علل اربعه انقلاب اسلامی به روایت رهبری
به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، حضرت آیتالله العظمی خامنهای، انقلاب اسلامی ایران را «بزرگترین انقلابِ تاریخِ انقلابها» عنوان کرده است که به مثابه یک «دستگاه محاسباتی» ظاهر شده است و دستگاه محاسباتیِ تمدّن غرب از ادراک آن عاجز است و به همین دلیل از روز نخست تا امروز در برابر این انقلاب شکست خورده است؛ بنابراین لازم است ماهیّت این انقلاب و این دستگاه محاسباتی را آنگونهای بشناسیم که اصلیترین نظریهپرداز و رهبر فکریاش در زمان حاضر یعنی خود ایشان شناختهاند.
از سوی دیگر شناختِ «علتهای چهارگانهی ارسطویی» که عبارتند از «علت فاعلی، علت مادی، علت صوری و علت غایی» یکی از بهترین راههای شناخت ماهیّت پدیدهها و حقایقِ جهان از ابعاد گوناگون است. فارغ از نقدهایی که از منظرگاهِ بعضی فلسفههای پستمدرن ممکن است به این شیوهی تحلیل پدیدهها مطرح باشد، شناخت «علل اربعه» را میتوان هموارترین مسیر برای معرفت پدیدههای آفاقیِ انسانی در سطحی عمیق دانست.
در این نوشتار پس از تطبیقِ معنای هر یک از علل اربعه بر پدیدهی «انقلاب اسلامی ایران»، ذیل هر یک از علتها کتابهای خوبی که مطالعهی آنها برای شناختِ آن علّت لازم است را معرّفی میکنیم. این کتابها همه کتابهایی مشتمل بر مجموعه بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) در یک موضوع خاص هستند و از آنجهت که ناشر آنها دفتر حفظ و نشر آثار معظّمٌله است و حسّاسیتهای لازم در مورد محتوای آنها صورت گرفته، لذا میتوان کتابها را به ایشان منتسب دانست. (به استثناء کتاب سوّم که عین متنِ پیادهشدهی سخنرانیهای ایشان است و انتساب بیشتری به معظّمٌله دارد).
یک: علّت فاعلی
اقدامکنندهی اصلی به یک «انقلاب» انسانها هستند و لذا علّت فاعلی انقلاب اسلامی هم مردم ایران بودند؛ اما این اندازه به ما شناخت عمیقی از ماهیّت انقلاب نمیدهد؛ لذا باید این علّت فاعلی را قدری موشکافی کنیم تا معلوم شود دقیقاً چه چیزی محرّک مردم ایران برای انقلاب بود؟ بنابراین برای شناخت علّت فاعلیِ یک «انقلاب اجتماعی» دقیقاً باید از آن عامل یا عواملی سؤال کنیم که نقطهی آغاز و موتور محرّک این انقلاب شدهاست. یعنی آن اصلیترین عواملی که بدون آنها اصلاً «حرکتِ انقلابی» شکل نمیگرفت و آغاز نمیشد؛ به تعبیر دیگر «نیروبخشِ اصلیِ جنبش انقلابی» را میتوانیم علّت فاعلیِ انقلاب بدانیم.
اکنون سؤال این است که از منظر رهبر انقلاب این اصلیترین عواملِ نیروبخشِ حرکت و جنبشی که منجر به انقلاب اسلامی شد که اگر این عامل نبود اصلاً انقلاب اسلامی آغاز نمیشد، چه بود؟ از نگاه ایشان، انقلاب اسلامی ایران در امتداد بعثت و انقلابِ اجتماعیِ رسول الله (صلّیالله علیهوآله) شکل گرفته است؛ بنابراین برای شناخت این اصلیترین نقطهی آغاز، باید ببینیم مبدأ اصیل انقلاب پیامبر اعظم (ص) چه بوده است. پرواضح است که کلمهی حقّهی «لاإله الا الله» نقطهی آغاز و مبدأ اصیل انقلاب اسلامیِ رسول الله (ص) است. این کلمه ابتدا با یک «نفی» آغاز میشود (لا إله) و سپس با یک «اثبات» استقرار مییابد (إلا الله). انقلاب اسلامیِ رسول الله -و بالتبع انقلاب اسلامی ایران- «نفی طاغوت» است و اثباتِ این دو انقلاب هم «جریان توحید در متن جامعه» است، پس برای اینکه علّت فاعلیِ انقلاب اسلامی ایران را بشناسیم، باید بدانیم این نهضت در نفیِ کدام جلوهی طاغوت و سپس در طلبِ استقرارِ چه نظامِ توحیدیای آغاز شد.
در بیانات رهبر معظّم انقلاب حرکت انقلابیِ امام خمینی (ره) و مردم ایران در واکنش به دو طاغوت شکل گرفت و دو «نه»ی کلان و راهبردی نقطهی آغاز نهضت انقلاب اسلامی بود (البته نه آغازی که پس از پیروزیِ انقلاب در سال ۵۷ خاتمه یافته باشد.) یکی از این دو «نه» داخلی بود و دیگری خارجی:
۱. شب ظلمانیِ شاهنشاهی
اوّلین طاغوتی که انقلاب اسلامی به مبارزه با آن برخاست «حکومت پهلوی» بود که سخیفترین شکل از یک حکومت طاغوتی و استبدادی بود و ریشه در ۲۵۰۰ سال تاریخِ رسوبیافتهی شاهنشاهی در سرزمین ایران داشت؛ تاریخی که (به استثناء چند سالِ معدود در دوران صفویه) همواره بر محور طاغوت سامان یافته بود و اکنون در نازلترین شکلِ ممکن استقرار یافته بود.
کتاب «شب ظلمانیِ شاهنشاهی» تحلیلی کلان از این تاریخِ سراسر طاغوت با تأکید بر ۲۰۰ سال اخیر است که بیش از همه عاملِ عقبماندگیِ کشور ایران بوده است؛ یعنی دوران قاجار و پهلوی و البته تأکید بیشتر بر خسارتهای دوران پهلوی است که بخش قابلتوجّهی از کتاب اختصاص به این دوران دارد.
خسارتهای این طاغوت آنقدر وحشتناک و پرخسران بود که تنها راهِ رهایی از آن یک «انقلاب بنیادینِ اجتماعی و سیاسی» بود و این همان چیزی است که انقلاب اسلامی را ضروری کرد. در فصل اوّل کتاب بحث جذّاب و مهمّی دربارهی «تفاوت بنیادینِ سلطنت و ولایت» از زبان آیتالله خامنهای مطرح شده که به عنوان مبنای نظریِ باقی مباحث اهمّیت ویژه دارد.
۲. دوران جدید عالم
اما دوّمین «نه»ی مهمّ انقلاب اسلامی «نظام سلطه» بود که طاغوتی بزرگتر و به مراتب قدرتمندتر از پهلوی بوده و هست؛ این مبارزه البته همچنان ادامه دارد. به تعبیر حضرت آیتالله خامنهای، مأموریتِ انقلاب اسلامی این بود که ایران اسلامی را «از هاضمهی غرب بیرون بکشد» و مردم ایران در این مبارزهی تمدّنی موفّق شدند به رهبریِ حضرت امام (ره) دوران جدیدی را در تاریخ بشر رقم بزنند که میتوان از آن با عنوان «عصر امام خمینی (ره)» یاد کرد.
در این نبرد تمدّنی، مبارزهی اصلیِ انقلاب اسلامی با «غربِ متجدّد» است. کتاب «دوران جدیدِ عالَم» در واقع شرحی بر این مواجههی تمدّنی و یک منبع خوب برای «غربشناسیِ انتقادی» از زبان حضرت آیتالله خامنهای است. در این کتاب مهمترین نقاط این تقابل از زبان ایشان تشریح شده و سپس زیربناییترین آموزههای «مدرنیته / تجدّد» تحلیل و نقّادی شده است.
۳. طرح کلّیِ اندیشهی اسلامی در قرآن
پس از آنکه بُعد سلبیِ انقلاب اسلامی ایران کاملاً روشن شد، اکنون میتوانیم توضیح دهیم که انقلاب اسلامی در صدد اثبات و استقرار چگونه نظام اجتماعیای بود. کتاب «طرح کلّیِ اندیشهی اسلامی در قرآن» که متنِ تدوینشدهی سلسله سخنرانیهای رهبر معظّم انقلاب در رمضان المبارکِ سال ۱۳۵۳ شمسی است، شرحِ آن نظام اجتماعی است که در انقلاب اسلامی در صدد استقرار همهجانبهی آن بوده و هستیم.
آیتالله العظمی خامنهای در مقدمهی کتاب دغدغهی اصلی این مباحث را «طرح اسلام به صورت مسلکی اجتماعی و دارای اصولی منسجم و یکآهنگ و ناظـر به زندگی جمعی انسـانها» بیان میکند و سالها بعد از انقلاب در دوران رهبری دربارهی مباحث مطرحشده در این کتاب میفرمایند: «این مباحث پایههاى فکرى براى ایجاد یک نظام اسلامى بود؛ اگرچه ما آن موقع امیدوار نبودیم که نظام اسلامى شش-هفت سال دیگر محقّق شود. مىگفتیم اگر پنجاه سال دیگر هم ایجاد نشود، بالاخره پایههاى فکرىاش اینهاست… که امروز هم آنها را تأیید میکنم.» و جالبتر اینکه این مباحث را انقدر مستحکم و متقن میداند که اعلام میکند «این کتاب منبع خوبی برای مچگیری از ما است.»
دو: علّت مادّی
اگر انقلاب را معادل «دگرگونیِ بنیادین» تعریف کنیم و ساقطکردنِ حکومت پهلوی را نقطهی آغاز انقلاب اسلامی ایران بدانیم، آنگاه پرسش اساسی این است که آن کالبد و ساختار حکومتی که قرار است بهمثابه مادهی اوّلیهی نظامِ انقلابی، «روحِ توحید» در آن به جریان بیفتد و بهمثابه یک موجودِ زنده و بالنده حرکت کند، چیست؟ پاسخ این پرسش در واقع همان «علّت مادّی» انقلاب اسلامی ایران است.
۴. صورت و سیرتِ انقلاب اسلامی
یکی از مهمترین و گویاترین توصیفات حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) از نظام جمهوری اسلامی تفکیکی است که ایشان میان «ساخت حقوقی» و «ساخت حقیقی» این نظام ارائه میکند.
توضیحی که ایشان دربارهی ساخت حقوقی یا همان «صورتِ انقلاب» میدهد، دقیقاً همان چیزی است که در بحث ما میتوان آن را «علّت مادّیِ انقلاب اسلامی» عنوان کرد. یعنی همان ساختاری که شکل کامل آن در «قانون اساسی» تدوین شده است.
ایشان مراقبت و صیانت از ساختار حقوقی نظام جمهوری اسلامی که «در حکمِ جسم و کالبد» است را برای ادامهی حیات انقلاب اسلامی ضروری میداند و نسبت به اجزاء رُکنی آن (ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، قوای سهگانه و نهادِ انتخابات) اهمّیت مضاعفی قائل است.
تجربهی تاریخی انقلاب اسلامی و مواجههی غیرتمندانهی دو امامِ انقلاب نسبت به صیانت از این ساختِ حقوقی (صورت انقلاب) امر روشن و پرنکته است. بخش اوّل کتاب «صورت و سیرت انقلاب اسلامی» نگرش رهبر معظّم انقلاب نسبت به این ساخت حقوقی را روایت میکند و نمایانگر اهمّیت این ساخت حقوقی از منظر ایشان است.
سه: علّت صوری
اما آنچه در بخش دوّمِ کتاب مذکور با عنوان «سیرت انقلاب» منعکس شده، اهمّیت اساسی و مهمترِ علّت صوریِ انقلاب اسلامی را از منظر ایشان به خوبی منعکس کرده است. علّت صوری همان چیزی است که از منظر فلاسفه تعیینکنندهی «هویّت حقیقی» موجودات است و سرنوشتِ چیستیِ اشیاء با آن تعیین میشود.
این دقیقاً منطبق با توصیف رهبر معظّم انقلاب در مورد «ساخت حقیقی» یا همان «سیرت انقلاب» است: «این ساخت حقوقى در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هویّت حقیقى در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است.
اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهرى و حقوقى هم باقى بماند، نه فایدهاى خواهد داشت، نه دوامى خواهد داشت؛ مثل دندانى که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اوّلین برخورد با یک جسم سخت در هم میشکند. آن ساخت حقیقى و واقعى و درونى، مهم است؛ او در حکم روح این جسم است.» مهمترین مؤلّفههای این ساخت حقیقی و هویّتیِ انقلاب اسلامی در بخش دوم کتاب «صورت و سیرت انقلاب اسلامی» از زبان معظّمٌله تشریح شده است.
۵. خطّ امام
اگر علّت صوری بیانگرِ اصلیترین ویژگیهای هویّتیِ انقلاب اسلامی است، به سادگی نباید از آن گذر کرد؛ نیاز به تدقیق و موشکافی بیشتر دارد تا خوب شناخته شود و هویّت انقلاب در بستر زمان ناخواسته و به تدریج به آفت همهی انقلابهای بزرگ تاریخ مبتلا نشود و دچار استحاله و دگرگونی نشود.
امام خمینی (رضوان الله علیه) مهمترین نظریهپرداز، مُصلح اجتماعی و کنشگرِ سیاسی-اجتماعیِ تاریخ غیبت کبری است که پیروزی انقلاب اسلامی به وضوح مدیون شخص ایشان است. پس برای آنکه مختصّات هویّتیِ انقلاب را دقیقاً بشناسیم، نیازمندیم اصول رفتاری و خطّمشی ایشان را درست بشناسیم.
کتاب «خطّ امام» که دوّمین جلد از مجموعهی ششجلدیِ «ره، رهرو، رهبر» است، اصول خطّ امام را در شش بخش از زبان رهبر انقلاب منعکس کرده است. مرور تاریخ انقلاب و داعیهداریِ جریانهای مختلف با دیدگاههای سیاسیِ متفاوت و بعضاً متضادّ نسبت به خطّ امام (ره) اهمّیت این مؤلفهی کلیدی در شناخت انقلاب اسلامی را روشنتر میسازد. در این کتاب، با مختصّات خطّ امام (ره) به روایتِ اصیلترین و برترین شارح ایشان آشنا میشویم.
۶. عهد مشترک
حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) بمناسبت اوّلین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) پیام نسبتاً مفصّلی خطاب به مردم ایران دادند که «پاسداری از میراث عظیم و تاریخی و بینظیر امام خمینی (ره)» یعنی انقلاب اسلامی را مهمّترین امر قلمداد کردند و در همین راستا، ابتدا به تشریح «چیستیِ انقلاب اسلامی» پرداختند و سپس «اساسیترین معارف انقلاب اسلامی» را در شرح «چگونگی» حرکت در صراط مستقیمِ خطّ امام تشریح کردند؛ لذا این پیام را میتوان عصارهای از «علّت صوری انقلاب اسلامی» دانست. کتاب «عهد مشترک» شرح مزجیِ این پیام به کمک دیگر بیانات دو امام انقلاب است. این کتاب به خوبی نمایانگرِ همافقی و همجهتیِ مسیر حرکت دو امام انقلاب است.
۷. اندیشهی مقاومت
انقلاب اسلامی یک امرِ تمامشدنی و دفعی نیست که با ساقطشدن حکومت پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی به پایان برسد؛ بلکه به تعبیر حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) انقلاب اسلامی یک «صیرورتِ دائمی» است.
اگر ذاتِ انقلاب اسلامی امریِ پیوسته در حال تحوّل و دگرگونی است، به زبانِ فلاسفهی مسلمان این «صورت نوعیهی انقلاب» است که دائماً در حال «شدن» است؛ این صیرورتِ پیوستهی صورت نوعیه البته نباید باعث تغییر در هویّت انقلاب شود، بلکه وحدت و هویّت اصیل انقلاب در متن این صیرورت باید همواره ثابت باشد؛ نوعی «تحوّلِ در عین ثبات».
اما آن مؤلّفهی اساسی و هویّتی که اصالت انقلاب اسلامی را در این «حرکت جوهری بهسمت حیات طیّبه» تأمین میکند چیست؟ این صیرورت دائمی باید «چگونه» باشد تا اصالتِ این حرکت حفظ شود؟ کتاب «اندیشهی مقاومت» که در پاسخ به این پرسش تدوین شده، در واقع کلاننظریهی انقلاب اسلامی برای نیل به تمدّن نوین اسلامی است.
«مقاومت» همان مؤلّفهی اساسی است که اصالت «حرکت اشتدادیِ انقلاب» و منحرفنشدن آن از صراط مستقیم را همواره ضمانت میکند. در این کتاب چیستی، چرایی و چگونگیِ این حرکت از زبان حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) تشریح شده است.
چهار: علّت غایی
گفته شد که علّت فاعلیِ انقلاب اسلامی انسانهای موحّدی بودند که اوّلاً برای رهایی از ولایت طاغوت و ثانیاً برای تولّی به ولایتِ الله در همهی عرصههای حیات اجتماعی، انقلاب کردند. همچنین روشن شد که حرکتِ انقلاب تمامشدنی نیست و پیوسته در حال تکامل و اشتداد است و نظامِ برآمده از این انقلاب، دائماً در حال «توحیدیترشدن» است.
اکنون سؤال این است که «غایت و افقِ پیشروی» این حرکت انقلابی چیست؟ مردم ایران که همان انسانهای موحّد بودند، برای رسیدن به چه هدف و بهدستآوردنِ کدام دستاوردها و نیل به چه آیندهای انقلاب کردند؟
به تعبیر دیگر جهانِ ایرانِ پیشاانقلاب اسلامی، چه کاستیِ اساسی و بنیادینی داشت که برای جبران آن نیازمند «انقلاب» بود و انسانِ موحّد انقلابی چه رؤیایی در سر داشت که تحقّق آن ذیل حکومت پهلوی «ممتنع» بود و برای تحقّقش نیازمند یک «انقلاب» بود؟ این همان پرسش از «علّت غاییِ انقلاب اسلامی» است.
۸. روشنای آینده
وقتی با پدیدهای انسانی طرف هستیم، یعنی با یک امرِ زمانمند مواجهیم؛ پس غایت انقلاب اسلامی در یک «افق تاریخی» باید محقّق شود و آن صیرورتِ دائمی، به سمت این افق تاریخی است که معنا پیدا میکند. این افق را میتوان به قلّهای تشبیه کرد که یک انسان برای رسیدن به آن، هم باید آمادگیِ لازم را کسب کند و ملزومات سفر را همراه داشته باشد، هم نیازمند یک نقشهراه است و هم در این مسیر، مواجهه با انواع موانع و مشکلات و خطرها را به جان میخرد و خلاصه اینکه خود را برای مسئولیتی خطیر آماده کرده است.
کتاب «روشنای آینده» علاوهبر ترسیم نسبتاً روشنی از آن افق بلند یعنی «حیات طیّبه» و از منظری دیگر «تمدّن نوین اسلامی»، ملزومات این سفر و ظرفیّتهای امّت موحّد ایران برای رسیدن به آن افق، موانع و تهدیدهای پیشروی این حرکت تمدّنی و مسئولیّتهایی که در این مسیر متوجه یکایکِ مردم ایران است را از زبان رهبر معظّم انقلاب شرح داده است.
۹. ارمغان
اکنون که بیش از چهار دهه از آغاز انقلاب اسلامی گذشته، این سؤال جای طرح دارد که «تا امروز چه مقدار از آن هدفی که از روز اوّل دنبال میکردیم یعنی از غایتِ انقلاب اسلامی محقّق شده است؟»
طبعاً این انتظار هست که به نسبتِ این چهار دهه پیشرفت حاصل شده باشد و این صیرورت به نقطهی نسبتاً مطلوبی رسیده باشد. کتاب «ارمغان» با پرسش از «دستاوردهای انقلاب اسلامی» پاسخی مبسوط و درخور به این پرسش میدهد.
ویژگی مهمّ کتاب این است که در فصل اوّل «منطقِ تحلیلِ کارآمدی انقلاب» را بر اساس دیدگاههای حضرت آیتالله خامنهای تبیین کرده است و سپس در فصول بعدی، این منطق را در مورد کارنامهی جمهوری اسلامی تشریح کرده و با شمردن دستاوردهای فراوان انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف از زبان معظّمٌله، نشان داده که اتفاقاً این انقلاب آنچنانکه باید کارآمد بوده است و نمرهی قابل دفاعی در این زمینه کسب کرده است.
نکتهی مهمّ اینکه سنجش دستاوردهای انقلاب اسلامی در این کتاب، با معیارهای «کیفی» تحلیل شده است (نه کمّی) و از این جهت بهتر میتوان نسبت آن را با اهداف کیفیِ انقلاب اسلامیِ بازخوانی کرد.
۱۰. نظریهی انتظار
یکی از مهمترین بنیانهای فکریِ انقلاب اسلامی و نظریهی سیاسی شیعه، تلقّی ویژه و مترقّیای است که از مفهوم «انتظار» دارد. در این نگرش حتی اهداف غایی انقلاب اسلامی هم از آنجهت اهمّیت پیدا میکنند که برآمده از «روحیّهی انتظار» و معطوف به «زمینهسازی ظهورِ حضرت حجّت ارواحنالهالفداء» سامان مییابند.
این را میتوان غایتُ الغایات و نهاییترین علّت غاییِ انقلاب اسلامی ایران دانست؛ بنابراین یکی از ارکانِ شناخت ماهیّت انقلاب اسلامی این است که چیستی و چگونگیِ انتظار در منظومهی فکری انقلاب اسلامی به خوبی فهم شود.
کتاب «نظریّهی انتظار» با همین هدف و برای تأمین همین نیاز تدوین شده است. مفهوم، مبانی و ادلّهی انتظار، شرایط و کارکردهایش، وظایف جامعهی منتظر، آسیبهای پیشرو و دشمنهای انتظار و نهایتاً نسبت انتظار فرج با حکومت اسلامی در این کتاب به خوبی تشریح شده است.
علیرضا ملااحمدی