اهدای عضو؛ از تجربه شخصی یک طلبه تا ضرورت نهادینهسازی فرهنگ ایثار

اشاره: فرهنگ اهدای عضو یکی از جلوههای والای ایثار اجتماعی است که هنوز در جامعه ما بهدرستی نهادینه نشده است. با وجود اینکه نجات جان یک انسان در آموزههای دینی همسنگ نجات یک جامعه دانسته شده اما عواملی چون ناآگاهی عمومی، تردیدها و ضعف در تبلیغات فرهنگی مانع از رشد و گسترش این فرهنگ شدهاند. نقش روحانیت در این میان بسیار اساسی است؛ چرا که تصویر تاریخی روحانیِ امین و یاور مردم هنوز در ذهن جامعه زنده است و همین اعتماد میتواند موتور محرکی برای ترویج این فرهنگ باشد. تشکیل تیمهای متخصص از روحانیون آشنا با مسائل اجتماعی در هر استان، آموزش از سطح مدارس و تبیین ساده و شفاف احکام فقهی از راهکارهای مؤثر در این مسیر است. فرهنگ اهدای عضو زمانی فراگیر میشود که باور به «فرصت خدمت» در متن زندگی مردم و متولیان فرهنگی نهادینه گردد.
در همین راستا و به مناسبت ۳۱ اردیبهشت روز ملی اهدای عضو، اهدای زندگی، خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، گفتوگویی با حجتالاسلام کمیل نظافتی فعال جهادی و فرهنگی حوزه علمیه انجام داده است که در ادامه تقدیم مخاطبان گرامی خواهد شد.
رسا ـ اهدای عضو چه آثار و پیامدهایی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و روانشناختی جامعه دارد؟
میخواهم تجربهای شخصی را با شما در میان بگذارم. خیلی از دوستانی که امروز راه شهرت منفی را در پیش گرفتهاند به این نتیجه رسیدهاند که اگر خلاف جهت جریان عمومی، خلاف مبانی انقلاب و رهبر معظم انقلاب حرکت کنند میتوانند برای خودشان مخاطبان خاصی پیدا کنند. اما بهمرور دیدم هیچکدام از این افراد به نتیجه مطلوب نرسیدند و عاقبتبهخیر نشدند.
من قصدم صحبت درباره خودم نیست ولی میخواهم صرفاً یک تجربه شخصی را بیان کنم. آن روزی که تصمیم گرفتم یک کودک را نجات بدهم اصلاً فکر نمیکردم قرار است چه اتفاقی بیفتد؛ نه به شهرت فکر میکردم نه به اقبال عمومی. فقط تلاش کردم اخلاصم را حفظ کنم.
بعد از آنکه این ماجرا بین مردم بازتاب پیدا کرد توجه عمومی به این سمت جلب شد که اگر قرار است کار خیری انجام شود چه کسی بهتر از یک طلبهای که خودش با چنین رنجی مواجه بوده؟ همین موضوع باعث شد اعتماد مردم شکل بگیرد و این اعتماد زمینهساز محبوبیت و مقبولیتی شد که تا امروز ادامه دارد.
از اواخر سال ۹۲ و اوایل ۹۳ تا الان مردم از طریق تنها یک صفحه اینستاگرامی بیش از ۷۰ میلیارد تومان اعتماد کردند و کمک رساندند. در بحرانهایی مثل سیل و زلزله بارها دیدم مردم دنبال من میگردند تا ببینند کجا هستم و چطور میتوانند کمک کنند. این بههیچوجه از سر خودنمایی نیست بلکه به خاطر این است که مردم به یک روحانی ملبس اعتماد کردهاند؛ همان تصویری که از یک روحانی در ذهن جامعه نقش بسته است.
این اعتماد حاصل شفافیت، امانتداری و ماندن در کنار مردم است. الان هم پروژههای مختلفی در سطح ملی و استانی مثل بحث ایتام در حال اجراست، که همه آنها ریشه در همین اعتماد مردم دارد اعتمادی که به دلیل لباس روحانیت شکل گرفته نه شخص من.
خیلیها ممکن است به خاطر مسائل معیشتی یا عاطفی و خانوادگی دست به اهدای عضو یا فروش کلیه بزنند، اما نمود بیرونی پیدا نکند. اما وقتی این کار از یک طلبه سر میزند توجه بیشتری جلب میکند. چون مردم از روحانی انتظار دارند که در کنارشان باشد، در متن جامعه باشد.
مادرم همیشه میگفت باید روحانیای باشی که انگار ۳۰۰ سال پیش زندگی میکردی؛ یعنی اگر کسی نیمهشب به مشکلی خورد و دستش به جایی بند نبود بتواند با اطمینان در خانهات را بزند. علما و روحانیون قدیم اینطور بودند؛ خانهشان پناه مردم بود.
اگر امروز هم به اندازه خودمان به جایی رسیدهایم و فعالیتهایمان گسترده شده همهاش به برکت این لباس است. باید واقعاً به این باور برسیم و ایمان داشته باشیم که این لباس فرصت خدمت را به ما داده است.
رسا ـ حکم فقهی اهدای عضو از منظر فقه چیست و دیدگاههای مختلف مراجع تقلید در این زمینه چه تفاوتهایی دارد؟ حوزه علمیه در زمینه اهدای عضو ـ چه از جهت فقهی و چه از جهت فرهنگی و تبلیغی ـ چه اقدامات مؤثری انجام داده و میزان موفقیت آن چگونه ارزیابی میشود؟
روزی که تصمیم گرفتم عضو اهدا کنم اول یک استخاره گرفتم؛ اما نتیجهاش مبنای اجرایی نداشت. برای اطمینان از نظر فقهی با دفتر آیتالله علوی گرگانی (رحمتاللهعلیه) تماس گرفتم. ایشان فرمودند اگر کسی نباشد که جان آن کودک را نجات دهد و او در معرض خطر باشد در آن شرایط از نظر فقهی این کار برای من جایز است.
دغدغه من این است که این فرهنگ اهدای عضو بیش از پیش در جامعه جا بیفتد. خوشبختانه بسیاری از دوستان حوزوی ما هم وارد عمل شدهاند. الان در بیمارستانها فعالیتهای خوبی در زمینه تشخیص و پیگیری بیماران مرگ مغزی انجام میشود. روحانیون زیادی هم در این زمینه مشغول کار هستند و تلاش میکنند با آگاهیبخشی، جامعه را نسبت به اهمیت این موضوع بیدار کنند.
ما روایت داریم که نجات جان یک انسان مانند نجات کل جامعه است. هرچند فعالیتهایی در جریان است اما هنوز در سطح جامعه کمکاریهایی وجود دارد.
بهویژه کسانی که در حوزه احکام کار میکنند میتوانند با پاسخدادن به شبهات فقهی راه را برای مردم هموارتر کنند. باید این احکام فقهی به زبان ساده و قابلفهم به عموم مردم منتقل شود.
الان بیماران مرگ مغزی زیادی داریم که میشود با اهدای اعضای آنها جان افراد زیادی را نجات داد. اما متأسفانه بهدلایل مختلف از جمله ناآگاهی یا نبود تصمیمگیری درست این کار انجام نمیشود و در نتیجه بیمار بدون استفاده از این فرصت از دنیا میرود. در حالی که اگر این کار بهموقع و درست انجام میشد افراد زیادی میتوانستند دوباره به زندگی بازگردند.
رسا ـ چه راهکارهایی برای نهادینهسازی و تقویت فرهنگ اهدای عضو در جامعه بهویژه با بهرهگیری از ظرفیتهای دینی، آموزشی و رسانهای وجود دارد؟ چه موانع و چالشهایی در مسیر گسترش اهدای عضو در ایران وجود دارد و راههای برطرفکردن آنها چیست؟
متأسفانه در گذشته در موضوع اهدای عضو مافیایی وجود داشت. افرادی بودند که در فرآیند خرید و فروش اعضا واسطهگری میکردند و بهدنبال گرفتن پورسانت خودشان بودند. خوشبختانه الان این وضعیت بسیار کمرنگتر شده و من شخصاً خیلی کم با چنین مواردی مواجه میشوم. با این حال باید گفت که هنوز فرهنگ غالب در این حوزه فرهنگ ایثار و فداکاری نیست؛ بیشتر حال و هوای بازار و معامله دارد.
یک زمانی ما با لطف خدا توانستیم از این فضا عبور کنیم. بارها هم به بزرگان عرض کردهام که در بحث فرهنگسازی اهدای عضو در جامعه چه اقدامات و چه موانعی وجود دارد.
به نظر من باید در هر استان یک تیم مشخص از روحانیونی که هم تجربه فعالیتهای اجتماعی دارند و هم در میان مردم محبوبیت پیدا کردهاند مستقر شود. روحانیونی که در کف جامعه حضور دارند راحتتر میتوانند با مردم ارتباط بگیرند.
زمانی که بیماری دچار مرگ مغزی میشود فقط ۴۸ ساعت فرصت هست تا فرآیند اهدای عضو انجام شود. بعد از این مدت دیگر اعضا قابل استفاده نیستند. در همین فرصت کوتاه لازم است روحانیونی که به مبانی دینی و فقهی مسلط هستند بتوانند با خانواده بیمار صحبت و آنها را قانع کنند.
چون بیمار هنوز زیر دستگاه است و نفس میکشد خانواده احساس میکنند عزیزشان زنده است و امید دارند. ولی واقعیت این است که اگر اعضای بدن مثل قلب، کلیه، قرنیه یا هر عضو قابل استفاده دیگری اهدا شود میتوان جان چند نفر را نجات داد.
از دید من و با توجه به تجربهام به عنوان یک طلبه باید این موضوع به صورت زیرساختی در کشور پیگیری شود. یعنی آموزش از مدارس شروع شود تا وقتی چنین اتفاقی برای اطرافیان فردی رخ داد بداند چگونه باید برخورد کند.
مدتی پیش پیشنهادی به آیت الله اعرافی ارائه دادم که با استقبال روبهرو شد ولی هنوز اجرایی نشده. پیشنهاد من این بود که من طلبههایی را که تجربهای مشابه من دارند و در سراسر کشور فعالیت میکنند شناسایی کنم و برایشان آموزشهایی برگزار شود تا بتوانند در حوزههای مختلف فعالیت اجتماعی نقشآفرینی کنند. یکی از شاخههای مهم این فعالیتها هم همین مسئله اهدای عضو است.
متأسفانه هنوز نتوانستهایم این کار را به شکل گسترده در سطح ملی اجرایی کنیم، ولی همچنان امیدواریم این مسیر به نتیجه برسد و بتوانیم در راستای خدمت به جامعه گامهای مؤثرتری برداریم.