بررسی مهمترین انگیزههای فعالشدن پرونده آشتی ملی فلسطین
به گزارش خبرگزاری رسا، در تابستان سال 2017 میلادی شاهد بودیم پس از کارشکنیهای فراوان تشکیلات خودگردان فلسطین در خدماترسانی به نوار غزه، جنبش حماس اقدام به تشکیل کمیتهای با نام کمیته اداری کرد که این کمیته همانند یک دولت اداره امور را در دست گرفت. این اقدام حماس با مخالفت تشکیلات خودگردان مواجه شد. حماس در این میان تلاش کرد با مذاکره با محمد دحلان، عضو منفصل جنبش فتح، وی را برای کمک به غزه به کار گیرد.
اما بهیکباره با سفرهای متعددی که مقامات حماس به مصر انجام دادند مقرر شد آشتی ملی بهزودی اجرایی شود و دولت وفاق ملی اداره امور را در نوار غزه به دست گیرد. در همین زمان، حماس کمیته اداری را منحل کرد و هیأتی از مصر بهریاست رییس دستگاه امنیتی مصر به نوار غزه سفر کرد تا مقدمات لازم برای حضور دولت وفاق ملی را فراهم کند.
بهظاهر دو طرف اصلی این پرونده جنبشهای فلسطینی حماس و فتح هستند اما همگان میدانند که جنبش فتح بدون چراغ سبز صهیونیستها بهسمت آشتی ملی نمیآید. از سویی آمریکاییها اجازه نخواهند داد بدون تأمین نظرشان این پرونده شکل بگیرد. در وجه دیگر این پرونده مصر قرار دارد که در این پرونده حاضر است چرا که مصر بهعنوان سرپرست این پرونده از آغاز آشتی ملی در آن حضور داشته است، لذا باید 5 طرف را در این پرونده حاضر و تأثیرگذار مستقیم لحاظ کرد.
اینکه این پرونده امروز دوباره فعال شده و از سوی همه طرفهای مرتبط با آن در داخل و خارج فلسطین در حال پیگیری است محل سؤال است؛ اینکه چه انگیزهای باعث شده تا طرفهای موجود در این پرونده همگی برای ازسرگیری آن اقدام کنند؟
انگیزههای رژیم صهیونیستی
1. مقاومت؛ معضل اصلی رژیم صهیونیستی
از زمانی که جنبش حماس در سال 2006 در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین توانست اکثریت آراء را کسب کند صهیونیستها اعلام کردند به هیچ وجه اجازه نخواهند داد جنبش حماس قدرت را در دست گیرد. یک سال بعد هنگامی که حماس حاکمیت نوار غزه را در دست گرفت این مسأله شدت بیشتری یافت و آنها تلاش کردند با روشهای مختلف نوار غزه را ــ که به یک معضل امنیتی برای آنها تبدیل شده بود ــ برای خود امن کنند.
نقطه شروع صهیونیستها جنگهایی بود که از اواخر سال 2008 آغاز شد. آنها در جنگ 22روزه تلاش کردند حماس و مقاومت را در نوار غزه از بین ببرند اما عدمتوفیق آنها در آن جنگ نشان داد برآوردهای آنها از مقاومت اشتباه بوده است. پس از آن در دو جنگ 8روزه 2012 و جنگ 51روزه 2014 تلاش کردند با از بین بردن زیرساختهای نوار غزه، مقاومت را تضعیف کنند. اما این روند برای آنها نهتنها نتیجهای نداشت بلکه با گذشت زمان نشان داد روند معکوس داشته است و مقاومت قویتر شده است، چرا که در جنگ 51روزه صهیونیستها با نوع جدیدی از دفاع مواجه شدند که به هیچ وجه نتوانستند مقابل آن پیروز شوند. این روش، جنگ تونلها بود که از آن روز تا کنون به کابوس صهیونیستها تبدیل شده است، این در حالی است که مقاومت امروز از پهپاد و ارتش سایبری نیز برخوردار شده و بهشدت صهیونیستها را تهدید میکند.
با وجود شرایطی که در بالا ذکر شد صهیونیستها بهترین راهکار را در آشتی ملی میبینند تا از طریق ورود همپیمان و مزدور خود ــ تشکیلات خودگردان فلسطین ــ در غزه نفود کنند و پس از آن کاری برای حل معضل دو دهه خود یعنی مقاومت شکل دهند. صهیونیستها حال که نتوانستهاند مقاومت را از طریق فیزیکی و با جنگ و فشار حذف کنند بهسمت استحاله کردن آن روی آوردهاند.
2. کشف چاههای گاز در سواحل غزه
یکی از مهمترین انگیزههای منطقهای در نوار غزه وجود چاههای گازی است که در نزدیکی سواحل نوار غزه قرار دارد. در سواحل غزه دو چاه گاز وجود دارد؛ نخستین چاه که به چاه دریایی مشهور است 28 میلیارد مترمکعب و چاه دوم 3 میلیارد مترمکعب ذخیره گازی دارند. این دو چاه گاز در عمق 603متری دریا، بین مدار 30 و 35 قرار دارند. وجود مقاومت در نوار غزه قطعاً مانعی بر سر بهرهبرداری صهیونیستها از این منابع خواهد بود.
صهیونیستها برای اینکه بتوانند از این منابع استفاده کنند اقدام به ارائه طرحهای متفاوتی کردهاند. غیر از پرونده آشتی ملی آنها طی تابستان 2017، طرحی را با عنوان جزیره مصنوعی ارائه کردند تا براساس آن جزیرهای مصنوعی در فاصله 8کیلومتری غزه ایجاد شود و از طریق آن کالاهای اساسی مورد نیاز مردم غزه به این منطقه منتقل شود. این طرح ظاهری انساندوستانه دارد اما اگر جزیره مصنوعی ایجاد شود در حقیقت مانعی مقابل فلسطینیها خواهد بود تا به منابع گازی سواحل غزه دست نیابند.
3. غزه، جایگزین کرانه باختری
صهیونیستها از همان آغاز اشغال فلسطین روی تمامی فلسطین تاریخی سرمایه گذاری کردهاند، در این میان کرانه باختری رود اردن که یهودیان و صهیونیستها از آن با عنوان یهودا و سامریه یاد میکنند برای آنها اهمیت ویژهای دارد. میزان این اهمیت را میتوان در سرمایه گذاری کلانی که صهیونیستها در شهرکهای یهودینشین این منطقه و ساختار امنیتی حاکم بر آن کردهاند مشاهده کرد. طی 5 سال گذشته این حرکت صهیونیستها تندتر شده و به نظر میرسد آنها قصد دارند بهزودی این منطقه را به سرزمینهای اشغالی سال 1948 ملحق کنند. در این برهه تشکیلات خودگردان که مدعی حاکمیت بر کرانه باختری است مهمترین مانع محسوب میشود، لذا آنها با فعال کردن پرونده آشتی ملی میتوانند تشکیلات خودگردان را با میدان آمدن یک رقیب قوی چون حماس یا عقب بزنند یا وادار به دادن امتیاز کنند، لذا الحاق کرانه باختری یکی از انگیزههای اساسی صهیونیستها برای فعال شدن پرونده آشتی ملی در فلسطین است.
رژیم صهیونیستی با وجود انگیزههای فراوانی که برای حاکمیت بر نوار غزه دارد اما بهدلیل وجود منابع گازی قابل توجه در سواحل غزه، تلاش برای الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی و خلاصی از مقاومت، مایل است پرونده آشتی ملی در این مرحله دوباره فعال شود و از آن مهمتر اینکه به نتایجی کوتاه نیز برسد.
دلایل آمریکا برای احیای پرونده آشتی ملی
1. تلاش برای فعالکردن دوباره پرونده فلسطین
از سال 2014 که آخرین تلاشهای جان کری برای به فرجام رساندن مسأله فلسطین در مذاکرات قدس ناکام ماند، همواره آمریکاییها تلاش کردهاند بهنوعی این پرونده را فعال کنند، اما وجود پروندههای منطقهای، اختلاف نظر بین دولت اوباما و ترامپ و مانعتراشیهایی که صهیونیستها همواره برای آمریکاییها کردهاند موجب شدند تا این اقدام آمریکاییها ناکام بماند. حال فعال شدن پرونده آشتی ملی فلسطین که یکسوی آن جنبش فتح و تشکیلات خودگردان است میتواند انگیزهها و فضای سیاسی موجود را برای به میدان آمدن آمریکاییها فراهم کند، لذا آمریکاییها از این مسأله استقبال میکنند.
2. استحاله مقاومت
از سال 2007 تا کنون نوار غزه در محاصره کامل دریایی و زمینی به سر میبرد. این محاصره از زمان روی کار آمدن محمد مرسی و عبدالفتاح السیسی در مصر سخت شده و تنها منافذ تنفسی نوار غزه که تونلهای زیرزمینی به مصر بودند نیز کور شدهاند. پس از جنگ 51روزه در سال 2014، فشارهای اقتصادی و فقر، وضعیت این منطقه را تا حد انفجار برده است.
از سویی جنبش حماس از پایان جنگ 2014 تا کنون رغبتی به فعال کردن پرونده آشتی ملی و ورود به مذاکرات سیاسی از خود نشان نداده است، لذا حال که حماس به مذاکره رغبت نشان میدهد آمریکاییها دلیل آن را مجبور شدن حماس تعبیر میکنند و تلاش میکنند در این عرصه با گرفتن امتیاز از حماس که رأس مقاومت فلسطین محسوب میشود، این جنبش را وارد عرصه مذاکره کنند و آنگاه خواستههای خود را بر این جنبش دیکته کنند، بهعبارتی همان بلایی را سر حماس بیاورند که در دهه 90 میلادی بر سر ساف آوردند و با وارد کردن حماس در مذاکره با رژیم صهیونیستی این جنبش را بهطور کامل استحاله کنند.
این میل آمریکاییها زمانی پررنگتر دیده میشود که شکستهای آنها در منطقه را بر دادههای فوق بیفزاییم. آمریکاییها که میدان سوریه و عراق را برای خود تمامشده میبینند میخواهند با ورود به مذاکره به یکی از ارکان مقاومت در منطقه آنها را از عرصه مقاومت خارج کنند، خیال باطلی که بارها محک خورده است و حماس در آخرین آنها با ظهور قدرت خود در جنگ 51روزه خط بطلان بر آن کشید.
3. تقویت تشکیلات خودگردان فلسطین و جنبش فتح
آمریکاییها از طریق ارزیابیهایی که در فلسطین انجام دادهاند بهخوبی میدانند که جنبش فتح و تشکیلات خودگردان، در عرصه داخلی فلسطین از موقعیت مردمی خوبی برخوردار نیستند، لذا این انگیزه در آمریکاییها وجود دارد تا با وارد کردن فتح و تشکیلات خودگردان در پرونده آشتی ملی، هم این مسأله را موفقیتی برای آنها به حساب بیاورند و هم اینکه با به دست آوردن فرصت مناسب، جنبش مقاومت حماس را تخریب کنند و محمود عباس و جانشین وی را بهعنوان شخص اول فلسطین در افکار عمومی مطرح کنند.
ضمن اینکه اگر بتوانند هدف دومی که مطرح شد یعنی استحاله کردن مقاومت را به فرجام برسانند آنگاه این هدف را نیز محقق ساختهاند و محبوبیت حماس و مقاومت را بهنفع خود مصادره کردهاند. هرچند تاریخ مقاومت فلسطین نشان داده است که ملت فلسطین با مقاومت و مبارزه با غاصبان سرزمینشان همراه هستند نه با نامها و احزاب.
4. رقابت برای رسیدن به منابع گازی سواحل غزه
براساس مدارک موجود منابع گازی سواحل غزه در دهه 1990 میلادی کشف شدند. در ابتدا قراردادی انحصاری بین مقامات ساف و دو شرکت «بریتیش پترولیوم» و «اتحادیه پیمانکاری سیسیسی» و صندوق سرمایه گذاری فلسطین برای استخراج آن منعقد شد. آژانس توسعه بین المللی آمریکا نیز شرکت «دبل ویت» را مأمور کرد تا با وزارت نیرو و ثروتهای معدنی فلسطین در خصوص خرید گاز طبیعی مذاکره کند، از این رو آمریکا آشتی ملی را مسیری در بهره برداری از این منابع میبیند و از آن حمایت میکند.
البته بر سر این منابع گازی رقابتی ناآشکار بین انگلستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود دارد که هر کدام را بهسمت آشتی ملی فلسطین سوق داده است.
آمریکا با وجود آنکه در آشتی ملی فلسطین حضور ندارد اما روی تشکیلات خودگردان و مصر اثر مستقیم دارد و تصمیمات این دو طرف در حقیقت با خواست آمریکاییها شکل میگیرد لذا میتوان گفت آمریکا اثرگذارترین طرف در آشتی ملی فلسطین میتواند باشد. با وجود انگیزههایی که آمریکا دارد این امر میتواند آشتی ملی را به قتلگاه مقاومت تبدیل کند، امری که هوشیاری تمام را از حماس میطلبد تا بتواند به اهداف مناسب خود برسد و دشمن را از رسیدن به اهداف نامشروعش بازدارد.
نگاهی به وضعیت حماس در مقطع کنونی
جنبش حماس پرطرفدار ترین جنبش سیاسی فلسطین محسوب می شود. این جنبش در آخرین انتخابات مردمی- که در سال 2006 برگزار شد- توانست با کسب بیشترین کرسی های مجلس قانونگذاری فلسطین توانست دولت را تشکیل دهد. هر چند با کارشکنی های جنبش فتح و تشکیلات خودگردان حماس نتوانست بر قدرت سیاسی کامل تکیه زند اما از آن زمان تا کنون در تمامی نظرسنجی ها این حماس و رهبران این جنبش بوده اند، که بالاترین جایگاه را در بین ملت فلسطین داشته اند.
1. تلاش برای حل مشکل معیشتی نوار غزه
پس از جنگ هایی که از آن سال تا کنون بر حماس و نوار غزه تحمیل شده است و به دلیل محاصره کامل نوار غزه، این منطقه همواره تحت شدیدترین فشارها قرار داشته است. این مشکلات پس از سال 2014 به یک بحران همه جانبه تبدیل شده است و نوار غزه را از حیث شرایط زندگی در جایگاه بسیار نازل قرار داده است. حل این مشکل معیشتی که قطعا بر مقاومت تأثیر خواهد گذاشت یکی از انگیزه های اصلی جنبش حماس برای ورود به آشتی ملی است. حماس می خواهد با حل این مشکل همانگونه که در عرصه مبارزه به قهرمان ملت فلسطین تبدیل شده است در عرصه معیشتی نیز یک قهرمان برای مردم فلسطین باشد.
2. کسب قدرت سیاسی
حماس از حیث محبوبیت براساس نظر سنجی هایی که به آن اشاره شد، در جایگاه بالایی قرار دارد اما نتوانسته قدرت سیاسی را کامل در دست گیرد. ورود در عرصه آشتی ملی می تواند این شرایط را فراهم کند تا حماس بتواند قدرت سیاسی را در تمام عرصه فلسطین به دست گیرد. ضمن اینکه دستیابی به این قدرت می تواند حماس را از اعتبار بین المللی نیز برخوردار کند. آشتی ملی عرصه ای است که اگر حماس بتواند با موفقیت در آن به قدرت برسد از مشروعیت بین المللی نیز برخوردار شود و این انگیزه حماس را دو چندان می کند زیرا بزرگترین مانع بر سر راه حماس برای رسیدن به قدرت سیاسی همین عدم مشروعیت در عرصه بین الملل بوده است.
3. استفاده از ضعف کنونی جنبش فتح و تشکیلات خودگردان
در مقطع کنونی، جنبش فتح به دلیل وجود اختلافات داخلی و بحرانی که به دلیل نامشخص بودن جانشین ابومازن به وجود آمده است در موضع ضعف قرار گرفته است. همواره در تمامی دوره هایی که نشست های آشتی ملی برگزرا شده است، گروهی که در موضع قدرت قرار داشته به ادامه مذاکرات و به فرجام رسیدن آن اقبال بیشتری داشته است. اکنون حماس به دلیل ضعف جنبش فتح خود را در موضع قدرتمندتری نسبت به فتح احساس می کند و این موجب می شود انگیزه حماس از دوره های گذشته برای به فرجام رساندن آشتی ملی فلسطین بیشتر باشد.
4. خالی شدن جایگاه حمایتی اخوان المسلمین نزد حماس
پس از آنکه محمد مرسی در مصر قدرت را از دست داد، اخوان المسلمین که مهمترین حامی فکری و معنوی حماس بود دیگر نتوانست حماس را پشتیبانی کند. علاوه بر اینکه حماس به دلیل انتساب به اخوان، با مشکلاتی چون اخراج از مصر نیز روبرو شد. حماس در سند سیاسی اخیر خود که قریب 5 ماه قبل منتشر ساخت، عملا این موضوع را تأیید کرد زیرا نامی از اخوان المسلمین در سند خود به میان نیاورد. این فقدان اخوان المسلمین موجب شد حماس تکیه گاه قابل توجهی نداشته باشد.
حال حماس با ورود به آشتی ملی قصد دارد جایگاهی قانونی را در فلسطین کسب کند که دیگر نه تنها نیازی به تکیه گاهی چون اخوان نداشته باشد بلکه خود حماس تبدیل به قدرتی شود که تکیه گاه سایر گروه ها باشد. اگر آشتی ملی به فرجام برسد، حماس وارد سازمان آزادی بخش فلسطینی خواهد شد که نماینده رسمی تمام ملت فلسطین محسوب می شود. آنگاه با کسب قدرت در این فرآیند می تواند قدرت اصلی فلسطین را کسب کند.
5. منابع گازی سواحل غزه
همانگونه که در دو شماره قبل نیز ذکر شد منابع گازی سواحل غزه یکی از نقاط انگیزه ساز در این مرحله از گفتوگوهای آشتی ملی است. حماس نیز از انگیزه بالایی برای به دست آوردن این ذخایر است زیرا این ذخایر را حق ملت فلسطین می داند که با آشتی ملی و ایجاد یک دیدگاه وحدتی فلسطینیان خواهند توانست حق طبیعی خود را از این ذخایر کسب کنند و مانع به تارج رفتن آن از سوی بیگانگان در میان تشتط آراء داخلی شوند.
6. جلوگیری از آوارگی رهبران خارجی
پس از بحران قطر، حماس مجبور شد دفتر سیاسی خود را از قطر برچیند. یکسال قبل نیز ترکیه در راستای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی دفتر این جنبش در کشورش را جمع کرد. حال مسؤولان خارجی حماس که رأس قدرت سیاسی این جنبش محسوب می شوند جایی برای حضور آزاد سیاسی ندارند و این به معنای آوارگی این مسؤولان است. آشتی ملی جایگاهی است که با موفقیت در آن حماس می تواند رهبران خود را سامان دهد و مکانی امن و آزاد برای آنها ایجاد کند. امری که برای حماس حیاتی محسوب می شود.
انگیزههای جنبش فتح در ورود به آشتی ملی فلسطین
یکی از طرف های اصلی حاضر در آشتی ملی فلسطین جنبش فتح است. جنبش فتح قدیمی ترین و با نفوذ ترین جنبش فلسطینی محسوب می شود. این جنبش در سال 2006، پس از پیروزی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری، با مانع تراشی و قانون شکنی اجازه نداد حماس قدرت را در دست گیرد. حال پس از گذشت 11 سال، در زمانی که محمود عباس در سن 82 سالگی قرار دارد و به علت وخامت وضع جسمانی اش فتح را به بحران نزدیک کرده است وارد آشتی ملی می شود. این در حالی است که فتح پیش از این برای ورود به آشتی ملی به بهانه جویی می پرداخت.
بحران رهبری
رهبر کنونی جنبش فتح محمود عباس است. ابومازن که از مؤسسان جنبش فتح است تنها بازمانده این نسل محسوب می شود. او به دلیل سابقه طولانی که در تاریخ سیاسی و مبارزاتی فلسطین دارد و همچنین به دلیل سابقه همکاری با عرفات که محبوب ترین شخصیت معاصر بین فلسطینی ها است از جامعیت سیاسی- شخصیتی برخوردار است. به همین سبب او از زمان ترور عرفات در سال 2004 تا کنون، 3 جایگاه اصلی ریاستی ساف، فتح و تشکیلات خودگردان را در اختیار دارد. در طول این مدت هیچ کس حتی توان رقابت با او را نداشته است و ابومازن یکه تاز این 3 منصب بوده است.
حال ابومازن در سن82 سالگی قرار دارد و وضعیت جسمانی و سلامت او نیز نابسامان است. او طی دو سال گذشته مکررا برای انجام درمان به بیمارستان منتقل شده است و اخبار اخیر حکایت از آن دارد که هر لحظه امکان فوت او وجود دارد. این در حالی است که جنبش فتح طی 5 سال گذشته نتوانسته است جانشینی را برای او پیدا کند. اختلافات داخلی از یک سو و دخالت های خارجی در تعیین جانشین برای محمود عباس از سوی دیگر این بحران را تشدید کرده است. حال در این موقعیت فتح که بحران رهبری را با از دست رفتن قدرتی می بیند که هم اکنون در دست دارد، به آشتی ملی راضی است تا در اثنای آن بخشی از قدرت را پیش از فقدان ابومازن و آغاز احتمالی درگیری داخلی از آن خود کند.
دحلان، انگیزهای دوچندان برای ابومازن
یکی از اختلافات ریشه دار و عمیق داخل جنبش فتح، اختلاف بین محمود عباس و محمد دحلان است. این اختلاف که از سال 2009، همزمان با کنگره ششم فتح آغاز شد به اخراج محمد دحلان از جنبش فتح و خروج او از کرانه باختری منجر شد. دحلان از آن پس در ابوظبی حضور داشت و رد پای وی در درگیری های لیبی و مصر و کودتای 2016 ترکیه مشاهده می شود. از سال 2016 کشورهای عرب منطقه تلاش کردند با ایجاد آشتی داخلی در فتح، دحلان را وارد کرانه باختری کنند. اما این ابومازن بود که مانع این آشتی داخلی شد و کشورهای عربی را به دخالت در امور داخلی فلسطینیان متهم کرد. طی دو سال گذشته دحلان به شدت در مصر فعال شده و با حماس وارد گفتگو شده است. توافقاتی که تابستان 2017 بین دحلان و جنبش حماس به وجود آمد به شدت ابومازن را نگران کرد. چرا که دحلان در آستانه یک توافق با حماس برای حضور در نوار غزه قرار گرفت. در این شرایط ابومازن، آشتی ملی را راهی برای بستن مسیر ورود دحلان یافت و انگیزه این جنبش را برای ورود به آشتی ملی دو چندان کرد.
سیطره بر نوار غزه
از سال 2007 که جنبش حماس بر نوار غزه سیطره یافت، تشکیلات خودگردان و جنبش فتح هیچ گاه نتوانست در نوار غزه حضور یابد. عدم حضور در غزه با جمعیتی بالغ بر 2 میلیون نفر، از دست دادن رأی درصد قابل توجهی از فلسطینیان است. این در حالی است که تشکیلات خودگردان مجبور است بسیاری از هزینه های غزه از جمله حقوق کارکنان دولتی مثل بانک ها، سازمان های خدماتی و عمومی مثل بیمارستان ها و مدارس و شهرداری ها را تأمین نماید. یعنی تأمین بودجه و خدمات غزه بدون سیطره حاکمیتی در این منطقه.
لذا همواره آشتی ملی فرصتی بوده است تا تشکیلات خودگردان و فتح بتوانند با فراهم کردن مسیر حضور در نوار غزه این خلأ را پر کند. مسأله ای که به عنوان یک بهانه و دست آویز از سوی صهیونیست ها در مواقع حساس سیاسی نیز تبدیل شده است. این مسأله فتح را که در نوار غزه با حامیان خود نیز مشکلات فراوانی دارد بیشتر به آشتی ملی تشویق می کند. حامیان فتح در غزه به دلیل آنکه بیشتر از حامیان محمد دحلان هستند مشکلات فتح در این منطقه را پیچیده تر نیز کرده اند لذا ورود به غزه یکی از اهداف و انگیزه های اصلی فتح و تشکیلات خودگردان برای ورود جدی به آشتی ملی است.
جلوگیری از تضعیف قدرت و انشقاق داخلی
جنبش فتح همواره از زمان تأسیس تا کنون در سیطره بر نظام حاکمیتی و سیاسی فلسطین حرف اول را زده است و تا کنون نیز عمده پست ها و مناصب سیاسی و حاکمیتی فلسطین در اختیار این جنبش بوده است. با قدرت گرفتن حماس از سال 2006 در عرصه سیاسی و عمیق شدن اختلافات داخلی در این جنبش طی یک دهه اخیر این قدرت سیطره قالب خود بر نظام سیاسی فلسطین را تا حدی از دست داده است. این مسأله از زمانی که عده ای به خونخواهی عرفات برخی مقامات فتح را به دست داشتن در ترور وی متهم کردند آغاز شد و با قدرت گرفتن سلام فیاض در کرانه باختری ادامه یافت.
سیطره فتح بر قدرت سیاسی آنقدر عمیق بود که از زمان تأسیس تشکیلات خودگردان، تمام گروه های چپگرا، در انتخابات داخلی با این جنبش همراه می شدند و فهرستی مشترک ارائه می کردند. در آخرین انتخابات شوراها و شهرداری هایی که در سال 2016 در کرانه باختری انجام شد هیچ یک از گروه هایی که پیش از آن با فتح فهرست مشترک ارائه می کردند حاضر به این کار نشدند و تمامی گروه های چپگرا با تشکیل یک ائتلاف به همراه حزب ابتکار ملی به طور مستقل در انتخابات حضور یافتند. در این مقطع فتح به دلیل ضعف سیاسی و داخلی نتوانست هیچ یک از این گروه ها را قانع به تشکیل فهرست مشترک کند. علاوه بر آنکه تعدادی از اعضای فتح نیز به طور مستقل در این انتخابات شرکت کردند و فتح تنها آنها را به اخراج از جنبش تهدید کرد.
در فرآیند آشتی ملی فتح یکی از دو طرف اصلی آشتی ملی فلسطین است و این امر به ادامه سیطره این جنبش کمک فراوانی خواهند کرد مسأله ای که فتح به هیچ وجه نمی خواهد در فلسطین اتفاق بیفتد و گروه هایی غیر از حماس مقابل این جنبش قد علم کنند./۸۴۷/ب۹۰۴/ف
منبع: تسنیم