۰۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۱
کد خبر: ۱۹۸۶۴۴
سلسله یادداشت های سبک زندگی اسلامی/1

واکاوی سبک زندگی اسلامی در نظر و عمل

خبرگزاری رسا ـ شاید سوالی که امروزه قشر مذهبی جامعه از خود می پرسد، این باشد که آیا برای همه کارهای روزمره ما از جانب دین دستوراتی وجود دارد؟ سوالی که قطعا قشر کمتر مذهبی کشور و مخصوصا نسل جوان را درگیر کرده اما متاسفانه این قشر از جامعه کمتر به دنبال جواب می روند.
سبک زندگي

به گزارش خبرگزاری رسا، تبیین نحوه زندگی روزمره اسلامی همان مقوله بسیار مهم سبک زندگی اسلامی است که تا به امروز کمتر مورد توجه قرار گرفته و هدف این سلسله یادداشت ها نیز پرداختن به مسأله سبک زندگی اسلامی، برگرفته از روایات مستند نقل شده از ائمه و همچنین استفاده از کتاب مفاتیح الحیاة آیت الله جوادی آملی است.

 

 

مفهوم شناسی سبک زندگی

 

مفهوم سبک زندگی(Life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی، رواج زیادی یافته است؛ تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود، از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند.

سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدل ها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه است؛ به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد.

 

 

فضای مفهومی «سبک زندگی»

 

هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی، مانند سایر علوم در فضای مفهومی(Context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت(شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت و نوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت(تفرّد و تعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت.

بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهد آمد. بدین لحاظ، هر محققی که می خواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان می دهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانه های زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی می یابیم. برای رهایی از تعقید و گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی، مثال های ایشان رهنمود خوبی است.

 

آیا واژه و مفهوم «سبک زندگی» اصطلاح دقیقی در علوم اجتماعی است یا اصطلاحی خاص و ترکیبی از معنای دو واژه «زندگی» و «سبک» است؟

لازمه پاسخ به این سؤال، بحث واژه شناسی و ترمینولوژی سبک زندگی است که شیوه زندگی یا سبک زیستن، منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقاید و ارزش های یک فرد یا جامعه است و مجموعه ای از طرز تلقی ها، عادت ها، نگرش ها، سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی، در کنار یکدیگر طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را می سازند. با عنایت به تعریف دقیق چند سال گذشته رهبر حکیم انقلاب از واژه «فرهنگ» که آن را «باورها» و «رفتارهای برخاسته از باورها» تعریف نمودند، مشخص می شود که چرا ایشان دو واژه فرهنگ و سبک زندگی را در کنار هم استفاده می کنند.

 

 

ضرورت پرداختن به مقوله «سبک زندگی اسلامی» در طول تاریخ

 

در هم تنیدگی فلسفه علم و تاریخ علم ایجاب می کند، در تحلیل دقیق یک مقوله، تاریخ آن را جستجو کنیم. بی شک مواجهه فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده و زندگی شبه مدرن را که بارقه هایی از سنت نیز در آن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است. با چند دقیقه نظاره و قدم زدن در محیطهای اجتماعی و شهری، این هویت مونتاژی و میکسی و هلو انجیری را می توانید مشاهده کنید.

در پایان دوره صفویه و به ویژه از دوران قاجاریه تا به امروز، مسأله مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب و مدرنیته، کم کم در ایران رخ نشان داد که غالباً این مواجهه چند جانبه بوده، اما در هر دوره وجهی از آن بر وجوه دیگر غلبه داشته است.

این مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافیایی محدود بود؛ مانند حضور پرتغالی ها در جنوب ایران. پس از قوت صفویه، این مواجهه، به عرصه کلام قدم می گذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایران هستند. نخستین مدارس جدید را همین مسیونرها بنا می کنند.(به ویژه در دوره قاجار) پس از این، در دوران صفویه تا استقرار قاجار و حتی تا زمان تحریم تنباکو، مواجهه ما بیشتر شکل اقتصادی استعماری دارد.

جنگ های ایران با روس و حضور استعماری انگلیس در ایران و منطقه، سخن از مواجهه نظامی را مطرح ساخت که از اواسط دوره قاجار غرب و غرب زدگی و مواجهه ما با این پدیده، شکلی جدید به خود گرفت و این نحوه مواجهه جدید، در حوزه اندیشه، تفکر، علم و فرهنگ بوده و غرب زدگی گسترده فرهنگی علمی را پدیدار کرد؛ به این سبب طبقه روشنفکران غیر دینی و فراماسونرها در این دوره آن هم تحت نظارت، حمایت و هدایت انگلیس، روسیه و بعدها آمریکا شکل گرفت.

کم کم سبک زندگی ایرانی دستخوش تغییرات شد؛ تغییراتی که هر چه زمان برایش جلوتر می رفت، سرعت این تغییرات نیز سریع تر می شد و واکنش آگاهان، روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را در پی داشت.

این در حالی بود که سبک زندگی سنتی- دینی با مایه ها و جوهره شیعی و گرایشات اهل بیتی مردم ایران از استحکام دیرینه و با پشتوانه برخوردار بود و جامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه نه این را وانهد و نه آن را رد نماید. پرسشی که هنوز در دوران گذار، به دنبال پاسخ به آن هستیم و به سؤال «چه باید کرد» در برابر هجوم اندیشه غربی صدها پاسخ داده شده است. 

هر چند همگان می گویند جوهره شیعی و اسلامی مردم و جوانان ایران اسلامی لیبرالیزه نمی شود، اما سبک زندگی در صد سال اخیر دچار تحولات عمیق و ریشه داری شده است و همواره مسأله تماس، برخورد، پذیرش، طرد، مقابله و یا همزیستی میان فرهنگ سنتی- اسلامی ایرانی و ورود فرهنگ غربی و اروپایی که حامل تجدد و مدرنیته به معنای دقیق کلمه است، مطرح بوده و هنوز هم این موضوع در قلب تحولات فکری و فرهنگی جامعه قرار دارد. این مسأله برای آگاهان و خواص، آشکار، و برای عموم مردم، مسأله رایج و مبتلابهی است که عامه مردم نسبت به آن تا کنون غفلت معرفتی را ترجیح داده اند و رهبر انقلاب اخیراً اهتمام ویژه ای به غفلت زدائی در این راه نموده است.

 

 

سبک زندگی کنونی ما در مواجهه با غرب مدرن

 

غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان می خواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم، اراده، قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و می بایست همه چیز را در تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آن چنان که بسیاری از متفکران غربی نیز به آن اذعان کرده اند، کوشیده است تاریخی نوین با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکویاما، هر کدام به نحوی به این تعارض اشاره داشته اند.

از آن جا که جامعه ایران یک جامعه دین دار، دین محور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می شود، با ورود نگرش ها و اندیشه های غربی و جلوه های مدرنیته توسط افرادی چون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده که از پیشروان آشنایی با تجدد بودند، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملاً متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است.

عده ای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافته اند، با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقب ماندگی تاریخی، سعی در القای اندیشه های غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عده ای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند و عده ای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاد اکتفا کردند.

تاریخ و سنت اسلامی ایرانی ما سودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصر حاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طور کلی با موازین غربی حکم می شود. اکنون در نگاه غربزدگان، عالم دو بخش دارد: یک بخش متجدد و یک بخش درگیر شده با سودای تجدد.

متأسفانه جامعه ایرانی باوجود مقاومت های آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دین مدار با بسیاری از سنن خویش و امور هویتی و قالب های سبک زندگی دینیاش وداع کرد و عرصه را برای غرب زدگی فراهم نمود که منجر به تعریف جدیدی از هویت، زندگی، عالم، علم و دین و دینداری گشت.

باید این نظریه انتقادی رهبر شجاع انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و «چرا»هایی که ایشان مطرح می کنند نیاز به ریشه یابی معرفتی دارد.

ایرانیان همان طور که در برخی هویت و ارزش ها، دچار بحران شده اند، در سبک زندگی نیز در 100 ساله اخیر به ویژه از دوران روی کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانه اش، دچار تشتت بسیار در نگرش ها و گرایش ها، آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است؛ به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته که نه می توان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه می توان بر آن نام مدرن نهاد. باید از این ویرانگی هویتی نگران بود و این نگرانی در کلام انتقادی ولی امر مسلمین کاملاً قابل درک است.

رهبر انقلاب اسلامی می کوشند تا این فرضیه کلان را اثبات نمایند که زیستن ایرانی در زمانه کنونی، برآمده از مواجهه و نزاع دو سبک زندگی غربی و اسلامی است.

 

 

زمینه های فلسفی و فکری سبک زندگی غربی کدام است؟

 

تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغاز آن را باید در عصر رنسانس یعنی قرن های 15 و 16 جستجو کرد. این گفتمان تاریخی سبب تحول در تمام ساحت های تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول در جغرافیای کشورهای غربی و عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را می توان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی(اومانیسم و هیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا(ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی، غیب ستیزی، شریعت ستیزی، وحی ستیزی و متن گریزی دانست.

این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن(رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم، اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن(آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و...)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و...)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن(ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن(بورژوازی و سوسیالیسم و...)، تفکر مدرن(سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و...)، نظام اجتماعی مدرن(طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و...) گردید.

همه این ها سبب شدند که سبک زندگی بشر زیست کننده در بستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی و دینی فاصله بگیرد.

 

 

سنت از نظر مسلمانان چیست؟

 

سنت در ساده ترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی می شود و درون مایه ها و بن مایه های یک تمدن می گردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار می آیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه او هویت می بخشد. سنت اسلامی از منظر ما از آبشخور وحی و قرآن، نهج البلاغه و روایات سیراب می شود و امری قدسی، آسمانی و ملکوتی است که مرزهای شفاف و روشنی با خرافه گرائی و تحجر دارد.

به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین(ع) بخش عظیمی از تاریخ و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر و برآمده از دین بوده و شکل دهنده و پدیدار کننده سنت خاص در جامعه ایران است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهش ها و تحلیل ها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت، تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، به نظر می رسد به این دلیل در مانیفست و منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفه های سبک زندگی اعم از:

1- هویت(فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و...)، 2- ارزش ها(هم صفات آرمانی و هم انسان های آرمانی)، 3- معماری شهری و خانگی، 4- نظام آموزش، 5- زبان و ادبیات، هنر، 6- خانواده(نظام و نقش)، 7- روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، 8- دین داری فردی و اجتماعی، 9- نظام اقتصادی فردی و خانواده، 10- نظام تغذیه و طب فردی و خانواده، 11- رسانه، 12- تکنولوژی، نحوه نگرش به عالم، 13- نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است.

 

 

ضرورت عیب یابی و بررسی سبک فعلی زندگی مردم ایران اسلامی

 

همان طور که اشاره شد، از یک جهت سبک و شیوه زندگی در دوران جهانی شدن مصرف گرائی، از جمله مهمترین مسایل در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است. اما غلبه سبک زندگی مصرفی کنونی صرفاً یک مسئله قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی- فرهنگی نیست؛ بلکه خطر بزرگی برای آینده فرهنگ ها، سست شدن بنیاد انسانیت و سرایت آشوب در همه چیز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش یافته کنونی است.

وقتی شیوه زندگی را بدون باطن و هسته آن در نظر آوریم، در حقیقت یک مسئله خطیر انقلاب اسلامی سهل انگاشته می شود که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی غربی و جهانی جلوگیری کرد.

این سبک و شیوه مصرف جهانی، شبه مدرنیته تهوّع آور، لذت گرایی علم زده، یأس زدگی مفرط، ذهن زدگی پست مدرن و پوچ گرایی جنگ زده با هیچ ملاک اخلاقی، دینی و عقلی نمی سازد؛ اما اگر بگوییم بسیار خوب آن را هم می پذیریم و در کنار آن سبک و شیوه دیگری وضع می کنیم، دچار اشتباه شده ایم.

این پندار کمتر از شیوه مصرف گرایی خطرناک کنونی نیست و شاید خطرناک تر باشد؛ زیرا ممکن است گمان کنیم که مشکل با بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده و خطر استیلای حرص مصرف گرایی، دیگر وجود ندارد. مشکل این است که قائلان به جمع سبک زندگی غربی و اسلامی، نمی دانند مرادشان از سبک زندگی چیست و این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوه جهان جدید است.

تجمل ستیزی و ساده زیستی که در عالم دینی، اخلاق اسلامی و در فرهنگ نهج البلاغه جایگاه رفیع و ممتاز دارد، در شهری که قوانین مکانیک، تکنیک و الکترونیک بر تمام شئون آن حاکم است، عملی نمی شود.

در این وضع می توان گفت که چه فایده دارد که آدم لباس ساده بپوشد و غذای ساده بخورد، اما ناگزیر و به ضرورت، آخرین دستاوردهای تکنولوژی را مصرف کند؟! وقتی از ساده زیستی می گوییم، باید بیندیشیم که چرا ساده زیستی از یاد رفته است و موانع آن چیست و چگونه می توانیم به آن بازگردیم؛ بدون این تذکر ضروری اگر در مورد هر رفتار ممدوح و پسندیده ای غلو شود، چه بسا که کار به اشتباه های بزرگ بیانجامد. همان طور که توسعه و سازندگی بعد از جنگ با شعار رفاه برای همه به نفی ارزش های جهادی و انقلابی و ساده زیستی انجامید.

عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروز اندیشمندان غربی نیز از شیوه زندگی غربی دفاع نمی کنند و آراستگی به فضائل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همه شرط کمال و صورتی از آن است. پس یکی از مشکلات ما مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوه زندگی نیست، بلکه در شرایط امکان تحقق آن هاست. برای پاسخ به سؤالات رهبر انقلاب باید به این فرضیه نیز توجه جدی کرد که شیوه زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک، پدید آمده و در سراسر زمین بسط یافته است.

حکمرانی این قدرت ها اقتضای شیوه زندگی خاص دارد و بسیار بعید به نظر می آید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتواند در پناه آن دوام بیاورد. اینجا قصد تکنیک ستیزی نداریم، بلکه بحث ما توجه به تأثیرات ملزومات قطعی زندگی تکنولوژی زده بر سبک زندگی است.

همین جا خوب است به زیرکی رهبر عزیزمان برای هزارمین بار تبریک بگوییم که بحث «تولید علم و جنبش نرم افزاری» را در خطی موازی با مقوله «سبک زندگی» پیش می برند. حکمت کلمات این حکیم وارسته همین جا آشکار می شود که ایشان لوازم تحقق سبک زندگی اسلامی را نیز پیش بینی کرده اند.

پارسایی به عالمی تعلق دارد و در عالمی می شکفد که اسماء حق در حجاب های غلیظ و ضخیم پوشیده نشده باشد؛ پس باید به فکر آن حجاب ها بود. چرا که شیوه زندگی کنونی وقتی از هم می پاشد و راهش بسته می شود که سرچشمه پدید آمدنش آشکار شود. پس به فکر باطن این شیوه زندگی باشیم و اصل، فرع، ظاهر و باطن را با هم در نیامیزیم.

اگر شیوه زندگی ظاهر است و هر باطنی ظاهری دارد، پس قدر مسلم این است که شیوه پارسایی، پرهیزکاری و اخلاق مداری شیوه غالب و ظاهر عالم متجدد و مدرن خداستیز نمی تواند باشد؛ البته باید دانست که اولاً آداب و عادات دیگران همواره و ضرورتاً از سنخ رذایل نیست و برخی صفات اجتماعی غربیان، همچون ریسک پذیری و خطر کردن، کار جمعی در فعالیت های تحقیقاتی و علمی و رعایت برخی قوانین اجتماعی قابل احترام است؛ ثانیاً جهان را با تغییر ظواهر آداب و عادات نمی توان دگرگون کرد. پیامبران نیز قبل از تعلیم شریعت، جان مردمان را آماده قبول دستور می کردند و بسیاری از مخالفت ها نه منشأ عقلی، بلکه منشأ نفسانی داشت(و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و غلوا).

 

 

دلیل وصیت همزمان امیرالمومنین(ع) به تقوا و نظم چه بود؟

 

درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی، اما هیچ گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده و مگر این همه سفارش به عمل صالح(که جلوه ظاهری حیات مؤمن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن و نفس، چیزی جز معنای یگانگی این دو را می رساند؟

کوشش در فربه کردن حیات دنیوی با گرایشات ماتریالیستی، نتیجه ای جز خسران نخواهد داشت! در این میان، برقرار کردن تناظر دیالکتیک میان باطن و ظاهر که در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر گذارند و هم از یکدیگر تأثیر پذیرند؛ راهگشاست. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا؛ پس تغییر یکی، تحول آن دیگری و تحول آن، تغییر این است.

مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأکید بر رعایت احکام شرعی و تأثیر طهارت جسم بر نحوه و نتیجه تعقل است، اساساً شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده اند؟ معنویت، عرفان و طریقت جز در اتحاد با شریعت مشروع نیست!

تقوی که نخستین و آخرین توصیه تمام انبیاء، ائمه علیهم السلام و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی و باطنی است، باز هم با عمل و زندگی تنیده شده و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز، پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند و این جاست که یکی از کلیدی ترین درس های سبک زندگی از نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام استنباط می شود؛ توصیه همزمان و همردیف به تقوا و نظم، تجلی این معناست که نظم در زندگی و رعایت نظامات اسلامی از تقوا و پرهیزگاری منشأ می یابد؛ آیا حرفی در تحلیل سبک زندگی شیعی و اسلامی بهتر از فرمایش مولا علی علیه السلام سراغ دارید؟

توقع تحول رحمانی در نفسانیت نفس اماره که حیات روزمره اش در گرو تعلقات شیطانی است توقعی بیجا است. انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت کرده اند؛ اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ ظاهر و باطن با هم تحول می پذیرند و بر هم اثر می گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه ای جز تغییر نسبت های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد، فعل او ظهور همان توجه خواهد شد. نظم ظاهری از تقوای باطنی می آید و این کلید واژه کلیدی و هدیه نهج البلاغه به جامعه تشنه نظم، اخلاق، ارامش و آسایش است.

 

 

سخن آخر

 

در بین کوچه و پس کوچه های بی شمار سبک زندگی، باید بتوانیم گذرگاه های اصلی و گلوگاه های شهر را تشخیص دهیم. این ها را گفتیم تا وقتی می پرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین می کنند، از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم. در میان هزاران نیرویی که در جهت های مختلف بر یک نقطه وارد می شود، چند نیروی محوری وجود دارد که برآیندشان جهت اصلی را تعیین می کند و رفته رفته ریز نیروها را با خود هم جهت می سازد. این از نظر فیزیکی درست نیست؛ اما نیروهای جوامع انسانی را حکمی دیگر است. این نیروها کدامند؟ نقشه راه ترسیمی از سوی رهبر حکیم انقلاب مبنای کار ما خواهد بود و در این باب مفصل سخن خواهیم گفت. ان شاء الله

نظر رهبر معظم انقلاب در مورد ارتباط تمدن نوین اسلامی(ظهور و حکومت امام زمان عج الله تعالی فرجه) با مقوله سبک زندگی اسلامی این است که می گویند: اگر به طور جدی به مقوله سبک زندگی نپردازیم، تمدن نوین اسلامی(ظهور و حکومت امام زمان عج الله تعالی فرجه) شکل نخواهد گرفت. مسؤلیت این کار به عهده نخبگان و جوانان است. این را هم بدانید تمدن نوین اسلامی(ظهور و حکومت امام زمان عج الله تعالی فرجه) انشالله در زمان شما خواهد بود و به دست شماست. 23/7/1391

/9462/701/ر

حسین حسینی نیک

ارسال نظرات