مطهری و قاتلش در حوزه رشد کردند

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از رسای اندیشه، هم چنانکه در بحث چگونگی جریان شناسی مطرح کردیم، تبیین مولفه ها، ابزاری است برای دسته بندی جریان های مختلف.
ظهور انقلاب اسلامی یکی از این مولفه هاست که می توان نسبت جریان های فکری و سیاسی را با آن سنجید و به یک طبقه بندی رسید.
با همین نگاه و برای سنجش رویکرد حوزه های علمیه با اهداف انقلاب اسلامی، از استاد تقوی وقتی گرفتیم برای مصاحبه.
ایشان در زمینه مکاتب مختلف فقهی در حوزه کتاب و مقالات متعددی دارند و علاوه بر تحصیلات حوزوی، از تحصیلات دانشگاهی نیز بر خوردارند.
متن پیش رو بخش دوم مصاحبه رسای اندیشه با استاد است:
یعنی در حوزه ما با شخصیت هایی مواجه هستیم که بین مبانی سیاسی و علمی شان تفاوت است؟
آری. در مجموع باید گفت حوزه اساساً محیط خاصی است که طیفبندی در آن مشکل است، این حوزه همان جایی است که هم آقای مطهری در آن پرورش یافت، هم کسی که مطهری را کشت. هم مطهری مسئول حوزه بود هم اکبر گودرزی. ببینید چقدر تناقض وجود دارد و وسعت مشرب هست. من این را جزء نقاط قوت حوزه میبینم. حوزه را به جزماندیشی متهم میکنند، اما عمق بسیاری از این جریانات فکری و اجتماعیِ تأثیر گذار در دهههای اخیر، به نحوی ریشههای حوزوی دارد؛ از چپ بگیرید تا راست و مجاهدین و منافقین، از فرقانی تا مطهری همه برآمده از حوزه هستند. این حوزه در مجموع محیطی است که قدرت جذب و پرورش این همه افکار و مختصّات را دارد و هیچ کس هم تکفیر نمیشود و همه میآیند و میآموزند.
حوزه اساساً محیط خاصی است که طیفبندی در آن مشکل است
از طرفی حُسنْ و از طرف دیگر عیبِ عصر غیبت محسوب میشود. اگر امام معصوم بود این قدر تشتّت آراء نبود. من در مقابل کسانی که حوزه را محکوم به دروغ و جزمیّت میکنند میخواهم بگویم اگر جزمیّت بر حوزه حاکم بود این همه افکار متنوع و حتی متضاد شکل نمیگرفت. این نشان از این است که در حوزه با نوعی سهولت برخورد میشود؛ یعنی فضا باز است هر کس میآید و میآموزد. حتی مخالفتهایی که از زاویة تفکر سنتی متوجه انقلاب بود از سمت جریان نواندیشی نبود. یکی از دغدغههای
حوزه را به جزماندیشی متهم میکنند، در حالی که عمق بسیاری از این جریانات فکری، به نحوی حوزوی است
تفکر سنتی این است که در دوران غیبت ما مجوّز بر تاسیس حکومت نداریم و منبع روایی هم داریم و هر رایتی غیر از رایت ما برافراشته شود باطل است. گاه به ادلة آن استناد میکنند و برخی قائل به حرمت میشوند؛ حرمتِ تاسیس حکومت.
نگاه نواندیشان نسبت به انقلاب چگونه است؟
نسبت نواندیشان دینی با نظام بر این اساس تنظیم شده است که نواندیشان، خود به دو دسته تقسیم میشوند: یکی نواندیشانِ معتدل که روی خط مرز سنتاندیشی حرکت میکنند و نواندیشان افراطی که روی مرز خروج از تفکر دین و حوزه حرکت میکنند. در واقع لب مرز
در حوزه با نوعی سهولت برخورد میشود؛ یعنی فضا باز است
هستند. نواندیشان معتدلی که به مرز اندیشة سنتی نزدیکترند، نوعاً مویّد نظامند. مثل آقای مهدی هادوی که از فضلای نواندیشند و آقای مبلغی و آقای علیدوست از این تیپ افراد هستند؛ اما نواندیشان تند رویی که در لبّ اندیشههای غیر دینی سیر میکنند مثل آقای خلج که در حوزه با نوعی سهولت برخورد میشود؛ یعنی فضا باز استالآن مفسّر رادیو بیبیسی شده است. برخی از این جریانها چپ نیستند بلکه چپسازی کردند و جریان چپ از اینها متأثر شده است. با طرز فکری که آنها احساس میکنند جمهوری اسلامی در مجموع سنخیّتی با نظامهای دموکراتیک ندارد و همین دلیل زاویه گرفتن آنها است. هرچند من همة اینها را متّهم نمیکنم به اینکه مشکل شخصی با نظام داشتند، خیلی از آنها مشکلی با نظام نداشتند ولی بر اساس اعتقادشان یک سری از ایدههای دنیای امروز را باور دارند و احساس میکنند نظامی که ما تاسیس کردیم و تبلیغ و ترویج میکنیم عملاً به سمت آن ایدهها نمیرود.
نواندیشان، به دو دسته تقسیم میشوند: یکی نواندیشانِ معتدل که روی خط مرز سنتاندیشی حرکت میکنند و نواندیشان افراطی که روی مرز خروج از تفکر دین و حوزه حرکت میکنند
برای نمونه حسین شبستری از داعیان و مروّجان انقلاب اسلامی بود، سالها در این راه قلم زد. حتی او از نویسندگان روشن ما در سال 45 بود. از کسانی بود که از داعیهداران این تفکر بود که اسلام ظرفیت در دست گرفتن زمام امور جامعه امروزی را دارد. حتی وقتی از آقای شبستری دربارة تفاوت حرفهای قبل از انقلاب و امروزش پرسیدند، انکار و توجیه نکرد. این گونه افراد، اعتقادات نفسانی هم ندارند که دنبال پست و مقام باشند. چون اگر شبستری دنبال چنین جایگاهی بود مثل همان پستی را که به برادرش دادند به او هم میدادند. ایشان در زمان آیتالله طالقانی سخنران قبل از خطبه نماز جمعه بود؛ اما به واسطة آشناییشان با معارف دنیای نو، تدریجاً در باب دین و جامعه به اندیشههای نویسنده مصری علی عبدالرزاق (کتابی دارد به نام الاسلام و الاصول حکم) متمایل شدند. حاصل ایدههای عبدالرزاق این است که در مجموع معیارهایی را برای جامعة عادلانه و حکومت خوب معرفی کرده است، اما سیستم، ساختار، برنامه و تشکیل حکومت ندارد.
آیا می توان نواندیشان طرفدار نظام را نیز دسته بندی کرد؟
جبهة نواندیشانِ نظام را، در یک تقسیمبندی به دو جناح تقسیم میکنیم. یک دسته از اینها اساساً اختلاف مبنایی فکری با جمهوری اسلامی پیدا کردند. اگرچه از اوّل گفتند که موافقیم ولی بعد تضاد پیدا کردند آنها مفاهیم دنیای نو را خوب فهمیدند و همان را شاخص حقانیّت و صلاح جامعه میدانند.
دستة دیگر، اختلاف مبنایی و تئوری چندانی با نظام ندارند، اختلافات آنها با نظام در زاویة عملگرایی است. آنها نه مخالف جمهوری اسلامی هستند، نه مخالف امام. حتی از گذشتة خود در نظام هم دفاع میکنند، اما قائلند که ما بر صراط مستقیم هستیم. نظام این است که ما تعیینش میکنیم و شما منحرف شدهاید. در مقابل دستة اوّل مستدلا میگویند که آقای خامنهای همان کسی است که ایدههای امام را دنبال می کند و گسترش می دهد.
آیا همه گروه های فکری حوزوی، در تقسیم بندی بالا جا می گیرند؟
خیر، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که مؤید نظام اسلامی است، تفکری که قائل است به جلوتر از امام حرکت کردن در جامعه. این تفکرات نه عمق علمی سنتی را دارند و نه عمق علمی آشنایی با معارف جدید را. دست و پا شکسته اطلاعی از هرکدام دارند. همین اندیشهها آفت خطرناک نظام و حوزه هستند. این طرز فکر را ما در حوزه هم داریم.
از اینها که بگذریم شخصیتهای دیگری نیز هستند مثل آقای هاشمی که از مؤسسین و مؤیدین ایده نظام جمهوری اسلامی هستند و طرز فکر ایشان در هر دو جبهه، یعنی هم در جبهه سنتگرای طرفدار نظام و هم در جبهة نواندیشان طرفدار نظام وجود دارد. آقای هاشمی ایدة خاصی از انقلاب نداشتند و ایدة ایشان، ایدة رایج نظام است. اگرچه نواندیشان بیشتر طرفدار ایشان هستند، ولی نمیشود جریان و جناحی را برای ایشان در نظر گرفت.
چگونه می توان جریان های فکری را بهتر شناخت؟
یکی از معایب محدود کردن آزادی بیان این است که این جریانهای فکری شناخته نمیشوند. یکی از معایب باز نبودن فضای بیان و آزادی بیان در جامعه، عدم شناخت جریان های فکری است. الآن من هر که را میشناسم، حاصل ده سال آزادی بیان در دوره اصلاحات است چون
یکی از معایب محدود کردن آزادی بیان این است که جریانهای فکری شناخته نمیشوند
همه آمدند رو کردند و ما همه را شناختیم. موازنة قوا هم در درون نظام جمهوری اسلامی بهم نخورد است. همان اکثریتی که آن زمان بودند الآن هم هستند؛ منتهی همه خود را نشان دادند. در وضعیت بسته بودن فضای اندیشه در جامعه، بیشترین ضرر و زیانش را خود نظام میخورد. در فضای باز چون نظام به اندازة کافی نیرو و ابزار و رسالت و لوازم دارد، میتواند در مقابل مخالفانش دفاع کند. هم جریانهای مخالف خوب شناخته میشوند و هم اینکه حرفی در دل نمیماند که تبدیل به آتش زیر خاکستر شود و بعد بروز پیدا کند. این کار هم به شکوفایی جامعه کمک میکند و ذهن جویندگان جوان بارورتر میشود، اینها نیز تبدیل به بمبهای خنثی شدهای میشوند. از میان مؤیدان نظام جمهوری اسلامی عدهای هستند که نه در سنتیها گنجانده می شوند و نه در نواندیشان.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
1. پرویز ثابتی مسئول اول اداره کل سوم ساواک (کتاب نامبرده در سال 1391 ه.ش در آمریکا به چاپ رسیده است)/836/د102/ل