۲۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۳
کد خبر: ۴۳۷۴۴۵

مروری بر رهنمودهای رهبر معظم انقلاب درباره کشف حجاب

در رهنمودی از رهبر معظم انقلاب آمده است: زن غربی با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودی خانواده بود، این‌جور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیت‌های اجتماعی پیشرفت کند؛ همه‌ اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامی این را تجربه کردیم.
رهبر انقلاب

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جشنواره عمار، در این نوشتار به مجموعه ای از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره کشف حجاب و جنایات رضاخان  آورده شده است:

 

اولین فریاد مقابله‌ی با ظلم رضاخانی از شهر قم بلند شد. مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی برای اینکه بتواند با استبداد رضاخانی در آغاز حکومت او مقابله کند، قم را پناهگاه خود قرار داد؛ به قم آمد و علمای شهرهای مختلف از نقاط مختلف کشور در قم جمع شدند؛ که البته با سرکوب حکومت مستبد چکمه‌پوش پهلوی مواجه شدند و مرحوم حاج آقا نورالله مسموم شد و به شهادت رسید. بعد از آن در همین صحن مطهر[حرم حضرت معصومه]، یک عالم دینىِ باتقوا فریادش را علیه کشف حجاب بلند کرد و همه را متوجه خود کرد. رضاخان از تهران بلند شد آمد، آن مرد عالم و متقی و پرهیزگار و مجاهد و معنوی را زیر مشت و لگد گرفت.

دیدار مسئولان اجرائی استان قم 5/8/85

 

در تاریخ تحریف صورت گرفته، یا به تعبیر درست‌تر باید گفت که از تاریخ سوء استفاده شده است. حوادث عالم، واقع شده است. آنچه را که واقع شده را نمی‌شود عوض کرد. اما در جهت استفاده‌های گوناگون - که حالا این استفاده‌ها هم طیف عظیم و وسیعی را درست می‌کند - آمدند بخشی از این واقعیتها را حذف کردند و نگذاشتند به گوش کسی برسد؛ بخشی را رنگ و لعاب دادند و یک خرده پُررنگ کردند؛ بخشی را اصلاً خلق کردند که وجود نداشته است؛ مثلاً وقتی در باب تعصبات مذهبی صحبت می‌شود، چند درصد از مردم ایران، بلکه چند درصد از مردم خود اروپا خبر دارند که یک روز بر اساس تعصبات مذهبی، کشتار خونینی - کشتار سن‌بارتلمی- در شهر پاریس انجام گرفت و هزاران نفر را در یک شب کشتند؟

 

این یک حادثه‌ی مذهبی است؛ یعنی جنگ بین پروتستانها و کاتولیک‌ها بوده است. در آن زمان حکام فرانسه کاتولیک بودند؛ اما شازده‌یی از خودشان - از سلسله‌ی والوا- اتفاقاً پروتستان شده بود. ملکه‌ی فرانسه -کاترین دومدیسی- با صدراعظمش که یک کشیش بود و کاردینال ریشلیو نام داشت، نشستند تصمیم‌گیری کردند؛ یک شب تا صبح هزاران نفر را در شهر پاریس کشتند؛ فقط برای تعصب مذهبی! الان چند درصد از مردم فرانسه از این قضیه خبر دارند؟ این قطعه اصلاً از تاریخ حذف شده است؛ نمی‌گذارند در دنیا منعکس بشود. از مردم ما چه‌قدر خبر دارند؟ امروز شما ببینید اروپا چه قدر کسانی یا کشورهایی از جمله جمهوری اسلامی ایران را به داشتن تعصب مذهبی شماتت می‌کند؛ اما این حادثه را از تاریخ حذف کرده‌اند! این سوء استفاده‌ی از تاریخ است.

 

... شما آقایان و خانم‌هایی که در گروه تاریخ هستید، در پُستی نشسته‌اید که ملت ایران برای بیان تاریخ به شما داده‌است. بحث تحقیق تاریخ هم نداریم؛ درحقیقت تحقیق شما در این‌جا کاربردی است و مقدمه‌ی برنامه‌سازی است؛ شما که الان این مسؤولیت را دارید، آیا مردم ایران حق دارند از شما انتظار داشته باشند که در جهت رد آن تحریف‌ها، حقایقی را از تاریخ بیرون بکشید و ارائه کنید؟ این جزو مسائل محتوایی و اصلی است.

دیدار اعضای گروه تاریخ صدای جمهوری اسلامی ایران 8/11/70

 

اهتمام به امر دین در میدان‌های دشوار و پر خطر، از قبیل حضور در مجاهدت علمای مشهد در مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی، از نقاط برجسته‌ی زندگی او بود که تحمّل زندان و تبعید شش‌ساله از سوی دستگاه رضاخانی در سمنان و شهر ری نتیجه‌ی قهری آن به شمار می‌رفت.

پیام به یادواره‌ی آیت‌الله سیّدهاشم میردامادی نجف‌آبادی 25/1/1394

 

 

این بنده‌ی صالح و مجاهد و پرهیزگار که عمر طولانی و پرماجرای خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانید، یکی از شگفتی‌های روزگار ما بود. هفتادسال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد، زبان گویای ستمدیدگان وحق‌طلبان شد و آماج کینه‌ی حکومت سرکوب‌گر پهلوی گشت. بیست‌وپنج‌سال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری انواع رنجها و آزارها را تحمّل کرد.

پیام تسلیت در پی درگذشت شیخ محمدتقی بهلول 10/5/84

 

یکی از جنایات بزرگ رژیم طاغوت، همین مسئله‌ی هفده دی هست. کشف حجاب، از بین بردن آن حائل و فاصله‌ای که در اسلام میان دو جنس قرار داده شده است - که این برای سلامت زن و سلامت مرد است؛ برای سلامت جامعه است - تا همان بلائی که بر سر زن در جوامع غربی آمد، بر سر زن مسلمان ایرانی بیاورند. این اقدام را رضاخان با چماق انجام داد.

 

زن غربی با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودی خانواده بود. این‌جور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیت‌های اجتماعی پیشرفت کند؛ همه‌ی اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامی این را تجربه کردیم. برداشتن حجاب، مقدمه‌ای برای برداشتن عفت بود؛ برای برداشتن حیا در جامعه‌ی اسلامی بود؛ برای سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوی و نیرومند جنسی بود؛ برای اینکه از همه‌ کارهای دیگر بمانند و یک مدتی هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت. زن‌های مسلمان ما با وجود سختگیری‌ها در طول زمان، در مقابل این فشار سرکوبگر مقاومت کردند؛ بعد از رفتن رضاخان به نحوی، در زمان خود او به نحوی، در طول دوران بقیه‌ی طاغوت هم به نحوی. لذا در همان دی‌ماه ۱۳۵۶، روز هفدهم دی‌ماه در مشهد، یک اجتماع عظیمی، تظاهراتی از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آن‌وقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یک چنین حرکتی را به راه انداختند. این، گوشه‌ای از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود کردن آرمان‌های دینی، ارزش‌های اخلاقی، پیشرفت‌های اقتصادی، عزت بین‌المللی و خلاصه بر باد دادن سرمایه‌های یک ملت جزو کارهایی بود که آن رژیم طاغوت و سیاه‌کار انجام داد.

دیدار مردم قم 19/10/86

 

غربی‌ها آنجایی که توانستند، بنیان‌های فرهنگی و اعتقادی را از بین بردند. در مثل کشور ما که استعمارِ مستقیم وجود نداشت و به برکت مجاهدت یک عده از بزرگان، انگلیس‌ها نتوانستند به طور مستقیم وارد شوند، افرادی را عامل خودشان کردند. اگر قرارداد ۱۲۹۹ - یعنی ۱۹۱۹ میلادی که معروف به قرارداد وثوق‌الدوله است - در ایران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضی از آزادی‌خواهانِ دیگر مواجه نمی‌شد و این قرارداد عملیاتی می‌شد، استعمار ایران حتمی بود - مثل هند - مردانی نگذاشتند این اتفاق بیفتد. اما آن‌ها به وسیله‌ی عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوی و تقویت او و گذاشتن روشنفکران وابسته‌ به غرب در کنار او، فرهنگ خودشان را بر ما تحمیل کردند. بعضی از وزرا و نخبگان سیاسی دستگاه پهلوی که جنبه‌ی فرهنگی داشتند، اینها عامل غرب بودند برای دگرگون کردن فرهنگ کشورمان، هرچه توانستند کردند؛ یک مقوله‌اش مسئله‌ی کشف حجاب بود، یک مقوله‌اش فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از کشور بود و مقولات فراوان دیگری که در دوران رضاخان پهلوی دنبال می‌شد.

دیدار جوانان استان خراسان شمالی 23/7/91

 

شما ببینید این کارها در وضع امروز چقدر رسواست، که پادشاهی بیاید و یک‌باره لباس ملی یک کشور را عوض کند! مثلاً شما به هند که تشریف ببرید یا در اقصی نقاط عالم که بگردید، ملت‌ها لباس‌های خودشان را دارند؛ احساس افتخار هم می‌کنند؛ احساس سرشکستگی هم نمی‌کنند. اما این‌ها آمدند و یک‌باره گفتند: این لباس قدغن است! چرا؟ چون با این لباس، نمی‌شود عالِم شد! عجب! ما بزرگترین دانشمندان‌مان - دانشمندان ایرانی که امروز آثارشان هنوز در اروپا تدریس می‌شود - با همین فرهنگ و در همین محیط پرورش یافتند. مگر لباس چه تأثیری دارد؟ این چه حرفی است؟! چنین منطق مسخره‌ای را مطرح کردند. لباس یک ملت را عوض کردند. چادر زنان را برداشتند. گفتند: «با چادر نمی‌شود که یک زن، عالم و دانشمند شود و در فعّالیت اجتماعی شرکت کند.» من سؤال می‌کنم: با برداشتن چادر، در کشور ما، چقدر زنان در فعّالیت اجتماعی شرکت کردند؟ مگر فرصتی داده شد برای این‌که زنان ما، در دوران رضاخان و پسر رضاخان، در فعّالیت‌های اجتماعی شرکت کنند؟! به مردان هم فرصت داده نمی‌شد؛ به زنان هم فرصت داده نمی‌شد. آن روز که زنان ایران وارد فعّالیت اجتماعی شدند و کشور را با دو دست توانای خود بلند کردند و مردان این کشور را به دنبال خودشان به میدان‌های مبارزه کشاندند، با همان چادر به میدان‌ها آمدند. چادر چه تأثیر منفی‌ای دارد؟! لباس چه تأثیری دارد در این‌که مانع شود از فعّالیت یک زن یا یک مرد؟! عمده این است که‌ این مرد، دلش چگونه است؛ فکرش چگونه است؛ ایمانش چقدر است؛ روحیه‌اش چگونه است؛ چه انگیزه‌ای برای فعالیّت اجتماعی یا علمی، در او گذاشته شده است؟ این مردِ قلدرِ نادانِ بیسواد -رضاخان- آمد و در اختیار دشمن قرار گرفت. ناگهان لباس این کشور را عوض کرد؛ بسیاری از سنّت‌ها را عوض کرد؛ دین را ممنوع کرد! کارهایی کرد که همه شنیده‌اید و در دوران پهلوی‌ها انجام گرفته است؛ آن هم با قلدری. او به چهره محبوب غرب - یعنی استعمارگران - تبدیل شد.

دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی 21/5/71

 

یکی از بزرگترین مسؤولیت‌های رضاخان، برچیدن بساط روحانیت برای نابود کردن دین بود. بنابراین به مجرّد این‌که قدرت پیدا کرد، در سال‌های ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ شروع به برچیدن بساط روحانیت کرد. اقدام رضاخان، قلدرانه بود. خیال می‌کرد با قلدری می‌تواند کارهای خود را پیش ببرد. گذاشتن عمامه، پوشیدن لباس بلند و اسم و حوزه آخوندی را ممنوع کرد. حوزه‌های قم و مشهد را تا آن‌جا که می‌توانست -به خیال خود- متلاشی کرد. البته نتوانست. امام عزیز ما جزو طلبه‌های آن دوران بودند؛ همان دورانی که قرار بود روحانیت را شدّت فشار و خفقانِ رضاخانی به کلّی نابود کند. اما روحانیت نه تنها نابود نشد، بلکه کسانی مثل امام بزرگوار را به وجود آورد. من خود از امام شنیدم که می‌گفتند: «در قم، ما صبح زود از مدرسه یا خانه بیرون میآمدیم و به باغ‌های سالاریّه می‌رفتیم که در آن زمان یک فرسخ تا شهر فاصله داشت. در آن‌جا زیر درخت‌ها مشغول درس و بحث و مطالعه می‌شدیم. هنگام غروب وقتی که هوا تاریک می‌شد برمی‌گشتیم که مأمورین رضاخان ما را نبینند!» این‌طور درس خواندند.

دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان‌ 10/8/74

 

رضاخان قلدر وقتی خواست از غرب برای ما سوغات بیاورد، اولین چیزی که آورد، لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدرىِ قزّاقىِ خودش! لباس‌ها نباید بلند باشد؛ باید کوتاه باشد؛ کلاه باید این‌طوری باشد؛ بعد همان را هم عوض کردند: اصلاً باید کلاه شاپو باشد! اگر کسی جرأت می‌کرد غیر از کلاه پهلوی، کلاه دیگری سرش بگذارد، یا غیر از لباس کوتاه چیزی بپوشد، باید کتک میخورد و طرد می‌شد. این چیزها را از غرب گرفتند! زن‌ها حق نداشتند حجاب‌شان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر - چادر که برداشته شده بود - اگر روسری هم سرشان می‌کردند و مقداری جلوی چانه‌شان را می‌گرفتند، کتک می‌خوردند! چرا؟ برای این‌که در غرب، زن‌ها سربرهنه می‌آیند! این‌ها را از غرب آوردند. چیزی را که برای این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جِدّ و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیری که نیامد - هر ملتی بالاخره خصوصیات خوبی دارد – این‌ها را که نیاوردند. آن‌چه را هم که آوردند، بی‌دریغ قبول کردند. فکر و اندیشه را آوردند، اما بدون تحلیل قبول کردند؛ گفتند چون غربی است، باید قبول کرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربی است، بایستی پذیرفت؛ جای بروبرگرد ندارد!

دیدار جوانان و فرهنگیان رشت‌ 12/2/80

 

یک روز به جامعه‌ی ما این‌جور تفهیم کرده بودند که راه پیشرفت این است که ما از غربی‌ها تقلید کنیم؛ آن هم نه تقلید در دانش‌آموزی و دانش‌اندوزی، تقلید در ظواهر؛ زن‌های‌مان بی‌حجاب بشوند؛ مردهای‌مان کلاه فلان جور و لباس فلان جور بپوشند. می‌دانید در کشور ما، دوره‌ای بر مردم ما گذشت که گذاشتنِ یک کلاه مخصوص به نام کلاهْ پهلوی اجباری شد و اگر کسی این کلاه را بر سر نمی‌گذاشت، مجرم شمرده می‌شد! بعد یک قدم جلوتر رفتند، گفتند یا کلاه پهلوی یا شاپو؛ چون غربیها - اروپایی‌ها - این لباس را می‌پوشند. انواع و اقسام لباس‌هایی که در داخل کشور – لباس‌های محلی - پوشیده می‌شد، همه منسوخ و ممنوع شد؛ برای این‌که لباس متحد الشکلِ از غرب آمده، پوشانده بشود. برای چی؟ برای پیشرفت! پیشرفت کشور را در این دانستند که مردم ماکت و شلوار بپوشند، کروات ببندند، زن‌های ما بی‌حجاب حرکت بکنند؛ رسوم و عادات غربی را یاد بگیرند. ببینید چقدر خسارت‌بار است برای یک کشور؛ چقدر مایه‌ی شرمندگی است، وقتی انسان فکر بکند. آن روز نه فقط شرمنده نمی‌شدند، افتخار هم می‌کردند، با صدای بلند هم این را فریاد می‌کردند./998/102/ب3

ارسال نظرات