۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۸
کد خبر: ۲۳۱۴۶۶
جانباز جنگ تحمیلی:

نوجوانان جنگ صحنه‌های فراموش نشدنی در تاریخ ثبت کردند

خبرگزاری رسا ـ جانباز جنگ تحمیلی با بیان این‌که نوجوانان در دوران جنگ تحمیلی صحنه‏های فراموش نشدنی در تاریخ ثبت کردند به ذکر خاطره‌ای از رضا عباس‌زاده پرداخت و از وی به عنوان الگوی صبر و استقامت نام برد.
روحانيت و جانبازان

حجت الاسلام محمد جواد مکی، جانباز جنگ تحمیلی در گفت‏وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا با اشاره به اهمیت جهاد در راه خدا و دفاع از کشور و حضور پرشور نوجوانان و جوانان در هشت سال جنگ تحمیلی، گفت: نوجوانانی در جبهه حضور داشتند که صحنه‏های فراموش نشدنی را در تاریخ ثبت کردند.

 

وی با بیان خاطره‏ای از رضا عباس زاده جانباز هفتاد درصد جنگ تحمیلی بیان کرد و گفت: از کودکی در همسایگی هم بودیم و دوران دبستان، راهنمایی و اول دبیرستان را با هم به پایان رساندیم و در سن شانزده سالگی در یکی از دوره های اعزام به جبهه در کنار هم بودیم.

 

جانباز جنگ تحمیلی در ادامه افزود: مرحله دوم عملیات بیت المقدس در اردیبهشت ماه سال 1361 در حال برگزاری بود و در حالی‏که سوار بر کامیون نظامی همراه با رضا بودیم، در حال حرکت به سمت عملیات ندا سرداد: مهدی بیا مهدی بیا بیا ای صاحب الزمان مهدی بیا بیا ای نور چشم ما بیا و بعد از لحظاتی همه گروهان با چشمان اشک آلود با رضا همراه شدند و با همین حال زیبا، بچه‏ها وارد عملیات شدند.

 

وی خاطرنشان کرد: درحال صحبت با رضا بودم که ناگهان به یکباره پوست، خون و گوشت کل صورتم را فرا گرفت. تا چشمان خود را باز کردم صحنه ای نظر من را جلب کرد که یکی از دلخراش ترین اتفاقات طول سال های جنگ برایم در آن صحنه رخ داد، متوجه شدم رضا دست چپش از کتف متلاشی شده و دست راست خود را به روی زخمش گذاشته وخیلی آرام می‏گوید: مهدی جان.

 

حجت الاسلام مکی افزود: رضا حال با صفایی داشت، فکر نمی کردم رضا این نوجوان شانزده ساله این گونه با این حادثه برخورد کند، امدادگر را صدا کردم و با قیچی امدادگری اضافه های دست رضا را قیچی کردم و این کار برایم خیلی سخت گذشت، آمبولانس را با فریادهای خود مطلع ساخته و در یک لحظه گلوله توپ دیگری در کنار ما به زمین اصابت کرد و بعد از لحظاتی حادثه دیگر رخ داد.

 

جانباز جنگ تحمیلی گفت: وقتی گلوله توپ دوم به زمین برخورد کرد پای چپ رضا متلاشی شد و باز هم خیلی آرام با نادی ملایم صدا زد: مهدی جان! دیگر تحمل دیدن این صحنه را نداشتم و با حالی پریشان دوست خوب و قدیمی خود را ترک کردم.

 

حجت الاسلام مکی ابراز داشت: آن شب تا مرز شلمچه با موفقیت پیش رفتیم، این اتفاق صبح عملیات رخ داد و قابل باور برایم نبود که برای من و رضا عباس زاده چنین سرنوشتی رغم خورد، وبعد از گذشت حدود سی و یک سال هنوز این حادثه برایم تداعی می‏شود./978/ت302/ی

ارسال نظرات