رد پای سلفیگری معاصر
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از چالشهای اساسی دنیای اسلام در عصر حاضر پدیده جریانهای تکفیری است که حیات فکری انسانها را با مخاطره روبرو ساخته است. اندیشه جریانهای تکفیری با اتکای بر تفکرات غیردینی خود آموزههای اسلامی را با معضل بزرگی در جهان روبرو ساختهاند بهعبارتی این جریانها با تحولاتی که در عقاید و آموزههای کلامی اندیشه اسلامی ایجاد نموده و با انتساب خود به دین اسلام و ادعای عمل بر قرآن، خطر بسیار جدی را متوجه ارزشهای دینی و اسلام ساخته است بهگونهای که دین اسلام را نماد خشونت و جنگ قلمداد میکند که پیامد آن مباح دانستن خون، مال و نوامیس مسلمانان در طیفی از جریانهای اسلامگرا شده است.
اگرچه به زعم خودشان برداشتهای دینی آنها از اندیشه اسلامی بیآلایش و نابترین برداشت میباشد؛ اما باید توجه داشت که هم در حوزه نظر و هم در گستره عمل ویژگی متمایز و منحصر بهفردی دارند که مالامال از جمود و تحجرگرایی است که ریشه در تفکرات برخی اندیشمندان سلفی همچون ابن تیمیه و عملکرد وهابیت عربستان دارند.
بر این اساس اقدامات و فعالیت جریانهای تکفیری- تروریستی در عصر حاضر که در کشورهایی، چون پاکستان، عراق و سوریه و دیگر کشورهای اسلامی مشاهده میشود تماماً با چنین پشتوانهای به فعالیت میپردازند. به این خاطر میتوان گفت که جریان تکفیری بر پایه ایدئولوژی سیاسی خشونتآمیزی شکل گرفته که نه تنها در تضاد و تعارض با ارزشهای اسلامی قرار دارد بلکه ابتداییترین مؤلفههای انسانی را نیز رعایت نمیکند.
تکفیر در اسلام
مفهوم تکفیر یعنی خارج از اسلام دانستن برخی از کسانی که خود را مسلمان میدانند. این مسئله اگرچه در اسلام وجود دارد، اما تردیدی نیست که اندیشه تکفیر در سلفیگری معاصر با گونه سنتی آن تفاوتهای بسیاری دارد چراکه اساس و پایههای فکری سلفیگری در طول تاریخ ثابت مانده، اما گذشت قرنها از شکلگیری آن، در مفهوم و محتوای این تفکر تحولاتی را ایجاد کرده است. بهطور مثال در سالهای گذشته تحولات و دگرگونیهایی در اندیشه تکفیر رخ داد بهگونهای که دایره تکفیر وسعت پیدا کرد و بهجای فروعات، حوزه باورهای اعتقادی را نیز شامل گردید و تمامی باورهای مخالف خویش را بدعت و شرک دانست.
همچنین نوعی نگاه سیاسی نیز پیدا کرد و سران جریانهای تکفیری، حاکمان و سران دولتها را تکفیر کردند؛ همچنانکه گروههای سیاسی - اجتماعی را نیز در برگرفت و به حرمت و تکفیر آنها پرداخته شد. از اینرو، برای رویارویی با سلفیگری معاصر ناگزیر باید ابتدا ویژگیهای آن را شناخت و سپس عوامل شکلگیری آن را فهمید و سرانجام به گونهشناسی آن پرداخت و جایگاه وهابیت را در میان گونههای مختلف سلفیگری شناسایی کرد که مجالی دیگر میطلبد.
سلفیگری معاصر از یکسو، در اندیشههای اعتقادی رهبران سنّتی خود همچون بربهاری و ابن تیمیه ریشه دارد و از سوی دیگر، رد پای آن را در نظریههای جدید نیز میتوان جستجو کرد. آنچه حائز اهمیت این است که در مورد جریانهای تکفیری باید به دو نکته اساسی را مورد توجه قرار داد؛
یکی اینکه علیرغم وجود اندیشه تکفیر در عالم اسلام، عموم مسلمانان با یکدیگر زندگی مسالمتآمیزی داشتهاند؛ اما چنین جریانهای تکفیری بهدنبال توسعه دایره تکفیر هستند که بهطور کلی وحدت اسلامی را دچار خدشه میکند. به این مسئله اندیشمندانی، چون علامه شرفالدین در کتاب «اجوبه موسی جارالله» و ابو محمد ساعدی در کتاب «نفی ظاهره التکفیر عند الامامیه» به طور مفصل پرداختهاند و این مسئله را مورد اهتمام قرار دادهاند.
دوم اینکه اگرچه اینگونه نظرات در میان مذاهب و حتی ادیان دیگر قابل مشاهده است، اما به هیچ وجه مذاهب اسلامی به مباح دانستن خون و مال و مخالفان خود حکم ندادهاند.
این موضوع بسیار اهمیت دارد که اینگونه تکفیر در عصر حاضر و به سبک داعش، در تاریخ اسلام ابتدا با خوارج آغاز گردید؛ چراکه این گروه قبل از برپایی جنگ نهروان بر این دیدگاه بودند که شخصی که گناه کبیره انجام داده کافر شمرده میشود. [۱]مبتنی بر چنین باوری سایر دیدگاههای خود را نیز بنا نهادند و مبنای عمل خود ساختند که میتوان به جنایت شرمآور خوارج در مورد سربریدن عبدالله بن خباب و همسر باردارش اشاره در آن دوران اشاره داشت. [۲]
همچنین ابو محمدحسن بن علی بن خلف بربهاری از پیروان حنبلیه شخصیتی است که قبل از ابن تیمیه در قرن چهارم میزیسته است. عَلَم بازگشت به سلف را برداشت و حکم به اباحه خون، مال و ناموس شیعیان در تاریخ اسلام نمود. همچنان که چنین حکمی امروزه در کشورهای عراق، سوریه، پاکستان، الجزایر و دیگر مناطق اسلامی از سوی جریانهای تکفیری صادر میشود. [۳]با تمام این مسائل اندیشه اسلامی همواره بر استحکام بخشی جامعه اسلامی تأکید داشته است در این راستا نیز قرآن در سوره آلعمران آیه ۱۰۳ پیوندهای اجتماعی را به عنوان یکی از نعمتها و برکات الهی دانسته است. [۴]و از تکفیر نمودن مسلمانان نهی کرده و میفرماید: به کسی که نزد شما اظهار اسلام میکند مگویید تو مؤمن نیستی. [۵]
در نتیجه میتوان گفت تکفیر علیرغم وجود آن در اسلام، همواره بهعنوان یکی از معضلات جهان اسلام تلقی میشود و مفهوم دینی آن بسیار متفاوت از آنچه در عصر حاضر از آن بهرهبرداری میکنند است. به این خاطر مسلم است که منطق اسلام بر اجتناب از تکفیر بنیان نهاده شده و تماماً بر وحدت و همگرایی مسلمانان تأکید کرده است.
خاستگاه تفکرات جریانهای تکفیری
جریان سلفی تکفیری بیآنکه به مؤلفههای ایمان و کفر توجهی کند، هر عقیدهای که با دیدگاههای آنها همخوانی نداشته باشد را طرد و تکفیر میکند ریشه و منشأ چنین تفکری برخاسته از آرای ابن تیمیه است.
جیسون برک نویسنده و تحلیلگر روزنامه آبزرور انگلیس بر این عقیده است که «استاد همه متفکران رادیکال معاصر که بنلادن و سایر رهبران، به آن استناد میجویند ابن تیمیه است.» [۶]در واقع ابن تیمیه صفاتی را که از ظاهر قرآن و روایات قابل فهم است را بدون تأویل و تطبیق آن با ذات باریتعالی به خداوند نسبت میدهند [۷]بر این اساس میتوان گفت در حقیقت ابن تیمیه تئوریپرداز جریان تکفیری محسوب میگردد و عملگرایی این جریانها که بهدور از عقلانیت و خردورزی است برونداد چنین تفکری میباشد.
در واقع میتوان مبنای فکری جریانهای تکفیری را در سه مؤلفه دستهبندی نمود
۱- ظاهرگرایی افراطی در سنت.
از مهمترین ریشههای اندیشه تکفیری افزون بر خَلق و به عبارتی دیگر جعل احادیث دروغین، کجفهمی احادیث معتبر است. فهمی سطحی و تفسیر روبنایی و ظاهرگرایانه از احادیث منجر به برداشتی غلط از مفاهیم دینی شده است.
۲- ترجیح روایات سنت بر نص صریح قرآن.
در حالی که روایات بسیاری مبنی بر اینکه آنچه از ما (اهل بیت) به شما میرسد با قرآن بسنجید تا صحت آنها مشخص شود. مشاهده میشود که جریانهای تکفیری روایات را صرف انتساب به پیامبر بدون هیچ اجتهادی و بدون هیچ نوع سنجشی در صحت از نقل آن از سوی پیامبر به آن عمل میکنند و بر قرآن نیز مقدم میدارند.
۳- ترجیح فهم علمای سلف بر علمای عصر حاضر در فهم از سنت و سیره پیامبر. [۸]
جریان سلفیون تکفیری نقطه اتکا خود در پیشبرد اهداف و آرمانهای خود را بر مبنای «جاهلیت» شکل میدهند و بر این عقیدهاند که در عصر حاضر، جهان سرشار از جاهلیت است که باید جامعه از این جهل نجات یابد. چنین ادبیاتی توسط ابوالاعلی مودودی در کتاب «اسلام و جاهلیت» [۹]استفاده شده است. البته مخاطب ایشان جهان غرب بود که عنصر جاهلیت را عامل اصلی مشکلات تمدن غرب میدانست؛ و به هیچ وجه در نوشتار مودودی جاهلیت به پیروان مذاهب اسلامی و یا شخصیتهای اسلامی نسبت داده نشد. [۱۰]
همچنین کاربرد مفهوم جاهلیت در آثار سید قطب نیز نمود دارد. سید قطب به دلیل آنکه جوامع اسلامی تهی از حاکمیت توحید بودند را مصداق عینی برای جاهلیت لحاظ میکرد. بیشتر نگاه سیدقطب در ادبیات ارائه شده از سوی ایشان ناظر به حاکمان کشورهای اسلامی بود که آنها را طاغوت میشمرد که اندیشهای در تهییج گروههای افراطی علیه حاکمان جوامع مسلمان از نقش معتنابهی برخوردار است.
شخصیت دیگر زرقاوی است که جاهلیت را به سه دوره اولی، وسطی و جاهلیت عصر حاضر تقسیم میکند و جهان کنونی را گرفتار و در بند جاهلیت نوین گرفتار میداند که پیامد آن حلال دانستن حرام خدا و حرام دانستن حلال خداست. [۱۱]
با تمام قرائتهایی که در ادبیات متفکران مسلمان در مورد مؤلفه جاهلیت بیان شد و دیگر قرائتها، شاهد این هستیم که رهبران اصلاحگر مسلمان تماماً نوع و مشی سیاسی حکومت و حاکمان را نمونه جاهلیت میدانستند؛ اما با ظهور داعش شاهد قرائتی جدید از جاهلیت هستیم که این جریان ریشه جاهلیت را نه در سوء حاکمیت، بلکه در عقاید و باورهای مسلمانان میبیند؛ و با این برداشت فصل جدیدی از تفکر و عملگرایی در حوزه جهان اسلامی را رقم میزند.
به عبارتی دیگر در تفکر اندیشمندان اصلاحگری همچون ابوالاعلی مودودی، سید قطب، زرقاوی و دیگر رهبران اصلاحگر مسلمانان، به هیچ وجه جاهلیت در مورد آنها منجر به تکفیر آنها نشد حتی در آرای سید قطب این اتفاق رخ نداد، اما سلفیون تکفیری همچون داعش مسلمانان را تکفیر میکنند و خون آنها را مباح میدانند.
بر این اساس راهکاری که میتوان در مقابل جریانهای تکفیری ارائه کرد، یکی در حوزه آگاهی بخشی و مواجهه آگاهانه با چنین جریانی است که در این راستا بررسی زمینههای رشد چنین تفکری در کشورهای اسلامی بررسی شود. همچنین باید رفتار حاکمان جوامع اسلامی ارزیابی شود؛ چراکه دولتهای حاکم بر جوامع اسلامی در رشد این جریانات بسیار مؤثر بودند.
از سوی دیگر نظام جمهوری اسلامی بایستی تعاملی سازنده با کشورهای منطقه ایجاد نماید و به رفع تنشها بپردازد تا بتواند ارتباط علمی با گروههای سلفی معتدل ایجاد نماید. همچنین بتواند از دولتهای منطقه در ممانعت از گسترش آنها بهره گیرد و جهت آگاهی بخشیدن به دیگر افراد از پیوستن به جریانهای تکفیری کمک گیرد.
راهبرد دیگری که ایران بایستی به آن اتکا کند، تقویت جبهه مخالفان گروههای تکفیری است. همچنین ایجاد گفتمانی دینی متناسب با اسلام جهت مقابله با مبانی فقهی و کلامی گروههای سلفی- تکفیری در جهان اسلام از دیگر مؤلفههایی است که میتوان جهت مقابله با این جریانها در پیش گرفت.
راهبرد دیگر مبارزه جهت سرکوب جریانهای افراطی تکفیری با محوریت جامعه اهل تسنن و کشورهای درگیر مسئله گروههای تکفیری است./918/ی701/س
عیسی مولوی وردنجانی
منابع
[۱]. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، ۱۳۷۷، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
[۲]. طبری، محمد بن جریر، (بیتا)، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار المعارف، ج ۸۳، ص ۵.
[۳]. روحی، نبیالله، مبانی اعتقادی تروریسم تکفیری، فصلنامه آفاق امنیت، سال هفتم، ش ۲۳، تابستان ۱۳۹۳، ص ۱۱.
[۴]. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ. (آل عمران آیه ۱۰۳).
[۵]. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لایَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لانِساءٌ مِنْ نِساء عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لاتَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلاتَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الْاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ. (حجرات آیه ۱۱).
[۶]محمودیان، محمد، ۱۳۹۰، تأثیر اندیشه نو سلفیسم بر روند فکری – ایدئولوژیک القاعده، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال هفتم، ش ۳، ص ۹۳.
[۷]. الله بدشتی، علی، ۱۳۹۳، خدای سلفیه؛ بررسی و نقد آرای سلفیه درباره توحید از دیدگاه قرآن، سنت و برهان، قم، کتاب طه، ص ۷۰.
[۸]. الله بدشتی، ۱۳۹۳، خدای سلفیه، قم، کتاب طه، ص ۱۱۶.
[۹]. سید ابوالاعلی مودودی، ۱۹۷۳، اسلام و جاهلیت، عبیدالله اسد،
[۱۰]. علیزاده موسوی، سیدمهدی، سلفی گری و وهابیت، ۱۳۹۱، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج ۲، ص ۱۴۴-۱۵۴
[۱۱]. الزرقاوی، ابو مصعب، بیتا، کلمات مضئیه، بیجا، بینا، ص ۷.