تنها دانشگاهی که در ایران بمباران شد
تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی ایران همیشه شاهد ایثار، فداکاری و از جانگذشتگی دلاورمردان و شیرزنانی است که جان، مال و حتی فرزندان خویش را که پارههای تنشان بود، در راه حفظ نظام اسلامی فدا کردهاند و با این فداکاری نشان دادند حفظ نظام اسلامی اوجب واجبات است.
آری، حرم جمهوری اسلامی از بدو تشکیل تا به امروز از سوی شیربچههای حیدر کرار که مطیع محض امام خمینی (ره) و امام خامنهای (مدظله العالی) بودند و هستند، حراست و پاسداری شده است. جوانانی که پا روی تمامی آرزوهای خود گذاشته و جوانی و زندگیشان را فدای ولایت و آزادمردی کردهاند.
دانشگاه تبریز یا بهتر بگوییم «مشهدالشهدای دانشگاههای ایران» نیز بزرگترین مدال افتخار رشادت و ولایتمداری را برگردن انداخته و بر خود میبالد که محل تحصیل دانشجویانی بود که علیاکبرگونه شهد شیرین شهادت را چشیدند و در راه دفاع از ولایت، خاک و ناموس از جان مایه گذاشتند.
آری، ما از دانشجویانی صحبت میکنیم که گویا جنس آرزوهایشان از سایر جوانان و همکلاسیهایشان فرق داشت. اینان آمده بودند تا با تبعیت از حضرت علی اکبر(ع)، به همه ما درس ولایتمداری و شهادتطلبی را یاد دهند و خودشان را به چشمه بیکران عشاق برسانند.
شاید کمتر کسی تصور میکرد در روزهای سخت جنگ تحمیلی که رزمندگان اسلام به لحاظ امکانات تسلیحاتی در بدترین وضعیت ممکن قرار داشتند، عدهای از دانشجویان دانشگاه تبریز با غسل شهادت و وضو، خمپارههای جنگی میساختند. آری وقتی پای عشق در میان باشد، عقل گنجایش و ظرفیت ادراک را از دست میدهد. دانشجویی که تا چند وقت پیش دستگاههای ماشینافزار را از نزدیک هم ندیده بود اکنون با استفاده از همان دستگاه، خمپاره میسازد.
دانشگاه تبریز در سال ۱۳۶۵ نه فقط محل تحصیل، بلکه قلب تپنده سپاه اسلام بود که جوانان این دانشگاه، کارگاه دانشکده فنی را تبدیل به خط مقدم جبهه کرده بودند و سنگرشان نیز دستگاههای تولید سلاح شده بود. چه افتخاری بالاتر از این که دانشجویی که ۲۰سال بیشتر نداشت، با غسل شهادت پای در این سنگر بگذارد؟!
اما منافقین که همانا روسیاهترین انسانهای تاریخ ایران اسلامی هستند، این بار نیز ذات پلید خود را نمایان کرده و با دادن اطلاعات این کارگاه به رژیم بعثی عراق، موجبات بمباران کارگاه فنی را فراهم کردند و سرانجام در شامگاه بیست و هفتمین روز زمستان سال ۱۳۶۵، ۲۲ دانشجوی دانشگاه تبریز بهوسیله بمباران رژیم بعثی عراق به آرزوی دیرینه خود که همانا پیوستن به قافله عشق و شهادت بود، نائل آمدند و ۷ نفر نیز مجروح شدند.
سید جمالالدین شکوری یکی از بازماندگان این حادثه تلخ و جانسوز است که بعد از سالها همچنان حرفها و روایتهای زیادی برای گفتن دارد. گویا خداوند متعال این جانباز سرافراز را زنده نگهداشته است تا بعد از ۳۶سال با روایتگری بمباران کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز، دانشجویان دهه هشتادی را که انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را ندیده و اکنون پای در مشهدالشهدای دانشگاههای ایران گذاشتهاند، آگاه کند که ۲۲ شهید دانشگاه تبریز با چه فداکاریها و جانفشانیهایی، از نظام مقدس جمهوری اسلامی حراست و پاسداری کردهاند.
روایت یکی از بازماندگان بمباران کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز
سید جمالالدین شکوری در خصوص حال و هوای دانشگاه تبریز در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی، اظهار میکند: جوانان انقلابی در سال ۱۳۵۷ با شرکت در راهپیماییهای اعتراضی خواستار سرنگونی رژیم پهلوی و بازگشت امام خمینی (ره) به کشور بودند تا اینکه انقلاب پیروز شد و امام راحل به ایران بازگشتند. در آن زمان، دنیا در مقابل ایران قدعلم کرده بود و هیچ یک از کشورهای خارجی نمیخواستند تا ایدهی حکومت اسلامی امام راحل در ایران و یا هر نقطه دیگری از دنیا پیاده سازی شود.
او با بیان اینکه انقلابی بودن و انقلابی ماندن امری مهم و ارزشمند است، میافزاید: در دوران انقلاب به اتفاق جمعی از دانشجویان و اساتید دانشگاه بهعنوان نیروهای مسلمان در دانشگاه فعالیت داشته و همچون سایر مردم هیچ شناختی نسبت به جنگ و یا شهید جنگ نداشتیم. تنها شهدای دانشجوی دانشگاه تبریز تا آن موقع نیز همگی به خاطر مسائل انقلاب در دوران پهلوی شهید شده بودند.
شکوری با اشاره به برخی جریانات خارجی که با هدف ساقط کردن انقلاب طراحی میشدند، میگوید: کشورهای خارجی در شرق و غرب دنیا صدام حسین را تا دندان مسلح کردند. اکنون ممکن است با برخی از این کشورها ارتباط داشته باشیم اما تمامی این کشورها در دوران جنگ تحمیلی به رژیم بعثی کمک میکردند تا ایران را سرکوب کنند. در مقابل چنین ابرقدرتها یک روحانی به نام امام خمینی(ره) با کلام نافذ مخلصانه در راه خدا جهاد کرده و خود را به خداوند متعال وصل کرده بود که نمونهای از چنین ویژگی را نیز در سردار سلیمانی مشاهده کردیم.
او در ادامه با اشاره به اینکه نیروهای مسلح کشور پس از پیروزی انقلاب، آمادگی حضور در جنگ تحمیلی را نداشتند، اظهار میکند: نیروهای مسلح، سپاه پاسداران، بسیج و ارتش همگی پس از پیروزی انقلاب بهتازگی تشکیل یافته بودند و کشور تا زمان آمادهسازی ارتش در دست نیروهای مسلمان بود تا اینکه نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد و افراد خیانتکاری چون بنیصدر و بازرگان به عرصه اداره کشور آمدند و هر یک خیانتهایی به بدنه انقلاب کردند.
گروهکهایی که در ابتدا از کارگاه به نفع دشمنان استفاده میکردند
شکوری در ادامه با اشاره به نخستین حضور خود در کارگاه فنی دانشگاه تبریز، خاطرنشان میکند: با شروع پاکسازی دانشگاه از نیروهای توده و سایر گروههای منافق، سرپرست کارگاه دانشکده فنی عزل شد و من بهعنوان معاون کارگاه آموزشی دانشکده فنی دانشگاه منصوب شدم. من پیش از آن هیچ اطلاعی درباره کارگاه نداشتم اما وقتی وارد کارگاه شدم افراد با سلیقهها و گرایشهای مختلفی ( از جمله گروههای توده، دانشجویان فدایی خلق، فداییان اکثریت و اقلیت، مجاهدین خلق و ...) را در حال کار مخفیانه در کارگاه دیدم. این افراد تراشههایی را در کارگاه ساخته و به کردستان میفرستادند تا پس از پر کردن با مواد منفجره از آنها برای شهادت نیروهای سپاهی استفاده کنند.
این جانباز حادثه ۲۷دی ادامه میدهد: گروههای انحرافی دانشگاه را قبضه کرده و حتی از سالن دانشکده پزشکی به عنوان اسلحه خانه استفاده میکردند. ما با چنین گروههای فکری مقابله کرده و آنها را از کارگاه فنی دانشگاه دور کردیم. پس از آن کسی مسؤولیت این کارگاه را برعهده نمیگرفت ولی ما برای کار کردن در کارگاه اعلام آمادگی کردیم.
پیاده کردن عملی خط فکری امام خمینی (ره) در دانشگاه تبریز
او میافزاید: ما قصد داشتیم بهصورت عملی و فکری در خط امام(ره) کار کنیم و وقتی کارگاه بار دیگر شروع به فعالیت کرد، جنگ تحمیلی و بمبارانها آغاز شد. نیروهای مخلص انقلابی در آن دوران تمام توان خود را برای پشتیبانی از جنگ در دانشگاه به کار میگرفتند. حتی یک بار چندین هزار پتوی بیمارستانی آغشته به خون با کمک دانشجویان و اساتید انقلابی بعد از شستشو در محوطه دانشگاه به جبهه فرستاده شد.
علاقهای که به واقعیت پیوست / آغاز به کار ساخت چاشنی مین در کارگاه فنی در سال ۱۳۶۲
شکوری در ادامه از علاقه قلبی خود برای خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میگوید و خاطرنشان میکند: سپاه پاسداران یکی از مجموعههای انقلابی و با اخلاص بود و من نیز علاقه زیادی به همکاری با این نهاد داشتم. تا اینکه در سال ۱۳۶۲ با یکی از فرماندهان واحد تخریب سپاه آشنا شدم. او گفت که رزمندگان اسلام در جبهههای نبرد نیاز شدیدی به چاشنی مین دارند و از ما خواست تا برای سپاه چاشنی مین درست کنیم. در آن ایام هیچکس اطلاع نداشت که ما قصد انجام چه کاری را داریم و ما پیش از آغاز ساخت چاشنیها به اتفاق دکتر حسینی رئیس وقت دانشکده فنی موضوع را با دکتر سیفلو رئیس وقت دانشگاه تبریز مطرح کرده و از او مجوز گرفتیم و در نهایت آغاز ساخت تسلیحات نظامی در دانشگاه تبریز بهصورت کاملا مخفیانه کلید خورد.
ماجرای جانبازی مکبّر شهید آیت الله مدنی در کارگاه فنی دانشگاه تبریز
این جانباز حادثه ۲۷دی تاکید میکند: اقدامات ما آنچنان مخفی و محرمانه بود که حتی مهندسین و کادر کارگاه نیز از آن اطلاعی نداشتند. در این راستا مقرر شده بود تا بعد از انتقال محمولهای از مینهای خنثی شده به کارگاه، چاشنی مین از روی آنها ساخته شود. متاسفانه در یکی از این محمولهها یک مین خنثی نشده وجود داشت که رضا حامدجعفری، مکبّر نوجوان شهید آیت الله مدنی، امام جمعه وقت تبریز که برای گذراندن یک طرح دانش آموزی در کارگاه حضور داشت، از داخل محمولهها مین خنثی نشده را برداشت و با انفجار مین، به درجه جانبازی نائل آمد.
او با بیان اینکه پس از این اتفاق، فعالیت مخفیانه کارگاه لو رفت و مخالفان از آن اطلاع یافتند، اظهار میکند: دکتر حسینی در مقابل تمام مخالفان فعالیت کارگاه ایستاد و اجازه نداد خللی در کار ما ایجاد شود. پس از آن مهندس رهنورد، هیات علمی دانشگاه که یک فرد متخصصی بود، سرپرست کارگاه شد. آن زمان آقای درویشزاده نیز مسؤولیت صنایع خودکفایی سپاه را برعهده داشت و ما را برای همکاری در ساخت تسلیحات دعوت کرد که دعوت او را لبیک گفتیم.
ساخت خمپاره توسط دانشجویان حتی از رشتههای غیرمرتبط!
شکوری ادامه میدهد: ما در شرایطی قرار داشتیم که صدام به راحتی میتوانست شهرهای مختلف کشور را بمباران کند و ما هیچ سامانهی ضدهوایی و یا تسلیحات جنگی آنچنانی برای مقابله با آن نداشتیم و کشورهای خارجی حتی یک عدد میخ هم به ما نمیدادند. برای همین کار ساخت خمپاره را برای کمک به رزمندگان اسلام در کارگاه فنی دانشگاه تبریز آغاز کردیم.
او میافزاید: گروهی از دانشجویان داوطلب برای ساخت خمپاره، از دانشکده ساخت و تولید بودند اما تعدادی از دانشجویان از رشتههای غیر مرتبط بودند و ما در کنار نیروهای مخلصی چون آقای حسینزاده از نیروهای جهاد دانشگاهی و شهید توانا بدون هیچ امکانات و با اخذ اجازه از رئیس دانشگاه تبریز، در دو شیفت شروع به ساخت خمپاره کردیم.
دانشجویانی که هیچ آشنایی با تراش و ماشینآلات مربوطه نداشتند
این جانباز حادثه ۲۷ دی ادامه میدهد: ما پس از آماده سازی دستگاههای تراش، نیازمند دستگاه کپی تراش بودیم اما متاسفانه یکی از مسؤولان دانشگاه که مخالف کارهای ما بود، تمام دستگاههای کپی تراش را به تهران فرستاده بود و ما طی مذاکرهای با دکتر جعفری یکی از اساتید دانشکده فنی و مدیرکل صنایع تبریز، موفق شدیم تعدادی دستگاه کپی تراش تهیه کرده و کار را آغاز کنیم. دانشجویانی که بر روی دستگاهها کار میکردند از نیروهای خالصی بودند که هیچ آشنایی با تراش و ماشینآلات مربوطه نداشتند اما همین جوانان دانشجویی که نمیدانستند تراشکاری چیست به اذن الهی توانستند طی مدت کوتاهی خمپاره جنگی بسازند.
شکوری خاطرنشان میکند: شیفت اول از ساعت ۱۶(بعد از پایان کلاس دانشجویان) تا ساعت ۲۲و شیفت دوم نیز از ساعت ۲۲ تا ۳ بامداد بود. در یکی از روزها به ما اطلاع دادند که محموله خمپاره باید حداکثر در مدت ۲۰روز به جبهه ارسال شود وگرنه رزمندگان اسلام با وضعیت اسفبار تسلیحاتی رو به رو خواهند بود و ما با کمک دانشجویان مخلص و با امداد الهی و کمک کارخانههای ریختهگری ماشینسازی و تراکتورسازی تبریز خمپارههای موردنیاز را ساختیم.
مطمئن باش این کارگاه بمباران خواهد شد!
او با چشمانی اشک بار در تشریح شب حادثه بمباران ۲۷دی، میگوید: متاسفانه علیرغم رعایت تمامی اصول حفاظتی و امنیتی، ساخت خمپاره در کارگاه رفته رفته آشکار شد و عملا همه میدانستند که چه کارهایی در کارگاه انجام میگیرد و پس از اطلاع کل دانشگاه از نحوه فعالیت کارگاه، عدهای هر روز نامهی تهدید را با مضمون «مطمئن باش این کارگاه بمباران خواهد شد» بر روی میز کار من میگذاشتند؛ ولی ما هیچ اعتنایی به آن تهدیدها نمیکردیم. شب آخر بود که شهید رضوانجو (پسر عمه شهید مرتضی یاغچیان) را که یک جوان پاک، متدین و ولایتمدار بود و در کارگاه خمپاره میساخت، صدا کرده و موضوع نامهها را به او گفتم و از او خواستم تا جوابی به آن نامهها بدهیم اما شهید در جوابم گفت: « آقای شکوری این بچهها هر روز با غسل شهادت و وضو در کارگاه حاضر میشوند و هیچ ترسی از مرگ ندارند و همگی برای شهادت لحظه شماری میکنند» و من بعد از شنیدن این حرفهادر آن لحظه بود که قوت قلبم چند برابر شد.
دانشجویانی که برای شهادت لحظه شماری میکردند / نالههای یا زهرا و یا حسین دانشجویان بعد از بمباران
این جانباز سرافراز ادامه میدهد: آن شب حوالی ساعت ۲۱ برق کل شهر قطع شد و ما همگی در یکی از اتاقهای کارگاه نشستیم و شهید کرمی وفا مداحی کرد. من اصلا نمیتوانم حال و هوای دانشجویانی را که متوسل به دامان حضرت زهرا (س) شده بودند، توصیف کنم گویا همگی همچون ملائکهای بودند که فقط به شهادت فکر میکردند. بعد از وصل شدن برق، میخواستم نماز بخوانم و در حال رفتن برای گرفتن وضو بودم که شهید خلوتی را دیدم که چهرهاش به طرز عجیبی زیبا شده بود. شهید رضوانجو مرا صدا زد که ایراد دستگاهش را رفع کنم که در حوالی ساعت ۲۲:۲۰ کارگاه بمباران شد.
او ادامه میدهد: بمباران که تمام شد، سقف کارگاه فروریخت. من نالهها و ذکر یا فاطمه زهرا و یا حسین دانشجویان را میشنیدم. وقتی اندکی به خود آمدم دیدم که از ناحیه شکم مجروح شده و یکی از چشمها و دستهایم را از دست دادهام. در این حین نیروهای امدادی رسیده و ما را به بیمارستان امام خمینی (ره) بردند. کادر درمان با این تصور که من نیز به مقام شامخ شهادت نایل آمدهام، مرا به سردخانه انتقال دادند اما یکی از پزشکان به طور اتفاقی تشخیص داد که من زنده هستم که نفس میکشم و مرا به بیمارستان بازگرداندند.
ستون پنجم دشمن آمار و اطلاعات دقیق کارگاه را در اختیار صدام قرار داده بود
شکوری در خصوص محل اصابت موشکهای رژیم بعثی در شب بمباران کارگاه، میگوید: آن بمباران به وسیلهی موشکهای پیشرفته و دقیق هوا به زمین بر روی چمن دانشگاه (دانشکده حقوق فعلی)، کارگاه فنی و دیوار بیمارستان امام(ره) برخورد کرده بود.
او با اشاره به نقش منافقین و سایر گروهکهای مخالف نظام در این حادثهی ناگوار یادآور میشود: قطعا ستون پنجم دشمن در میان دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاه حضور داشت و این افراد با شناخت دقیقی که از کارگاه داشتند، آن نامههای تهدید را بر روی میز کار من میگذاشتند. اطلاعات کارگاه به قدری درست و با جزئیات کامل در اختیار دشمن قرار داده شده بود که دشمن از وجود دستگاه سخنگوی پیشرفته که اشتباهات قطعه سازی را میگفت نیز مطلع شده بود.
تا روز بازنشستگی با جمعآوری کارگاه مقاومت کردم
شکوری با انتقاد از کسانی که با جمعآوری دستگاههای کارگاه، فضای معنوی کارگاه را که معطر به خون پاک شهدا و دستگاههای استفاده شده از سوی این شهدا بود، یادآور میشود: با وجود اینکه سقف کارگاه پس از بمباران کاملا فروریخته بود، سالها اجازه ندادیم که با تغییر در این محوطه آن را از بین ببرند. حتی بعد از بمباران، کارگاه را بازسازی کردم تا دانشجویان در این محیط معنوی حضور داشته باشند و تا روز بازنشستگی مانع از از بین بردن کارگاه شدم اما گویی برخی میخواستند تا بر روی ردپای خون شهدا پرده بکشند و اکنون با تبدیل کارگاه به یک موزه عملا آن را به یک اتاقی تبدیل کردهاند که هیچ کارایی ندارد و علیرغم تاکید رهبر معظم انقلاب در خصوص ضرورت جهاد تبیین و بیان حقایق دوران جنگ تحمیلی به نسل امروز، تلاشهای ما برای نگهداشتن کارگاهی که مملو از معنویت برای دانشجویان بود، نتیجه نداد.
این بازمانده حادثه ۲۷ دی دانشگاه تبریز در ادامه با بیان اینکه ایران یک کشور قدرتمندی است که با تلاش خود توانسته به نقطهی امروز برسد، خاطرنشان میکند: ما ساخت تسلیحات در دانشگاه را همچون معلم پایه اول ابتدایی از الفبا شروع کردیم و امروز از آن الفبای ساخت چاشنی و خمپاره به ساخت موشکهای پیشرفته دوربرد رسیدیم. دانشجویان ما واقعا مظلومانه شهید شدند زیرا هیچ تسلیحات و ابزاری برای استتار نداشتند و علیرغم آگاهی به این موضوع همچنان در راه خود ثابت قدم ماندند.
او اضافه میکند: خوشبختانه امروز شاهد هستیم که در دانشگاه تبریز، دکتر نصرالهزاده، بهعنوان یک رئیس انقلابی، متدین، رزمنده دوران دفاع مقدس عملکرد بسیار خوبی را در مدت یک سال اخیر نشان داده است همچنین دکتر پرغو جانباز سرافراز سپاه اسلام از جمله انسانهای متدین، مخلص و دردکشیده انقلاب که در خط ولایت باقی مانده است و سایر اساتید، دانشجویان و کارکنان انقلابی دانشگاه و در سازمان جهاد دانشگاهی استان نیز مهندس فاتحیفر و مجموعه جهاد مسیر خوبی را در پیش گرفته است و هر کسی که وارد جهاد میشود، باید بداند که جهاد یعنی ایثار و فداکاری و کار جهادی توام با ایثار انجام میگیرد.
مسؤولان آنطور که باید از ظرفیت دانشگاه استفاده نمیکنند
شکوری با تاکید بر ضرورت پیروی از ولایت فقیه، میگوید: ما در تاریخ کشورمان شاهد هستیم که مردم ولایت مدار ایران همواره پیرو خط اسلام بوده و حکومت دیگری به جز اسلام نمیتواند در خاک ایران قدعلم کند. جریانات اخیر نیز فقط یک دستاویز کودکانه بود اما متاسفانه مسؤولان کشور آنطور که باید از ظرفیت دانشگاه بنا بر فرمودهی امام راحل کارخانه انسانسازی است، استفاده نمیکنند.
نباید افراد را از خود طرد کنیم / بانوان با حجاب ضعیف نیز عاشق سردار سلیمانی هستند
او با اشاره به لزوم به کارگیری نیروهای مخلص در دانشگاه، میافزاید: ما اگر میخواهیم نسل جوان حرفهای ما را شینده و عمل کند، ابتدا باید خودمان را تزکیه داده و تسلیم ولایت شویم و برای این امر نیز باید در دانشگاه از نیروهای متعهد و متخصص استفاده کنیم. البته نباید افراد را از خود طرد کنیم و همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند، بانوی با حجاب ضعیف، ضدانقلاب نیست و نباید افراد را از خودمان دور کنیم. همان طور که در تشییع پیکر مطهر سردار دلاور سپاه اسلام شهید سپهبد قامس سلیمانی شاهد بودیم، همان بانوی با حجاب ضعیف نیز برای سردار اشک میریخت. ما امروز تکلیف بسیار سنگینی بر دوش داریم است و برای تقویت اعتقادات فرزندان باید رفتار خود را بر مبنای رفتار امامان معصوم تنظیم کنیم.
اسامی شهدا و جانبازان حادثهی ۲۷ دی
براساس این گزارش، ایرج خلوتی، محسن محمدی غریبانی، رحمان قفلگری، مرتضی زمانپور، علی فصیح کجاآبادی، حمیدرضا ملکوتی خواه، علیرضا رضوان جو، عباس ارشدی پور، صدیار صفری، بیاضعلی اسدی فرد، سید محسن جواهری، سعید امیرخانی، مهدی امیرکاظمی، علیرضا کریمی وفایی، حسین شیرین سرندی، مرتضی جابری، فواد الدین محمودی، یعقوب اسماعیل زاده، شیرزاد شریفی، هاشم اخترشمار، عادل جعفری نویمی پور و حسین رضاپور، ۲۲شهید مظلوم این حادثه هستند و جمال شکوری، محمد منافی فرتوت، یحیی خلیلی، مجید خیرالهی، مجید اسم حسینی، علیرضا دلفکار باغبان و رضا انیسی در این حادثه مجروح شده و به عنوان شهدای زنده این جنایت فجیع، رسالتی دیگر را بر دوش گرفتند تا زبان گویای آن شهدا و افکار و اندیشههای نابشان باشند.