«سووشون»؛ بازخوانی یک اسطوره یا بازتولید گفتمان غربی؟

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار و تهیهکنندگی محمدحسین قاسمی، از همان ابتدا با حاشیههای متعدد همراه بود. این پروژه عظیم نمایش خانگی با بودجهای حدود ۲۰۰ میلیارد تومان و صرف زمانی چهار ساله برای تولید، ادعای بازگویی روایتی تاریخی از ایران در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم را داشت. اما آنچه در نهایت ارائه شد، بیش از آنکه وفادار به روح اسطورهای سووشون – نماد عدالتخواهی و مظلومیت در فرهنگ ایرانی – باشد، به بازتولید روایتهای سکولار و فمینیستی نزدیک شد.
واژه سووشون که در اصل بازتابدهنده سوگ سیاوش است، در این سریال بهجای تأکید بر مفاهیم عمیق مبارزه با ظلم و ستم، بهانهای شد برای نمایشی از جامعهای که در آن زنان نه در قالب الگوی زن مسلمان ایرانی، بلکه در چارچوب شخصیتهای متأثر از گفتمان غربی تصویر شدهاند. این نگاه، ناخواسته یادآور روایتهای استعماری است که زن شرقی را موجودی منفعل و نیازمند نجات نشان میدهد. در حالی که هنرمند متعهد باید بتواند بدون تقلیل دادن جایگاه زن به کلیشههای غربی، از هویت اصیل اسلامی-ایرانی دفاع کند.
جنجالهای پیرامون این سریال، از هزینههای سرسامآور تولید تا توقیف کوتاهمدت آن، بیش از هر چیز نشاندهنده یک بازی رسانهای حسابشده بود. توقیف سریال تنها چند ساعت پس از پخش و سپس آزادسازی آن پس از حذف برخی صحنهها، این شبهه را تقویت کرد که آیا سازندگان از همان ابتدا به دنبال ایجاد هیاهوی رسانهای برای جذب مخاطب بیشتر بودند؟ تجربه نشان داده است که چنین ترفندهایی در گذشته هم برای برخی آثار سینمایی و تلویزیونی به کار رفته و نتیجهای جز عادیسازی هنجارشکنیهای فرهنگی نداشته است.
نکته قابل تأمل دیگر، هزینههای کلان تولید این سریال است. با بودجهای که برای هر قسمت صرف شد، انتظار میرفت اثری فاخر و همسو با ارزشهای ملی و دینی ارائه شود، اما به نظر میرسد بخشی از این منابع صرف پروژهای شده که جهتگیری آن بیشتر شبیه به آزمایشی برای سنجش مرزهای ممیزی فرهنگی بوده تا خلق یک اثر ماندگار. اگر قرار است در آینده آثاری با این حجم از سرمایهگذاری تولید شوند، ضروری است نهادهای نظارتی با دقت بیشتری بر روند تولید و محتوای چنین آثاری نظارت کنند تا از انحرافات احتمالی جلوگیری شود.
در نهایت، پرسش اصلی این است: آیا «سووشون» توانست به رسالت هنر متعهد – که همانا پاسداشت ارزشهای اصیل و مقابله با تحریف تاریخ است – عمل کند؟ یا اینکه صرفاً به ابزاری برای عادیسازی روایتهای غیربومی تبدیل شد؟ پاسخ به این سؤال میتواند درسهایی برای آینده تولیدات مشابه داشته باشد.
فاطمه میناپور
طلبه حوزه علمیه خواهران، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت رسانه دانشگاه باقرالعلوم (ع)