دهه ولایت بستری مناسب برای ارائه مباحث عقیدتی و ولایی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، دهه ولایت و امامت به فاصله زمانی «عید قربان» تا «عید غدیر خم» گفته شده و زمانی ارزشمند برای مسلمان خصوصاً شیعیان محسوب میشود، زیرا عید قربان روز ثبوت عشق و تسلیم، روز رهایی از تعلقات غیرخدایی و دلبستگی های دنیوی برای دل سپردن به رضایت پروردگار سبحان است و عید غدیر، عید کمال دین و روز عهد و میثاق با رب جلیل است.
تقارب این دو عید عظیم، حلاوتی دوچندان دارد؛ چرا که باری دیگر بر ما این حقیقت را یادآور میشود که راهِ پیمودن مسیر تقرب به سوی خداوند سبحان و رسیدن به کمال، جز با رهایی از تعلقات دنیایی و تمسک به ائمه اطهار، امکان پذیر نیست.
قربان و غدیر نسبت مقدمه و ذی مقدمه با هم دارند که یعنی تا مقدمه پدیدار نشود، ذی مقدمه حاصل نمیشود که هنگام بررسی مناسک حج، متوجه میشویم که از نظر جغرافیایی، نسبت سرزمین قربانی کردن به سرزمین غدیر خم این است که در حجة الوداع، حجاج در سرزمین منا قربانی انجام دادند و بعد در مسجد الحرام در کنار کعبه مناسک خود را تمام کردند؛ با این که مناسک خود را تمام کردند، اما آیه «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ» هنوز نازل نشده بود، پس هنوز باید اتفاقی بیفتد، یعنی باید در یک سرزمین دیگری به نام غدیر خم و در یک زمانی دیگری که پس از مناسک حج است، این آیه نازل میشد، پس مناسک حج و قربانی کردن به عنوان عبادت است و مقدمهای برای رسیدن به رشد که اتمام و اکمال آن در غدیر خم حاصل میشود.
تعریف امامت:
«امامت» آن است که شخص به گونهای باشد که دیگران به او اقتدا کنند، به این صورت که اعمال و رفتار و گفتار خود را با قصد تبعیت، با افعال و گفتار او تطبیق دهند.و با نگاهی دیگر، کسى که متصدى حفظ و نگهدارى دین آسمانى است و از جانب خدا به این سمت اختصاص یافته، «امام» نامیده مى شود. چنانکه کسى که حامل روح وحى و نبوت و متصدى اخذ و دریافت احکام و شرایع آسمانى از جانب خدا مى باشد، «نبى» نام دارد.
در مورد تعريف «امامت»، اختلاف نظر زيادى وجود دارد؛ امامت در نظر شیعه، از اصول دین و ریشه هاى اعتقادى است و چيزى فراتر از رياست و حكومت بر مردم مى باشد. در حالى که از نظر اهل سنت، امامت يك مسؤوليت ظاهرى در حد رياست حكومت است و جزء فروع دین و دستورات عملى محسوب مى شود.(پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازى ج ۹، ص ۱۹)
آیین اسلام، زندگانى عموم بشر را هم از جهت حیات صوری و هم از جهت حیات معنوی مورد بررسى قرار داده و راهنمایى مىکند. از همین رو امامت و پیشوائى دینى نیز در اسلام از هر دو جهت مورد توجه قرار میگیرد و امام از جهت حیات صوری بیان معارف و احکام اسلام را مینماید و رهبر حکومت اسلامى است و از جهت حیات معنوی رهبرى و ارشاد حیات معنوى افراد جامعه را مینماید.
معنای ولایت:
در اصطلاح، مراد از «ولایت» تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسانها، در ابعاد مختلف است، بدون اینکه حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از دیگران سلب شود.
«امامت» امام(ع) بر جامعه اسلامى تجلى و اعمال این ولایت بر امور اجتماعى و سیاسى جامعه و هدایت انسانها به سوى جامعهاى اسلامى و پاسخگویى به نیازهاى دینى و قضایى آنها است. اگر انسانها به این ولایت گردن نهند و زعامت او را پذیرا شوند و از راه و روش و منش و سیره او درس بگیرند، در دنیا و آخرت به سعادت و رفاه و آسایش مادى و معنوى دست مییابند و اگر از امامت و زعامت او رویگردان شوند و به غیر او رو کنند، جز به زیان خود، پیشهاى نخواهند داشت. در حالىکه چه دیگران بدانند یا ندانند، به او رو کنند یا نکنند، او را مرجع سیاسى، قضایى، دینى و اخلاقى خود بشناسند و به او مراجعه کنند یا نکنند، او شاهد و محیط بر همه انسانها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هرگونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه میتواند در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گرههاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بنبستها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمیگیرد.
تفاوت امامت و ولایت:
نباید «ولایت» مصطلح در زبان محققان شیعى را، مرادف با امامت گرفت، بلکه باید گفت: «ولایت» مهمترین پیش نیاز «امامت»؛ یعنى یکى از شروط مهّمه آن است و تا ولىّ حضور و ظهور داشته باشد، کسى دیگرى نمیتواند «پیشواى» مسلمانان گردد و زمام امور دینى و دنیوى آنها را به دست گیرد و آنها را به دنبال اهداف و نیات خود بکشاند!؛ زیرا این یک اصل عقلایى و بدیهى است که تا افضل و اکمل حضور دارد، نوبت به دیگران نمیرسد، مگر اینکه آن «ولىّ مطلق» این اجازه و رخصت را به او داده باشد، - مثل ولى فقیه در زمان غیبت امام دوازدهم(عج) -، و او تحت نظر آن ولىّ به اداره امور مسلمانان در حیطه محدود اختیارات داده شده، بپردازد؛
از اینرو، آن مقام «ولایت الهى» که به ائمه معصومین(ع) و پیامبر اکرم(ص) نسبت داده میشود، همان مقام «خلیفة اللهى» است که هدف آفرینش انسان میباشد و با همین مقام مسجود ملائکه واقع شده است. و اگر این ولىّ نباشد زمین اهلش را در خود فرو میبرد.(مطهرى، مرتضى، امامت و رهبرى، ص 46)
اما آن ولایتى که به دیگران نسبت داده میشود، صِرف حق تصرف در امور «مولى علیه»، در حیطهاى است که از طرف شارع به آنها اجازه داده شده است، مثلاً ولایت پدر بر فرزندان قابل مقایسه با ولایت حاکم شرع بر امور اجتماعى و دینى مسلمانان نیست؛ زیرا سعه اختیارات این دو و شرایط ولایت این دو با هم متفاوت است.
به تعبیرى ولایت خدا و رسول(ص) و امام(ع) بر دیگران ولایتى حقیقى و برخاسته از قابلیتها و اقتضاءات ذاتى آنها است، لکن ولایت دیگران ولایتى «اعتبارى و قراردادى» و منوط به تشریع شارع است. چنانچه تحقق و فعلیت ولایت نبى(ص) و امام(ع) در جامعه، نیازمند رویکرد و اطاعت و تسلیم مردم در برابر تصرفات و اوامر و نواهى ایشان و مراجعه و رضایت مردم به قضاوتها و حکمهاى ایشان است، و گرنه آن ولایت الهیه، در جامعه به ظهور نرسیده و إعمال نمیشود.
وجوب پذیرش ولایت ولی:
از نظر شیعه شناخت «ولىّ الله» و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوتها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سرباز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است. و به عبارت دیگر؛ لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولىّ میباشد. این مطلب از آیات 3 سوره مائده که ابلاغ و معرفى ولىّ را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار میدهد و 59 سوره نساء که اطاعت از اولوالامر را در طول اطاعت از خدا و رسول(ص) قرار میهد، و نیز حدیث ثقلین که «عترت» را قرین قرآن کریم مینماید، به وضوح مستفاد است و به واسطه حدیث شریف نبوى(ص) «هر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»(همان) تأکید میشود. لکن پذیرش ولایت دیگران مثمر نظم و امنیت در خانواده و جامعه، و تعالى دینى و فرهنگى و اقتصادى میباشد و اگر براى اطاعت از شرع و کسب رضاى الهی باشد، مأجور نیز خواهد بود، بلکه چنانکه از بسیارى روایات استفاده میشود، هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش ولایت ولى الله الاعظم مقبول درگاه احدیت واقع نمیشود. به عنوان نمونه امام رضا(ع) در حدیث معروف «سلسلة الذهب» از اجدادشان به صورت حدیث قدسى فرمودند: «کلمه لا إله إلاّ الله حِصن(دژ محکم) من(الله) است، و هر کس در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند». و پس از اندکى تأکید نمودند: «با عمل به شرایط لا إله إلاّ الله. و (پذیرش ولایت) من یکى از آن شرایط است».(شیخ صدوق، امالی، ص 235)
در همین راستا امام باقر(ع) فرمود: «اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و هیچیک از آن ارکان به پای ولایت نمیرسد»؛(کافی، ج 2) زیرا «ولایت در میان ارکان دین نقش کلیدى دارد و امام راهنماى دین است».
سخن پایانی:
دهه ولایت بستری مناسب برای ارائه مباحث عقیدتی و ولایی است، بدین ترتیب ساختارهای اصلی دین مبین اسلام بار دیگر یادآوری میشود و نقش «اهل بیت(ع)» در جلوگیری از انحراف دین مبین اسلام بازگو میشود.
از این رو باید بیش از پیش به دهه ولایت و امامت توجه ویژه شود و علاوه بر برپایی جشن و سرور به ترویج و تبیین مباحث عقیدتی نیز توجه شود.
حاج آخوند