۰۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۷
کد خبر: ۷۸۵۲۱۰
حجت‌الاسلام والمسلمین مهری:

نیاز امروز جامعه، تقویت مؤلفه‌های قدرت ملی و باور به امداد و حمایت الهی است

نیاز امروز جامعه، تقویت مؤلفه‌های قدرت ملی و باور به امداد و حمایت الهی است
حجت‌الاسلام والمسلمین مهری گفت: یک بار دیگر محاسبات دشمنان اشتباه از آب درآمد و برخلاف ادعاهای اولیه تل‌آویو و واشنگتن، این رویارویی نه تنها به نابودی توان دفاعی ایران منجر نشد، بلکه شکست راهبردی برای دشمن و پیروزی چشمگیر برای جمهوری اسلامی را به همراه داشت.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، رژیم تروریست صهیونی با هماهنگی کامل شیطان بزرگ آمریکا، به حریم هوایی ایران تجاوز کرد و با هدف ضربه زدن به اقتدار نظامی و علمی کشور، جمعی از فرماندهان سپاه و دانشمندان هسته‌ای را به شهادت رساند. این جنگ تحمیلی ۱۲ روز یعنی از ۲۳ خرداد تا ۳ تیر ۱۴۰۴ ادامه پیدا کرد و سرانجام با درخواست آمریکایی ها متوقف شد. و به رغم ادعای دشمنان مبنی بر «شکست ایران»، به پیروزی چشمگیر جمهوری اسلامی با دستاوردهای بی‌سابقه داخلی و منطقه‌ای انجامید.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد مهری پژوهشگر حوزه دفاع و جنگ، و نویسنده کتاب ۷ جلدی نظام دفاعی اسلام در گفت‌وگویی تحلیلی به بررسی ابعاد این جنگ تحمیلی ۱۲ روزه پرداخت و گفت: دشمن، یک بار دیگر محاسباتش اشتباه از آب درآمد، و برخلاف ادعاهای اولیه تل‌آویو و واشنگتن، این رویارویی نه تنها به نابودی توان دفاعی ایران منجر نشد، بلکه شکست راهبردی برای دشمن و پیروزی چشمگیر برای جمهوری اسلامی را به همراه داشت.

وی بر ضرورت تقویت مؤلفه‌های قدرت ملی و باور به امداد الهی تأکید کرد و افزود: ایران با تکیه بر وحدت ملی و مقاومت فعال، محاسبات شیطان بزرگ را باطل کرد. 

در ادامه در قالب ده سوال اساسی و کلیدی این موضوع تشریح، تبیین و تحلیل شده است.

سوال اول: امروز آمریکایی ها و برخی از مقامات غربی می گویند حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران صرفاً برای مهار تاسیسات هسته‌ای است؟ این حرف چقدر به واقع نزدیک است؟

بررسی شواهد و اظهارات مقامات غربی و تحلیل‌های بین‌المللی نشان می‌دهد که حمله اخیر رژیم صهیونیستی و ایالات متحده به ایران، فراتر از هدف ظاهریِ «مهار برنامه هسته‌ای» طراحی شده و به نظر می‌رسد این عملیات با نقشه‌ای چندلایه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی اجرا شده است. شواهد طراحی عملیات براندازی عبارتند از:1- ترور فرماندهان نظامی ایران، با هدف ایجاد خلأ در زنجیره فرماندهی و کاهش توان پاسخگویی سریع انجام شد. این اقدام مشابه الگوهای عملیاتی پیشین در سایر کشورهاست که با هدف بی‌ثباتی سیاسی اجرا شده‌اند. 2-بمباران تأسیسات هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان و حمله گسترده به زیرساخت‌های نظامی 3- فعال‌سازی شبکه‌های نفوذ و تروریسم شهری برای تشدید ناامنی داخلی، از طریق عملیات خرابکارانه و اغتشاشات سازمان‌یافته 4- روایت‌پردازی رسانه‌ای برای القای سقوط نظام به این معنا که رسانه‌های غربی بلافاصله پس از حمله، ادعاهای گسترده‌ای درباره «نابودی کامل توان هسته‌ای ایران» و «ضعف ساختار دفاعی» مطرح کردند، در حالی که این ادعاها با واقعیت‌های میدانی مغایرت دارد. 5- تحریک جریان‌های تجزیه‌طلب و مخالفان داخلی. این بخش از عملیات، با هدف تشدید شکاف‌های اجتماعی و سیاسی طراحی شده بود.

بنابراین با توجه به ابعاد گسترده عملیات و ترکیب ابزارهای نظامی، امنیتی و روانی؛ برنامه هسته‌ای تنها بهانه‌ای برای فشار حداکثری به ایران بوده است. تحلیلگران معتقدند که هدف نهایی، تغییر نظام سیاسی ایران از طریق جنگ ترکیبی (نظامی-رسانه‌ای-اجتماعی) بوده، اما تاب‌آوری داخلی و مدیریت بحران، این نقشه را با شکست مواجه کرده است.

سوال دوم: درباره این عوامل تاب‌آوری نظام جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با رژیم صهیونی، که نقشه دشمن را با شکست مواجه کرد توضیح بفرمایید؟

در مواجهه با یک عملیات گسترده و چندبعدی توسط رژیم صهیونیستی، نظام جمهوری اسلامی ایران با وجود ضربه‌ سنگین و غافل‌گیرانه ای که در روز نخست خورد و چه‌بسا همین ضربۀ نخست برای از دست‌رفتن زمام و قوامِ حاکمیّت سیاسی، کافی بود و می‌رفت که باشتاب، لایه‌های دیگرِ طرح براندازی به اجرا درآیند و داستان جمهوری اسلامی، برای همیشه تمام بشود. چیزی شبیه معجزه، جمهوری اسلامی را از حادثۀ روز نخست و تداوم و عواقب آن نجات داد، وگرنه این ضربۀ کاری و مُهلک، محاسبه‌شده و فلج‌کننده بود و منطقی این بود که جمهوری اسلامی، دیگر نتواند بایستد و در حیرت و شگفتی همۀ ناظران، ناگهان فروبپاشد.

تحلیلگران چند عامل کلیدی را در این تاب‌آوری مؤثر می‌دانند: عامل اول؛ نقش حیاتی رهبری و مدیریت بحران بود؛ رهبری انقلاب اسلامی با تدبیر سریع و حضور مؤثر در صحنه، از ایجاد خلأ قدرت جلوگیری کرد. تصمیم‌گیری‌های فوری، بازسازی زنجیره فرماندهی و بسیج نیروها، مانع از فروپاشی ساختارهای حاکمیتی شد. این مدیریت بحران، به‌ویژه با استفاده از ظرفیت‌های معنوی و انقلابی، روحیه مقاومت را در بدنه نظام زنده نگه داشت. بنابراین نقش برجسته امام خامنه‌ای مدظله العالی در مدیریت این تهاجم سنگین و تبدیل آن به این مرحله از پیروزی را باید در جای خود تبیین و تحلیل کنیم. چون در این قصه وجود و نقش ایشان منحصربه‌فرد بود. از طرفی رهبری باید از دسترسِ عملیات ترور خارج می‌شد و در نقطه‌ای کور و ناشناس و ناگفته قرار می‌گرفت، از سویی دیگر باید صحنۀ جنگِ ناگهانی را تدبیر میکرد و خلاء‌ها و حفره‌ها را برطرف می نمود و ساختار را در لحظه، احیا میکرد و تداوم  می بخشید. که کاری بس دشوار و پیچیده بود. عامل دوم؛ انسجام نهادهای نظامی و امنیتی بود. ساختارهای موازی و تمرکززدایی در نهادهای دفاعی و امنیتی ایران (مانند سپاه، ارتش و نیروهای بسیج) باعث شد که حتی با شهادت بخشی از فرماندهان، سیستم به سرعت خود را بازسازی کند. این انعطاف‌پذیری سازمانی، امکان پاسخگویی سریع به تهدیدات را فراهم کرد. عامل سوم؛ عدم همراهی اجتماعی با دشمن بود. برخلاف پیش‌بینی‌های دشمن، جامعه ایران به کمک آنها نیامد و جریان‌های مخالف نیز نتوانستند از این فرصت برای تغییر وضعیت استفاده کنند. این مسئله نشان داد که محاسبات دشمن درباره واکنش مردم ایران نادرست بوده است.

عامل چهارم؛ یک عامل فرامادی بود و آن باور به حمایت الهی است. یعنی در پسِ همۀ این ظواهر و پوسته‌ها، ارادۀ الهی در میان است که می‌خواهد این انقلاب، تاریخِ متّصل و تمهیدی نسبت به عهد ظهور باشد. باور گسترده در میان نیروهای نظامی و حامیان نظام به «حمایت الهی» از انقلاب، روحیه مقاومت را تقویت کرد. در اینجاست که باید از تقدیرِ قدسیِ این انقلاب و حضور دست غیبی در آن سخن گفت و این «رهایی‌های معماگونه» را به ارادۀ خدای متعال نسبت داد.  خلاصه؛ ترکیب رهبری قوی، ساختارهای منعطف نظامی، عدم همراهی اجتماعی با دشمن و باورهای عمیق اعتقادی، عواملی بودند که جمهوری اسلامی ایران را در برابر این عملیات پیچیده مقاوم ساخت.

سوال سوم: پیروز واقعی جنگ ۱۲ روزه؛ ایران است یا اسرائیل؟

بررسی دقیق اهداف و نتایج عملیات 12 روزه نشان می‌دهد جمهوری اسلامی ایران با وجود حملات گسترده، به پیروزی راهبردی دست یافته است. چون وقتی سخن از پیروزی یا شکست یک طرف در جنگ می شود، باید دید اهداف اعلام شده شروع کننده جنگ چه بوده است؟ اهداف اسرائيل از اين تجاوز چه بود، آيا به اهدافش رسيد تا بگوييم او پيروز ميدان شده يا نه؟ اسرائیل با سه هدف اصلی وارد جنگ شد که هیچ کدام محقق نشد: 1- نابودی توان هسته ای ایران. با وجود حمله به سایت‌های نطنز و فردو، ایران ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ۶۰٪ و سانتریفیوژها را به موقع منتقل کرد. 2- نابودی توان موشکی ایران. ایران با عملیات «وعده صادق ۳» بیش از ۵۰۰ موشک به اسرائیل شلیک کرد و تنها ۳٪ از زرادخانه موشکی خود را مصرف نمود.  3- براندازی نظام اسلامی. نه تنها حکومت ایران سقوط نکرد، بلکه وحدت ملی با حضور میلیونی مردم در تشییع شهدا تقویت شد.

و اين هم حرف من نيست. واکنش های بین‌المللی و تحلیل‌های خارجی اعتراف به شکست اسرائیل دارند. روزنامه انگلیسی گاردین در یادداشتی با عنوان «وقتی جنگ، نتیجه معکوس برای آمریکا و اسرائیل می‌دهد» نوشت: ایران بدون از دست دادن حاکمیت، پیروز شد. یا دیوید هرست، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی می نویسد: اسرائیل نه تنها به اهدافش نرسید، بلکه با پاسخ موشکی ایران، زیرساخت‌هایش ویران شد. یا به گفته عبدالباری عطوان، تحلیلگر مسائل منطقه: اسرائیل بازنده اصلی بود؛ ایران توان دفاعی و مشروعیت داخلی خود را حفظ کرد. بنابراین جنگ ۱۲ روزه نه تنها به اهداف اسرائیل نرسید، بلکه موازنه قدرت منطقه را به نفع ایران تغییر داد.

سوال چهارم: دستاوردهای راهبردی دفاع ۱۲ روزه ایران در برابر تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی چه بود؟

جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، به رغم ادعای دشمنان مبنی بر «شکست ایران»، به پیروزی چشمگیر جمهوری اسلامی با دستاوردهای بی‌سابقه داخلی و منطقه‌ای انجامید. تحلیلگران این نبرد را نقطه عطفی در تغییر معادلات امنیتی غرب آسیا می‌دانند که در ادامه به مهم‌ترین دستاوردهای آن می‌پردازیم: 1- تقویت وحدت ملی: برخلاف پیش‌بینی دشمن برای ایجاد شکاف اجتماعی، حمله به ایران موجب اتحاد بی‌سابقه‌ای میان مردم، نخبگان و حاکمیت شد. حضور میلیونی در تشییع شهدای اقتدار (مانند مراسم ۷ تیر) و داوطلب شدن جوانان برای خدمت، نشان داد که تهدید خارجی، محرک همبستگی ملی است. حتی منتقدان داخلی نیز با اولویت قراردادن «دفاع از وطن»، از نظام حمایت کردند. این همگرایی، شکست پروژه جنگ روانی دشمن برای تحریک نارضایتی‌های داخلی بود. 2- نمایش قدرت بازدارنده: ایران با عملیات «وعده صادق ۳» و پرتاب صدها موشک و پهپاد به عمق سرزمین‌های اشغالی، توانست سامانه‌های دفاعی اسرائیل (مانند گنبد آهنین) را نقض کند و خسارات گسترده به زیرساخت‌های نظامی و انرژی دشمن وارد نماید. همچنین حمله به پایگاه «العدید» (بزرگ‌ترین پایگاه آمریکا در قطر) نه تنها هیبت استکبار را فرو ریخت، بلکه اثبات کرد ایران توان پاسخ سریع و قاطع به تجاوزات را دارد.

3- احیای جبهه مقاومت و بیداری جهان اسلام: این جنگ نشان داد که ایران تنها نیست. هماهنگی عملیات‌های موشکی با گروه‌های مقاومت در یمن، اتحاد جبهه مقاومت را تقویت کرد. جهان عرب با مشاهده ضربات ایران به اسرائیل، به توانمندی‌های نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی به عنوان الگویی برای مقابله با صهیونیسم اعتراف کردند.4- شکست پروژه تغییر نظام: دشمن با ترور فرماندهان و دانشمندان هسته‌ای، قصد داشت خلأ مدیریتی ایجاد کند، اما بازسازی فوری فرماندهی سپاه و تداوم پیشرفت‌های هسته‌ای، این محاسبات را باطل کرد. 5- تحول در گفتمان هسته‌ای و پایان مذاکرات فریبنده: حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران (مانند نطنز و فردو) نه تنها برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز را متوقف نکرد، بلکه عزم ملی برای توسعه فناوری‌های دفاعی را تقویت نمود. رهبر معظم انقلاب تأکید کردند: «تهاجم دشمن، ما را از حق مسلم غنی‌سازی بازنمی‌دارد». این جنگ نشان داد که فقط مقاومت پاسخگوی تهدیدات است، نه مذاکراتی که آمریکا بارها نقض کرده است.

خلاصه؛ تکلیف مذاکره، برای همیشه روشن شد؛ دیگر با فریب لبخند، آب از دهان کسی راه نمی افتد؛ فقط ایستادگی جواب میدهد. 6- فروپاشی افسانه اقتدار صهیونیستی و آمریکایی: جامعه اسرائیل با فروپاشی روانی مواجه شد؛ فرار شهروندان از سرزمین‌های اشغالی و اعتراض به دولت، ضعف ساختاری این رژیم را آشکار کرد. آمریکا نیز با وجود حمایت همه‌جانبه از اسرائیل، نتوانست مانع ضربات ایران شود و مجبور به درخواست آتش‌بس شد.  7- دستاوردهای نرم: تقویت سرمایه اجتماعی و الهام‌بخشی به نسل جوان: شهدای هسته‌ای و نظامی به نمادهای جدید مقاومت تبدیل شدند و راه شهیدان ۷ تیر ۱۳۶۰ را ادامه دادند. جوانان ایران با مشاهده این حماسه، درک عمیق‌تری از اهمیت استقلال علمی و نظامی پیدا کردند. 8- افشای نفوذی‌ها: فضای جنگ، فرصتی برای شناسایی و خنثی‌سازی شبکه‌های نفوذ داخلی و وابستگان به غرب فراهم آورد تا چهره‌های نفاق و خیانت، یکی پس از دیگری برملا و مهار شوند و لایه‌های نفوذ شناسایی و متلاشی شوند.

سوال پنجم: چرا اسرائیل و آمریکا، که آغازگر جنگ بودند، ناچار به درخواست آتش‌بس شدند؟

با استناد به داده‌های میدانی و تحلیل‌های کارشناسی، سه عامل اصلی، دلیل تسلیم دشمن و درخواست آتش بس شد: عامل اول درخواست آتش‌بس از سوی آمریکایی ها؛ شکست نظامی اسرائیل و ویرانی زیرساخت‌های حیاتی اوست. اسرائیل با این تصور که می‌تواند توان موشکی و هسته‌ای ایران را در ساعت‌های اولیه نابود کند، وارد جنگ شد، اما با پاسخ کوبنده عملیات «وعده صادق ۳» مواجه گردید. بر اساس گزارش‌های میدانی، ۱۷ هدف حیاتی اسرائیل مورد اصابت موشک‌های ایران قرار گرفتند، از جمله: براساس گزارش‌ها، ۱۷ هدف حیاتی اسرائیل از جمله پایگاه‌های نظامی، مراکز انرژی، و تأسیسات امنیتی مورد اصابت موشک‌های ایران قرار گرفتند. این اهداف عبارتند از: پایگاه الجلیل (مقر نظامی ارتش در شمال اسرائیل)؛ بندر حیفا (اسکله نفتی و پایگاه دریایی)؛ شرکت رافائل (تامین کننده سامانه های دفاعی)؛ نیروگاه برق حیفا ( تاسیسات برق شمال اسرائیل)؛ نیروگاه برق هادرا (یکی از بزرگ ترین نیروگاه های اسرائیل)؛ فرودگاه بن گورین (فرودگاه اصلی تل آویو)؛ مرکز علمی وایزرمن (مرکز علمی تحقیقاتی)؛ پالایشگاه نفت حیفا (تامین کننده اصلی انرژی و سوخت)؛ پایگاه هوایی تل نوف (پایگاه هوایی نظامی)؛ مقرموساد (سازمان اطلاعاتی رژیم)؛ پایگاه کریاه (مقر فرماندهی ارتش رژیم)؛ شهر صنعتی کریات گت (قطب فناوری و تراشه سازی)؛ وزارت جنگ اسرائیل (مقر فرماندهی و هدایت)؛ مرکز تحقیقات هسته ای اسرائیل (منطقه راهبردی در تل آویو)؛ پایگاه هوایی نواتیم (محل استقرار ۳۵ f های رژیم)؛ پایگاه هوایی اوادا (مرکز کنترل جنگ الکترونیک)؛ یگان ۸۲۰۰ (مرکز عملیات سایبری و شنود). بمباران این 17 مکان حیاتی و مهم اسرائیل، نتیجه اش این شد که رژیم صهیونی با فاجعه ای روبرو شود، که هرگز پیش‌بینی نمی‌کرد: فرار ۲ میلیون شهروند اسرائیلی از ترس حملات موشکی، مهاجرتی بدون بازگشت؛ خسارت ۲۰ میلیارد شِکِلی (طبق اعتراف وزیر دارایی اسرائیلکشته شدن ۶ ژنرال ارشد، ۳۲ افسر موساد و ۱۹۸ افسر نیروی هوایی (طبق نشت اطلاعات از سایت هک‌شده هسفلج سیستم پدافندی و مصرف ۹۰٪ موشک‌های رهگیر «گنبد آهنین» در ۱۰ روز.

عامل دوم درخواست آتش‌بس از سوی آمریکایی ها؛ ناتوانی آمریکا در حمایت لجستیکی از اسرائیل بود. آمریکا که در این جنگ نقش مستقیم داشت، با دو چالش بزرگ مواجه شد: یکی کمبود ذخایر موشکی. به این معنا که سیستم‌های پدافندی اسرائیل (مانند گنبد آهنین) در برابر حجم بالای موشک‌های ایران کارایی نداشتند و آمریکا نتوانست به سرعت جایگزینی برای ذخایر مصرف‌شده ارائه دهد. و دوم ترس از جنگ گسترده. ترامپ نگران بود، ادامه جنگ به درگیری منطقه‌ای گسترده (با مشارکت حزب‌الله، یمن و مقاومت فلسطین) تبدیل شود و کنترل اوضاع از دست واشنگتن خارج گردد.

عامل سوم درخواست آتش‌بس؛ انتخاب هوشمندانه ایران در هدف‌گیری پایگاه العدید بود. ایران به جای حمله به چندین پایگاه آمریکایی، پایگاه العدید در قطر را که دارای ویژگی‌های منحصر بفرد بود، هدف قرار داد: 1- بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه  2- مقر اصلی فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه (CENTCOM) 3- میزبان فرماندهی هوایی منطقه CAOC  4- ظرفیت استقرار ۱۳۰۰۰ پرسنل نظامی 5- مجهز به پیشرفته ترین سیستم های پدافندی  6- سریعترین دسترسی پایگاه نظامی آمریکا به تنگه هرمز  7- مجهز به انواع هواپیماهای نظامی از جمله بمب افکن هایb- 52 .

خلاصه؛ ایران با این حمله نشان داد که توانایی ضربه زدن به حساسترین نقطه استراتژیک آمریکا را دارد و در صورت تشدید جنگ، می‌تواند تلفات سنگینی به نیروهای آمریکایی وارد کند. این حمله ترامپ را مجبور به تغییر موضع از «تسلیم بی‌قید و شرط ایران» به «درخواست صلح» کرد.

سوال ششم: چرا ایران، با وجود برتری راهبردی، این درخواست آتش بس را پذیرفت؟ 

به نظرم چند عامل اصلی، منطق پذیرش آتش‌بس از سوی ایران شد: عامل اول؛ جلوگیری از تحریف رسانه‌ای توسط دشمن بود: رد آتش‌بس می‌توانست بهانه‌ای برای تبلیغات آمریکا مبنی بر «جنگ‌طلبی ایران» تبدیل شود. پذیرش آن، موضع ایران به عنوان طرف مظلوم و منطقی را تقویت کرد. عامل دوم؛ حفظ دستاوردهای راهبردی بود: ایران برنامه هسته‌ای خود را حفظ کرد (جابه‌جایی ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده پیش از حمله) و توان موشکی و پهپادی ایران نه تنها کاهش نیافت، بلکه کارایی خود را در میدان نبرد اثبات کرد. عامل سوم؛ هوشیاری در برابر تله جنگ فرسایشی بود: ادامه جنگ می‌توانست به کاهش ذخایر موشکی ایران بینجامد، در حالی که آتش‌بس فرصتی برای تولید مجدد تسلیحات و اصلاح نقاط ضعف (مانند پدافند هوایی) ایجاد کرد. البته این را هم باید بدانیم همانطور که رهبر انقلاب در پیام ۵ تیر ۱۴۰۴ هیچ اشاره‌ای به آتش‌بس نکردند، نشان داد این توافق موقتی و فاقد ارزش راهبردی است و ایران برای هر سناریوی احتمالی آماده است. بنابراین، ایران با پذیرش هوشمندانه آتش‌بس، زمان را به نفع خود خرید و آماده‌تر از پیش به تقویت بازدارندگی پرداخت.

سوال هفتم: بررسی عملکرد دانشگاه‌های رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر ۱۲ روزه، نشان‌دهنده همبستگی کامل نهادهای علمی با دستگاه‌های نظامی و امنیتی این رژیم است. این موضوع چه پیامی برای مراکز علمی ایران دارد؟

اتفاقاً سوال خوبی مطرح کردید، به نظرم این موضوع زنگ خطری جدی برای مراکز علمی ایران محسوب می‌شود که نیازمند بازنگری اساسی در سیاست‌های پژوهشی و بین‌المللی خود هستند. بررسی‌ها نشان می‌دهد حداقل ۷ دانشگاه و مؤسسه علمی اصلی اسرائیل به‌صورت مستقیم در خدمت اهداف نظامی و امنیتی این رژیم قرار دارند و در واقع دانشگاه‌های صهیونیستی؛ بازوی علمی- نظامی رژیم اشغالگر هستند. 1- دانشگاه حیفا: مرکز آموزش فرماندهان نظامی و میزبان سه کالج نظامی شامل: کالج امنیت ملی (MABAL)، کالج فرماندهی و ستاد (PUM)، کالج فرماندهی تاکتیکی 2- دانشگاه تل‌آویو: مهد دکترین‌های جنگ‌افروزانه و محل استقرار مؤسسه مطالعات امنیت ملی که مسئول تدوین دکترین ضاحیه (هدف قرار دادن زیرساخت‌های غیرنظامی) است. 3- دانشگاه تخنیون: مرکز توسعه صنایع جنگی و همکاری با البات سیستمز در تولید تسلیحات دارد و برگزارکننده دوره «استراتژی دفاعی برای بازارهای بین‌المللی» جهت آموزش صادرات تسلیحات است و نقش مستقیم در پاکسازی قومی فلسطینیان در جلیل دارد. 4- دانشگاه عبری اورشلیم: مرکز آموزش افسران اطلاعاتی بوده و میزبانی طرح تالپیوت (ترکیب آموزش نظامی با علوم پیشرفته) و حمایت لجستیکی از واحدهای نظامی در حملات به غزه را عهده دار است. 5- دانشگاه بن‌گورین: محل استقرار مؤسسه امنیت داخلی است که با وزارت دفاع و شرکت‌های برتر تسلیحاتی رژیم صهیونیستی مانند شرکت البیت سیستمز همکاری دارد. 6- دانشگاه بار ایلان: این مرکز آموزشی، در تحقیقات مشترک با ارتش، به ویژه در توسعه هوش مصنوعی برای وسایل نقلیه جنگی بدون سرنشین، مشارکت داشته است. همچنین این دانشگاه با «شین بت»، سرویس امنیتی بدنام رژیم صهیونیستی که توسط کمیته مبارزه با شکنجه سازمان ملل متحد به دلیل استفاده از شکنجه و سایر تاکتیک‌های غیرقانونی بازجویی خشونت‌آمیز محکوم شده است، همکاری نزدیکی دارد. 7- مؤسسه وایزمن: این مؤسسه با همکاری شرکت البیت، برنامه‌ برای آموزش دانش‌آموزان دبیرستانی در زمینه الکترواپتیک در کارخانه‌های این شرکت دارد.

بنابراین همان طور که گفته شد، سیاستمداران و دانشگاه‌ها در غرب جدایی‌ناپذیرند؛ دانشگاه‌های آنها در خدمت سیاست ها و منافع ملی هستند. غربی‌ها دانشگاه‌های خود را در هم‌پوشانی با صنایع نظامی و اطلاعاتی توسعه داده‌اند، ما نیز باید مراقب باشیم دانشگاه‌های کشورمان در مسیر تقویت استقلال علمی و امنیتی حرکت کنند، نه در مسیر نفوذ و وابستگی. در روزهایی که جمهوری اسلامی ایران مظلومانه هدف ترور و تجاوز مستقیم رژیم صهیونیستی و همدستان غربی آن قرار دارد و با اقتدار ایستادگی می‌کند، نهاد علم کشور نیز باید با شجاعت و بازنگری عمیق، مسیر خود را اصلاح کند.

علم باید در خدمت امنیت ملی باشد. دانشگاه‌های ایران 1- باید مانند سپاه و ارتش، به‌عنوان سنگرهای علمی عمل کنند. 2- تقلید کورکورانه از مدل‌های غربی می‌تواند به فاجعه امنیتی منجر شود. 3- رهبری معظم انقلاب بارها بر ضرورت استقلال علمی تأکید کرده‌اند: «دانشگاه‌ها باید حل‌کننده مشکلات کشور باشند، نه تولیدکننده مقاله برای غرب». متاسفانه سال‌هاست که تمرکز دانشگاه‌ها به‌جای حل مسائل ملی و پاسخگویی به نیازهای واقعی کشور، معطوف به تولید مقاله و ارتقاء رتبه‌های علمی جهانی شده است. به‌ویژه در پروژه‌های بین‌المللی، به‌ظاهر علمی، این موضوع بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است.

تجربه دانشگاه‌های صهیونیستی نشان می‌دهد که: 1- پروژه‌های مشترک بین‌المللی می‌تواند به جمع‌آوری اطلاعات استراتژیک منجر شود. 2- انتشار بی‌رویه مقالات علمی درباره موضوعات حساس، تهدیدی برای امنیت ملی است. 3- همکاری با دانشگاه‌های وابسته به نظام‌های سلطه‌گر ممکن است به نفوذ علمی- امنیتی بینجامد. که باید مراکز علمی و مسئولین امر برای این موضوع فکری اساسی کنند.

سوال هشتم: با توقف مشروط جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی، اکنون پرسش اساسی این است: ملت، دولت و نهادهای حاکمیتی ایران در این مرحله حساس چه باید بکنند؟

بر اساس تحلیل‌های کارشناسی، پنج اولویت راهبردی برای حاکمیت و دولت، باید در صدر اقدامات قرار گیرد: 1- رهبری هوشمندانه بحران‌ها: تشکیل ستاد ویژه بازسازی توان دفاعی با محوریت بررسی نقاط ضعف و قوت در جنگ اخیر و طراحی سناریوهای پاسخ‌دهی سریع برای احتمالات آینده 2- انسجام ملی و تقویت کارگروه‌های مردمی- امنیتی: برای مقابله با جنگ روانی دشمن که سلاح غیرقابل شکست ایران است. 3-ارتقای قدرت بازدارنده نظامی و رفع آسیب‌پذیری‌های سامانه‌های پدافندی با الگوگیری از تجربیات جنگ 4- تعمیق روابط با محور مقاومت و فرماندهان حزب‌الله، انصارالله، حشد الشعبی و افزایش هماهنگی‌های اطلاعاتی و عملیاتی با متحدان منطقه‌ای 5-  راه انداختن جنگ روایت ها و راه‌اندازی اتاق عملیات رسانه‌ای و تولید مستندهای کوتاه «۱۲ روز پیروزی» برای شبکه‌های اجتماعی بین‌المللی. 

و اما آنچه متوجه آحاد جامعه است، به نظرم در پنج وظیفه حیاتی خلاصه میشود: 1- بدانیم که امروز همه‌مان به‌نوعی در میدان جنگیم. یکی در خط مقدم، یکی در رسانه، یکی در فضای خانواده، دانشگاه یا محل کار. هرکس باید جای خودش را در این میدان پیدا کند و بایستد. 2- بدانیم که در میدان جنگ، مهم‌ترین مؤلفه، روحیه است؛ خودمان را نبازیم. سنگرمان را پیدا کنیم. و وظیفه‌مان را ادا کنیم و مهم‌تر از همه، فراموش نکنیم که این فشارها، زخم‌ها و هزینه‌ها بی‌حاصل نیستند. هر ایستادگی، هر شبی که با اضطراب و ترس می‌گذرد هزینه‌هایی است برای فردایی که در آن کسی نتواند ما را تحقیر کند، نادیده بگیرد یا برای امنیت‌ و استقلال‌مان شرط و شروط بگذارد.  3- ما فقط برای بقا نمی‌جنگیم. برای این می‌جنگیم که فرزندان‌مان در دنیایی زندگی کنند که در آن، کرامت، اقتدار، انتخاب و هویت، حقوقی بدیهی باشند؛ نه امتیازاتی که باید در ازای آن‌ها باج داد.  4- مقابله با روایت‌سازی‌های دشمن را فراموش نکنیم. دشمن به دنبال روایت سازی از پایان احتمالی جنگ است، ما نباید در جنگ روایت ها در روایت او بازی کنیم. امروز مهم‌تر از حملات فیزیکی دشمن، جنگ شدید شناختی جبهه باطل هست که اتفاقا آنها به این وجه دوم بیشتر امید دارند تا مردم را از دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی منصرف و منفعل کنند. 5- در شرایط جنگ ترکیبی دشمن، انتظار می‌رود ضمن حفظ آرامش خود و دیگران، محتواهای تبیینی را به صورت حداکثری به صورت شفاهی و مجازی منتشر نمایند.

سوال نهم: از آغاز حمله رژیم صهیونی به خاک کشورمان، یکی از موضوعات چالش برانگیز و قابل توجه، بحث نفوذ بود، در زمینه تسویه حساب و پاک سازی با پیاده نظام دشمن، وطن فروشان، نفوذی ها و اخلالگران به امنیت کشور، باید چکار کنیم؟

بلی! اسناد و گزارش‌های بین‌المللی نشان می‌دهد اسرائیل با برنامه‌ریزی ده‌ساله و استفاده از اتباع بیگانه، عملیات تروریستی خود را اجرایی کرد. روزنامه «وال‌استریت ژورنال» می‌نویسد: اسرائیل برای عملیات «طلوع شیرها»، ده سال برنامه‌ریزی محرمانه کرده بود و شبکه‌ای از عوامل نفوذی درون ایران را هدایت می‌کرد.  به گزارش وال‌استریت، تل‌آویو یک دهه پیش خلبانان خود را برای مسیر رفت و برگشت میان اسرائیل و ایران آموزش داد و هم‌زمان شبکه‌ای از جاسوسان را در خاک ایران فعال کرد. این عوامل، پهپادها را در محموله‌های باری و چمدان‌ها وارد ایران کرده و فرماندهان ارشد ایرانی را زیر نظر گرفتند. فهرستی شامل 250 هدف، شامل تمام فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای، تهیه و برای ضربات هم‌زمان آماده شد. بنابراین از همان روز اول نبرد، عملیات‌های اطلاعاتی متعددی از سوی نهادهای مختلف امنیتی برای شناسایی عناصر دخیل در این حوادث به جریان افتاد. در نتیجه اسناد به دست آمده از اقدامات اطلاعاتی و امنیتی و اکتشافات میدانی، مشخص شد که اتباع حاضر در ایران، مجری اصلی نقشه اسرائیل هستند. به طوری که از هر ۱۰ نفر، ۶ نفرشان را اتباع تشکیل می‌دهند. هم‌چنین مشخص شد که از میان اتباع دستگیر شده، درصد بالایی از آن‌ها اتباع افغانی حاضر در خاک ایران هستند که با دریافت هزینه‌ای کم، حاضر به ارتکاب چنین جرایمی شده‌اند.  

با روشن شدن ابعاد پشت پرده این حوادث، توجه به این چند نکته ضروری به نظر می‌رسد: 1- دشمن در تلاش القای این موضوع است که وطن فروش‌ها و عناصر داخلی ضد نظام، کار را به دست گرفته‌اند که البته دستگیری‌های اخیر خلاف این مطلب را ثابت می‌کند. 2- اکثریت قاطع مردم ایران در حال حاضر با تمام سلایق و با وجود نقدها و کاستی‌ها بر علیه دشمن جنایت‌کار متحد شده‌اند و عده‌ای خودفروخته که دست به اقدامات تروریستی می‌زنند، در برابر این سیل خروشان به حساب نمی‌آیند. 3- معضل اتباع بیگانه، چالشی جدی است و باید در اولین فرصت، چاره‌ای اساسی برای این موضوع اندیشیده شود. بنابراین همان‌گونه که رهبر انقلاب تأکید کردند: «دشمن از هر روزنه‌ای برای نفوذ استفاده می‌کند؛ باید همه‌جانبه هوشیار باشیم». غفلت از این تهدید، هزینه‌ای به مراتب سنگین‌تر از جنگ ۱۲ روزه خواهد داشت!

سوال دهم: با تهدیدهای اسرائیل و آمریکا، عاقبت کار چه می شود؟

همان‌گونه که رهبر انقلاب فرمودند: «هرکس در هر جایگاهی، سنگر خود را بشناسد و بداند پیروزی نهایی از آن ملت استوار است». قرآن می گوید شما باید آماده فداکاری در راه خدا باشید و باقی اش با ماست. آنچه از دستتان برمی آید، کوتاهی نکنید. وَ مَا النَّصْرُ إِلّا مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيم. (آل عمران/ ۱۲۶). خداوند می فرمایند وقتی به مومنین می گویند: إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ؛ لشکری انبوه از مردم [مکه] برای جنگ با شما گرد آمده اند، از آنان بترسید. [این تهدید] بر ایمانشان افزود: فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ؛ و گفتند: خدا ما را بس است، و او نیکو وکیل و [نیکو کارگزاری] است. در ادامه هم می فرمایند: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ؛ پس با نعمت و بخششی از سوی خدا [از میدان جنگ] بازگشتند، در حالی که هیچ گزند و آسیبی به آنان نرسیده بود، و از خشنودی خدا پیروی کردند؛ و خدا دارای فضلی بزرگ است.(آل عمران، ۱۷۴) خلاصه؛ قرآن کریم واکنش مومنان در مقابل جمع شدن جبهه باطل (إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ) و ترساندن رسانه‌ های دشمن (فَاخْشَوْهُمْ) را چنین توصیف می‌کند: 1- فزَادَهُمْ إِيمَانًا 2- و قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ. ایمانشان قرص تر و محکم تر و گفتند خدا برای ما کافیست.

خلاصه؛ «ان تنصروا الله ینصرکم» اگر دین خدا را کمک کنیم، قطعا او ما را یاری خواهد کرد. ان شاء الله.

ارسال نظرات