بازي بيبرنامه 40 ميليون ايراني در زمين مجازي!
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، در نوشته كوتاه پيش رو بهدنبال تبيين مختصر لزوم ورود هر چه سريعتر و جديتر مسئولان، نهادها و نخبگان به امر مهم فرهنگسازي و مدلسازي در فضاي مجازي به ويژه شبكههاي اجتماعي و استفاده از فرصتها و ظرفيتهاي فراوان در اين فضا هستم. استنادم اما در اين نوشتار مشكلات، گرفتاريها، آسيبها و تهديدات اين فضا (كه البته كم هم نيستند) نيست، بلكه ميخواهم به استناد فرصتها و نكات مثبتي كه متأسفانه اين روزها كمتر مورد توجه قرار ميگيرد ضرورت عاجل اين ورود را شرح دهم.
شبكهاي كه مفيد شد
مدتي پيش و به توصيه يكي از دوستان در يكي از شبكههاي پر استفاده روز، گروهي راه انداختيم تا بهقدر وسعمان اندكي از مشكلات نيازمندان جامعه پيرامونمان را برطرف كنيم. به فاصله اندكي از شروع به كار، اين كار كوچك آنچنان سبب خير و بركت شد كه خود زمينهاي براي فعاليتهاي مثبت، مسئولانه و اثرگذار اجتماعي ديگر مانند كارآفريني، تسهيل تحصيل و ازدواج جوانان و درمان بيماران نيازمند توسط افراد مختلف را فراهم آورد.
افرادي را مشاهده كرديم كه بعضا از نظر گرايشات و علاقهمنديهاي مختلف مذهبي، سياسي، فرهنگي و... آنچنان در نقطه مخالف هم قرار داشتند كه حتي نميشد دقايقي آنها را در كنار هم جمع كرد، اما آنچنان باهمافزايي توانها و ظرفيتها در كنار يكديگر به فعاليتهاي اجتماعي مؤثر ميپرداختند كه احساس ميكردي سالهاست در كنار هم مشغول فعاليتند.
در اين نمونه واقعي، فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي نه تنها تبديل به بستري براي كنشگري فعال و مؤثر اجتماعي در فضاي حقيقي شده، بلكه زمينههايي را فراهم آورد تا افراد گوناگون فارغ از گرايشات مختلف براي رسيدن به هدفي متعالي و مشترك تلاش كنند و در اين مسير بسياري از سوءتفاهمها و بدبينيهايي كه احياناً نسبت به هم داشتند نيز برطرف شود.
عرصهاي براي همدلي
گره خوردن علايق و دغدغههاي مفيد و سازنده افراد جامعه با هم و در پي آن تلاش براي ساختن هر چه بهتر آينده جامعه - چه در عرصه حقيقي و چه در فضاي مجازي- كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اكنون بزرگتر از فضاي حقيقي زندگي ما شده است را ميتوان يكي از مفاهيمي دانست كه سالهاست توسط ايشان و با تزريق تعابير و كليد واژههاي مختلفي همچون همدلي و همزباني، اتحاد، انسجام، همكاري، پرهيز از دوقطبيسازي جامعه و... پيگيري ميشود. رهبر انقلاب به دنبال آن هستند تا آحاد جامعه به ويژه نخبگان و نهادهاي مربوطه را به سمتي سوق دهند تا اين امر مهم نهادينه شود كه اجزاي مختلف جامعه فارغ از گرايشات و سلايقشان، بايد با قرار گرفتن در كنار هم اهداف و صلاح كلي جامعه را دنبال كنند و در اين مسير با يكديگر همكاري و تعامل داشته باشند.
بازي نيمي از ايرانيها در زمين مجازي
ضرورت و اهميت ورود نخبگان و نهادهاي فرهنگي و اجتماعي به اموري كه ابتدا به آنها اشاره شد آنجا بيشتر نمايان ميشود كه نگاهي به حجم و گستردگي فعاليت آحاد جامعه در فضاي مجازي مخصوصاً شبكههاي اجتماعي داشته باشيم.
بنا بر آمار رسمي اعلام شده، 53 درصد مردم ايران يعني 40 ميليون نفر حداقل در يكي از شبكههاي اجتماعي عضو هستند و بهصورت ميانگين روزانه بين پنج تا ۹ ساعت از وقت خود را در اين شبكهها ميگذرانند. جالب است بدانيد ميانگين اين حضور در دنيا تنها 54 دقيقه در روز است!
اگر فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي را يك زمين بازي فرض كنيم، بيش از نيمي از كل جمعيت كشور قريب به يك سوم وقت روزانه خود را در اين زمين مشغول بازي هستند. بازياي كه از حد و حدود زمينش گرفته تا چند و چون قوانينش و از وسايل بازياش تا تماشاگران و داوران و همه اجزايش تحت مديريت، كنترل و هدايت بيگانگاني است كه در خارج از مرزهاي كشورمان تنها بهدنبال سود و منفعت فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... خود هستند. ناگفته پيداست در اين بين سود و زيان ما براي آنها از كمترين ميزان اهميت نيز برخوردار نيست.
حتماً اين سؤال به ذهنتان متبادر شده كه وقتي ما ناگزير از حضور در چنين فضايي هستيم و بسياري از امور روزمرهمان به ناچار در بستر همين فضا انجام ميگيرد، آيا كاري هم از دستمان برميآيد؟ آيا ميتوان از هزينهها و آسيبها در چنين فضايي كاست و به فكر كسب منفعت و ايجاد فرصت بود؟ و آيا ميتوان الگوهاي خود را كه مطابق با هنجارها و ارزشهاي بومي است در اين عرصه معرفي، نهادينه و اجرايي كرد؟
پاسخ اين سؤال قاطعانه و بدون ترديد آري است، اما به شرطي كه چنين عزمي بين مسئولان، دستگاهها و نخبگان مربوطه وجود داشته باشد. به راستي كدام نهاد بايد فرصتهاي فراوان شبكههاي اجتماعي را شناسايي و براي استفاده از آنها در عرصهها و موضوعات مختلف مبتلا به جامعه برنامهريزي كند؟ شناسايي نيازمنديها و علايق مفيد و اثرگذاري كه در شبكههاي اجتماعي در جريان است وظيفه كيست؟ مسئوليت سازماندهي، بهكارگيري هدفمند و به اصطلاح لينك كردن ظرفيتهاي بسياري كه بهصورت خودجوش در شبكههاي اجتماعي بروز پيدا ميكنند در چنين فضاي شلوغ و درهمي بر عهده كيست؟
16 سال گذشت
16 سال از ابلاغ 19 مادهاي رهبري در خصوص فضاي مجازي به شوراي عالي اطلاعرساني ميگذرد؛ ابلاغي كه مفاد و مضمون اصلي آن نگاه فرصت محوري به فضاي مجازي است. بيش از پنج سال نيز از تشكيل شوراي عالي فضاي مجازي به دستور رهبر انقلاب ميگذرد. شورايي كه طبق حكم رهبري اوليترين وظيفهاش لزوم سرمايهگذاري وسيع و هدفمند در جهت بهرهگيري حداكثري از فرصتهاي ناشي از فضاي مجازي در جهت پيشرفت همهجانبه كشور و ارائه خدمات گسترده و مفيد به اقشار گوناگون مردم و همچنين برنامهريزي براي مواجهه فعال و خردمندانه كشور با فضاي مجازي است.
پاسخ به اين سؤال اساسي و بسيار مهم كه چرا شبكه ملي اطلاعات تا كنون راهاندازي و عملياتي نشده است پيشكش، سؤال بسيار سادهتري هم كه بيجواب ميماند اين است كه مسئولان و نخبگان امر در زمينه استفاده از فرصتهاي همين فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي كه پايه و منشأ خارجي دارند چه اقدامي كردهاند؟
نظريهپردازي كافي است
اكنون و پس از گذشت مدت زمان طولاني از ورود فضاي مجازي به عرصه حقيقي زندگي روزمره آحاد جامعه، آيا وقت آن نرسيده كه نهادها و دستگاههاي مسئول از مرحله پرداختن صرف به مباحث نظري (كه البته در جاي خود مهم هستند) عبور كنند و به جاي گرفتار شدن در ورطه تشريفات بوروكراسي، بخش اصلي وقت، توان و سرمايه خود را صرف تأثيرگذاري و ايجاد تغيير در كيفيت فعاليت بازيگران فضاي مجازي كنند؟
آيا اگر نهادهاي ذيربط از مدتها قبل با نگرشي مسئولانه و مبتني بر واقعيات و نيازهاي روز جامعه به عرصه فرهنگسازي، مدلسازي، هدايت، تغيير نگرشها و دريافتهاي نادرست و همچنين توليد محتواي مناسب و جذاب ورود ميكردند و فضاي مجازي و مشخصاً شبكههاي اجتماعي را مطابق و متناسب با اقتضائات و هنجارهاي جامعه به كار ميگرفتند، امروزه تا اين اندازه شاهد جولان و گسترش آسيبها و ناهنجاريهاي اجتماعي، رفتاري و... در اين عرصه بوديم؟ چرا دست مسئولان امر در ارائه يك مدل و الگوي موفق در اين زمينه خالي است؟ چرا حتي نتوانستهايم يك نمونه شبكه اجتماعي موفق و قابل رقابت با شبكههاي خارجي به جامعه عرضه كنيم؟
طبيعت فضاي ولنگارانه در هر عرصهاي مهيا بودن زمينهها براي فعاليت سودجويان و طبعاً بروز آسيبها و گرفتاريهاي گوناگون است. پس اگر در اخبار ميشنويم كه ايرانيها جزو بداخلاقترين كاربران شبكههاي اجتماعياند يا هرزگي، بيبند و باري، اباحيگري، بيعفتي و فحاشي به يكي از وجوه بارز فعاليت در شبكههاي مجازي تبديل شده نبايد كسي غير از خودمان را ملامت كنيم! درست است كه متأسفانه جامعه ما به واسطه غفلت نخبگان و دستگاههاي مسئول در مواجهه با اغلب پديدههاي فناورانه دچار واپسماندگي است، اما سؤال اينجاست كه تا چه زماني قرار است اين تأخير و تأخر ادامه يابد؟ چرا بايد در كمال تأسف شاهد آن باشيم كه در زمينه فضاي مجازي نه تنها تهديدات را تبديل به فرصت نكردهايم، بلكه فرصتها را نيز يكي پس از ديگري از دست دادهايم؟
لزوم حمايت از حركتهاي خودجوش
با تمام اين موارد آنچه امروز در وراي آسيبهاي جدي فضاي مجازي به ويژه شبكههاي اجتماعي قابل مشاهده و اميدواري است، رگههايي از حركت خودجوش دلسوزان جامعه است. حركتهايي كه اگر از حمايتهاي فكري و نظري نخبگان و همچنين پشتيباني دستگاههاي ذيربط بهرهمند گردند، ميتوانند زمينه اصلاحات، تغييرات و حركتهاي مبارك و گستردهاي را در فضاي مجازي فراهم آورند. بايد به مسئولان دستگاهها و نخبگان مربوطه نهيب زد كه ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است!
رشتهها و گروههاي تخصصي دانشگاهي از جمله جامعهشناسي، روانشناسي، ارتباطات و... كه به نحوي از انحاي مرتبط با فضاي مجازي هستند بايد با دغدغهمندي وظايف علمي و پژوهشي خود را در اين زمينه انجام دهند و دستگاهها و نهادهاي مسئول هم با جديت به انجام وظيفهاي كه محل ارتزاق آنان نيز هست همت گمارند و با استفاده از چراغ راهنماي علم و دانش به درستي و با سرعت در اين مسير قدم بردارند كه غفلت از اين مسئوليت و وظيفه تاريخي ميتواند در آينده نه چندان دور خسارتهاي به مراتب بيشتر و ويرانگرتري را متوجه جامعهمان كند./1325//102/خ