خطر نفوذ پابرجاست تا وقتی مترجم علوم دیگران هستیم
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، شاید بررسی مصداقی و تاریخی این موارد بتواند به درک بهتری از این مفهوم کمک کند. به این بهانه همکلام شدیم با دکتر علیرضا صدرا، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران؛ گفتوگویی جامع درباره مفهوم نفوذ، ابعاد آن و راه و رسم مقابله با آن .
بد نیست در ابتدای بحث به این نکته بپردازیم که اساساً چه اتفاقی افتاد که رهبری معظم در رابطه با نفوذ در دانشگاهها احساس خطر کرده و نسبت بدان هشدار دادند؟
اولین نکته این است که به عقیده من کشور ما در طول تاریخ معاصر همواره بیش از آن که در آستانه خطراتی مانند استعمار و سلطه باشد، از راه نفوذ در خطر است. چراکه هیچگاه دشمن توان ورود کامل به کشور را نداشته و همواره در تلاش بوده که با مهرهچینی و راههای غیرمستقیم راه را برای تسلط به کشور مهیا کند. فرضاً در زمان پهلوی این نفوذ به مهرهچینی شخص اول مملکت میانجامد و از طریق نصب شخص شاه پروژه نفوذ را پیش میبرند.
اکنون نیز به نظر نمیرسد که اتفاق جدیدی افتاده باشد. اساساً دانشگاه مقولهای نیست که یک شبه در آن اتفاق خاصی بیفتد. چراکه دانشجوها و اساتید و سیستم دانشگاهی ما ثابت است و نمیتوان شاهد تغییر مقطعی و زودگذر در این زمینه باشیم.
اما نکته مهمی وجود دارد آن هم اینکه ما باید به گوش باشیم که در این مقطع زمانی که نزدیک انتخابات هستیم، احزاب و جناحهای مختلف کشور مقوله نفوذ را مصادره به مطلوب نکرده و با تنزل و تقلیل سطح آن، به فکر منافع حزبی خود باشند. کأنه جبهه رقیب آنها تکمیلکننده پروژه نفوذ و خود آنها نیز دشمن این مفهوم هستند! باید آگاه باشیم که خطر نفوذ فراتر از مباحثات زودگذر جناحی است و خطر آن میتواند نه تنها به کشور ایران بلکه به نظام جمهوری اسلامی و تفکر انقلابی ما که اکنون از مرزهای این کشور نیز فراتر رفته است برسد. حساسیت این موضوع بسیار بیش از جناحها و ابزاری برای رقابت حزبی است.
با این پیشفرض باید بگوییم که دانشگاه جزو مهمترین مراکز یک جامعه است. به آن جهت که مرکز تبادل علم و اندیشه است و همواره در معرض بازتولید علم و اندیشه است. اگر ما از این مرکز مهم غفلت کنیم باید بدانیم همان قدر که دانشگاهها میتوانند برای تولید اندیشه و پویایی معرفتی جامعه مفید باشند، در صورت غفلت ما میتوانند به همان اندازه خطرناک باشند.
دشمن هم بیمیل نیست که با این دو راهی که ذکر شد، ما را به خود مغفول کرده و این چنین اراده خود را به ما تحمیل کرده و پروژه نفوذ خود را با تنازع پیش ببرد. با این نگاه باید بدانیم که حوزهها و دانشگاهها و تمام مراکز اندیشهای ما درگیر چنین جریاناتی هستند که البته جریانات بلند مدت و چند ده ساله هستند.
و به نظر شما بزرگترین راهبرد خنثیسازی نفوذ چیست؟
بدون شک تولید علم. ما تا مصرفکننده و واردکننده و مترجم هستیم طبیعتاً در خطر تهدید هستیم. ما باید به سمت استقلال و آزادی علمی حرکت کنیم و این موضوع هم یعنی مولد شدن در حوزه علم.
به نکتهای اشاره کردید تحت عنوان تنزل مفهوم نفوذ به تنازعات سیاسی سطحی. گمان میکنم چنین اتفاقی پیشتر و در مفاهیمی مانند «بصیرت»، «اقتصاد مقاومتی» و. . . نیز رخ داده است. اینکه یک مفهوم لزوماً به دستاویزی بدل شده و فقط شاهد تکرار شدن آن در جامعه باشیم، آن هم بدون هیچگونه اقدام عملی مؤثری. این تحلیل به نظرتان صحیح است؟
بله. متأسفانه ما شاهد این هستیم که بعد از ارائه راهبرد و ارائه مفاهیمی مانند اینهایی که ذکر کردید، مسئولان کشور بلندگو دست گرفتند و این نکات را مکرراً تکرار کردند. در حالی که مشخص است تکرار این مفاهیم دردی را دوا نمیکند و رهبری انقلاب از طرح این مفاهیم، انتظار اجرا و عمل به آن را دارند. بگذارید یک مثال بزنم. در ایام دفاع مقدس وقتی که حضرت امام گفتند حصر آبادان باید شکسته شود، فرماندهان میدان نیامدند پشت سر هم بگویند بله! حصر باید شکسته شود و صَدَق خمینی! فرماندهان میدان اسلحه به دست گرفتند و بدون هیچ سخنرانی وارد میدان شدند و تلاششان را کردند که حصر را بشکنند و این اتفاق را رقم زدند.
ببینید رهبری انقلاب به تأیید و تأکید نیاز ندارد. ایشان راهبر است و استراتژی و راهبرد را تعیین میکند. ایشان تحقق میخواهد نه تأیید. میدانید یعنی چه؟ یعنی در دانشگاهها در آن مفاهیم تولید علم بشود و عملاً به این مفاهیم بذل توجه شود. نه آن که دائماً بگوییم نفوذ نفوذ. نهادهای اجرایی ما باید به سمت تحقق عینی این مفاهیم بروند. وقتی علم ما عملی باشد بردار نفوذ کاملاً معکوس میشود و این ما هستیم که میتوانیم به سمت دشمن دیکته مفاهیم بکنیم. مانند الگوی دفاعی کشورمان. شما ببینید این الگوی دفاعی ماست که مقوم ثبات منطقه شده است. به خاطر آن که تولید علم به ساحت عمل آمده است.
آقای دکتر در رابطه با نفوذ چند نظر مطرح است. یکی آن که مصادیق نفوذ برای تغییر ذائقه فرهنگی دانشجویان به کار گرفته میشود؛ مانند کنسرت و اردوهای مختلط و. . . . دیگر آن که معتقدند این اتفاقات حکم ثمرات درختی را دارند که ریشه آن در منابع درسی و اساتید دانشگاههای ما است. نظر شما در این رابطه چیست؟
دانشگاه محل تولد و پویایی اندیشه است. در دانشگاه هم دو تا منبع مهمترینها هستند؛ یکی منبع درسی و دیگری استاد. تازه استاد اهمیت بیشتری دارد چراکه او تولید علم میکند و منبع را تألیف میکند. طبعا اساتید و منابع و روشها مهمترین عوامل تأثیرگذاری هستند و ریشه رشد و توسعه یا پسرفت و عقبگرد دانشگاهها را در ابتدا باید میان منابع و اساتید و روشها جستوجو کنیم. حقیقت این است که ما در دانشجویان خود مشکلی نداریم. باید ببینیم با این دانشجویان چه برخوردی میشود. ما تشکلسازی علمیمان ضعیف است و این نقطه ضعف بزرگی است.
در این راستا باید بگوییم دانشجو اگر دو وجه علمی بودن به معنای روشمند بودن و قانونمند بودن و هدفمند بودن و سیاسی بودن به معنای تحلیل و تصمیمسازی فراجناحی و همچنین حساس بودن به سرنوشت کشور را داشته باشد، بزرگترین اقدام ضد نفوذ و ضد عقبافتادگی و ضد تحجر است.
وقتی که موضوع نفوذ مطرح میشود طبعاً باید برخورد با این مقوله را از سه منظر تشکلهای دانشجویی، اساتید دانشگاه و مسئولان ارشد آموزش عالی بدانیم. به طور خاص میخواهم در رابطه با نقش تشکلهای دانشجویی در این رابطه سؤال کنم. به نظرتان تشکلهای دانشجویی چطور میتوانند در این زمینه رفتار کنند که هم ثمربخش باشد و هم به ورطه شعارزدگی نیفتد؟
دانشجو به خاطر جوان بودن و ظرافتهای روحی و حساسیتهای ذاتی دارای ویژگیهای خاصی است، اما به نظر میرسد بهترین راه آن باشد که در عین حالی که آرمانگرایی و احساسات خود را در رفتارهای خود به کار میگیرد اسیر افراط در احساسیگری نشود و تحلیل و منطق خود را نیز ارجح بداند. در واقع تحلیل صحیح، نگاه نافذ و آرمانگرایی همراه با احساسات کنترل شده میتواند به برخورد مطلوب دانشجویی بینجامد.
دانشجو باید حساس باشد و احساس مسئولیت کند، اما به این نکته نیز توجه داشته باشد که دشمن خیلی مواقع از دریچه احساسات وارد شده و با برانگیختگی احساسات میخواهد نفوذ کند. پادزهر این موضوع نیز احساس مسئولیت و نهادینهسازی احساس مسئولیت و منطق است. ما خیلی اوقات در زمینه نهادینهسازی دچار مشکلات عدیده هستیم. به این معنا که در کار فردی و شخصی خوب عمل میکنیم اما در کارهای نهادی ضعیف عمل میکنیم. شما به سالهای دفاع مقدس نگاه کنید. در ابتدای جنگ شما ببینید وقتی که هنوز مردم وارد صحنه جنگ نشده بودند و فقط ارگانهای نظامی ما در جنگ عمل میکردند دچار شکست بودند و عقبنشینی میکردند. از زمانی که مردم وارد عمل شدند خطر آنارشی به وجود آمد. اما تدبیر امام راحل این بود که مردم وارد جنگ شوند و ارگانهای نظامی مانند ارتش و سپاه و بسیج این نیروهای عظیم مردمی را ساماندهی و فرماندهی کنند. این تدبیر باعث موفقیت ما شد. تازه آن جهاد اصغر بود و چه بسا عرصه فرهنگ جهاد اکبر باشد. ما در حال حاضر دچار همین ضعف در
عرصه فرهنگ هستیم. نیروهای خوب و قابل اتکا زیاد داریم اما ساماندهی آنها اصلاً مطلوب نیست و نهادینه نشده است.
در واقع سازماندهی در دانشگاههای ما بیش از آن که از فضای داخلی دانشگاهها نشئت بگیرد، معطوف به بیرون از دانشگاههاست. کما اینکه در ژورنالیسم نیز دچار آفت بزرگی هستیم. آن هم اینکه ژورنالیسم ما به فضای دانشگاهی ما خط میدهد، حال آن که باید دقیقاً برعکس باشد و فضای دانشجویی ما به فضای ژورنالیسم ما خط بدهد. این موضوع بسیار خطرناک و نادرست است. ما الان در فضایی هستیم که ایدهها از سطح ژورنالیستی به سطح عمومی میآید و بعد از آن که در افکار عمومی مطرح شد، تازه آن وقت به دانشگاه میآید و مورد محک علمی قرار میگیرد و تئوریزه میشود. این موضوع نادرست است و این مسیر، مسیر نادرستی است. در واقع دانشگاه است که باید به احزاب و تفکرات مختلف و مکاتب متفاوت کشور خط بدهد، اما الان معکوس شده و این اتاق فکرهای بیرونی هستند که به درون دانشگاه خط میدهند.
بهعنوان سؤال آخر، شما اشاره کردید که مسئولیت مهم جنبش دانشجویی آن است که احساس مسئولیت کند و سیاسی هم عمل نکند، اما میخواهم بپرسم فارغ از فضاهایی مانند منابع درسی و اساتید دانشگاهی که درباره آنها گفتوگو کردیم، به نظرتان کدام اقدامات فرهنگی یا شبه فرهنگی، یا در واقع کدام نگاه کلان است که میتواند پروژه نفوذ در دانشگاههای ما را به شکست بکشد؟
ما باید واحدهای کوچک و سازماندهی بزرگ را مد نظرمان قرار بدهیم. به این معنا که فرضاً در جنگ تحمیلی واحدهای محلی مانند مساجد محله به عنوان هسته اولیه اقدام میکردند و همین واحدها در سطح کلان سازماندهی شده و در قالب نظامی هماهنگ میشد. این شبکهسازی باعث پایایی و ایستایی نظریات میشود و در برابر نفوذ به طور پایدار میایستد. سازماندهی خوشهای باعث میشود که بتوان به طور ایستا و طولانی مدت در برابر این فضا ایستاد. طبعاً در این فضا است که ولایت و رهبری در حکم نخ تسبیح عمل کرده و این چنین است که میتوان در برابر تهاجم فرهنگی غرب که به هر حال هژمونی دارد و قدرتمند است مقاومت کرد و در برابر آن ایستاد و عقب ننشست. این دقیقاً اتفاقی بود که در دفاع مقدس افتاد و ما باید الگوی مقاومتی خود در هشت سال جنگ تحمیلی را به عنوان الگوی نمونه در برابر نفوذ نیز به کار گیریم.
البته نکته بسیار مهمی را باید تأکید کنم. ما در این سالها تولید علم کردهایم، اما تجمیع علم نکردهایم. غرب دقیقاً برعکس این موضوع، قدرت تجمیع بالایی دارد و میتواند واحدهای مختلف را یکپارچه کرده و در یک واحد مرکزی تجمیع کند. مثل اتفاقی که در رابطه با ناسا میافتد. شرکتها و مؤسسات متعددی کار میکنند و ناسا حکم فرماندهی و سازماندهی آنها را به عهده دارد. اما واحدهای ما یا از هم جدا هستند و جزیرهای کار میکنند یا واحدهای کلان ما در هم ادغام میشوند که این هم مخل پویایی سازمانی است. حالا نگاه بکنید اگر ما بتوانیم در بحث تجمیع قدرتمند عمل کنیم رشد علمی دانشگاهیمان چقدر بالا میرود. همین است که نظریاتمان به عمل نمیرسد. تا وقتی که علم و نظریه به بوته عمل نرسد آسیب و خروجی آن مشخص میشود اما الان ما در مرحله ترجمه و تئوری ماندهایم و نتوانستهایم آنها را وارد عمل کنیم. ما باید نگاهمان را علمی و علممان را عملیاتی کنیم. در کنار آن نیز نگاهمان را از سطح خرد به سطح راهبردی و کلان ببریم. اینطور است که میتوانیم در برابر نفوذ بایستیم و بلکه فعالانه وارد این عرصه بشویم./998/102/ب3
منبع : روزنامه جوان