۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۱
کد خبر: ۲۳۲۶۷۷
به مناسبت ولادت امام محمدباقر علیه‌السلام؛

ویژه نامه اینترنتی «چشمه جوشان دانش» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «چشمه جوشان دانش» به مناسبت ولادت امام محمدباقر علیه‌السلام در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شد.
امام محمد باقر عليه‌السلام

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه‌نامه اینترنتی «چشمه جوشان دانش» شامل بخش‌های مختلفی همچون مقالات، چندرسانه‌ای، گالری، کارت پستال، پیامک، احادیث، پرسش و پاسخ و مقالات مرتبط  در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.

 

از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به «حکومت و سیاست در سیره امام باقر علیه‌السلام»، «دوران زندگی امام محمدباقر علیه‌السلام»، «امام باقر علیه‌السلام بنیان‌گذار نهضت فکری فرهنگی تشیع»، «داستان‌هایی کوتاه از زندگانی امام محمدباقر علیه‌السلام»، «مسائل علمی در زمان امام محمدباقر علیه‌السلام»، «سیمای امام محمدباقر علیه‌السلام»، «پنجمین پیشوای امامت و رهبری»، «شناختی مختصر از زندگانی امام محمدباقر علیه‌السلام»، «احادیث امام محمدباقر علیه‌السلام»، «سخنان حکمت‌آمیز اماممحدباقر علیه‌السلام»، «پیدایش زمینه احیای علوم اسلامی در زمان امام محمدباقر علیه‌السلام» و «وصیت امام محمدباقر علیه‌السلام» اشاره کرد.

 

امام باقر علیه السلام مروج علوم دینی

در این مقاله آمده است: هدف از خلقت بشر، رسیدن به مقام بندگى و عبودیت است تا شایستگى «خلیفة الله» شدن بیابد و مظهر حق شود.

 

با شهادت امام سجاد در سال 95 هجرى، مسؤولیت امامت و رهبرى بر عهده امام باقر علیه السلام قرار گرفت در آن زمان حکومت اموى در اوج اقتدار خود بود. امام باقر همزمان با خلفایى اموی بود که سلطه جابرانه خود را بر سراسر جهان اسلامى آن روز گسترده بودند.

 

امام باقر علیه السلام در دوران امامت پدر و درهمان اوان کودکى خود، علاوه بر مشاهده جریانات کربلا و حضور در آن صحنه‌ها، شاهد دو جنایت عظیم امویان بود؛ جنایت اول هتک حریم نبوى و قتل عام و هتک ناموس مسلمانان توسط سپاه جنایتکار یزید و در واقعه دوم شاهد هتک حریم خانه خدا، آتش زدن و به منجنیق بستن کعبه مقدس بود. وقوع این حوادث دردناک در چند سال پیاپى نشانگر جو خفقان و فشار و سلطه جابرانه‏‌اى است که حکام اموى برمقدرات و مقدسات مسلمانان داشتند.

 

با توجه به تحریفاتى که در زمینه مفهوم و مصداق امامت از سوی خلفای اموی صورت گرفته بود، شناساندن مفهوم اصیل و مصداق حق امامت لازم و ضرورى بود و امام باقر علیه ‏السلام در راستاى اقدامات پدر بزرگوارش به تبیین این مفهوم عالى ومعرفى مصداق آن همت گماشت.

 

امام باقر، که شخصیتی ذاکر، خاشع، صابر و از فرزندان بیت نبوت بود با نسبى بلند مرتبه، حسبى عالى، به مسائل مهم زمانه خود آگاه بودند. ایشان مورد تعریف وتمجید علماى زمان خود و بعد از آن بود و همگان از او با اکرام و اجلال یاد کرده‏‌اند. ­ امام باقر علیه السلام سعی نمودند با علم و دانش سرشار خود هدایت جامعه اسلامی را بر عهده گیرند، از جمله علومى که ایشان سعى و کوشش فراوان در بسط و گسترش آن داشت علم حدیث و فقه بود.

 

امام باقر در دوران امامت پر برکت خویش توانست جمع بی‌­شمارى را از دریاى بى‏کران علم، فضل و دانش خویش بهره‏‌مند ساخته و پرورش دهد. تعداد شاگردان آن حضرت در منابع رجالى مختلف ذکر شده است، شیخ طوسى اصحاب و راویان امام علیه السلام را 463 مرد و دو زن ذکر کرده است5 و شیخ مفید اصحاب خاص امام باقر علیه السلام را جابر بن یزید جعفى، حمران بن اعین، زراره، عامربن عبدالله بن جذاعه، حجر بن زائده، عبدالله بن شریک عامرى، فضیل بن یسار بصرى، سلام بن مستنیر، برید بن معاویه عجلى، حکم بن ابى‏نعیم بر مى‏‌شمرد.مقام شامخ امام باقر علیه السلام در ترویج علوم دینی در دنیای اسلام بی بدیل و بی مانند است.

 

سیمای زندگانی امام محمد باقر علیه السلام

در ذیل مقاله دیگری از ویژه‌نامه چشمه جوشان دانش می‌خوانیم: ابو جعفر، امام محمد باقر (علیه السلام) پنجمین آفتابى است که بر افق امامت، جاودانه درخشید.زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنى شکافنده دشواریهاى دانش و گشاینده پیچیدگیهاى معرفت.

 

خصلت آفتاب است که هماره گام بر فرق ظلمت مى‏نهد و در لحظه‏هاى تاریک، بر افق زمان مى‏روید تا ارزشهاى مهجور و نهان شده در سیاهى جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشکار سازد.

او نیز در عصر حاکمیت جور و تشتت اندیشه‏هاى دینى امت اسلام، تولد یافت تا پیام آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدى (صلی الله علیه واله) باشد.

 

ولادت

حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدینه تولد یافت.و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و کتابهاى روایى، تولد آن گرامى در سال 57 هجرى بوده است. این نقل، با روایاتى که نشان مى‏دهد امام باقر (علیه السلام) به هنگام شهادت جد خویش ـ حسین بن على (علیه السلام) ـ در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش مى‏گذشته است هماهنگى دارد.

 

تبار والاى امام باقر علیه السلام

امام محمد باقر علیه السلام از جانب پدر و نیز مادر، به شجره پاکیزه نبوت منتهى مى‏گردد. او نخستین مولودى است که در خاندان علویان از التقاى دو بحر امامت (نسل حسن بن على و حسین بن على علیهما سلام) تولد یافت.

 

پدر على بن الحسین، زین العابدین (علیه السلام) مادر: ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى علیه السلام.

 

مادر گرامى امام باقر (علیه السلام) نخستین علویه‏اى است که افتخار یافت فرزندى علوى به دنیا آورد. براى وى کنیه‏هایى چون ام الحسن و ام عبده آورده‏اند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبد الله است.

 

در پاکى و صداقت، چنان نمونه بود که صدیقه‏اش لقب دادند. امام باقر (علیه السلام) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف کرده است: «روزى مادرم کنار دیوارى نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش کرد و در معرض ویرانى قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت، به حق مصطفى (صلی الله علیه واله) سوگند، اجازه فروریختن ندارى.دیوار بر جاى ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس دیوار فرو ریخت.

 

نام و کنیه

نام آن حضرت محمد است.این نامى است که رسول خدا (صلی الله علیه واله) از دیر زمان براى وى برگزیده بود.

 

جابر بن عبد الله انصارى یار دیرین پیامبر (صلی الله علیه واله) افتخار دارد که سلام رسول خدا را به امام باقر (علیه السلام) ابلاغ کرده است.از بیان او استفاده مى‏شود که نامگذارى امام باقر (علیه السلام) به وسیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) صورت گرفته است.کنیه آن گرامى ابو جعفر است و جز این کنیه‏اى براى وى نقل نکرده‏اند.

 

ویژگی‌های اخلاقی امام باقر علیه السلام

کسی از جانب پروردگار عهده دار مقام امامت می شود که در تقوا، خداترسی و اجلال او، تواضع و فروتنی و نشان دادن اخلاص در بندگی نمونه باشد ، تا برای دیگران الگو قرار گیرد.

 

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب در مورد امام باقرعلیه السلام می نویسد: او راستگوترین و گشاده روترین و بخشنده ترین مردمان بود. در میان اهل بیت کمترین ثروت و درعین حال بیشترین هزینه را داشت. هر جمعه یک دینار صدقه می داد و می فرمود: صدقه روز جمعه به خاطر فضیلت این روز بردیگر روزها، دو چندان می شود. چون پیشامدی غم انگیز به او روی می نمود زنان و کودکان را جمع می کرد و آنگاه خود دعا می کرد و آنان آمین می گفتند. بسیار ذکر خدا می گفت. راه می رفت در حالی که ذکر خدا می گفت. غذا می خورد در حالی که ذکر خدا می گفت. با مردم سخن می گفت، اما این امر او را از ذکر خدا باز نمی داشت. فرزندانش را جمع می کرد و به آنان می فرمود تا طلوع آفتاب ذکر بگویند. هر کس از آنان را که می توانست قرآن بخواند به تلاوت قرآن و هر کس را که نمی توانست به گفتن ذکر، امر می فرمود. شیخ مفید نیز درباره آن حضرت می گوید: مراتب بخشندگی او در خاص و عام آشکار و بزرگواری اش در میان مردم مشهور و با وجود کثرت عیال و متوسط بودن وضع زندگی اش به تفضیل و احسان شناخته شده بود.

 

از سلیمان بن دمدم نقل شده است که گفت: آن حضرت از پانصد درهم تا ششصد و تا هزار درهم هدیه می داد و هیچ گاه از دادن صله به برادران و دیدار کنندگان و امیدواران و آرزومندانش به ستوه نمی آمد. هرگاه می خندید، می فرمود: خداوندا بر من خشم مگیر!

 

أبی در کتاب نثر الدر می نویسد: هر گاه فرد دردمند و گرفتاری را می دید ، زیر لب استعاذه می گفت و هیچ گاه از اهل خانه اش شنیده نشد که به فقیر بگوید: ای فقیر خدا به تو برکت دهد و یا ای فقیر این را بگیر بلکه آن حضرت همواره می فرمود که فقیران را با بهترین نامهایشان صدا بزنند.

 

فضایل امام باقر علیه السلام

اول، علم و دانش: در کشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذی در کتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ان فی ذلک لایات للمتوسمین (حجر/75) گفت: «به خدا سوگند محمد بن علی در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترین دانشمندان است.

 

ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردی از ابن عمر درباره مسئله‏ای پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوی امام باقر (علیه السلام) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوی.آن مرد به سوی امام باقر (علیه السلام) رفت و مشکل خود را مطرح کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وی را از جواب امام باقر (علیه السلام) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتی هستند که از همه علوم آگاهی دارند.

 

در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابی شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابی میمون، از ابو مالک جهنی، از عبد الله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندی دیگر کم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را می‏دیدم که در نزد او چون شاگردی می‏کرد.

 

شیخ مفید در کتاب ارشاد می‏نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانی، از عبد الرحمن بن صالح ازدی، از ابو مالک جهنی، از عبد الله بن عطاء مکی، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندی را ندیدم که نسبت به دانشمندی دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن علی بن حسین.من حکم بن عتیبة را با آن آوازه‏ای که در میان پیروانش داشت می‏دیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلی می‏نمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.

 

ابن جوزی در تذکرة الخواص، می‏نویسد: عطاء می‏گفت هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که دامنه دانایی‏اش نسبت به دانشمندی دیگر کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را دیدم که در نزد آن حضرت چونان پرنده‏ای ناتوان بود.ابن جوزی می‏گوید: «منظور وی از حکم همان حکم بن عتیبه بود که در روزگار خود دانشمندی بزرگ به شمار می‏آمد.

 

این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانی و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کرده‏اند.محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وی در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت می‏کند. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سی هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفی آورده است: ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسی نشنیده بودم.

 

شیخ مفید می‏نویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر (علیه السلام) صادر شده، ظاهر نشده است. تحقیقا بسیاری از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروی می‏کردند و از فقه و دلایل روشنی بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل می‏آوردند.

 

گفتار آن حضرت درباره توحید

بنابر نقل مدائنی، روزی یکی از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن علی آمد و از وی پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده‏ای؟ امام پاسخ داد: من چیزی را که ندیده باشم عبادت نمی‏کنم.اعرابی پرسید: چگونه او را دیده‏ای؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را می‏بینند.با حواس به درک نمی‏آید و با مردمان قیاس نمی‏شود.با نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمی‏دارد.او خداوندی است که جز او معبودی نیست.اعرابی با شنیدن پاسخ امام باقر علیه السلام گفت: خداوند خود آگاه‏تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.

 

حضرت امام باقر (علیه السلام) به مردی به نام ابوحمزه فرمودند: ای اباحمزه، کسی از شما که قصد سفری چند فرسخی دارد دنبال دلیل و راهنما می‌گردد تا به خطرات دچار نگردد. و تو به راه‌های آسمان ناآگاه‌تر از راههای زمین هستی! حال، برای خود دلیل و راهنمایی بدست آور تا در پیمودن راه بسوی خدا و آسمان ، گمراه نگردی.

 

احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش

شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابی عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر می‏گفت: گمان نمی‏کردم کسی مانند علی بن حسین، خلفی از خود باقی گذارد که فضل او را داشته باشد، تا اینکه پسرش محمد بن علی را دیدم.

 

می‏خواستم او را اندرزی گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم می‏بود.در آن هنگام با محمد بن علی مواجه شدم.او هیکل‏مند بود و به دو نفر از غلامانش تکیه داده بود.من با خودم گفتم: یکی از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش می‏کند. به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالی که عرق می‏ریخت با گشاده‏رویی جوابم گفت. به وی عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کناد! یکی از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال برای دنیا کوشش می‏کند! به راستی اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشی چه می‏کنی؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تکیه کرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالی که من به طاعتی از طاعات الهی مشغولم.در حقیقت من با این طاعت می‏خواهم خود را از تو و از دیگران بی‏نیاز کنم. بلکه من هنگامی از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالی که من مشغول به یکی از معاصی الهی باشم. محمد بن مکندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت کند! می‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادی.

 

کلینی در کافی، مانند همین روایت را از علی بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابی عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده‏اند.

 

نگارنده: معنای سخن محمد بن منکدر که گفته بود: «می‏خواستم اندرزت گفته باشم ولی تو به من اندرز دادی» این است که وی همچون طاووس یمانی و ابراهیم ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپری می‏کرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود.و بار زندگی خود را بر دوش مردم نهاده بود او می‏خواست امام باقر (علیه السلام) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرمای روز به طلب دنیا برود.امام (علیه السلام) نیز بدو پاسخ می‏دهد که: بیرون آمدن وی برای یافتن رزق و روزی است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.اندرزی که این سخن برای ابن منکدر داشت این بود که وی در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهی خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: «می‏خواستم اندرزت گفته باشم...»

 

بنابر همین اصل است که از صادقین (علیه السلام) دستور اشتغال به کسب و کار و نهی از افکندن بار زندگی بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسی به عبادت خدای پردازد و شخص دیگری در پی کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگری است.امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه واله) نقل کرده است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسی که خود را سربار مردمان قرار دهد.

 

مناظرات امام

«عبد الله بن نافع‏» از دشمنان امیر مؤمنان حضرت على علیه السلام بود و مى ‏گفت:اگر در روى زمین کسى بتواند مرا قانع سازد که در کشتن‏«خوارج نهروان‏»حق با على بوده است من بدو روى خواهم آورد.اگر چه در مشرق یا مغرب بوده باشد.

 

به عبد الله گفتند:آیا مى‏پندارى فرزندان على (علیه السلام) نیز نمى ‏توانند به تو ثابت کنند؟گفت مگر در میان فرزندان او دانشمندى هست؟ گفتند:این خود سند نادانى توست!مگر ممکن است در دودمان حضرت على (علیه السلام) دانشمندى نباشد؟!پرسید:در این زمان دانشمندشان کیست،امام باقر علیه السلام را به او معرفى کردند و او با یاران خویش به مدینه آمد و از امام تقاضاى ملاقات کرد...امام به یکى از غلامان خویش فرمان داد بار و بنه‏ى او را فرود آورد و به او بگوید فردا نزد امام حاضر شود.

 

بامداد دیگر عبد الله با یاران خویش به مجلس امام آمد و آن گرامى نیز فرزندان و بازماندگان مهاجران و انصار را فرا خواند و چون همه گرد آمدند امام در حالیکه جامه ‏اى سرخ فام بر تن داشت و دیدارش چون ماه فریبنده و زیبا بود فرمود: سپاس ویژه خدایى است که آفریننده ‏ى زمان و مکان و چگونگى ‏هاست ‏حمد خدایى را که نه چرت دارد و نه خواب آنچه در آسمانها و زمین است ملک اوست...گواهم که جز«الله‏»خدایى نیست و«محمد»بنده ‏ى برگزیده و پیامبر اوست،سپاس خدایى را که به نبوتش ما را گرامى داشت و به ولایتش ما را مخصوص گردانید.

 

اى گروه فرزندان مهاجر و انصار!هر کدامتان فضیلتى از على بن ابیطالب به خاطر دارید بگویید.

حاضران هر یک فضیلتى بیان کردند تا سخن به‏«حدیث‏ خیبر»رسید،گفتند:پیامبر در نبرد با یهودان خیبر،فرمود.

 

«لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحه الله و رسوله،کرارا غیر فرار لا یرجع حتى یفتح الله على یدیه‏؛ فردا پرچم را به مردى مى‏ سپارم که دوستدار خدا و پیامبر است و خدا و پیامبر نیز او را دوست مى ‏دارند،رزم آورى است که هرگز فرار نمى‏ کند و از نبرد فردا باز نمى‏گردد تا خداوند به دست او حصار یهودان را فتح فرماید».

 

و دیگر روز پرچم را به امیر مؤمنان سپرد و آن گرامى بانبردى شگفتى آفرین یهودان را منهزم ساخت و قلعه‏ ى عظیم آنان را گشود.

 

امام باقر (علیه السلام) به عبد الله بن نافع فرمود: درباره این حدیث چه مى ‏گویى؟ گفت: حدیث درستى است اما على بعدها کافر شد و خوارج را به ناحق کشت! فرمود: مادرت در سوگ تو بنشیند، آیا خدا آنگاه که على را دوست مى‏داشت مى‏دانست که او«خوارج‏» را مى‏کشد یا نمى‏دانست؟ اگر بگویى خدا نمى ‏دانست کافر خواهى بود. گفت: مى ‏دانست. فرمود: خدا او را بدان جهت که فرمانبردار اوست دوست مى ‏داشت‏ یا به جهت نافرمانى و گناه.

 

گفت: چون فرمانبردار خدا بود خداوند او را دوست مى‏داشت (یعنى اگر در آینده نیز گناهکار مى‏بود خداوند مى‏دانست و هرگز دوستدار او نمى‏ بود پس معلوم مى‏ شود کشتن خوارج طاعت‏ خدا بوده است) فرمود: برخیز که محکوم شدى و جوابى ندارى. عبد الله برخاست و این آیه را تلاوت کرد: «حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر»، اشاره به آنکه حقیقت چون سپیده صبح آشکار شد و گفت‏ «خدا بهتر مى‏داند رسالت‏ خویش را در چه خاندانى قراردهد».

 

نویدهای امام محمد باقر علیه السلام در مورد ظهور حضرت مهدی علیه السلام

ابوحمزه ثمالی آورده است که: در یکی از روزها در محضر درس امام محمد باقر علیه السلام بودم، هنگامی که حاضران‏رفتند، امام باقر علیه السلام فرمود: اباحمزه! از رخدادهایی که خداوند آن را قطعی ساخته است قیام قائم ماست. هرکس در آنچه می‏گویم‏تردید کند با حال کفر به خدا، او را ملاقات خواهد کرد . آنگاه افزود: پدرم و مادرم فدای وجود گرانمایه او بادکه همنام و هم‏کنیه من است و هفتمین امام پس از من . پدرم فدای کسی باد که زمین را لبریز از عدل و دادمی‏کند همان گونه که به هنگامه ظهورش از ستم و بیداد لبریز است.

 

یا اباحمزه! هر کس سعادت دیدار او را داشت و همان گونه که به پیامبر صلی الله علیه واله و علی علیه السلام سلام و درود می‏گوید بر آن حضرت درود گفت و فرمانبردار او گردید، بهشت‏بر او واجب می‏گردد و هر کس به آن وجود گرانمایه سلام نگفت، خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و او را در آتش سوزان جای خواهد داد و چه بدجایی است جایگاه ستمکاران!

 

بانوی دانش پژوهی که به (ام‏هانی) شهرت داشت آورده است که بامدادی بر حضرت باقر (علیه السلام) وارد شدم و گفتم: رورم! آیه‏ای از قرآن شریف، ذهن و فکرم را به خود مشغول داشته و خوابم را ربوده است. فرمود: کدام آیه ام‏هانی؟ بپرس، گفتم: این آیه شریفه که می‏فرماید: فلا اقسم بالخنس × الجوار الکنس.

 

فرمود: (به! به! چه مسأله خوبی پرسیدی، این مولود گرانمایه‏ای است در آخرالزمان. او (مهدی) این عترت پاک‏ است. مهدی خاندان وحی و رسالت، برای او غیبت و حیرتی است که گروهی در آن گمراه می‏گردند و گروه‌هایی راه حق و هدایت را می‏یابند. خوشا به حالت اگر او و زمان او را درک کنی ... و خوشا به حال آنان‏که او را درک خواهند نمود.

 

وصیت امام باقر علیه السلام

در این مقاله آمده است: شیخ کلینى در کتاب کافى به سند خود از امام رضا علیه السلام روایت کرده است که امام باقر علیه السلام به هنگام احتضار فرمود: هنگامى که بدرود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید و قبرى مهیا کنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا لحد بوده است، تصدیق کنید.

 

نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است که امام باقر علیه السلام شکافتن زمین را از برخى جهات بهتر مى‏دانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.

 

کلینى به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعت ‏سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرا رسید به من گفت: چهار شاهد فرا بخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبدالله بن عمر بود. پس به من فرمود: «بنویس این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم، خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آن که تسلیم رضاى خداوند باشید.»

 

و وصیت کرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مى‏دهد که او را به جامه بردى که هر جمعه در آن نماز مى‏خواند کفن کند و عمامه اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوشه و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کند.

 

 

سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت کند! امام صادق علیه السلام گفت: به پدرم گفتم: اى پدر! در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟ فرمود: پسرم! خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده ام و مى‏خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم.

 

در حقیقت امام مى‏خواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد علیهماالسلام، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.

 

کلینى در کافى به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساکن مدینه را بدین جا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین کردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى که من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و کفن کن و قبرم را چهار انگشت ‏بالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش. چون گواهان رفتند به پدرم عرض کردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این کارها امر مى‏کردى، انجام مى‏دادم. چرا خواستى تا عده اى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مى‏خواستم با تو نزاع نکنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نکنند و بدانند که تو وصى منى).

 

کلینى در کافى به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن کنم. یکى رداى جمره اى او بود که در روز جمعه با آن نماز مى‏خواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مى‏نویسى؟ فرمود: مى‏ترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم قرار بده و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه از چیزهایى است که بدن را به آن مى‏پوشانند.

 

شیخ کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که امام باقر علیه السلام وصیت کرد که هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و این کار را از سنت مى‏دانست. زیرا پیامبر مى‏فرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل کردند.

 

ویژه نامه اینترنتی «چشمه جوشان دانش» به مناسبت ولادت امام محمدباقر علیه‌السلام در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده است و علاقمندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ202/ی 

ارسال نظرات