تأملاتی بر برجستگیهای علمی و فرازهای تاریخی حیات طیبه یک مجاهد

آنچه پیش رو دارید، صفحهای از صفحات زندگی علامه سیّد مرتضی عسکری است. اگر بخواهیم به زندگی پربار او بپردازیم، کاری پُردامنه خواهد بود و نیازمند مجالی مستقل و فراختر. این نوشتار، نگاه کوتاهی است به زندگی این دانشمند فرزانه.
افزون بر این، بیانگر یک تاریخ است؛ تاریخی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی که دامنه جغرافیاییاش تا مصر و لبنان و افغانستان را دربرمیگیرد و از آن سو، داستان زندگی یکی از خیل اندیشمندانی است که هر کدام در جای خود، بخشی از تاریخ معاصرند.
این نوشته در واقع، نگاهی کوتاه به یک جریان تاریخی و تاریخساز افکنده است تا مایه بزرگداشت شخصیت ارزشمندی باشد که زحمات بسیاری را برای خدمت به مکتب اهل بیت(ع) متحمل شده است. علامه عسکری خود در جایی گفته است: «زمانی که درباره تاریخ اسلام کتاب مینوشتم، از ظلمهایی که در حقّ حضرت زهرا(س) صورت گرفته، ناراحت شدم و بارها این جمله را با خود زمزمه کردم که: لست ابن فاطمه إن لم أنتصر لها؛ فرزند حضرت فاطمه نیستم اگر او را یاری نکنم!»
یادش را گرامی میداریم و فصلهایی از زندگی این شخصیت اندیشمند را تقدیم شما میکنیم.
رخداد هجدهم جمادیالثانی
در برخی از صفحات تاریخ اسلام، نوری درخشان دیده میشود که چون خوب بنگری، سرآغاز حیات مردان و زنان برجستهای است که چهره تابناک آنان در تاریخ جلوهنمایی میکند. ما روز هجدهم جمادی الثانی را گرامی میداریم؛ چرا که در آن روز، مردی از ذریه زهرا(س) پا به عرصه وجود گذاشت که او را به لقب علی مرتضی، «سیّد مرتضی» نامیدند تا از مکتب آن شخصیت بزرگ، دفاع کند. ایشان بعدها بر اثر تربیت در دامن قرآن و اهل بیت، «علامه سیّد مرتضی عسکری» خوانده شد.
آری؛ ایشان در روز دوشنبه هجدهم جمادیالثانی 1332 ه. ق برابر با بهار 1293 ه. ش در شهر سامرا و در کنار بارگاه ملکوتی دو امام بزرگوار، امام هادی و امام عسکری(ع) به دنیا آمد. خانواده او اهل علم و دانش بودند؛ ولی هنوز هفت ماه از تولدش نگذشته بود که پدر عالم و عابدش بدرود حیات گفت و سیّد مرتضی به یتیمی بزرگ شد. این سیّد جلیل در دامان جدّ مادری خود، آیت الله میرزا محمّد شریف عسکری تهرانی، معروف به «خاتمالمحدّثین» تربیت و پرورش یافت تا جایی که در ده سالگی، کاملاً آماده بود تا به فراگیری علوم اسلامی بپردازد.
علامه میگوید: «من در طفولیت یتیم شدم. در ده سالگی که مرا به طلبگی سپردند، خواندن و نوشتن به زبان عربی و فارسی را به خوبی میدانستم. ده ساله که بودم، جامع المقدّمات را خوانده بودم. بعد همان کتابهای رسمی حوزه [علمیه] عراق را خواندم.»
زندگی پر برکت
علامه عسکری معتقد بود که «وقت طلبگی، وقف اهل بیت است» و میفرمود: «طلبه باید تمامی وقتش را صرف طلبگی کند و به تهذیب و تحقیق بپردازد. در جوانی، زمانی که تازه طلبه شده بودم، با انگشت روی پیشانیام نوشتم: «وقف اهل بیت» و میدانید که جنس وقفی را در غیر مکان وقف شده، نمیتوان استفاده کرد. من عمرم را وقف دفاع از اهل بیت و شیعیانش نمودم و تا به امروز به وقفم عمل کردم. وقف اهل بیت هستم، نه خودم.»
علامه عسکری در بیست سالگی به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی روی آورد و بدین ترتیب، فصل دیگری را در زندگی خود آغاز کرد.
شرافت خانوادگی
چه زیبا است دیدن رخ یار، دیدن حجّت خدا، حضرت ولی عصر و آن گاه که دیدار او میسّر نیست، زیبایی را باید در دیدن یاران او و حافظان مکتب اهلبیت(ع) و تشیع جست؛ و چه بهتر که آن یار، یکی از ذریه زهرا(س) باشد. علامه عسکری در میدان علم و دانش و بینش و در خانوادهای رخ نمود که همگی از حافظان مکتب تشیّع بودهاند. به فرموده شیخ آقا بزرگ تهرانی، پدران او در راه مکتب تشیع خدمت نمودند و این مکتب را یاری نمودند. این خاندان بزرگ، نخست در شهر سبزوار سکونت داشتهاند و سپس به ساوه مهاجرت نمودند و مردم این شهر را که تا پیش از عصر صفوی، مذهب تسنّن در آنجا حاکم بود، با مکتب تشیع آشنا ساختند.
حاج آقا بزرگ تهرانی در الذریعة میگوید: «خاندان ایشان(علامه عسکری) از زمان پادشاهان صفوی تا زمان ما، همگی از اعاظم علما بودهاند و به وظایف شرعی و دینی خود عمل میکردند. ایشان علاوه بر اشتغالات علمی و تبلیغی، به تهذیب نفس، عبادات و مناجات مشغول بودند؛ تا آنجا که به دیدار صاحب عصر، حضرت حجت ابن الحسن العسکری(عج) نائل آمدند.»
انساب استاد
علامه عسکری میگوید: «سلسله نسب ما، به حضرت امام محمّد باقر(ع) برمیگردد. نیاکان ما از مدینه به سبزوار مهاجرت کردند. مرحوم علامه مجلسی اجداد ما را از سبزوار به ساوه دعوت کرد و آنها را به عنوان شیخ الاسلام آن دیار تعیین نمود. جدّ اعلای ما مرحوم آیت الله سیّد اسماعیل شیخ الاسلام، از ایران به نجف مهاجرت کرد و فرزندش آیت الله سیّد محمد شیخ الاسلام ـ که پدرم باشد ـ از نجف به سامرا رفت.»
پس از آنکه اجداد علامه عسکری، در عصر صفوی از سبزوار به ساوه هجرت کردند، به تبلیغ دین و تربیت مردم ساوه پرداختند. آیت الله سیّد محمد بن اسماعیل حسینی ساوجی معروف به شیخ الاسلام، فقیهی زاهد و عابد بود. جدّ مادری علامه، حضرت آیت الله میرزا محمد شریف عسکری تهرانی، خاتمالمحدّثین که از علمای بزرگ شهر سامرا بود، چون شخصیت علمی این سیّد بزرگوار را مشاهده کرد، دختر خود را به ازدواج او درآورد. ثمره این ازدواج، دو فرزند به نام سیّد هادی و سیّد مرتضی است.
علامه عسکری درباره پدر خویش میگوید: «پدرم مرحوم سیّد محمّد حسینی، معروف به شیخ الاسلام بود. در عصر صفوی، اجداد ما را از سبزوار به ساوه دعوت کردند و آنها شیخالاسلام ساوه شدند. در آن عصر، برای شهرستانها شیخ الاسلام فرستاده میشد؛ چنانکه امروز در هر شهر و شهرستانی، امام جمعه تعیین میکنند. مردم شهر ساوه سنّیهای متعصّبی بودند که اجداد ما در طول زمان، آنان را شیعه کردند. لقب تمامی اجدادم شیخ الاسلام بود، جز من که لقب عسکری دارم.(به مناسبت تولدم در سامرا که شهر عسکریین است)»
پدر علامه، عالمی فقیه و پرهیزکار شناخته میشد که سالیانی متمادی، ملازم عالم ربانی عابد و زاهد، حضرت آیت الله سیّد مرتضی کشمیری بود. آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در مقام و مرتبت آیت الله سیّد مرتضی کشمیری میفرماید: «مرحوم مبرور سیّد مرتضی کشمیری، یکی از علمای نجف اشرف بود و در آن هنگام که من در آنجا توقف داشتم، از محضر آن بزرگوار استفاده مینمودم و او سیّد بلند پایه [و] پرهیزکاری در علم و عمل، بلکه یگانه عصر خویش و مستجاب الدعوه بود.»
آیت الله سیّد محمد بن اسماعیل حسینی ساوجی، پدر علامه نیز به دلیل ارادت به استاد، پس از وفات او، فرزند خود را «مرتضی» نام نهاد.
گذران زندگی
علامه درباره زندگیاش میگوید: «زندگی من و پدرم، از املاک ساوه میگذشت و از سهم امام استفاده نمیکردم. رضا شاه انتقال پول را از ایران به عراق ممنوع کرد، به حدّی که حتی وجوهات شرعی را به کمک رانندهها و با پنهان کردن در لباسهایشان، به نجف برای مرحوم آیت الله العظمی سیّد ابو الحسن اصفهانی میبردند. به همین دلیل بود که در زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری، مجبور شدم وارد حوزه علمیه قم شوم.»
اساتید
علامه عسکری در دوران تحصیل خویش در ایران و عراق، از محضر اساتید بزرگی بهره برد که هر یک از آنان از علمای بزرگ هستند که در این گفتار فرصت پرداختن به آن نیست. برخی از این بزرگان عبارتاند از: حضرت آیت الله العظمی بروجردی، حضرت آیت الله العظمی شهاب الدین مرعشی نجفی، حضرت آیت الله حاج شیخ محمد حسین شریعتمدار ساوجی، حضرت آیت الله حاج شیخ علی اصغر صالحی کرمانی، حضرت آیت الله میرزا خلیل حجّت کمرهای، حاج میرزا محمد علی ادیب تهرانی، و آقا شیخ ابو القاسم نحوی.
علامه عسکری درس اخلاق را نیز از محضر حضرت آیت الله العظمی سیّد محمّد تقی خوانساری و آیت الله حاج شیخ مهدی پایینشهری استفاده کرد. ایشان در این باره میگوید: «مربی اخلاقم، مرحوم شیخ مهدی پایینشهری بود. البته از اساتید دیگری نیز در اخلاق علمی استفاده کردم؛ مثلاً مرحوم آیت الله سیّد محمد تقی خوانساری که روزها خدمتشان میرسیدم و با اخلاقشان تربیت میشدم، نه با حرفشان.»
علامه در بازگشت به سامرا دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتید دیگری آموخت: آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی، آیت الله سیّد احمد مرعشی شوشتری، آیت الله میرزا محمد تهرانی و آیت الله میرزا محمود شیرازی.
در محضر امام خمینی(ره)
علامه عسکری در تمامی صحنههای علمی و فرهنگی، دارای نبوغی عالی بود و طبعاً میبایست استاد شایستهای نیز انتخاب کند. در همین راستا، ایشان در یک درس امام خمینی(ره) نیز راه یافت و در محضر ایشان شاگردی کرد. علامه عسکری، کتاب شرح باب حادی عشر را در محضر این استاد آموخت؛ کتابی در علم کلام که بسیار مورد توجه علمای حوزه است. علامه خود در این باره گفته است: «در یکی از حجرات صحن مطهّر حضرت معصومه مرحوم امام خمینی در ماه مبارک رمضان درس کلام شروع کرده بودند که بنده نیز در آن شرکت میکردم.»
استاد اصلی
علامه در سامرّا در درس آیت الله میرزا حبیبالله اشتهاردی، معروف به مدرس عسکری، شرکت میکرد و افزون بر کفایة الاصول، دو دوره درس فقه اجتهادی را نیز از این استاد بزرگ بهره جست که موضوع آن «ادلّه مسائل العروه الوثقی» بود. ایشان از این استاد خویش تأثیر فراوانی پذیرفت؛ چنانکه خود در این باره میگوید: «استاد اصلی و مهمّ من در سامرا، آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی بود. ایشان توجه خاصی به من داشت و خیلی برای من زحمت کشید و حتی برای من و هممباحثهام مرحوم شیخ غلامحسین، درس اختصاصی میگذاشت که جلو بیفتم.»
شاگرد درس تفسیر
علامه میگوید: «در آن زمان در حوزه قم، خواندن تفسیر یک کار ذوقی به حساب میآمد. این بود که با یکی- دو نفر همفکر، جمعی نُه نفره درست کردیم که در این جمع، آیت الله شهید محراب، صدوقی نیز حضور داشت. تصمیم گرفتیم در حوزه قم در معرض دید طلاب، درس تفسیر بگذاریم. از حضرت آیت الله میرزا خلیل کمرهای تقاضا کردیم و ایشان درس تفسیری را در مسجد نو(پشت شیخان) شروع کردند و شبها نیز در ایوان مسجد امام حسن عسکری(ع) درس تفسیر را با دوستان مباحثه میکردیم.»
دوستان و همراهان علامه
1. حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی، هممباحثه علامه
2. حضرت آیت الله میرزا علی آقا صافی گلپایگانی، همحجره علامه
3. آقا شیخ علی اکبر زرندی، رفیق و هممباحثه علامه
4. آیت الله سیّد محمود طالقانی، همراه علامه در طرح جدید آموزشی
5. آیت الله شهید صدوقی، همبحث علامه در درس تفسیر
6. آیت الله امام موسی صدر.
ورود به حوزه علمیه قم و نوآوری
سالهای 1350 تا 1354 ه. ق دوره خاصّی بود که غربزدگی گریبان کشورهای اسلامی را گرفته بود. در این دوران، علامه احساس تکلیف کرد و طرح مطالعاتی علمی در قم را آغاز کرد که در جایگاه خود، باید مستقلاً به مطالعه آن پرداخت. علامه در دوران دانشپژوهی و علمآموزی، به قدری به نوآوری اهتمام داشت که در مدّت نزدیک به چهار سال که در قم بود، تلاش کرد تا طرحی نوین برای آموزش دروس در حوزه بریزد.
ایشان همراه با جمعی از طلاب حوزه علمیه قم، از جمله آیت الله سیّد محمود طالقانی، این برنامه را مطرح کردند، ولی مورد مخالفت واقع شد و علامه با همه تلاش و کوششی که به کار بسته بود، نتوانست به اهداف بلند خود دست پیدا کند. ازاین رو، این حرکت را نیمه تمام گذاشت و از قم مهاجرت کرد و برای پیگیری آن، در سال 1354 ه. ق بار دیگر به سامرّا بازگشت.
ورود به حوزه علمیه سامرا
آن گاه که این مرد راسخ در علم و دانش در سال 1354 ه. ق به زادگاه خود، سامرا هجرت کرد، به ادامه تحصیل و تکمیل دروس عالی و خارج اصول مشغول شد و در کنار آن، توانست به بازخوانی اندیشههای اصلاحی خویش بپردازد. به همین دلیل، مهاجرت به سامرّا برای زندگی علامه پربار و مبارک شد و بر شمار دوستداران ایشان افزود.
علامه در حوزه کوچک سامرا، با جدّیت تمام علم آموخت و از استادانی چون میرزا حبیبالله اشتهاردی بهره وافر برد. ایشان دربارهاین دوران میگوید: «در مدرسه شیرازی که بودم، اساتید فکر میکردند که استعدادم خوب است. لذا مربّی خصوصی برای من گذاشته بودند تا از او درس خصوصی بگیرم. قسمتی از سطوح را در سامرا خواندم و در کنار تحصیل، درس هم میگفتم.»
ایشان ضمن تحصیل در دروس خارج حوزه، در سال 1363 ه. ق دانشکده اسلامی را در کاظمیه بغداد تأسیس کرد، ولی این بار نیز تلاش ایشان با مخالفت رو به رو گردید.
بازگشت دوباره به قم و عراق
در سالهای آغاز مرجعیت حضرت آیت الله العظمی بروجردی در ایران، اوضاع حوزه علمیه قم مساعدتتر از حوزه عراق شده بود. علامه عسکری در همین دوران و پس از ناکامی در اداره دانشکده اسلامی کاظمیه، بار دیگر به قم آمد تا برنامه جامع علمی خود را در ایران پی بگیرد. برنامه او مورد توجه آن مرجع بزرگ قرار گرفت؛ لیکن به جهت ملّی شدن صنعت نفت، شرایط در ایران دگرگون شد و طرح علامه نیز انجام نپذیرفت. ایشان به ناچار، دوباره به عراق باز گشت.
ورود به ایران ـ تهران
علامه به عراق بازگشت و دانشکده اصول دین را در سال 1384 ه. ق در بغداد تأسیس کرد، ولی چندی بعد شرایط آنجا نیز نابهسامان شد و او در سال 1389 به دلیل فعالیت علیه حزب بعث، مجبور شد عراق را ترک کند. با خروج اجباری علامه از عراق، دانشکده و دیگر مراکز وابسته به علامه در عراق، تعطیل شدند و او سومین بار به ایران آمد.
اینک علامه با کولهباری از تجربه با تدوین برنامهای آموزشی این طرح را با سفر به کشورهای مختلف ایران، عراق، لبنان، سوریه، هند، کشمیر و پاکستان، پایهریزی کرد. ایشان قبل از انقلاب به ایران آمد و در تهران «مجمع علمی اسلامی» را تشکیل داد و با همکاری جمعی از دوستان خویش، به بازنویسی و بازنگری دروس حوزوی پرداخت تا آنها را متناسب با نیاز آموزشی روز، تدوین کنند. با آغاز انقلاب اسلامی ایران، علامه توانست اندیشههای خود را در ایران اسلامی محقّق سازد و دانشکده اصول دین با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و عنایت و مساعدت مقام معظم رهبری در سال 1375 ه.ش در قم و در سال 1376 ه.ش در تهران و در سال 1377 ه.ش در دزفول شروع به کار کرد.
تدوین کتب درسی حوزه با تأسیس مجمع علمی اسلامی
چنانکه گذشت، علامه با آن همه تلاش و کوشش در صحنههای اجتماعی و فرهنگی، پس از ورود به ایران در سال 1389 ه.ق با تشکیل «مجمع علمی اسلامی» به تنظیم کتب علوم حوزوی و دیگر کتب درسی پرداخت و کتابهای ارزشمندی برای تحصیل و تدریس تدوین کرد. شعار ایشان این بود که: «ما باید کتابهای درسی در حدّ فهم متوسط افراد تنظیم کنیم.»
تأَلیفات علامه
تحقیق و تألیف، یکی از ارزشمندترین کارهای دوران زندگی انسانهای فرهیخته و اهل علم به حساب میآید و علامه عسگری که تحقیق را نه تنها در کنار زندگی، بلکه در متن کار و زندگی خود قرار داده بود، توانست آثار گرانسنگی را در عمر پر برکت خویش به یادگار بگذارد که حقیقتاً این آثار ماندگار خواهند بود.
از این سخن که بگذریم، هر اثری آن هنگام ماندگار میشود که در جهت رضایت خداوند متعال باشد. خداوند این توفیق را به علامه عسکری داده بود که همه مباحث و مطالب خود را در جهت احیای مکتب اهل بیت(ع) قرار دهد. ایشان تألیفات بسیاری را در جهت خدمت به مکتب اهل بیت، تقدیم کرد که بیشتر آنها در اصل به زبان عربی بوده و سپس به زبان فارسی و برخی به چندین زبان دیگر ترجمه شدهاند. او کار تحقیق و نویسندگی را در مسیر هدف بلند خویش، انجام میداد و به گفته خودش، حقّ التألیف هیچکدام از کتابهای خویش را نمیگرفت.
علامه درباره این جنبه از زندگی فرهنگی خویش میگوید: «بحمدلله زحماتم نتیجه داد و نگاهها را متوجه مکتب اهل بیت و حوزه شیعه کرد. تصوّر میکنم که به خواست خداوند [آثارم] تأثیری بر جریان تفکّر اسلامی داشتهاند.»
بنابراین، تحقیقات علامه از سه ویژگی خاص برخوردار است؛
اوّل: دوری از تعصّب و یکجانبه اندیشی
دوم: رجوع به امهات، مصادر، منابع و متون دست اوّل
سوم: کثرت و فراوانی مصادر، منابع و مدارک مورد استفاده.
معرّفی این آثار، نیازمند مجالی فراختر است، ولی در اینجا با نگاهی گذرا به کتب علامه، فهرستی از آثار عربی و فارسی ایشان را ذکر میکنیم.
1. تعلیم اللغة العربیة
2. الأمثلة و صرف میر
3. التصریف
4. الهدایة فی النحو
5. قواعد الإملاء
6. تهذیب البلاغة
7. المنطق و مناهج البحث العلمی
8. تهذیب المغنی
9. منتخب حلیة المتّقین
10. تهذیب شرح ابن عقیل
11. منتخب الأدعیة.
مناظرات و مباحثات علامه
یکی از اندیشههای متعالی علامه عسکری، تأکید بر بهکارگیری روش مناظره و گفت وگو است. ایشان این روش را بارها در طول حیات فرهنگی خویش به کار برد؛ چنانکه در جای خود به عنوان یک کتاب به آن پرداخته شده است. آنچه در این مجال کوتاه قابل طرح است، اشارهای گذرا به برخی از مناظرات آن عالم فرزانه است.
ایشان در کنار فعالیتهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود، در طول عمر با برکت خویش گفت و گوها و مناظرات فروانی با اندیشهمندان و دانشمندان و پیروان ادیان مختلف برگزار کرد که از آن جمله است:
1. مباحثه با بن باز، مفتی بزرگ عربستان
2. مباحثه با دانشمند بزرگ اهل سنت، ابو العلی مودودی
3. مباحثه با امام جمعه رقّه
4. مباحثه با یکی از علمای اهل سنّت عراق
5. مباحثه با مبشّر و مبلّغ مسیحی در بغداد.
…و سر انجام
در واپسین برگ این دفتر، قلم میشکند و تاب و توان نگارش ندارد؛ چرا که سخن از پرواز بزرگمردی است که گرچه نزدیک به یک قرن زندگی کرد، هنوز غریب است. گرچه او به شیعیان نزدیک بود، مسلمانان از او دورند.
آری؛ جسم او از میان ما رفت، ولی از چهره ماندگارش یادگارهای بسیاری داریم و هنوز هم برای احیای مکتب اهل بیت(ع) از طریق دستنوشتههای او، گامهای برنداشته فراوانی باقی است. ما او را راهی درگاه ربوبی میدانیم. او را در پیش خود نمییابیم، اما او را پیش خود میدانیم. زیرا او را هنوز هم دانا به معارف و علوم اهل بیت(ع) میدانیم. آثار مکتوب و مصوّر او، ما را به سوی معارف اهل بیت میخواند: «إنّ آثارنا تدّل علینا، فانظروا بعدنا إلی الآثار.»
علامه سیّد مرتضی عسکری در چهارم ماه مبارک رمضان، در تاریخ 25/6/1386 ه.ش دعوت حق را لبیک گفت و روحش در 95 سالگی جاودان شد. شیعیان علی بن ابیطالب(ع) در مقابل دانشکده اصول دین، دانشگاه تهران و مسجد امام حسن عسکری قم، پیکرش را تشییع کردند و پس از نماز حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی، در کنار حرم مطهّر کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد!
سید محمدجواد حسین زاده
/1327/703/ر