نگاهی تطبیقی به رهبری امامین انقلاب

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، با گذشت بیش از سه دهه از ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه رهبری امام خامنهای، مسیر تحکیم و گسترش مبانی انقلاب اسلامی را ادامه داده است. اگرچه این دو رهبر بزرگ در شخصیتی متمایز و در دو دوره زمانی با اقتضائات متفاوت قرار داشتهاند، اما جوهره حکمرانی آنها ریشه در یک منطق توحیدی و الهی واحد دارد. در این یادداشت، با نگاهی تطبیقی، مهمترین مؤلفههای رهبری این دو بزرگوار مورد بررسی قرار میگیرد.
۱. رهبری در بستر انقلاب و دولتسازی
امام خمینی(ره) در مقام بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران نقش تاریخی و بیبدیلی در عبور ملت ایران از نظم طاغوتی به سوی نظام اسلامی ایفا کردند. رهبری ایشان بر پایه اصولی همچون نفی استبداد داخلی، مقابله با استعمار خارجی و مبارزه بیامان با نظام سلطه شکل گرفت. در گفتمان امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی نهفقط یک تحول سیاسی بلکه انقلابی معنوی، فرهنگی و تمدنی بود که هدف آن بازگرداندن جامعه به مسیر توحید، عدالت و کرامت انسانی بود. پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ نقطه عطفی در تاریخ معاصر بود که با رهبری کاریزماتیک و الهی امام خمینی (ره) ساختار سلطنتی ۲۵۰۰ ساله فروپاشید و زمینه برای تشکیل حکومتی مردمی و الهی فراهم شد.
امام خمینی(ره) همزمان با هدایت جریان انقلاب به تدوین اصول و مبانی نظری و حقوقی نظام اسلامی نیز پرداختند. تدوین قانون اساسی با محوریت ولایت فقیه، تأسیس نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران، کمیتههای انقلاب و جهاد سازندگی و جهتدهی عمومی به ساختارهای سیاسی و فرهنگی کشور از جمله اقدامات راهبردی ایشان بود.
در ادامه این مسیر رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۶۸ در شرایطی مسئولیت رهبری را برعهده گرفتند که کشور از مرحله انقلابی عبور کرده و وارد فاز جدیدی از تکامل با عنوان «دولتسازی اسلامی» شده بود. ایشان با درایت و ژرفنگری خاص خود تمرکز رهبری را به سمت تثبیت نهادهای انقلابی، تعمیق مبانی فکری انقلاب، تقویت اقتدار ملی و گسترش زیرساختهای تمدنی سوق دادند. در برابر تهدیدهای نوظهور چون جنگ نرم، تحریمهای هوشمند، نفوذ و عملیات شناختی، رهبر انقلاب با رویکردی راهبردی و همهجانبه، سیاست تثبیت در عین تحول را دنبال کردند تا هم از اصول انقلاب صیانت شود و هم اقتضائات روز پاسخ درخوری بیابد.
۲. مواجهه با دشمن و هندسه مقاومت
امام خمینی(ره) در حالی رهبری انقلاب اسلامی را برعهده گرفتند که جهان به دو قطب متخاصم شرق و غرب تقسیم شده بود و هر دو این اردوگاهها با منطق و پیام انقلاب اسلامی به مخالفت برخاسته بودند. امام خمینی(ره) با صراحت لهجه، بیپروایی انقلابی و تکیه بر منطق توحیدی از همان آغاز آمریکا را «شیطان بزرگ» خواندند و با نفی وابستگی به هر دو بلوک اصل راهبردی «نه شرقی، نه غربی» را بهعنوان یکی از اصول اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی تثبیت کردند. این رویکرد انقلاب اسلامی را به پرچمدار مقاومت در برابر نظام سلطه و الگوی استقلالطلبی برای ملتهای مسلمان و مستضعف جهان تبدیل ساخت. روحیه استکبارستیزی، مبارزه بیامان با امپریالیسم و افشاگری علیه ماهیت نظام جهانی سلطه از شاخصترین ویژگیهای رهبری حضرت امام خمینی(ره) به شمار میآید.
در امتداد همین مسیر امام خامنهای در دوران رهبری خود با شناخت عمیق از تحولات ژئوپلیتیکی جهانی، مواجهه با دشمن را وارد مرحلهای پیشرفتهتر کرد. ایشان در شرایطی به هدایت نظام پرداختند که جهان از دو قطبی ساده به ساختار چندلایه و پیچیده قدرت رسیده بود؛ ساختاری که در آن دشمن از ابزارهای نرم، پیچیده و چندبعدی مانند نفوذ فرهنگی، جنگ روانی، تحریمهای هوشمند و ترور شخصیتی بهره میبرد.
در برابر این تهدیدات رهبر معظم انقلاب با تأکید بر «جهاد تبیین»، «قدرت بازدارندگی» و «پیشروی در عمق راهبردی» به طراحی و تقویت جبههای فراگیر از نیروهای مقاومت در منطقه و جهان اسلام پرداختند. ناکامی آمریکا در پروژههای منطقهای در عراق، سوریه، یمن، لبنان و فلسطین حاصل این رویکرد مبتنی بر عقلانیت انقلابی و هوشمندی راهبردی است که دشمن را به حاشیه رانده و توازن جدیدی از قدرت را در منطقه رقم زده است.
۳. ولایت فقیه؛ از اثبات تا تثبیت
در دوران امام خمینی(ره) اصل ولایت فقیه در شرایطی مطرح شد که جامعه ایرانی چه در میان نخبگان حوزه و چه در ساحت عمومی آشنایی عمیق و فراگیری با این مفهوم نداشت. گرچه مباحث ولایت فقیه پیشینهای در فقه شیعه داشت، اما تا پیش از امام خمینی(ره) بیشتر در سطح نظریات فقهی محدود باقی مانده بود و کمتر بهعنوان مبنایی برای تشکیل حکومت اسلامی درک میشد. امام خمینی(ره) با ابتکار نظری و شجاعت فقهی این نظریه را از حاشیه متون فقهی خارج کرده و آن را به مسئلهای اجتماعی، سیاسی و تمدنی تبدیل کردند. ایشان در سلسله دروس ولایت فقیه در نجف این نظریه را بهصورت منسجم تبیین و سپس در متن نهضت انقلابی خود آن را پیادهسازی کردند. تشکیل جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ و تثبیت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نقطه اوج این تلاش فکری ـ سیاسی بود.
با آغاز ولایت و رهبری امام خامنهای در سال ۱۳۶۸ ولایت فقیه دیگر یک نظریه جدید نبود بلکه به ساختاری تثبیتشده و تجربهشده بدل شده بود که هم در قانون و هم در وجدان عمومی ملت جایگاه یافته بود. رهبر معظم انقلاب در این مرحله، تلاش کردند ابعاد نوینی به این نظریه بیفزایند. تأکید ایشان بر «ولایت فقیهِ عقلانی، انقلابی، مردمی، و منعطف با اقتضائات روز» این نظریه را از یک الگوی صرفاً داخلی به یک الگوی جهانی در مدیریت بحرانها، هدایت جوامع اسلامی و مقابله با سلطه استکباری ارتقاء داد.
امروزه نظریه ولایت فقیه با الهام از رهبری امام خامنهای در جبهه مقاومت فراتر از مرزهای ایران سخن میگوید و در دل ملتهایی چون لبنان، عراق، یمن، فلسطین و بحرین به الگویی برای رهبری الهی، عقلانی و انقلابی تبدیل شده است.
۴. سبک ارتباط با مردم و نخبگان
امام خمینی(ره) در دورانی زمام رهبری نهضت اسلامی را برعهده گرفتند که امکانات رسانهای و ابزارهای ارتباط جمعی بهشدت محدود و سنتی بود. در آن زمان نه خبری از شبکههای ماهوارهای بود نه رسانههای دیجیتال و نه فضای مجازی. با این حال امام خمینی(ره) با بهرهگیری از ابزارهایی مانند خطابههای پرشور، پیامهای مکتوب و حضورهای مقتدرانه و کاریزماتیک خود توانستند جریان عظیم بیداری اسلامی را در دل ملت ایران و امت اسلامی ایجاد کنند. صداقت در کلام، شجاعت در موضعگیری، صلابت در برابر قدرتهای جهانی و سادهزیستی مثالزدنی، شخصیت امام خمینی(ره) را به الگویی الهامبخش و بیبدیل برای نسلهای معاصر تبدیل کرد. ایشان با تکیه بر ایمان مردم و بهرهگیری از ابزارهای محدود اما مؤثر جامعهای آگاه، مقاوم و انقلابی را تربیت کردند.
در دوران رهبری امام خامنهای شرایط اجتماعی و ارتباطی کشور و جهان دستخوش تحولاتی بنیادین شده است. گسترش فناوریهای نوین ارتباطی، ظهور شبکههای اجتماعی و عصر انفجار اطلاعات، اقتضائاتی جدید برای رهبری پدید آورده است. رهبر معظم انقلاب با شناخت دقیق از این اقتضائات تلاش کردهاند تا جایگاه رهبری را به جایگاه هدایتگر، همراه و مشاور تمدنی ارتقاء دهند. ایشان با اقشار متنوع مردم از کارگران و فرهنگیان گرفته تا دانشجویان، نخبگان علمی، هنرمندان و حتی فعالان فضای مجازی جلسات عمومی و خصوصی مستمر برگزار کردهاند.
این ارتباط مستقیم و بدون واسطه نهتنها موجب تقویت پیوندهای عاطفی و فکری با مردم شده، بلکه الگوی نوینی از حکمرانی مبتنی بر عقلانیت، مردمباوری و آیندهنگری را در عصر پیچیده ارتباطات رقم زده است.
۵. آیندهنگری و طراحی افق
در حالی که امام خمینی(ره) وظیفه تاریخی خود را هدایت انقلاب اسلامی تا پیروزی نهایی بر رژیم طاغوت و تثبیت اصول بنیادین نظام اسلامی میدانستند، مرحلهای که با تشکیل جمهوری اسلامی، تدوین قانون اساسی و بنیانگذاری نهادهای اساسی نظام محقق شد، رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنهای مأموریت رهبری را در گامی فراتر تعریف کردهاند. ایشان نهتنها به صیانت از دستاوردهای انقلاب بسنده نکردهاند بلکه همواره با نگاهی آیندهساز، بر ضرورت طراحی چشمانداز تمدنی انقلاب اسلامی تأکید داشتهاند.
این رویکرد آیندهنگر در بیانیه راهبردی «گام دوم انقلاب» به شکلی جامع و هدفمند تجلی یافته است؛ بیانیهای که نهفقط یک توصیهنامه سیاسی بلکه سندی تمدنی است برای عبور از مرحله «دولتسازی اسلامی» به «جامعهپردازی» و در نهایت «تمدنسازی نوین اسلامی». رهبر معظم انقلاب با ترسیم این مسیر افقنگری راهبردی را جایگزین روزمرگی و مدیریت مقطعی کردهاند و مسئولیت تاریخی همه نخبگان، جوانان، اندیشمندان و مدیران را در قبال آینده انقلاب اسلامی گوشزد نمودهاند.
محور بنیادین در این نقشه راه «تربیت نسل جوان مؤمن، انقلابی، دانا، کارآمد و عدالتخواه» است. ایشان باور دارند که بدون حضور نسلی پرانگیزه، خلاق و دغدغهمند نه جامعهپردازی ممکن است و نه تمدنسازی. از این رو رهبر معظم انقلاب در دهههای اخیر همواره جوانان را مخاطب اصلی پیامهای خود قرار دادهاند و با اعتماد به ظرفیتهای آنان، آنان را به پیشقراولان حرکت تمدنی انقلاب اسلامی تبدیل کردهاند. تحقق این افق بلند، مستلزم تداوم مجاهدت فکری، عملی و فرهنگی از سوی مردم، نخبگان و نظام اسلامی در تمامی عرصههاست.
جمعبندی
اگر امام خمینی(ره) را بهدرستی «معمار کبیر انقلاب اسلامی» بنامیم، بیتردید باید امام خامنهای را «مهندس و نگهبان امین این بنای رفیع» دانست؛ دو شخصیتی که در یک منظومه فکری، معرفتی و الهی قرار دارند، اما هر یک متناسب با شرایط تاریخی، نقش و مسئولیتی متفاوت برعهده گرفتهاند. امام خمینی(ره) با منطق شورش علیه ظلم، فساد، استبداد و استکبار به طراحی و بنیانگذاری یک نظم نوین اسلامی در بستر انقلاب اسلامی پرداختند؛ نظمی که با تکیه بر نظریه ولایت فقیه و مشارکت مردم، نظام سیاسی جمهوری اسلامی را در مقابل نظم ظالمانه جهانی مطرح کرد.
امام خامنهای اما پس از رحلت امام خمینی(ره) در شرایطی مسئولیت رهبری را پذیرفتند که نظام اسلامی وارد مرحله تثبیت و پیچیدهتری از حیات خود شده بود؛ مرحلهای که بیش از آنکه نیازمند انفجار شور انقلابی باشد به مهندسی راهبردی، صیانت مستمر، و ارتقای عقلانی ساختارها نیاز داشت. ایشان با ترکیبی از صلابت انقلابی، حکمت سیاسی و آیندهنگری تمدنی توانستهاند ضمن حفظ روح اولیه انقلاب آن را با اقتضائات جدید جهانی همافق ساخته و به سمت مراحل بالاتر از دولتسازی همچون جامعهپردازی و تمدنسازی سوق دهند.
فهم دقیق تاریخ معاصر ایران و حتی تحولات منطقه بدون درک تفاوتهای تاکتیکی و وحدت راهبردی این دو رهبر بزرگ ممکن نیست. استمرار رهبری در منظومه ولایت فقیه رمز آن است که انقلاب اسلامی برخلاف بسیاری از انقلابهای جهان نهتنها دچار انحراف و ارتجاع نشده بلکه در مسیر پیشرفت، عدالت و الهیسازی جهان، الگویی نو از حکمرانی معنوی در عصر مدرن ارائه کرده است.