۰۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۷
کد خبر: ۲۸۲۹۳۱

برخورد شهید لاجوردی با مدیر پارتی‌باز

خبرگزاری رسا ـ شهید لاجوردی به آن آقا گفت: شما مگر کارتان نمایندگی نیست؟ به کارتان برسید، به سربازها چکار دارید؟ سربازهایی که پارتی ندارند، چکار کنند؟" بعد هم گوشی را گذاشت و تماس را قطع کرد.
شهيد لاجوردي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، مظفر الوندی که هم اکنون دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک در وزارت دادگستری است، پیش از این مسئولیت‌های متعددی در سازمان زندان‌ها داشته است که از آن جمله می‌توان به مدیرکلی زندان‌های استان گیلان، مدیرکل حوزه ریاست سازمان زندان‌ها، مدیرکل روابط عمومی سازمان زندان‌ها، مشاور رئیس سازمان‌ زندان‌ها، رئیس مرکز پژوهش سازمان زندان‌ها، سرپرست کانون اصلاح و تربیت تهران، مسئول فرهنگی زندان‌‌ها و ... اشاره کرد.

 

الوندی از جمله افرادی است که در زمان ریاست شهید لاجوردی بر سازمان زندان‌ها با این شهید بزرگوار همکار بوده و خاطرات نابی را از ایشان دارد. به‌مناسبت سالروز شهادت شهید لاجوردی که روز گذشته (یک‌شنبه) یکم شهریور بود، برخی از خاطرات الوندی از شهید لاجوردی را در ذیل می‌خوانید.

 

همه از شهید لاجوردی حساب می‌بردند

تصور می‌شد شهید لاجوردی هیئتی کار می‌کند اما هیئتی کار نمی‌کرد. یک اعتقاداتی در سیستم اداری داشت و واقعاً نسبت به سیستم بوروکراسی خیلی بدبین بود. یک سبک‌ها و شیوه‌های خاصی داشت که کار زود به نتیجه می‌رسید و از جمله خصوصیاتش این بود که با کسی رودربایستی نداشت. همه هم از وی حساب می‌بردند و نسبت به همه اطلاعات داشت و کسی نمی‌توانست به آقای لاجوردی چیزی بگوید.

 

یک بچه‌ای در کانون اصلاح و تربیت تهران بود که 18 سالش تمام شده بود و اتهامش قتل غیرعمدی بود. طبق قانون، 18 سال که تمام می‌شد قضات کودکان و نوجوانان را از کانون به زندان بزرگسالان که آن موقع زندان قصر بود، می‌فرستادند. این بچه هم ظاهر خوبی داشت و اتهامش هم قتل غیرعمدی بود، با ماشین دنده عقب رفته و یک نفر را کشته بود و خانواده متوفی هم رضایت نمی‌دادند.

 

قاضی پرونده نامه فرستاد که این بچه 18 سالش تمام شده و باید زندان قصر برود. به همین خاطر رفتم اوین و به شهید لاجوردی که این بچه را می‌شناخت و در بازدید از کانون دیده بود، موضوع را گفتم. گفتم اگر این بچه به قصر برود معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتد. شهید لاجوردی گفت: "غلط می‌کنند بخواهند قصر ببرند". اما من گفتم قاضی دستور داده و اگر نفرستم مرا بازداشت می‌کنند.

 

همان‌جا با تلفن سیاسی خود به آیت‌الله یزدی که رئیس قوه قضاییه بود، زنگ زد و گفت که قضیه از این قرار است. آقای یزدی هم آقای لاجوردی را خیلی قبول داشت. آقای یزدی پشت تلفن به شهید لاجوردی گفت: "شما هر تشخیصی می‌دهید همان‌طور عمل کنید". بعد به من گفت: "برو و هرکاری می‌خواهی بکن". گفتم: "حاج آقا، احضارم نکنند؟". گفت: نه. قاضی پیگیر ماجرا شد و ما نیز جواب دادیم طبق دستور شفاهی رییس قوه قضاییه به قصر نرود.

 

تماس ناطق نوری با شهید لاجوردی برای سفارش یک سرباز

 

یک زمانی هم آقای ناطق نوری رئیس مجلس بود و یکی از بستگانش در سیستان و بلوچستان سرباز بود. از دفتر وی زنگ زدند به دفتر شهید لاجوردی و گفتند که آقای ناطق پشت خط است. آن مکالمه هیچ‌وقت از یادم نمی‌رود.

 

شهید لاجوردی به آقای ناطق گفت: "شما مگر کارتان نمایندگی نیست؟ به کارتان برسید، به سربازها چکار دارید؟ سربازهایی که پارتی ندارند، چکار کنند؟". بعد هم گوشی را گذاشت و تماس را قطع کرد. بعدها که آقای ناطق رییس کنگره شهید لاجوردی شد، خودش این خاطره را تعریف کرد. شهید لاجوردی اصلاً از هیچ کس نمی‌ترسید و با کسی رودربایستی نداشت.

 

شهید لاجوردی مخالف اعطای مرخصی به زندانیان بود

 

آیت الله یزدی رئیس قوه قضاییه بود، با تعدادی از مدیران به‌همراه شهید لاجوردی برای عیددیدنی به ملاقات آیت الله یزدی رفتیم. شهید لاجوردی معمولاً هرجا می‌رفت دم در می‌نشست، امکان نداشت بالاتر برود. همیشه روی کفش‌ها می‌نشست و این مسئله جزو خصوصیات‌ ایشان بود، به‌زور می‌کشاندند که بالاتر برود اما قبول نمی‌کرد، مثلاً در بیت رهبری، همه عوامل می‌آمدند به‌زور وی را بلند می‌کردند که روی صندلی بنشیند. اما همیشه آن ته می‌نشست و به‌خاطر مشکلی که داشت، پایش را دراز می‌کرد.

 

آن سالی که رفتیم عیددیدنی آیت الله یزدی، آقای رازینی رئیس دادگستری تهران بود، کنار آقای یزدی نشسته بود و داشت گزارش می‌داد، می‌گفت: "حاج آقا، امسال عید تهران امن و امان است و همه چیز خوب بود و من خودم شب عید کشیک بودم". مرحوم آقای موسوی تبریزی دادستان کل کشور بود، به شوخی به آیت‌الله یزدی گفت: "حاج آقا، اگر این طور است هرشب ایشان را کشیک بگذارید".

 

همه داشتند می‌گفتند و می‌خندیدند، آقای یزدی برگشت به آقای لاجوردی گفت: "نظر شما چیست؟" آن سال، سال اولی بود که به زندانیان مرخصی می‌دادند. آقای لاجوردی با مرخصی زندانیان در آن سطح وسیع مخالف بود.

 

شهید لاجوردی گفت: "آقای یزدی؛ بدترین کار قوه قضاییه در این سال‌ها همین مرخصی‌ها بود، آقای رازینی الکی می‌گوید، کجا امن و امان است؟ من شب می‌روم مسجد محل، مردم جمع می‌شوند و همه معترض هستند که سرقت‌ از خانه‌ها زیاد شده است. شما را توی بنز ضدگلوله می‌گذارند و از خط ویژه می‌آورند و می‌برند و اصلاً خبر ندارید؛ همین طور گزارش می‌دهند".

 

با این صحبت‌ها رنگ آقای یزدی عوض شد و نزدیک بود یک دعوای مفصل شود اما تعدادی آنجا بودند که فضا را تعدیل کردند. بعد از برگشتن از دیدار با آیت الله یزدی، به شهید لاجوردی گفتم: "دیگر کار تمام است و برکنار شدید". گفت: "من در جمهوری اسلامی فقط اعتقاد به برکناری دارم؛ استعفا نمی‌دهم. اگر برکنارم کنند، کنار می‌روم". یک سال بعد از این ماجرا بود که شهید لاجوردی به شهادت رسیدند./1325/د102/س

منبع: تسنیم

 

ارسال نظرات