خاطره ای از عروسی پسر و جهیزیه دختر رهبر معظم انقلاب
سید محمدحسن حسینی خامنهای از مبارزان ضد رژیم پهلوی و فعالان نهضت امام خمینی، در خانوادهای روحانی و اهل علم در شهر مشهد متولد شد. از مقطع دبیرستان با فعالیتهای سیاسی و فرهنگی برای مبارزه با رژیم پهلوی آشنا گردید و همراه با برخی دیگر از مبارزان در مشهد به تهیهی اعلامیه و توزیع آن می پرداخت. در اسفندماه ۱۳۵۲ به واسطهی اعتراف یکی از افراد بازداشتشده توسط ساواک، به جرم مشارکت در تهیه و توزیع اعلامیهی ضد رژیم پهلوی دستگیر و به کمیتهی مشترک ضد خرابکاری در تهران منتقل شد؛ جایی که همزمان دکتر شریعتی نیز در آنجا زندانی بود و پس از مدتی، برادر بزرگترش سید هادی خامنهای را نیز به آن مکان منتقل کردند
وی پس از گذراندن حدود هشت ماه بدون حکم در زندان کمیتهی مشترک ضد خرابکاری، سرانجام با برگزاری یک دادگاه فرمایشی، بدون توجه به دفاعیات متهم، به یک سال حبس محکوم و به زندان قصر منتقل شد. او در اواخر سال ۱۳۵۳ از زندان آزاد شد و همزمان با اشتغال به کار در بازار، به ادامهی تحصیل پرداخت. پس از گذراندن دورهی دانشسرای راهنمایی، بهعنوان معلم مقطع راهنمایی جذب آموزشوپرورش گردید و پیش از سال ۱۳۵۷ که به واسطهی فعالیتهای انقلابی اخراج شد. خاطرات سیدمحمدحسین خامنه ای تحت عنوان «از سرگذشت» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده که بخشی از آن در ادامه می آید.
ساده زیستی رهبر انقلاب
در خاطرات ایشان درباره رعایت ساده زیستی مقام معظم رهبری درخصوص برگزاری جشن عروسی پسرشان و تهیه جهیزیه برای دخترشان آمده است:
ایشان[رهبر معظم انقلاب] در پاسخ فرمودند من اتاق سهدرچهار متری که در مشهد داشتم گلیم پهن بود. الان هم منزل صد متری که دارم موکت پهن است و همانجا مینشینم. هشت سال در فلان ساختمان و فلان سمت بودم اما باز هم روی همین موکت کار را انجام دادم و مشکلی برایم ایجاد نشده است. یک روز که خدمت حضرت آقا رسیده بودیم، در حیاط گلیمی انداخته بودند و روی آن نشسته و صحبت میکردیم. گفتم چه گلیم قشنگی است. ایشان فرمودند: بله هم قشنگ است و هم خاطرهی زیبایی دارد و ادامه دادند: آقایی برای من چند تخته قالی آورده بودند - از پول خودم بود با خودشان خریده بودند یادم نیست - من تا قالیها را دیدم مخالفت کرده و گفتم: این قالیها را بفروشید و با پول اینها گلیم بخرید. این کار را انجام دادند و تعداد هفت یا هشت عدد گلیم خریدند که آنها را به طلبههایی که دور و برم بودند دادم تا فرش زیر پایشان بشود و این گلیم هم یکی از همانها است.
من همان زمان دو تخته قالی خریده بودم و واقعاً خجالت میکشیدم که اگر خانوادهی آقا بیایند و ببینند، من چه جوابی بدهم. این اثر تربیت خانوادگی است که البته در ایشان بیشتر از سایر اعضای خانواده متبلور شده است. زندگی ایشان چه در منزل و چه در دفتر کارشان از تمامی وابستگان و نزدیکان سادهتر است. همسرم تعریف میکرد یکبار که به منزل آقا رفته بودند، دیدم انگار یک پروانه روی پرده نشسته است. گفتم آنجا پروانه است. که همسر آقا با تبسم پاسخ دادند: خیر پروانه نیست، پرده مقداری سوراخ شده است.
جزئیات عروسی آقا مسعود خامنه ای
عروسی آقا مسعود فرزند مقام معظم رهبری هم در همان اتاقی برگزار شد که موکت بود. عروس و همراهان ایشان همه به همان اتاق آمده بودند.
پیش از پیروزی انقلاب، پدرزن مقام معظم رهبری تا حدودی متمکن بودند. اما در همان زمان هم هیچ آثار تجمل و رفاهزدگی در زندگی ایشان وجود نداشت و تمامی وسایل خانه و زندگی ایشان معمولی و ساده بود.
در زمان ریاستجمهوری مقام معظم رهبری همراه خانواده به منزل ایشان رفتیم. برای غذا خورشتی درست کرده بودند که احتیاج به گوشت نداشته باشد و غذای آن روز بدون گوشت بود. البته این به آن معنا نبود که ایشان گوشت نداشتند یا توان تهیهی آن برایشان مقدور نبود بلکه در خریدن گوشت امساک میکردند.
ایشان یک زمانی به من گفتند که دیگر آجیل و شیرینی را از برنامهی خرید مایحتاج زندگی حذف کردهام. نه اینکه نخورند یا اگر کسی آورد یا جایی بودند و شیرینی بود نخورند، خیر، نعمت خدا است و استفاده میکردند اما هزینهای اینچنینی را از مخارج خود حذف کرده بودند.
متأسفانه خیلی از ما، از جمله خود من، شاید نتوانستم به آن معنا که آقا انجام میدهند، عمل کنم و از این بابت هنوز خیلی از هزینههای اضافه را انجام میدهم.
منزل شخصی ایشان هم که در خیابان ایران است، خیلی منزل سادهای است و زمانی که آنجا زندگی میکردند واقعاً امکانات معمولی داشتند. بهطور مثال روبالشیهای منزل ایشان پارچهی سادهی چلوار است. پردههای خانه هم تترون با کنان معمولی بود؛ یعنی اصلاً جنس خاص و شاخصی نیست.
با اینکه ایشان شخص اول مذهبی و اجرایی ایران است و در جهان باعث ایجاد یک تحولی شده و بسیار مورد توجه شخصیتهای سیاسی جهان و رسانههای خبری است، خیلی ساده و معمولی زندگی میکنند.
من یکبار که به حج عمره مشرف شده بودم، در بازگشت بهعنوان سوغاتی یک دمپایی ساده نسیخ و یک دستمال برای حضرت آقا آوردم. همان دمپایی ساده را با اینکه نه مارک شاخصی بود و نه جنس خاصی، ایشان تا مدتها استفاده میکردند.
تلویزیون منزل ایشان معمولی و شاید از تلویزیون منزل من هم پایینتر باشد. قفسههای کتابخانهی منزل ایشان فلزی و قدیمی است و حتی قفسهی چوبی ندارند. این کتابخانه شاید حدود ۱۵۰ هزار جلد کتاب داشته باشد و در چندین ردیف تا ارتفاع دو متر در این قفسه کتاب چیدهاند و چند مهتابی ساده روشناییبخش آن کتابخانهی ارزشمند است.
البته رهبری از امکانات شخصی خود درآمد دارد و میتواند هزینه کند اما رویهی ایشان اسراف نکردن و امساک در هزینههاست.زندگی فرزندانشان هم همینگونه است. لباسهای آنان واقعاً معمولی و در سطح متوسط است.
جهیزیه دختر رهبری
جهیزیه ایشان بسیار شیک اما معمولی بود و آنچه بود، همه اجناس آن مارک ایرانی بود. بعضی مواقع که به مناسبتی کادویی برای اعضای خانوادهی آقا میبریم میبینیم که این هدایا واقعاً برای آنها تازگی دارد. چیزهایی که در زندگی خیلی از کارمندان عادی و در منازل آنها وجود دارد، بیشتر آن در منزل رهبری نیست. خانوادهی مقام معظم رهبری از این منظر احساس غنا و بینیازی دارند؛ نه اینکه از چیز خوب لذت نبرند، اما میتوانند جلوی این لذت را برای خود بگیرند و دربند اینگونه مسائل نباشند.
منبع
از سرگذشت(خاطرات سید حسن خامنهای)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1402.