدا انجام شده باشد.(انسان کامل، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1376، ص 301)

واژه بخشش در کلمات اکهارت به معنی چشم پوشی از داشته‌های خویش و شریک کردن دیگران در دارایی‌های خود نیست، بلکه به معنی چشم پوشی از نگرانی‌ها و گذشتن از خود است؛ به عبارت دیگر بخشش در نظام اندیشه اکهارت ، نه با سرگذشت دیگران پیوند می‌خورد، نه با انگیزة ورود به عالم معنا و کسب فضیلت اخلاقی انجام می‌شود؛ یعنی نه خدا در آن به چشم می‌خورد و نه رسالت اجتماعی در آن دیده می‌شود.

در اندیشه اکهارت توله، آدمی فقط، باید به مطالبه‌گری بپردازد و البته مدیون و گناهکار دیدنِ خویش با اصالت لذت نمی‌سازد؛ به همین دلیل، آدمی که خودش را مدیون ببیند، غیر از این‌که جایگاه خود را پایین آورده، کام‌جویی و بهره‌وری چندانی هم از مواهب موجود نمی‌برد و هر کس که لب به شِکوه باز کند، خود را از کامیابی محروم کرده ‌است.
2
7
وحید
Iran (Islamic Republic of)
۱۵ تير ۱۳۹۹ - ۰۵:۳۸
پسندیدم ولی بسیار ناقص بود
0
7
نبی صبوری
Iran (Islamic Republic of)
۲۱ مهر ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۵
سلام من کتاب نیروی حال را خوانده ام.کتاب سنگینی ست باید روی جملاتش بسیار فکر کرد.البته من نیخوام تله را بُت کنم اما برای سلک وسلوک یه پله خوبی است به شرطی که زیر نظر استاد کتاب رو بخونی.
مثلا از خواندن قرآن یه سری داعش به وجود میاین و از خواند همان قرآن هم حججی ها ظهور میشود.
محمداسماعیل دولابی معروف به حاج اسماعیل دولابی (ره) میفرمایند : گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه‌ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
«در هر آن که در یاد خدا هستیم در راهیم. حیف است انسان روی آینده حساب کند چون هنوز نیامده است و الان موجود نیست. گذشته هم که گذشت و رد شد. در هر منزلی که هستیم باید آن را قدر بدانیم و با خدای خود خوش باشیم. تلخ باشد یا شیرین یا ترش فرقی نمی‌کند. چون مربی ما، خدای ما، ما را تربیت می‌کند و می‌سازد.»
14
1
Saeed
Iran (Islamic Republic of)
۲۴ مهر ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۴
هر شخص خدا رو یکجور درک میکند ، این مقاله فقط نقد کرده و هیچ ارزش دیگه ای نداره ، اگه نقدش هرکسی رو قانع کنه قبولش میکنه ، انسان باید دائم درحال یادگیری باشه و به خوندن یک کتاب یا فقط قرآن اکتفا نکنه ، اگه میخوای سرسپرده نشی ، آگاهی معنوی و دانشی خودتو بالا ببر در همه زمینه ها
موفق باشید
11
2
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۵ آبان ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۳
من هم با دوست گرامی که از قول حاج آقا دولابی جملاتی شبیح به این اثر فرمودند موافقم
درزندگی روزی نبود که پریشان سردرگم نباشم ولی وقتی کتاب اکهارت تله رو خو ندم به آرامش وسکونی عجیب رسیدم
دنیای انسان رو ذهن خراب میکنه گویی اگو ئی که اکهارت ازش میگه همون شیطان بزرگ ویا برادرش ترس هست
من ازگمراهی اینها به لحظه پناه میبرم وسکوت که دراین دنیای مادی ازهرچیز به خدا شبیح تر هستن واونقدر غرق در نعمات خدا میشم مثل نفس مثل سکوت آفرینش مثل هواواکسیژن مثل دستان وبند بند انگشتان که حتی کوه هی ازغم ونگرانی نمیتونه منو ازبدنیا اومدن ناشکروناسپاس کنه خدا ولبخندش رو ورحمت بیکرانش رو نسبت به مخلوقات حس میکنم وغرق در شکرگذاری
اکهارت دانش با دانش روز ثابت کرده که پیامبر اسلام عزیز فرستاده ی بر حق وکلام خدا حقیقت محض ((هرچند خودش به زبان این رو اقرار نکرده باشه))
12
2
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۶ آبان ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۹
شکافی که اکهارت بین آرامش و عواطف ایجاد می‌کند، از نگرش وی دربارۀ «آرامش» سرچشمه می‌گیرد. او آرامش را نه‌ تنها در سامان دادن به عواطف نمی‌بیند، بلکه نتیجه از کار انداختن احساسات می‌داند. او می‌گوید عواطف را بخشکانید تا بتوانید از دردسر قضاوت‌ها و در نهایت از شرّ تنش‌های ذهنی در امان باشید.
مدیریت عواطف در اندیشه اکهارت به مدیریت ذهن تبدیل می‌شود و رشد عاطفه جای خود را به رفع آن می‌دهد. وی ذهن را به جنگ عواطف می­فرستد و عشق و آرامش را در مقابل عواطف و احساسات قرار می‌دهد و عواطف را برآمده از قضاوت­های ذهن می­داند.
روشن است با چنین نگرشی، آدمی هیچ‌گاه نمی‌تواند فضایل انسانی، همچون عشق، محبت، ایثار و هم‌دردی با دیگران را در گلستان روح خود به شکوفایی رساند و این دسته از خصایص روحی را به عنوان آرمان و مطلوب تعقیب نمی‌نماید؛ چون از اساس به عنوان ارزش مطرح نبوده‌اند. البته چنین فضایلی در نوشته‌های اکهارت چندان مورد توجه قرار نگرفته‌اند. اگر هم در حدّ الفاظ و کلمات در نوشته‌هایش پیدا شوند، یا در معانی دیگری به‌کار رفته‌اند، «هم چنان که در مورد کلمه بخشش گفته شد» یا با مبنای فکری و نظام اندیشه وی تناسبی ندارد و در این مجموعه جای نمی‌گیرد.
اکهارت توله غیر از عواطف، ساحت روح آدمی را کاملاً خالی می‌بیند و اگر در پستوی ذهنش برای روح، ابعاد و قوایی را قائل باشد، دستوری برای رشد و شکوفایی این قوا ندارد
0
9
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۶ آبان ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۹
اکهارت احساس قصور و گناه را نه فقط مذموم که منافی معنویت می‌شمارد. وی بر این باور است که اگر کسی بعد از انجام کارهای منفی و امور ناشایست، نسبت به گذشته خود احساس تقصیر کرد، درون خود را آشفته نموده و انرژی خود را هدر داده است. اکهارت تلاش می‏کند دیگران نسبت به لغزش‏های گذشته، نگاه منفی نداشته و احساس منفی پیدا نکنند.
به راستی اگر گذشته زندگی انسان‌ها نباید مشمول بازبینی و بازنگری واقع شود، اکهارت توله به چه دلیل مخاطبان خود را به اصلاح رفتار و باور فرا می‌خواند؟ اگر آن‌چه اتفاق افتاده است همه درست بوده، اصولاً اکهارت به دنبال چیست؟ آیا جز این است که تحول خواهی اکهارت و دعوت وی به تغییر، لغو خواهد بود؟ با این منطق، کارگاه‌های وی و کتاب‌هایش بی‌فایده خواهد بود.
4
1
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۶ آبان ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۹
وی چون نتوانسته بین احساس تقصیر در درگاه خداوند و نشاط معنوی جمع کند، این احساس را موجب آشفتگی درونی می‌شمارد، و چون نتوانسته بین «احساس قصور» و «یأس» تفکیک قائل شود، آن را با معنویت، ناسازگار دانسته است.
برخلاف گمانِ اکهارت، می‌توان تصور کرد که «چون انسان از ظرفیت‏های وجودی خود، برای رسیدن به خدا بهره کامل نگرفته است» شایستۀ مذمّت است. صد البته اگر احساس قصور، به یأس و نومیدی از رحمت الهی منجر شود، این احساس، چون به قطع ارتباط با خداوند منتهی می‌شود، مذموم است.
چنین نومیدی به این معناست که آدمی قدرت خدا را و یا رحمت او را محدود بداند که در حقیقت باور به عاجز بودن یا ناقص بودن خداست. در متون اسلامی این احساس از گناهان کبیره شمرده شده است.
واقعیت این است که احساس قصور نه‌تنها مانع نیست، که موتور محرّک است. وجود عاملی که انسان را در تقصیرها، مورد خطاب و عتاب قرار می­دهد و در متون اسلامی به آن نفس لَوّامه گفته می‌شود. از موهبت‏هایی است که خداوند متعال برای تحرّکِ سریع­ترِ موتور معنویت و خداخواهی، در وجود انسان تعبیه نموده. بر خلاف تصوّر اکهارت توله، تا زمانی که این میل در انسان سوسو می‌زند و عرض اندام می‌کند، گویای بهره­مندی انسان از حیات معنوی است، نه زوال معنویّت.
1
1
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۶ آبان ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۰
باید فراموش کرد ایده اکهارت توله از نگاه اومانیستی در فرهنگ غرب سرچشمه می‌گیرد. فرهنگ اومانیسم، انسان را خدای خویش و خدای هستی می‌داند و طبعاً در مقابل هیچ مقامی بدهکار نبوده و نیاز به پاسخ‌گویی ندارد. بخشش دیگران در مورد او نیز بی‌معناست. چنین موجودی باید به استیفای حقّ خود بپردازد، نه ادای دَین به خدا.
0
6
ناشناس
United States of America
۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۳
اینا چه ربطی به حوزه انقلاب داره؟
1
1
روبى رز
United States of America
۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۲
جالب بود ولى از طرفيم شما خواننده رو دعوت به عقيده فاسد وحدت وجودى دعوت ميكنين
1
1
روبى رز
United States of America
۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۲
جالب بود ولى از طرفيم شما خواننده رو دعوت به عقيده فاسد وحدت وجودى دعوت ميكنين
0
1
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۶ آذر ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۶
متاسفم برای شما و مقاله تان. کسانی که دین را تبلیغ می کنند فقط به دنبال منافع خویش هستند
13
0
علی
Iran (Islamic Republic of)
۳۰ آذر ۱۳۹۹ - ۰۶:۲۱
سلام وعرض ادب ودرود خدا برشما، به نظرم که نظرات ایشان هم در نوع خودش جالبه ،متاسفانه تعصب باعث عدم پیشرفت انسان هست ،تمرکز بر زیبایی و ثواب هست که انسان از گناه دوری میکنه ،متاسفانه دائما از ما خواستن که تمرکز روی گناه داشته باشیم تا ثواب ،اگر کارهای خوب رو بیشتر ترویج بدیم به نظرم مشکلاتمان کمتره ،دائما به دنبال یک شیطان یا یک دشمن بودیم تا باهاش بجنگیم که تزکیه کنیم ،دوست عزیز مشکلات هست ،راه و مسیر جالب و طولانی، کمی بیشتر تعقل کنیم ....
5
3
جیسون
Iran (Islamic Republic of)
۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۹:۰۵
بیا بیرون از اون دنیای خوشگلت
4
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۹:۰۴
واقعا متاسفم برای هر کسی کهحرفهای اکهارت تله را نتونه درست درک کنه. اتفاقا اصل و اساس تمام کتابها و صحبتهای ایشون کندن از تمام تعلقات مادی و دنیوی و هر چیزی که از جنس فنا باشه هست و اتفاقا در جای جای کتاب قدرت حال ایشون دارن اشاره میکنن به اینکه ارامش واقعی فقط در ارتباط با خود یعنی همون خدای درونمون هست و جاهایی که ایشون ذهن را نکوهش کردن منظورشون ذهن درگیر گذشته و اینده هست و نه ذهن سازنده، ایشون از یک دین خاص حرفی نمیزنن معتقدن اصل و اساس ارامش ارتباط با خدای درون هست حالا دین و ایین هر چی که میخاد باشه. حالا وااااااااقعا با تممممممماااااام وجودم متاسفم برای کسانی که اینقدر نتونستن عمق حرف‌های ایشون را درک کنن که میگن برگشت به خدا را فراموش کرده...... جای جای کتابش داره میگه ارتباط با خود، این خود همون خداست که تو خود قران هم گفته شده از رگ گردن به شما نزدیکترم، پس تصور شما از اون خدایی که ادعا دارید اکهارت تله فراموشش کرده چیه واقعا???????????????
14
1
مجید
Iran (Islamic Republic of)
۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۹
اکهارت دقیقا داره حرف شمس تبریزی و پیامبرا و عرفای دیگرو میزنه پیامبر خودش چندین روز در غار بود و ذهنش خالی کرد و بهش الهام شد یعنی نفسشو کشت و ما روایت محکم داریم که اصلی ترین هدف انسان کشتن به حق نفسش هستش که اصلا راجبش تو رسانه ها و مذهبیون اکثرا گفته نمیشه چرا چون انسان های نفسانی بشدت از بیداری حراس دارن و نمیخوان مردم به بیداری برسن چون وقتی مردم بیدار شن دیگه اونها اعتباری بین مردم ندارن یعنی نفسشون و حال اکهارت به اشراق رسیدن بوده و خب برای ما مسلمونها متعصب از خود راضی بشدت ناراحات کنندس چون ما خیلی سرمایه گذاری کردیم برای بهشت اخرت
11
2
فا
Netherlands
۱۷ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۷
سلام. عقل جزوی که مولوی میگه همون ذهن، ایگو و شخصیت شده. البته ذهنی که دچار خطا شده. رنج ها هم آلارم این خطاها هستن و توجه انسان به رنجش اونو متوجه هم هویت شدنش با چیزهای فانی هست. عقل جزوی را وزیر خود مگیر. اکهارت هم از همین منظر صحبت میکنه.
در مورد خدا هم دقیقا خود اکهارت تو برنامه زمینی نو که تو 10 قسمت پخش شده و در یوتیوب هم هست میگه ما خدا نیستیم بلکه از خداییم.
حتی راجع به تسلیم هم واضح توضیح میده.
بهتر هست که با حضور شنونده و خواننده باشیم نه با عقل جزوی.
6
1
شعر اسلام
Iran (Islamic Republic of)
۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۱
اکهارت با انکار غیب خودش و پیروانشو به نابودی کشونده
2
7
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۷:۱۸
مطلب جالبی بود
0
4
باقری پور
Netherlands
۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۱
به نظرم سوادتان‌ در حد تحلیل‌ این نویسندگان‌ نمی‌ باشد!
15
2
حمیدرضا طباطبایی
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۸
متاسفانه شما اگر نیروی هستی رو درک کرده بودید دیگه هیچوقت قضاوت نمیکردید اقای اکهارت تله رو و در واقع اگر در حرف این اقا رو درک کرده بودید و حسش کرده بودید دیگه قضاوت نمیکردید چون در واقع این ذهن شماست که داره قضاوت میکنه
12
0
هوشنگ
Iran (Islamic Republic of)
۲۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۷
سلام خدمت همه دوستان
یکی از آموزش های ساده آقای اکهارتو البته دین اسلام قضاوت نکردن و اظهار نظر نکردن در مورد چیزیسیت که دانش و معلوماتی در باره ان نداریم. تمام حرفهای شما از من ذهنی است که اصلی ترین پیام و آموزش اکهارت است . نه تنها من ذهنی شما بلکه هیچ انسان دیگری فتوا به درست و حیاتی بودن پیام اکهارت نمی دهد. تاریکی نور را نمی شناسد.
7
1
هیچکس
Canada
۲۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۱
0
0
ناشناس
Netherlands
۱۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۳
شما برو مفاتیح الجنانتو بخون.تو رو چه به تحلیل اکهارت توله.هنگ منگ میککنی.
4
0
سینا
Iran (Islamic Republic of)
۱۹ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۱
اکهارت توله در بیشتر سخنرانی هاش و آثارش از نام خدا به عنوان آشکار نشده نام برده و خودش صریحا اذعان داشته که من مستقیما نام خدا رو نمیبرم چون از اسمش تحریف زیاد شده من با مطالعه آثارش خدای واقعی رو شناختم و نور خدا رو هم در چهره ایشون میبینم برای مخالفان ایشونم واقعامتاسفم
11
0
زهرا
Iran (Islamic Republic of)
۲۸ دی ۱۴۰۰ - ۰۳:۱۴
مدتیه که غرق در کتاب ها و جهان بینی اکهارت شدم. مطالعات زیادی در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی داشتم. جالبه که یه شخصی بسیار دور از فرهنگ اسلام و عرفانی ما آنقدر زیبا به حقایق دست یافته و آنقدر زیبا بیانشان میکنه.نویسنده محترم من تو متون ایشون جایگاه والایی برای خدا دیدم که با عنوان هستی حقیقی که همه موجودات جزوی از اون هستند و کاملا منطبق بر وحدت وجود از دیدگاه فلسفه اسلامی هست . اعتقاد به جاودانگی روح بعد از مرگ . تاکید بر مقام رضا و تسلیم بودن به تقدیر الهی در عین تلاش و برنامه ریزی ، با بیان بسیار زیباش من و خیلی از مشتاقان یافتن حقیقت و درک عمیق هستی و خداوند رو به وجد میاره. و با نگاه دقیق و موشکافانه همه بند بندکتاب هاشو تا حالا مطالعه کردم اصلا نکته کفر آمیز و انحرافی ندیدم.
10
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۷:۵۵
اصلا فهمیدی اکهارت چی میگه؟ خداییش نه جدی چیزی از حرفهاش تونستی بفهمی که نقدش هم میکنی یا کتاباشم نخوندی از ترس اینکه گمراه شی
8
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۱:۱۷
درود ،اگر پیوسته مطالب اکهارت رو دنبال کنید ،میبینید که توله انسان را از مرحله حکمت نظری و حکمت عملی گذر میده و دقیقا انسان رو به حکمت حقیقه میرسونه ،که همان آرامش و به ذات قائم شدن میباشد .
کنه کلام مهم هست که مخاطب چگونه آن را دریافت
ودرک کند ،بشرطی که دست از تعصبات و مقایسه ها و کور فهمی برداریم .
6
0
احمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۸
حرفهای اکهارت دریچه ای رو به دنیای جدیده، دنیایی رها از سلطه ذهن و مذاهب
6
0
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۲۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۲:۵۴
به نظر من یک مدار آگاهی خاصی میطلبه که کاملا مفاهیم اکهارت رو درک کنیم.و نگارنده ی این مقاله به مطالعه ی اجمالی متن کتاب و صد البته متن ترجمه شده ی کتاب بسنده کرده است.تصور کنید زیستن در لحظه ی حال و جدایی از خاطرات و گذشته و همچنین آینده چه آسیبی ممکن است به یکتاپرستی بزند؟ واقعا کدام مکتب اصیل خداشناسی مخالف این مفهومه؟ مگر دعا کردن چیزی غیر از اینه؟ در لحظه ی دعا و نیایش انسان در گذشته است و نه در آینده.بلکه در ارتباط صرف با منبع هستیه.و همه ی ما لحظه ی نیایش خالصانه رو معنوی ترین لحظات میدونیم.رهایی که اکهارت از اون حرف میزنه به هیچ عنوان منظورش فراموشی خدا نیست.بلکه رهایی از تفکراته.جااب اینکه خود نویسنده ی این مقاله اعتراف کرده که اکهارت تاکید داره که باید ذهن منفی رو به طور کامل حذف کرد.خب مگر نه اینکه تفکرات منفی هرگز منبعی الهی ندارند و دقیقا منبع اونها نبود الهی است.و اگه از زاویه ی دین اسلام هم نگاه کنیم "مومنان واقعی هرگز اندوهگین نمیشوند" این الان چه تناقصی با آموزه های اکهارت داره؟
6
0
مهدی
Germany
۰۲ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۷
سلام و عرض ادب و احترام
بنده سال‌هاست اندیشه‌های اکهارت تول رو مطالعه و تمرین می‌کنم. به نظرم اینطور میاد که نویسنده‌ی این مقاله در خبرگزاری رسا کمی در مطالعه طرز فکر اکهارت عجله به خرج دادند، به طوریکه حتی واضح‌ترین اعتقادات اکهارت یعنی خداوند یکتا و همچنین به‌کارگیری آگاهانه ذهن رو کاملا در مقاله معکوس جلوه دادند. بنابراین، از نویسنده عزیز مقاله خواهشمندم مجدد و اینبار با دقت و جامعیت، تمامی نظرات اکهارت تول رو مطالعه نمایند و اگر احساس فرمودند این مقاله نیاز به ویرایش دارد حتما این کار را انجام دهند و اگر همچنان برداشت خودشون رو صحیح دانستند هم که طبیعتا در داشتن هرگونه نظری (با آگاهی به جوانب مختلف حق‌الناس) مختار هستند.
با آرزوی موفقیت و شادی برای همه عزیزان
7
0
کاوان
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۰۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۰
بیسوادی از تک تک کلماتی که نوشتید میباره به نظر میاد که شما چیزی از اکهارت توله نمیدونید و با اظهاراتِ ناپُخته تون دارین سَمتِ یه خدایی رو میگیرید و نشونش میدید (با حرفاتون) که همون خدارو به شدت کم و ناچیز و نیازمند جلوه دادید درست عینِ یه موجود زنده یا به شکل یه آگاهیِ مُجَزا که مدام در حال قضاوتِ یعنی اون چیزی که شما ازش دم میزنید ... بهش بر میخورد که همچین آدم بیسوادی داره طرفش رو میگیره !!!!!! چقدر....... آخه چقدر هرچیزی حد و اندازه ای داره حتی ......
8
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۸
نسبت به درک خودتون نظر دادید ....هر کسی از ظن خود شد یار من
5
0