۱۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۰
کد خبر: ۷۸۸۲۶۵
استاد حوزه و دانشگاه مطرح کرد؛

از سقراط تا فیزیک کوانتوم؛ نگاهی تازه به معنای فلسفه در علم

از سقراط تا فیزیک کوانتوم؛ نگاهی تازه به معنای فلسفه در علم
در دنیای علم که مرزها روز به روز باریک‌تر می‌شوند، حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا تعریفی نوین از فلسفه فیزیک ارائه می‌کند. او این شاخه علمی را نه تنها مرتبط با خود فیزیک، بلکه دانشی که به ریشه‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی آن می‌پردازد، معرفی می‌کند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا در گفت و گویی تخصصی، به تبیین مبانی نظری و ماهیت چندلایه این شاخه علمی پرداخت.

از سوفیست تا فیلسوف؛ فلسفه چگونه متولد شد؟

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا، بنیان‌گذار رشته فلسفه فیزیک در دانشگاه باقرالعلوم(ع)، در این گفت و گو تصریح کرد: برای فهم چیستی فلسفه فیزیک، باید ابتدا به سراغ معنا و سیر تحولات تاریخی مفهوم «فلسفه» رفت. فلسفه در آغاز به معنای «سوفیا» یا همان علم بود و «سوفیست» به معنای عالم به‌کار می‌رفت، اما در تطورات معنایی، سوفیست به مغالطه‌گر تعبیر شد و فیلسوف به معنای «دوستدار علم» جایگزین آن گردید. وی تأکید کرد که سقراط برای حفظ اصالت حقیقت و برای تمایز از مغالطه‌گران، خویشتن را «دوستدار علم» خواند و نه صاحب آن؛ و این منشأ شکل‌گیری مفهوم فلسفه در معنای حقیقی آن شد.

سه‌گانه ارسطویی در فلسفه: طبیعی، ریاضی، متافیزیکی

استاد حوزه و دانشگاه سپس به تقسیمات فلسفه در دستگاه ارسطویی پرداخت و بیان کرد: فلسفه به دو شاخه نظری و عملی تقسیم می‌شود. فلسفه نظری خود شامل سه بخش است: فلسفه طبیعی (فلسفه سفلا)، فلسفه ریاضی (فلسفه وسطی) و فلسفه اولی یا متافیزیک (فلسفه خاص). فلسفه طبیعی به موجودات محسوس و طبیعی می‌پردازد، فلسفه ریاضی به امور انتزاعی و عددی، و فلسفه اولی به «موجود بما هو موجود»؛ که فراگیرترین و بنیادی‌ترین بخش فلسفه به‌شمار می‌آید.

وی خاطر نشان کرد: متافیزیک در این تقسیم، ناظر به مباحثی است که پیش از هر قید طبیعی یا ریاضی مطرح می‌شود و بر این اساس، هیچ موجودی بیرون از حوزه آن قرار نمی‌گیرد. این تقسیمات نه‌تنها از حیث تربیتی، بلکه از حیث منطقی نیز دارای مراتب‌اند و آموزه‌های افلاطون و ارسطو هر دو بر این سیر ترتیبی تأکید داشته‌اند.

 فلسفه فیزیک؛ دانشی با سه چهره

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا سپس به معنای فلسفه فیزیک پرداخت و تأکید کرد که این اصطلاح، بسته به اینکه از کدام معنای فلسفه بهره گرفته شود، سه معنای متفاوت دارد: فلسفه فیزیک به مثابه علم فیزیک: اگر فلسفه را در معنای عام آن، یعنی مطلق علم در نظر بگیریم، آنگاه فلسفه فیزیک مترادف با خود علم فیزیک خواهد بود.فلسفه فیزیک به مثابه متافیزیک فیزیک: اگر فلسفه را در معنای خاص آن، یعنی متافیزیک لحاظ کنیم، فلسفه فیزیک به معنای تحلیل مبانی هستی‌شناختی علم فیزیک و پیوند آن با مبانی وجودی خواهد بود.

وی در ادمه به معنای سوم اشاره کرد و گفت: فلسفه فیزیک به مثابه فلسفه علم فیزیک: در این معنا، فلسفه فیزیک دانشی درجه‌دوم است که به «علم فیزیک» به‌مثابه یک معرفت خاص می‌نگرد و به تحلیل منطقی، معرفت‌شناختی، تاریخی، روشی و همچنین تأثیر زمینه‌های غیرمعرفتی چون فرهنگ، سیاست، اقتصاد و تاریخ بر شکل‌گیری و تداوم این علم می‌پردازد.

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا در ادامه افزود: در معنای سوم، فلسفه فیزیک تنها به بررسی نظریات فیزیکی بسنده نمی‌کند، بلکه رابطه آن را با سایر علوم همچون ریاضیات و متافیزیک و نیز نسبت آن با گزاره‌های غیرتجربی بررسی می‌کند. به همین دلیل، این معنا از فلسفه فیزیک وابسته به نوع نگاه ما به ماهیت علم، حقیقت و روش‌های کشف معرفت است.

متافیزیک، ستون پنهان نظریات فیزیکی

وی تأکید کرد که علم فیزیک ناگزیر از بهره‌گیری از مبانی متافیزیکی است؛ چه آن مبانی آشکار باشند چه پنهان، چه مورد توجه فیزیکدانان باشند و چه ناخودآگاه از فضای فکری جامعه به آن منتقل شده باشند. فلسفه فیزیک در معنای متافیزیکی آن، بررسی‌کننده همان بنیان‌هایی است که علم فیزیک روی آن‌ها بنا می‌شود و بدون آن‌ها قابل درک نیست.

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا همچنین خاطرنشان کرد: نوع متافیزیکی که فیزیک از آن ارتزاق می‌کند، نقش تعیین‌کننده‌ای در جهت‌گیری نظریات آن دارد. برای مثال، اگر متافیزیک ذهن‌گرایانه یا کانتی باشد، فیزیک نیز جنبه سوبژکتیو پیدا می‌کند و اگر متافیزیک واقع‌گرایانه و الهیاتی باشد، تفسیر ما از طبیعت و قوانین آن تغییر خواهد کرد. به‌همین سبب است که فلسفه فیزیک در این معنا، گرچه به‌ظاهر بیرون از فیزیک ایستاده، اما در باطن با آن گره خورده و تعیین‌کننده است.

استاد حوزه و دانشگاه در پایان تصریح کرد: در فضای آکادمیک مدرن، نگاه تقلیل‌گرایانه به علم، سبب شده است که علوم تجربی معیار علم بودن دانسته شوند و علومی چون فلسفه، فقه و الهیات به‌عنوان دانش‌های غیرعلمی یا صرفاً انسانی و برساختی تلقی شوند. حال آنکه با رویکرد صحیح فلسفی، این علوم نیز از سنخ علم‌اند و حقیقت‌جویانه و برهانی‌اند، حتی اگر روش‌شان مبتنی بر تجربه حسی نباشد.

منبع: نشریه دیجیتال فلسفه فیزیک؛ نشریه انجمن علمی فلسفه فیزیک دانشگاه باقرالعلوم (ع)، ش 1

ارسال نظرات