۰۶ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۸
کد خبر: ۱۸۸۲۶۶
به مناسبت سالگشت سفر رهبر انقلاب به قم؛

مدیریت حوزه، مدیریت تحول؛ اما و اگرها، بایدها و نبایدها

خبرگزاری رسا _ فقه امروز باید بیمه، بانک، بورس، حقوق، قضا، تجارت جهانی، امنیت و اخلاق کاربردی، ارتباط مجازی و مسائل فردی مستحدثه را پاسخ‌گو باشد که این به جز حلاجی مسائل در حلقه‌های فکری و اجتهادی جوان حوزه، راه دیگری ندارد.
مدیریت حوزه، مدیریت تحول؛ اما و اگرها، بایدها و نبایدها

 

از انصاف نباید دور شد که مدیریت حوزه امروز، امری خطیر و بسیار مشکل است و هنرمندی و زکاوت خود را می‌طلبد. از نظر هم نباید دور داشت که تا کنون زحمات بسیاری کشیده شده تا نظام امروزین حوزه، مستقر شده است. اما با همه این‌ها هیچ دلسوز و صاحب‌نظری نیست که انتقاد و پیشنهادی برای بهتر شدن اوضاع نداشته باشد و این یعنی برای رسیدن به مطلوب، هنوز راه باقی است و طی این طریق، یاری و حمایت، لازم دارد.

تاریخ حوزه علمیه قم را اگر از حیات جدیدش مرور کنیم، فرازها و فرودهای بسیاری داشته اما به روشنی می‌توانیم یک خط سیر رو به رشد را در آن ببینیم. از زمانی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری، آن مهاجرت تاریخی را انجام داد و رحل اقامت در این شهر افکند، تحول حوزه آغاز شد و عمران معنوی و مادی آن در دستور کار قرار گرفت.

احیای مدرسه دارالشفا، تعمیرات مدرسه فیضیه، تاسیس کتابخانه و مدیریت واحد حوزه، از اقدامات اولیه بود که امروز شاید امری بسیط به نظر برسد؛ اما اگر جو اختناق و فشار رژیم منحوس پهلوی را به یاد بیاوریم، ارزش کار را می‌فهمیم. در جایی که قصد پهلوی اول، امحای دین و روحانیت بوده است؛ مدیریت ساده حوزه آن روز، مجاهدتی عظیم و ستودنی خواهد بود.

در دوره‌های بعدی از جمله مراجع ثلاث و زعامت واحد مرحوم آیت الله بروجردی هم به همین منوال بوده و هر کدام منشأ خیراتی برای حوزه و مردم شدند. این حرکت‌ رو به جلو و پیشرفت روزافزون با همه خون‌دل خوردن‌ها و مصیبت‌ها، البته هیچ‌گاه از خطاها و آسیب‌ها مصون نمانده است؛ اما باز تاکید بر آن است که حوزه قم، پس از دوره رکود، احیا شد و گویی دست خدا در کار بود که بستری برای قیام حوزه و انقلاب روحانیت فراهم شود.

حضرت امام خمینی(ره) از همان شاگردان اولی است که همراه با آیت الله حایری به قم مهاجرت کرد و نه تنها حوزه، که اسلام را احیا کرد.

طلاب امروز حوزه، میراث داران چنین بزرگانی هستند که با مرارت‌ها و سختی‌های بسیار، حوزه را زیر سایه صاحبش حضرت ولی ‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، به سامان امروزین رسانده‌اند.

گذار حوزه از دورانی که ساواک حتی تعمیر مدرسه فیضیه را برای نظارت بر طلاب بر عهده می‌گرفت و برخی نیروهای خود را با پوشش خادم و نگهبان، در آن نفوذ می‌داد یا تلاش می‌کرد بین مراجع بر سر مدیریت حوزه، اختلاف انگیزی کند، خود داستان عبرت انگیزی است و یورش‌های گاه و بیگاه نظامیان و مأموران حکومت ستم‌شاهی و ضرب و قتل طلاب در صحن فیضیه و بستن درب آن، مرثیه‌ای است که باید برای طلاب جوان خواند تا قدر این عافیت و امنیت را بدانند.

با این همه نمی‌توان نقایص را ندید و برای رفع آن برنخاست! امروز با پیروزی انقلاب اسلامی و توجه جهانی به قم و حوزه علمیه، از سویی انتظارات بسیار بالا رفته و از سویی مجموعه فعالیت‌های به انجام رسیده و در حال اقدام، چنان اندک به چشم‌می‌آید که بهت‌آور و مسئولیت‌‌‌ساز است.

امکانات اطلاع‌رسانی و ارتباطی امروز، هم تهدید و هم فرصت است و هر دقیقه عمر طلاب، ارزشی بالاتر پیدا کرده است. دیگر آن دوره گذشته که شرح روی شرح نوشته شود و مسائل فرضی و دفع دخل مقدرها به کار آید و ثمرات مسائل در نذر به کار آید‍!

فقه امروز باید بیمه و بانک و بورس و حقوق و قضا و تجارت جهانی و امنیت و اخلاق کاربردی و ارتباط مجازی و مسائل فربه مستحدثه را پاسخ‌گو باشد که این به جز حلاجی مسائل در حلقه‌های فکری و اجتهادی جوان حوزه راه دیگری ندارد. امروز حتی پاسخ‌های متنوع به استفتائات مردم، از اقناع لازم برخوردار نیست و پاسخ‌های گاه متناقض به مسائل و مشکلات علمی روز، خود دست‌مایه شبهه انگیزی شده است. اکنون تنها استهلال و اعلام عید نیست که گاه مردم را سردرگم می‌کند چنان‌چه در مسئله اخیر شبکه تصویری تلفن همراه هم شاهد اظهار نظرهای بعضا کارشناسی نشده بودیم که از حساسیت موضوع و نفوذ فتاوا کاست.

پس روشن است که تحول حوزه یک نیاز عقلانی و ضروری است و البته معنای آن وجود نقص و کاستی در حوزه نیست. سخن از تحول به معنای فوران نیازهای جدیدی است که برای پاسخ‌گویی بدان باید کالبد حوزه را به تحرکی جدید واداشت. امروز حوزه را باید به انسانی تشبیه کرد که دوره تولد و دوره رشد را پشت سر گذاشته است و مخاطرات بسیاری را از سر گذرانده است؛ اما نیازهای جدید چنان است که دیگر نمی‌توان نوجوانانه با آن برخورد کرد. حتی اگر این نوجوان، شاداب و سرزنده باشد. این انسان اکنون باید به بلوغ برسد و متحول شود.

حوزه‌ای که در آستانه بلوغ و تحول است باید مدیریت شود. مدیریتی که به مراتب دشوارتر از گذشته است. حوزه نیاز به مدیریت تحول دارد تا دوره بلوغ را به درستی و سلامتی بگذراند و چنان به کمال برسد که بتواند دهه‌ها روی پای خود ایستاده و مرجع فکری و هدایت جامعه نوین خود باشد.

گستره این تحول از بایدها و نبایدهای نظری و محتوایی گرفته تا شیوه‌ها و ابزارها، فراگیر است و در این میان مدیریت حوزه نقش کلیدی دارد.

مدیریت حوزه، خواسته یا ناخواسته در کانون تحول قرار دارد و ناچار است ضمن اداره این مجموعه سترگ، تحول آن را نیز مدیریت کند. پس باید به یاری شتافت و نهاد مدیریت را در کوران مشکلات، تنها نگذاشت. هر قدم خیری که برای تثبیت و تقویت مدیریت حوزه امروز برداشته شود، کار آیندگان را آسان‌تر خواهد ساخت و آیندگان در قضاوت خود تلاش امروز را ارج خواهند نهاد.

 

مدیریت بر پایه بومی‌سازی


یکی از دغدغه‌های دو دهه اخیر حوزه‌ها، برنامه داشتن برای اصلاح و روزآمدی بوده است. شاهد بودیم که اداره حوزه از حالت سنتی و بسیط خارج شد و تشکیلات منسجمی را ایجاد کرده و از روش‌های آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها اقتباس کرد.


اندک اندک مدرس‌های کوچک، جای خود را به سالن‌های بزرگ و صندلی و تخته و پرژکتورها داد و نظام واحدی و ترمی و امتحانات سراسری و بهره‌گیری از اینترنت، فراگیر شد. همه این‌ها تغییر قالب‌هایی بود که حوزه نیز همراه با جامعه از آن ناگزیر بود اما یک واقعیت، مغفول ماند! حوزه با این قدمت آیا هیچ نظام آموزشی و پژوهشی و پرورشی نداشت؟ آیا لازم نبود در عین استفاده از فناوری‌های روز به آن نظام اصیل حوزوی بیشتر توجه می‌شد؟


در یک نگاه آسیب‌شناسانه می‌بینیم برخی مبانی آموزشی حوزه به بهانه اجرای روش‌های جدید، فدا شد و آن نتیجه لازم به دست نیامد. روزگاری در حوزه پذیرش طلبه و تربیت آن تا رسیدن به اجتهاد در یک نظام نانوشته، اما کارآمد و تجربه شده به سامان می‌رسید؛ اما امروز با همه تلاش‌ها برای نظم‌دهی و یکسان سازی‌ها، مجموعه‌ای منظم از نقص‌ها را مشاهده می‌کنیم. درس‌هایی که تمام نمی‌شود، مباحثاتی که صورت نمی‌گیرد، غیبت‌های فراوان، امتحانات صوری و غیر علمی که با شرح‌خوانی و تست‌زنی، پاس می‌شود! درس‌های خارج پر ازدحام که مجلس سخنرانی در باب موضوعات غیر مبتلابه شده است!

البته نمی‌شود شعار تحول و به روز رسانی داد و در عین حال حسرت گذشته را خورد. بدیهی است که دیگر امکان ندارد با برنامه و نظم سابق حوزه‌ها،‌ نیازهای امروز را پاسخ گفت. اداره هزاران طلبه حوزه‌ها با این همه انتظارات محلی و کشوری و جهانی، نیازمند نظمی نوین است؛ اما سخن در همین نظم و برنامه است که باید بومی شود.

تجربه دو دهه گذشته بسیار گران است. از این تجربه باید بهره جست و در آغاز، تجدید نظری در شیوه‌های مدیریت و نظم به خرج داد. باید به سامان جدید و بومی برسیم که همه اهداف و مقاصد حوزوی با قدمت هزارساله را در خود داشته باشد و در عین حال به روز و کار آمد باشد. اگر قرار است حضور و غیابی انجام شود، نباید فرهنگ توفیق و سلب توفیق را طلاب گرفت، اگر قرار است معیشت طلاب تأمین شود، نباید عزت فدا شود یا رفاه و رسوب بار بیاورد. اگر امتحانی قرار است گرفته شود، نباید از عمق مطالب و حجم لازم علمی کاسته شود و نباید مبلغ بی‌سواد یا مجتهد ناکارآمد تربیت کرد.

چکیده سخن در این بخش این است که تحول حوزه باید به سمت بومی‌سازی نظم و نظام حوزه برود نه تقلید از برنامه‌های دیگر مراکز آموزشی. از پذیرش گرفته تا فارغ التحصیلی و صدور مدرک.

 

پذیرش حوزه به مثابه دروازه


یکی از مهم‌ترین وظایف مدیریتی حوزه‌ها، پذیرش طلاب است. این که روش‌های سنتی، دیگر جواب‌گو نیست حرفی نیست، اما برای روزآمد کردن سامانه پذیرش حوزه‌ها چه فکری شده است؟ فراخوان مطبوعاتی و نام‌نویسی و مصاحبه‌، آیا بهترین روش است یا راحت‌ترین روش؟ مبانی پذیرش طلبه چیست؟ روشن است که این مبانی در اتخاذ قالب‌ها و روش‌ها مؤثر است. جذب طلاب اگر به سوی پر کردن مدارس برود، همین رویه را شاهد خواهیم بود. سوگمندانه باید گفت هنوز یک صفحه متن برای معرفی حوزه در مدارس کشور منتشر نشده تا دانش‌آموزان بدانند حوزه چگونه جایی است! هنوز بهترین سن ورود به حوزه مشخص نشده است و هر کس در هر سن و سال و تحصیلاتی راهی حوزه می‌شود و یک متن درسی برای همگان ارایه می‌شود؛ در حالی که رسالت حوزه‌علمیه با آموزش و پرورش و آموزش عالی، متفاوت است.

برای نمونه اگر پایان نوجوانی و آغاز جوانی را بهترین سن ورود به حوزه بدانیم، چه اقدامی برای فراگیر شدن آن انجام می‌دهیم؟ آیا روش‌های جذب را مطابق ارزش‌های حوزوی تنظیم نمی‌کنیم؟ آیا از اساتید حوزه نمی‌خواهیم استعدادها را شناسایی و معرفی کنند؟ آیا راهکار مناسبی برای معرفی حوزه به جوانان ارایه نمی‌کنیم؟ آیا فرایندی برای جذب استعدادهای برتر و تیزهوشان در دستور کار قرار نمی‌دهیم؟ آیا مصاحبه‌ها را به سمت اخلاق‌محوری پیش نمی‌بریم؟ آیا شرایط ظاهری و حداقل‌های سلامت جسمانی و روانی را در نظر نمی‌گیریم؟ آیا نگاه پدرانه و متواضعانه را نسبت به سربازان تازه وارد امام زمان(عج) روا نمی‌داریم؟

 

درس و برنامه تحصیلی

اگر حوزه را کارخانه صدور مدرک و فارغ التحصیلان واحد گذرانده ندانیم، می‌فهمیم که بزرگان ما در گذشته، کتاب‌های درسی را با چه انگیزه‌ای می‌نوشتند و حتی روایات و مقدمات آغاز کتاب‌ها هوشمندانه بود. در گذشته معنا نداشت طلبه یک سری دروس و نمره را بگذراند و در دروه‌های بالاتر از آن چه خوانده است بی‌بهره باشد. چگونه می‌شود یک دوره ادبیات عرب خواند اما از فهم قرآن عاجز ماند یا در درس خارج از درک یک روایت ناتوان بود؟ مشخص می‌شود نظم‌دهی به مدارس، به جای آن که به تقویت علمی بیانجامد، همه را گرفتار آمار و نمره کرده و اصل مسئله ذبح شده است. تحصیل برای نمره و مدرک، آسیبی است که بومی نکردن روش تحول، آن را به ارمغان آورده است. اما اگر چینش کتاب‌ها و محتوای جدید آن و ارتباط شاگرد و استاد و امتحان و مدرک بر پایه میراث قدیم و بهره‌گیری محتاطانه از ابزار جدید صورت بگیرد، نه از غنای کار کاسته می‌شود و نه بی‌نظمی حکم‌فرما خواهد شد. بهترین کار برطرف کردن عیوب تحول و عبور سلامت حوزه از دوره بلوغ است. پیرایش متون درسی، توجه به پرورش طلبه، پررنگ کردن نقش استاد و تحت برنامه بودن مدارس در عین استقلال نسبی می‌تواند روش مناسبی برای این دوره باشد.

امتحان و مدرک حوزوی

در گذشته دور، همین که طلبه نزد استادش درس‌ می‌خواند، روشن بود که در چه پایه علمی است و انتظاری هم بیش از این وجود نداشت. در نهایت هم اجازه اجتهاد صادر می‌شد و فضلای حوزه به وظیفه آن دوران عمل می‌کردند. اندک اندک برگزاری امتحان در حوزه‌ها مطرح شد؛ اما دو انگیزه متضاد در پس این امتحانات وجود داشت. یک انگیزه به رژیم طاغوت برمی‌گشت که پلید بود و قصدی جز تحقیر طلاب و کاستن تدریجی طلاب معمم حوزه نداشت که خود داستان غم‌انگیزی دارد. انگیزه دوم به خیرخواهان و دلسوزان حوزه برمی‌گشت که گسترش حوزه و بی‌نظمی آن را شاهد بودند و می‌خواستند تقیداتی در حوزه حاکم شود تا بتوان از ثمرات حوزه بهره برد. پس از انقلاب به ویژه در سال‌های اخیر، این برنامه‌ها و امتحانات اگر چه نظم خوبی پیدا کرد اما از اهداف خیر اولیه دور شد.


در روش موجود، از طرح سوال و تصحیح اوراق گرفته تا منابع امتحانی و شرح‌خوانی گرفته تا نمره محوری و صدور مدرک، احساس غریب و بیگانگی موج می‌زند. برای نمونه چه منطقی بر طراحی پرسش‌های تستی حاکم است؟ کدام نظام آموزشی می‌گوید ارزش تحصیلی و علمی یک طلبه با پاسخ دادن به چهار سوال تستی که هرکدام یک نمره دارد، تعیین می‌شود؟! یعنی اگر حسب اتفاق، این تست‌ها درست جواب داده شود یا حسب خطای ذهنی غلط جواب داده شود، ارزش واقعی روشن می‌شود؟ آیا نگاه پروژ‌ه‌ای به اوراق و تصحیح بی‌ملاحظه آن که گاه به تجدیدنظرهای شگفت می‌رسد یا آمار بالای نمرات پایین در برخی دروس پایه‌ای و فراوانی جزوات شب امتحانی، نباید نگرانی مسئولان را برانگیزد؟


امتحان شفاهی حوزه هم قصه غصه‌دار دیگری است. امتحانی که باید اصل ریشه‌دار حوزه باشد و طلاب باید در برابر اساتید مبرز حوزه توانایی دفاع علمی و عرض‌اندام تحصیلی خود را به نمایش بگذارند، بیشتر به صحنه استنطاق و تحقیر طلاب درس‌خوان تبدیل شده و طلبه‌های جزوه‌خوان استاد ندیده را هم به نوعی واکنش‌های نامطلوب رسانده است. متاسفانه نفوذهای نابجا و نبود تفکر جامع جایگزین، امتحانات کتبی و شفاهی را به اقدامی صوری و بی‌فایده تنزل داده که نه ارزشیابی واقعی است نه نظم مورد نظر برای برنامه‌ریزی را درپی دارد؛ چرا که برنامه‌ها باید بر اساس اطلاعات صحیح باشد نه نمره‌های برگه‌هایی که شرح آن گذشت
و آیا نباید مدرک صادر شده از حوزه همانند گذشته برای خودش اعتباری ویژه داشته باشد؟

 

تدبیر زندگی و معیشت طلاب

تنوع سنی در پذیرش طلاب، گسترش امکانات و انتظارات مادی و تغییر سبک زندگی، تأهل و هزینه بالای مسکن و شیوه و سقف پرداخت شهریه و افزایش کمیت و آمار، در مجموع شرایطی را رقم زده است که انسان را به پرسش‌های کلیدی وا می‌دارد!

انگیزه و هدف از پرداخت شهریه در دروه کنونی چیست و آیا به هدف مورد نظر رسیده است یا صرفا سنتی قدیمی است که ادامه دارد؟
آیا حجم درسی و فرصت لازم برای مطالعه و مباحثه، زمانی برای کار و درآمدزایی باقی می‌گذارد؟
طلبه تا چه زمانی باید تحت پوشش شهریه باشد و مادام‌العمر بودن شهریه برای چیست؟
آیا با هزینه‌های سرسام‌آور کنونی که گاه مبلغ اجاره از مبلغ شهریه بالاتر است، فکری برای کسری معیشت طلاب وجود دارد؟
آیا تأمین کامل نیازهای مادی طلاب، اثری جز رسوب طلاب در قم و رفاه‌زدگی نخواهد داشت؟
آیا در برابر تامین ناقص یا کامل معیشت طلاب، فرصتی برای جبران آن دیده شده یا طلبه موجودی است که شهریه می‌گیرد که درس بخواند و درس می‌خواند تا شهریه بگیرد؟!
آیا توانایی مالی حوزه تاثیری در تعداد پذیرش و گزینش دارد؟
از خروج های حوزه که از سویی برای تامین معاش، به کارهای غیر علمی مشغول شده‌اند و از سویی به قم وابسته هستند در راستای اهداف حوزه، استفاده می‌شود؟
و در نهایت این که آیا نمی‌شود در سامانه تامین و پرداخت شهریه با توجه به رسالت‌های امروزین جامعه، تجدید نظر کرد و با محدود کردن حوزه به طلاب مستعد و نخبه و حمایت هدف‌مند و با برنامه، آنان را به کارآمدی و اجرای تکالیف، سوق داد؟

 

مدیریت، حوزه و نیازهای روز

تربیت طلاب برای پاسخ‌گویی به نیازهای روز جامعه، مسئله‌ای نیست که تنها در مدیریت اجرایی حوزه‌ها مطرح باشد. این مهم نیازمند مطالعات گسترده و حمایت بزرگان و برنامه‌ریزی‌ دقیق است؛ اما نقش مدیریت را نمی‌توان فراموش کرد.


امروز طلابی که بشخصه احساس تکلیف می‌کنند و در عرصه‌های گوناگون وارد می‌شوند، شاید حساسیتی نیانگیزد و خطری را متوجه حوزه و جامعه نکند؛ اما در آینده آسیب‌هایی را درپی خواهد داشت. امروز اگر یک طلبه عرصه هنر را جولان‌گاه خود قرار می‌دهد یا زبان خارجی فرا می‌گیرد یا به مشاغل دولتی روی می‌آورد. قضاوت اولیه این است که عرصه خدمت را چنین برگزیده و خواسته دردی از جامعه را دوا کند. اما با نگاه کلان، این نگرانی وجود دارد که ده سال دیگر شماری از طلاب را شاهد باشیم که در عرصه فیلم و هنر و رسانه و قضاوت و استادی و غیره وارد شده‌اند، بی‌آن‌که حوزه از غنای علمی و اجتهادی آنان مطمئن شده باشد. شماری از طلابی که خود را در مسائل گوناگون، صاحب‌نظر می‌دانند؛ بدون آن که استاد دیده باشند. به دیگر سخن حوزه و مدیرت آن، این طلاب را برای آن مشاغل و حرف، تربیت نکرده است.


آسیب دیگر این که آیا ورود حوزویان به همه عرصه‌ها مباشرتا، لزومی دارد یا دخالت محسوب می‌شود؟ به راستی ما باید تربیت کننده باشیم یا متصدی؟ ما باید هنرمندان متعهد در جامعه بار بیاوریم یا باید خود عرصه هنر را به دست بگیریم؟ آیا مشغول شدن طلاب در سطوح پایین به مسائل پیرامونی، چیزی جز فرار مغزها از حوزه نیست؟ فراری که تنها نام طلبگی را به یدک می‌کشد چرا که این شخص هیچ کدام از مبانی اسلامی فعالیت مورد نظر را نخوانده و استاد ندیده است.

موارد بسیاری می‌توان برای مدیریت تحول در حوزه و به روزرسانی آن نام برد و انتقاد کرد و پیشنهاد داد، اما همه سخن در سه نکته خلاصه می‌شود:

نخست: حوزه‌های علمیه زیر سایه صاحب العصر(عج‌) حرکتی رو به رشد دارد.
دوم: زحمات گذشتگان و مسئولان فعلی را نباید از نظر دور داشت و همه باید برای یاری و خدمت، قیام کنند.
سوم: حوزه در دروه بلوغ خود به سر می‌برد و تحول آن را باید مدیرت کرد و تحول حوزه زمانی مثمر ثمر خواهد بود که نگاه بومی سازی بر آن حاکم باشد، نه تقلید کور یا مشابه سازی.
والسلام.

/903/701/ر

 

ارسال نظرات