پهلویها، گاو شیر ده صهیونیسم

حمایت رضا (ربع) پهلوی از حمله اسرائیل به ایران و سفرهای متعدد او به تلآویو موجی از انتقادات گسترده را علیه وی و سلطنتطلبان(حتی در بین منتقدین و مخالفان نظام جمهوری اسلامی) به همراه داشته و اسباب رسوایی بیشتر او را فراهم کرده است. چرا که هیچ ایرانی آزادهای ولو منتقد و مخالف حاضر نیست به قیمت ویرانی وطن و شهادت هموطنان بیگناهش از حمله یک عنصر سفاک و کودککش به کشورش حمایت کند. این اقدام رضا پهلوی بار دیگر یادآوری کرد خاندان پهلوی برخلاف سایر سلسلههای پادشاهی در ایران که با حمیت و عصبیت خود همراه با حمایت نیروهای سیاسی و نظامی داخلی به قدرت رسیده بودند، با اتکا به قدرت خارجی قدرت و سلطنت را در ایران غصب کردند. رضاخان به عنوان بنیانگذار سلسله پهلوی با کودتای سیاه ۳ اسفند ۱۲۹۹ پشتیبانی علنی انگلیسیها را به همراه داشت و هیچ یک از جریانهای سیاسی - اجتماعی آن روز ایران حتی او را نمیشناختند تا محلی از اعراب برای آنها داشته باشد. برای همین پس از حمله متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ ارتش رضاخانی بدون مقاومتی فروریخت و مردم ایران در پی رفتن دیکتاتوری که با زور خارجیها آمد و با زور آنها نیز رفت، خوشحال بودند.
فرزندش، محمدرضا پهلوی نیز که با تضمین انگلیسیها به سلطنت رسید پایههای قدرت خود را نه از مردم بلکه با تکیه بر قدرتهای خارجی استوار ساخت. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق، محمدرضا که از ایران گریخته بود با حمایت آمریکا و انگلیس بار دیگر قدرت را پس گرفت و از این تاریخ نگاهش برای اعمال سیاستهای داخلی و بینالمللی نه به مردم ایران، بلکه به آمریکائیها بود. همین سست بودن پایههای قدرت سلطنت پهلوی دوم سبب شد تا محمدرضا پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد با چالشهای عمیق و وسیع مردمی برای اعمال سیاستهای خود مواجه شود. سرانجام نیز با وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در سال ۱۳۵۷، پهلوی دوم بدون کوچکترین مقاومتی از طرف نیروهای داخلی، حتی ارتش شاهنشاهی که ثمره نزدیک به چندین دهه سرمایهگذاری محمدرضا پهلوی بود از هم فروپاشید.
رضا (ربع) پهلوی نیز در سالهای اخیر به خیال اینکه در اعتراضات چندین سال گذشته ایران شعارهای سازماندهی شده در حمایت از پهلویها توسط برخی عناصر فریب خورده داده میشد، گمان میکند در میان مردم ایران از مشروعیت و محبوبیت برخوردار است. برای همین بر فعالیتهای سیاسی خود افزوده و به مانند پیشینیان خود به جای تکیه بر عناصر ایرانی به یک کشور خارجی و آن هم نه آمریکا یا انگلیس بلکه به کشور اسرائیل که خود نیازمند حمایت و پشتیبانی آمریکاست، روی آورده است. نکته جالب توجه اینکه در مدت بیش از چهار دهه که از ادعای رضا (ربع) پهلوی بر سلطنت ایران میگذرد، هیچ یک از مخالفان و اپوزیسیون جمهوری اسلامی از طیفهای مختلف چپ تا راست از کمونیستها تا ملیگرایان و حتی تعداد زیادی از کارگزاران و طرفداران حکومت پهلوی با توجه به شناختی که از روحیه و شخصیت او دارند، هرگز حول محور او جمع نشده و نسبت به رهبری ربع پهلوی به اجماع نرسیدند. به همین دلیل در پی تحولات اخیر و آغاز جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران، برای اینکه خودی نشان دهد و خود را جایگزین مناسبی به مردم ایران نشان دهد به متجاوز به خاک ایران آویزان شده است. اقدامی که بدون شناخت واقعی از روحیه جمعی ایرانیان و جامعهشناختی مردم ایران انجام داد و چهره واقعی ربع پهلوی و اندک سلطنتطلبان بازگشت پهلوی را به مردم ایران نمایان ساخت.
در واقع باید گفت حمایت اخیر رضا (ربع) پهلوی از حمله اسرائیل به ایران در بین خاندانهای سلطنتی در طول تاریخ بیسایقه بوده است. به نوعی که حتی پدربزرگ و پدرش و حتی مادرش، فرح پهلوی (دیبا) از هیچ تجاوز نظامی به ایران حمایت نکردند. در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و در حوادث اخیر، فرح پهلوی هیچ گاه بهصورت علنی و آشکار از متجاوز به خاک ایران حمایت نکرد. چرا که این امر مخالف هرگونه گفتمان ملیگرایی افراطی پهلویها و در نظر همه نوعی خیانت به وطن محسوب میشود. این در حالی است که رضا (ربع) پهلوی در جنگ اخیر بهصورت آشکار و علنی خود را نه در کنار مردم ایران بلکه در کنار اسرائیل و صهیونیستها دانسته است.
برای همین مناسب است که ربع پهلوی مروری بر تاریخ معاصر ایران و روابط ایران و اسرائیل در دوره پدرش داشته باشد. روابطی که نه بر پایه مناسبات دوجانبه و برد برد، بلکه به دیده «گاو شیرده بودن پهلویها برای اسرائیلیها» باید به آن نگریست. زیرا بازی همیشگی رژیم پهلوی در زمین صهیونیستها بود. اینکه محمدرضا پهلوی در فرایند ارتباط با اسرائیل، دقیقاً در چارچوب منافع این رژیم و بازی در فضای «دکترین اتحاد پیرامونی» بنگوریون به ایفای نقش میپرداخت. شاه امکاناتی را در اختیار اسرائیلیها میگذاشت که حتی نزدیکترین متحدان صهیونیستها نیز، در واگذاری آنها تردید داشتند. در خیزش گسترده اعراب علیه اسرائیل، در جنگ «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳، کمکهای نفتی محمدرضا، صهیونیستها را از یک بحران حاد و جدی نجات داد. در حوزه امنیتی، ایران دوره پهلوی به پایگاه فعالیتهای گسترده اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل تبدیل شد. پایگاهی که با مدیریت افسران زبده اسرائیلی، همچون یعقوب نیمرودی، نقش مهمی در کنترل فضای مخاصمات میان اعراب و صهیونیستها داشت. بازندگی رژیم پهلوی در این مناسبات زمانی آشکار میشود که دریابیم اسرائیلیها در برابر این همه حمایت مادی و معنوی که از شاه دریافت کردند، به او چه دادند؟ در حالی که رژیم صهیونیستی در رسانهها و مکاتبات خود حاضر از به کار بردن عنوان واقعی و حقیقی «خلیجفارس» نشد و در راستای منافع خود از عنوان جعلی «خلیج ع.ر.ب.ی» استفاده کرد. گزارشی که توسط ساواک به سطح وزارت دربار و نخستوزیری پهلوی رسید و مقامات پهلوی «این قبیل اشتباهات! را در آن سرویس [اسرائیل] کمسابقه» دانستند.
بیمناسبت نیست گزارش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) از روابط ایران و اسرائیل که توسط «رادیو صدای جبهه متحد ملل ایران» در تابستان ۱۳۵۲ و قبل از جنگ «یوم کیپور» یا اکتبر ۱۹۷۳ که در پائیز همان سال روی داده است، برای مخاطبین آورده شود. این گزارش بهصورت موجز و مختصر و مفید واقعیت نهفته در روابط صهیونیستها و پهلویها را به خوبی بازگو میکند. با خواندن این سند و صدها سند دیگر در این رابطه، میتوان ارزیابی دقیق و درستی از مفهوم «گاو شیرده بودن پهلویها برای اسرائیلیها» و سوءاستفاده صهیونیستها از امکانات و منابع ایران دوره پهلوی در مقابل مفهوم «متحد راهبردی» که معمولاً سلطنتطلبان و رسانههای وابسته به آنها، برای ارتباط میان شاه و اسرائیل به کار میبرند، به دست آورد.
متن سند ۱ و ۲:
گفتار رادیو صدای جبهه متحد ملل ایران درباره روابط ایران و اسرائیل
رادیوی مذکور روز ۱۸ /۴ / ۱۳۵۲ مطالبی به شرح زیر پخش نمود:
1- در زمینه سیاسی: در ایران یک نمایندگی اسرائیلی وجود دارد که به نام اتحادیه یهودیان ایران مشهور است. در رأس این اتحادیه شخصی وجود دارد که عملاً سفیر اسرائیل در ایران است. در این نمایندگی ده نفر کار میکنند که وابسته نظامی اسرائیل در بین آنها وجود دارد. این اتحادیه از تمام مزایای سیاسی برخوردار است. رژیم ایران عملاً اسرائیل را بهصورت دوفاکتو به رسمیت شناخته است.
2- در زمینه اقتصادی: نفت ایران شریان حیاتی اسرائیل است. این نفت شامل 90 درصد مصرف اسرائیل میشود. یعنی 90 درصد نفت مورد احتیاج اسرائیل را ایران تأمین میکند. علاوه بر آن صدها نفر متخصص اسرائیلی در ایران وجود دارند که اقتصاد ایران را کاملاً در دست دارند.
3- در زمینه نظامی: نفوذ صهیونیستها در امور نظامی ایران به اشکال زیر میباشد:
الف- هماهنگی نقشههای تجاوزکارانه نظامی بین اسرائیل و ایران
ب- وجود همیشگی و فعال عدهای افسر اسرائیلی در زیر ماسک متخثثین نظامی در قسمتهای مختلف ارتش
ج- افسران ایرانی که در اردوگاههای نظامی اسرائیل مشغول گرفتن تعلیمات نظامی هستند، مطابق گزارشات مجله نیوزویک در روزنامههای اسرائیلی.
د- تعلیم گرفتن مشترک سلاحهای آمریکایی بهوسیله افسران ایرانی واسرائیلی که بهوسیله نشریه انگلیسی فاینانشال تایمز چاپ شده است. همین مجله گزارش داده که خلبانان فانتوم ایران و اسرائیل از تجارب یکدیگر استفاده میکنند.
ه- گرفتن تجربه از صهیونیستها برای مقابله با سازمانهای چریکی ایران و جنبش آزادیبخش ملی ایران. این گزارش بهوسیله روزنامه اسرائیلی هائولاوریه مورخ 22/1/1973 تأکید شده است.
و- همکاری بین صهیونیستها و رژیم ایران در زمینههای مختلف.
4- در زمینه فعالیتهای جاسوسیک صهیونیستها در ایران به فعالیتهای جاسوسی مشغولند. به همین جهت هماهنگی کامل بین جوانب جاسوسی صهیونیستها و سازمان امنیت ایران برقرار است.
ارزیابی خبر:
مطالب بالا از رادیو صدای جبهه متحد ملل ایران پخش شده است.