دستاوردهای پژوهشی باید بتوانند در جامعه هنر موثر واقع شود
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، پژوهش هنر، یکی از زمینههای نظری و مبنایی اصلی هنر است که امروزه بهعنوان یک رشته دانشگاهی تا تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها تداوم داشته و مباحث پژوهش و نظری را در زمینه رشتههای مختف هنری پوشش میدهد. رشته دانشگاهی پژوهش هنر از یک سو با تنوع و گستردگی رشتههای زیرمجموعه مواجه است، و از سوی دیگر زمینههای نظری متعدد محاط بر هنر را در بر میگیرد.ماهیت بینارشتهای پژوهش هنر ایجاب میکند که اصول و مبانی این رشته و نیز مکانیسمهای ارایه و بهرهبرداری از دستاوردها و نتایج آن، همواره مورد توجه و دقت نظر باشد.
در همین راستا، گفت و گویی با بهنام زنگی، مدیرمسوول و سردبیر فصلنامه تخصصی پژوهش هنر و نایب رییس انجمن علمی پژوهشهای هنری ایران صورت گرفته است که در پی میآید. در این گفت و گو، ابزارها و امکانات ارتباطی حوزه پژوهش هنر با جامعه مخاطب آن مورد نقد قرار گرفتهاند.
*جایگاه پژوهش هنر به عنوان یک رشته دانشگاهی در دانشگاههای کشور و در میان سایر رشتهها چگونه است؟
رشته پژوهش هنر که سالها از تاسیس آن در دانشگاههای کشور میگذرد، ابعاد نظری هنرها را در بر میگیرد. این ابعاد شامل مبانی، تحولات و تطورات تاریخی و دیگر زمینههای پژوهشی در رشتههای مختلف هنری است.
هر چند تاسیس این رشتهها و اساساً وجود چنین رشته دانشگاهی گاه به انتقادات و ابهاماتی در زمینه چگونگی و چرایی آن ختم شده است، اما وسعت و تنوع زمینهها و رشتههای هنری، ضرورت وجود رویکردهای پژوهشی را در آنها آشکار میسازد. پژوهش هنر زمینه مناسبی برای شکلدادن به این رویکردها و بهرهبرداری از آثار و نتایج آن است.
*علل انتقاد به رشته پژوهش هنر در دانشگاهها چیست؟
این نقد عمومیت ندارد، اما ایرادهای وارده بر آن عمدتاً ناشی از مرزهای وسیع و نامشخص آن است. دربردارندگی رشته پژوهش هنر و همپوشانی آن با هنرها به نوعی این رشته را ملزم به تعیین حریم و عرصه عمل آن میکند. نقد وارده بر این رشته هم ریشه در ابهام ارتباط آن با رشتههای هنری دارد.
*جایگاه پژوهش هنر در میان رشتههای هنری و جامعه هنر چگونه است؟
اگر بخواهیم جایگاه پژوهش هنر را به توازی و نسبت جایگاه و اهمیت خود هنر بررسی کنیم، باید به این مساله توجه داشته باشیم که عرصه هنر در اغلب زمینههای اجتماعی و فرهنگی معاصر دخالت دارد. بنابراین شناخت هر چه بهتر هنر که طبعاً از طریق گونههای مختلف پژوهش هنر حاصل میآید، موجب برخورداری بهتر، از ارزشها و کارکردهای آن خواهد بود.و اما در جامعه هنربنیان و فرهنگمدار ایرانی پژوهشهای هنری با جایگاه مطلوب، شایسته و آرمانیشان فاصله زیادی دارند. بدین معنا که میان ارزش، اهمیت، وسعت و کارکردهای متعدد هنر در جامعه، و میزان و عمق پژوهشهایی که در این زمینه انجام میشود، نسبت همگونی وجود ندارد.
از سوی دیگر، اساساً معضل بزرگی که کاهنده آثار پژوهشی در عرصه هنر است، شیوه انتشار و به تبع آن، دیده شدن و بهکار گرفته شدن دستاوردهای پژوهشی است. دستاوردهای پژوهشی باید بتوانند در جامعه هنر و عرصه فعالیتها و تولیدات هنری و فرهنگی محقق شده و موثر واقع شوند.
*مشکلات انتشار دستاوردهای پژوهشی که به آن اشاره کردید، شامل چه مواردی میشود؟
این مشکل نیز تا حدود زیادی به ساختارها بازمیگردد. نشریات علمی-پژوهشی درگیر چهارچوبها و ضوابطی هستند که نیازمند مناسبسازی برای عرصه هنر است. این چهارچوبها که مشابه آن چه در حوزههای علوم انسانی، تجربی و فنی-مهندسی وجود دارد، بر نشریات هنری نیز تحمیل میشوند. در کنار این که میتوانند سبب صحت علمی و رشد کیفی مقالات باشند، متاسفانه منجر به کلیشهای شدن مقالات و مهمتر از آن، فاصله گرفتن پژوهش ها و مقالات، از نیازهای جامعه هنری میشوند.
البته مشکلات ساختاری و کارکردی نشریات علمی-پژوهشی هنری و سایر نشریات تخصصی هنری وابسته به عوامل متعددی است که در جای خود جای بحث و کالبد شکافی دارند و به نظر میرسد با تشخیص و شناخت درست، میتوان آنها را مرتفع ساخت. به درستی میتوان تشخیص داد که تعداد اندک، شمارگان معدود، ضریب نفوذ پایین و تاثیرات محدود این مجلات در محیط هنر، ناشی از همین نوع ساختار است. این که میبینیم نشریات علمی-پژوهشی در خارج از محیط دانشگاه کاربرد ندارند، دقیقاً به همین ساختار باز میگردد و اساساً این نوع مجلات به مسیری برای ارتقای افراد تبدیل شده و صرفاً جنبه اداری دارند، تا زمینهای برای تحول و ارتقای شناخت فرهنگی و هنری. با این رویکرد، مجلات علمی-پژوهشی حتی پیوند صنفی و رشتهای با یکدیگر را هم برنتابیده و به صورت نهادهای گسسته از هم عمل میکنند و این مساله امکان تحقق هر نوع نقشه علمی یا ماموریت پژوهشی تکمیلکننده را از آنها سلب میکند.
*نقش انجمنهای علمی در این زمینه چیست و آیا انجمنهای فعال مرتبط با حوزه پژوهش هنر در کشور وجود دارند؟
در مورد انجمنها اما مساله را بهصورت دیگر باید دید. انجمنها الزاماً در صدد شناخته شدن نیستند و انتشار آثار و دستاوردها، یکی از ماموریتهای چندگانه آنهاست، نه همه آن. انجمن علمی پژوهشهای هنری ایران نیز به عنوان یک انجمن علمی معتبر و فعال، یکی از معدود تشکلها در زمینه پژوهش هنر است. تلاش این انجمن آن است که خلاهای پژوهشی، مدیریتی، آموزشی و برنامهریزی را در زمینه هنر مرتفع کند. انجمن علمی پژوهشهای هنری ایران که تنها انجمن در نوع خود در کشور است، برنامههای جامع و مفصلی برای تکمیل حلقههای شناختی، علمی و پژوهشی در زمینه هنر در برنامه خود دارد که به فراخور ظرفیتهای خود به آن میپردازد.
اما ایراداتی که به نشریات تخصصی وارد بود را در انجمنها نیز به شکل دیگری میتوان ردیابی کرد و آن بدین صورت است که تعداد انجمنهای علمی فعال در زمینه هنر تناسبی با گستردگی و وسعت فعالیتهای هنری در ایران ندارد و نیز ماموریت انجمنهای موجود بهخوبی روشن نیست.شکل مطلوب در ماموریت و وظایف انجمنها این است که ماموریت، عملکرد و خروجی آنها در عرض یکدیگر عمل کرده و هر یک، حلقهای از زنجیره فرهنگ و هنر را پوشش دهند و در دراز مدت، دستاوردهای آنها در کنار هم و در یک راستا قابل جمعبندی و بهرهبرداری کلان باشد.
*کارکرد رسانههای تخصصی هنری و انجمنهای علمی حوزه هنر در سطح عمومی چیست؟ آیا این نهادها علاوه بر مخاطبان تخصصی خود برای محیط عمومی جامعه هم اثربخشی دارند؟
انجمنها و مجلات و رسانههای هنری از دو نوع مخاطب خاص و عام برخوردارند. رابطه معکوسی بین کیفیت و عمق ارتباط، با سطح آن وجود دارد. بدین معنا که هرچه پیامها و مخاطبان عمومیتر باشند، امکان دستیابی به گستره وسیعتری از جامعه مخاطب وجود دارد و هر چه پیام و محتوا عمیقتر و تخصصیتر باشد، بهطور طبیعی شمار کمتری از مخاطبان را در بر میگیرد.
اما ارتقای سطح آگاهی جامعه، وظیفه ذاتی رسانهها و انجمنهاست و این نهادها بر اساس حیطه وظایف و محدوده مخاطبانشان، هر یک در صدد ارتقای آگاهیبخشی از جامعهاند. کارآمدی نشریات هنری و پاسخ این پرسش که آیا این نهادها میتوانند در ارتقای آگاهیهای جامعه کارآمد باشند، به تعریف هر انجمن یا نشریهای از خویش و آشنایی توام با تعهدش با وظایف و ماموریتهای پیشبینی شده است.انجمنهایی که در حیطه هنر و علوم انسانی فعالیت دارند، بهطور ویژه در ارتقای آگاهیهای اجتماعی و تعالیبخشی به جامعه اثرگذارند و در صورت درک این کارآیی میتوانند به عنوان عوامل مهمی برای رشد اجتماعی ایفای نقش کنند.
*وضعیت کتابخوانی در حوزه هنر چگونه است؟ آیا این وضعیت با توجه به ضرورت رشد و توسعه کتابخوانی رضایتبخش است؟
پایین بودن سرانه مطالعه کتاب یک معضل عمومی است که تمام حوزههای علم و فرهنگ و هنر را در بر میگیرد و با این حال فکر میکنم به دلیل جذابیتهای رشتههای هنری و ادبی، سرانه این بخش نسبت به سایر بخشها بهتر باشد. نکتهای که ممکن است ابتیاع کتابهای هنری را از سوی مخاطبان تحتالشاع قرار دهد، بهای تمام شده و در نتیجه قیمت بالای کتابهای برخی رشتههای هنری است که نیازمند ارایه با کیفیت هستند.
*آیا رابطه بین دانشگاه به عنوان مرکز تولید علم و دانش با جامعه و مصرفکنندگان و مخاطبان علم در زمینه هنر و پژوهشهای هنر مطلوب است؟
در گسستگی پیوند دانشگاه با خارج از آن با عوامل متعددی روبرو هستیم که میتوان به طور کلی آنها را به موارد زیر دستهبندی کرد:
الف- عرصه دانشگاه به عنوان نهاد تولید علم و آگاهی: گاه گسستگی دانشگاه و جامعه بهخود دانشگاه بازمیگردد و ناشی از عدم انطباق رشتهها و آموزشها با واقعیات جامعه است. دلیل دیگر، فقدان عوامل انگیزشی و آموزش مهارتهای لازم برای دانشگاهیان است تا از طریق آن به تعهدات خود در رابطه با رشته تحصیلی و جامعه پاسخگو باشند.
ب-عرصه جامعه بهعنوان مصرفکننده علم و آگاهی: عامل اجتماعی گسستگی جامعه و دانشگاه به آشکار نشدن نیازهای جامعه و بیتوجهی آن به بحثهای علمی مبتلابه بازمیگردد. تا زمانی که آگاهی عمومی به یک ضرورت اجتماعی تبدیل نشود، به فرهنگ و هنر نیز بهمثابه مسایلی سطحی و کم مایه نگریسته میشود و طبعاً در چنین نگرشی، ضرورت نظریهپردازی و پژوهشهای فرهنگی و هنری نادیده گرفته میشود.
ج-سازوکار و روند انتقال دادهها و دستاوردهای دانشگاه به جامعه: عامل سوم که شامل رسانهها و سازوکارهای انتقال محتواست در واقع حلقه رابط و اتصال دانشگاه و جامعه است. هر چند نهاد دانشگاه در تولید دانش و محتوای فکری پویا باشد و جامعه نیز در دریافت و کاربست آن مشتاق باشد، در نبود رسانههای معتبر و مجاری درست انتقال محتوا، پیوند دانشگاه و مجامعه راه بهجایی نخواهد برد.
بنابراین برای تقویت پیوند میان دانشگاه و جامعه باید در هر سه عامل فوق به رفع کمبودها و اصلاح انحراف معیارها پرداخت تا مسیر ارتباط دانش، آگاهی و مهارت از مراکز فکری و نظری تا جامعه و زیرگروههای مختلف آن هموار شود.
*پیوستگی انجمنهای تخصصی و رسانههای تخصصی، نظیر آن چه که در انجمن علمی پژوهشهای هنری ایران و مجله علمی تخصصی پژوهش هنر وجود دارد میتواند به منجر به بهبود کارآیی و اثربخشی این نوع نهادها شود؟
«فصلنامه آموزشی، پژوهشی و تحلیلی پژوهش هنر» و «انجمن علمی پژوهشهای هنری ایران» به عنوان دو نهاد علمی و فرهنگی با مجوز و تاییدیههای وزارتخانههای «علوم، تحقیقات و فناوری» و «فرهنگ و ارشاد اسلامی» در تلاش هستند تا شرایط مناسب را برای انتشار دستاوردهای پژوهش و علمی در زمینه پژوهش هنر فراهم آورند. شناسایی و طبقهبندی ضرورتهای علمی و پژوهشی در حیطه هنر و برنامهریزی برای انسجام، انتشار و انتقال دستاوردهای این حوزه به جامعه مصرف آن، از جمله برنامههای این دو نهاد است.
بهنظر میرسد که تشخیص نیازمندیها و اولویتهای علمی و فرهنگی در زمینه هنر که یکی از ضرورتهای بنیادین در زمینه توسعه، تحول و تعالی هنر است، نیازمند نهادهایی از این دست است تا دانش و آگاهیهای لازم را برای دستگاههای تصمیمساز و تصمیمگیر فرهنگی و هنری فراهم آورد./1325//102/خ