نقش قوی شدن و انسجام اجتماعی در نگاه رهبر معظم انقلاب

اشاره: انسجام و اتحاد ملی از ارکان اساسی پیشرفت و پایداری هر جامعه است و رهبر معظم انقلاب بر اهمیت آن تأکید ویژه دارند. تقویت این اتحاد فرآیندی چندبعدی است که نقش دولت، مردم و نخبگان بهطور همافزا تعیینکننده است. دولت با اجرای عدالت اجتماعی، شفافیت در تصمیمگیری، ثبات اقتصادی و ترویج فرهنگ وحدت، زمینه اعتماد و همبستگی عمومی را فراهم میکند. مردم با صبر، تحمل سختیها، واقعبینی و تمرکز بر دستاوردها، ستونهای روحی و اجتماعی این انسجام را مستحکم میسازند. نخبگان نیز با هدایت، الگوسازی و ایجاد پل ارتباطی میان مردم و مسئولان، نقش راهبردی در پایدارسازی وحدت دارند. در کنار این عوامل راهبرد «قوی شدن» با تقویت قدرت دفاعی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی در داخل و دیپلماسی عزتمندانه و حضور مؤثر منطقهای در خارج، استقلال، بازدارندگی و اقتدار ملی را تضمین میکند و مسیر توسعه پایدار و همدلی اجتماعی را تقویت مینماید.
در همین راستا خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام محمدهادی رحمانی استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم گفتوگویی انجام داده است که در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی خواهد شد:
رسا ـ به نظر شما چه عواملی میتوانند اتحاد ملی را که در بیانات رهبر معظم انقلاب مورد تأکید قرار گرفته، در طولانیمدت تقویت کنند؟ همچنین نخبگان چه نقشی در تقویت و پایدارسازی این وحدت ایفا میکنند؟
انسجام و اتحاد ملی یکی از اصول بنیادین هر جامعه پویا و پیشرو است و بهویژه در بیانات رهبر معظم انقلاب اهمیت ویژهای به آن داده شده است. این انسجام نه تنها زمینه پیشرفت کشور را فراهم میکند بلکه ظرفیت مردم برای مواجهه با مشکلات و بحرانها را افزایش میدهد و از تفرقه و سوء استفاده دشمنان جلوگیری میکند. تقویت اتحاد ملی فرآیندی چندبعدی است که شامل نقش دولت، مردم و نخبگان میشود و هر یک از این سه عامل باید همافزا عمل کنند تا نتایج بلندمدت و پایدار حاصل شود.
از منظر دولت ایجاد عدالت اجتماعی پایه و اساس اتحاد ملی است. وقتی عدالت به صورت ملموس در جامعه اجرا شود و فاصلههای طبقاتی کاهش یابد، مردم احساس میکنند که هر یک عضو یک خانواده بزرگ ملی هستند و به یکدیگر نزدیکتر میشوند. این احساس همبستگی انسجام اجتماعی را افزایش میدهد و زمینه همکاری و مشارکت در حل مشکلات را فراهم میکند. در مقابل افزایش نابرابری و عدم رعایت عدالت باعث ایجاد حس بیاعتمادی و فاصله میان اقشار مختلف جامعه میشود و به مرور زمان اتحاد ملی را تضعیف میکند. بنابراین عدالت اجتماعی نه تنها یک ضرورت اخلاقی و دینی است بلکه یک ابزار کلیدی برای حفظ امنیت و ثبات کشور نیز محسوب میشود.
یکی دیگر از وظایف مهم دولت شفافیت در قضاوت و قانونگذاری است. شفاف بودن فرآیند تصمیمگیریها، قوانین و نظام قضایی باعث میشود مردم به سیستم اعتماد پیدا کنند و احساس کنند که حقوقشان بهدرستی رعایت میشود. اعتماد مردم به دستگاههای اجرایی و قضایی یک رکن اساسی در تحکیم انسجام ملی است زیرا وقتی افراد بدانند تصمیمات و قوانین عادلانه و شفاف هستند، تمایل بیشتری برای همکاری و مشارکت در مسائل اجتماعی و ملی خواهند داشت. این شفافیت همچنین زمینه جلوگیری از فساد و سوءاستفاده را فراهم میکند و از ایجاد نارضایتی و بیاعتمادی عمومی جلوگیری میکند.
اقتصاد پایدار و مناسب نیز نقش غیرقابل انکاری در تقویت انسجام ملی دارد. وقتی شرایط اقتصادی کشور ثبات داشته باشد و مردم قادر باشند زندگی خود را با امنیت و آرامش نسبی مدیریت کنند آمادگی بیشتری برای تحمل مشکلات و سختیها خواهند داشت. برعکس بیثباتی اقتصادی و فشارهای معیشتی، زمینه ایجاد اختلافات اجتماعی و کاهش اتحاد ملی را فراهم میکند. بنابراین سرمایهگذاری دولت در اقتصاد ایجاد فرصتهای شغلی و مدیریت صحیح منابع علاوه بر مزایای اقتصادی به حفظ انسجام و همبستگی اجتماعی کمک شایانی میکند.
یکی دیگر از حوزههایی که دولت باید به آن توجه ویژه داشته باشد، ترویج فرهنگ وحدت با در نظر گرفتن تنوع قومی و فرهنگی است. رسانهها و نهادهای فرهنگی از جمله صدا و سیما نقش بسیار مهمی در ایجاد همبستگی دارند. معرفی مشترکات فرهنگی، تاریخی و دینی، ارتقای آگاهی نسبت به تفاوتهای هویتی و قومی و ارائه پیامهای وحدتآفرین میتواند مردم را به همکاری و همدلی تشویق کند. در این مسیر ایجاد حس تعلق به یک سرنوشت مشترک و پررنگ کردن منافع ملی در برابر منافع جزئی یا گروهی، از ابزارهای مؤثر دولت برای تحکیم انسجام ملی محسوب میشود.
در کنار وظایف دولت، مردم نیز نقش بسیار مهمی در حفظ و تقویت اتحاد ملی دارند. یکی از شاخصهای مهم، صبر و تحمل در برابر مشکلات است. اگر مردم آستانه تحمل پایینی داشته باشند و در مواجهه با دشواریها سریعاً دچار خستگی و یأس شوند انسجام اجتماعی آسیب میبیند. در مقابل تحمل مشکلات و همراهی در شرایط دشوار، پایه و اساس همبستگی و همکاری میان مردم را مستحکم میکند و نشان میدهد که ملت آمادهایم در مسیر پیشرفت و مقابله با تهدیدها با هم همکاری کنیم.
دوری از فریب زندگیهای ایدهآل غربی نیز یکی دیگر از مولفههای اساسی است. گاهی اوقات تصور میشود زندگی در کشورهای دیگر بدون مشکل و سراسر رفاه است اما این تصویر واقعی نیست. هر کشوری با چالشهای خاص خود روبهروست و زندگی در هیچ جامعهای بدون دشواری و سختی نیست. باور نکردن این تصورات غلط باعث میشود مردم با واقعبینی بیشتر مشکلات داخلی را تحمل کنند و در حل آنها مشارکت فعال داشته باشند.
تمرکز بر جنبههای مثبت زندگی و شکرگزاری از نعمات موجود نیز نقش مؤثری در تقویت روحیه و تابآوری اجتماعی دارد. وقتی مردم تنها بر مشکلات و کاستیها تمرکز میکنند رضایت از زندگی کاهش مییابد و توانایی تحمل سختیها و مشارکت در انسجام ملی کاهش پیدا میکند. برعکس توجه به نعمتها، ظرفیتها و دستاوردهای موجود، باعث افزایش امید، انگیزه و حس مسئولیتپذیری در مردم میشود. این آموزه با دستورات دینی ما نیز همسو است و بر شکرگزاری و توجه به نعمات الهی تأکید دارد، زیرا این نگرش روحیه همکاری، صبر و استقامت اجتماعی را تقویت میکند.
گسترش فرهنگ گفتوگو نیز یکی از ابزارهای مؤثر برای تحکیم اتحاد ملی است. یادگیری مهارت گفتوگو و حل اختلافات بدون توهین و درگیری، همدلی و فهم متقابل را افزایش میدهد و درک مردم از یکدیگر را تقویت میکند. این فرهنگ باعث میشود که مردم بتوانند اختلافات را به شکل منطقی و سازنده مدیریت کنند و همزمان بصیرت آنان در شناخت دوست و دشمن افزایش یابد. شناخت درست دشمن و آگاهی از اهداف و رفتارهای او، امکان تصمیمگیری عاقلانه و مؤثر را فراهم میکند و جلوی تأثیر سوء تبلیغات و دروغها را میگیرد. استفاده هوشمندانه از رسانهها و شبکههای اجتماعی نیز در این زمینه اهمیت فراوانی دارد و میتواند به آموزش و ترویج رفتارهای انسجامبخش کمک کند.
در این میان نخبگان جامعه نقش ویژهای در تقویت اتحاد ملی دارند. نخبگان میتوانند پلی میان مردم و مسئولان ایجاد کنند، مشکلات مردم را شناسایی و درک کنند و آنها را با مسئولان در میان بگذارند تا راهحلهای عملی و مؤثر ارائه شود. ارتباط نخبگان با مردم و مسئولان باعث میشود تصمیمات به واقعیتهای جامعه نزدیکتر باشد و راهکارهای عملی برای حل مشکلات ارائه گردد.
الگوسازی نیز از دیگر نقشهای مهم نخبگان است. جوانان و اقشار مختلف جامعه رفتار خود را بر اساس الگوها شکل میدهند، بنابراین معرفی نخبگان شامل دانشمندان و افراد با فضیلت به عنوان الگوهای اصلی میتواند جامعه را از تأثیرات منفی الگوهای مبتذل یا افراد مشهور که فضایل اخلاقی و علمی لازم را ندارند، مصون نگه دارد. رسانهها در این فرآیند نقش حیاتی دارند و میتوانند نخبگان واقعی را به جامعه معرفی و رفتارهای مثبت آنان را الگوسازی کنند.
هدایت و راهنمایی مردم نیز یکی از مسئولیتهای نخبگان است. هر نخبه و مسئول در جایگاه خود باید تلاش کند جامعه را به سمت رفتارهای درست و انسجامبخش هدایت کند و آموزههایی مانند شکرگزاری، گفتوگو و بصیرت را در سطح جامعه ترویج دهد. این هدایت میتواند شامل آموزش، مشاوره، ارائه راهکارهای عملی و فرهنگسازی باشد و به شکل ملموس در زندگی روزمره مردم تأثیرگذار باشد.
به طور کلی تقویت اتحاد ملی فرآیندی جامع و چندبعدی است که نیازمند همافزایی میان دولت، مردم و نخبگان است. دولت باید عدالت، شفافیت، ثبات اقتصادی و فرهنگ وحدت را فراهم کند، مردم باید صبر، تحمل، شکرگزاری و واقعبینی را تمرین کنند و نخبگان باید هدایت، الگوسازی و ایجاد پل ارتباطی میان مردم و مسئولان را برعهده بگیرند. تنها با همکاری این سه ضلع میتوان انسجام ملی را در طولانیمدت حفظ و تقویت کرد و جامعهای پایدار، همدل و مقاوم در برابر چالشها ایجاد نمود.
رسا ـ راهبرد «قوی شدن» در بیانات رهبری به چه معناست و ابعاد داخلی آن شامل چه مواردی میشود؟
راهبرد «قوی شدن» که رهبر انقلاب آن را به عنوان جایگزینی برای مذاکره تحت فشار مطرح کردهاند مفهومی چندبعدی است که پایه و اساس استقلال و اقتدار ملی را تشکیل میدهد. قوی شدن به معنای توانمندی جامعه در تمامی حوزهها است به گونهای که بتواند بدون وابستگی به دیگران نیازهای خود را تأمین کند در برابر تهدیدات بازدارندگی مؤثر داشته باشد و از استقلال و عزت خود دفاع نماید. این مفهوم تنها محدود به قدرت نظامی و امنیتی نیست بلکه شامل حوزههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز میشود.
در عرصه داخلی نخستین بعد راهبرد قوی شدن قدرت دفاعی و نظامی است. کشور برای مقابله با تهدیدات احتمالی و ایجاد بازدارندگی در برابر هرگونه تعرض باید آمادگی کامل داشته باشد. این قدرت دفاعی نه تنها شامل تجهیزات و نیروهای مسلح میشود، بلکه آمادگی فکری، مدیریتی و راهبردی نیز بخشی از آن است. نکته مهم این است که توان نظامی کشور باید مبتنی بر علم روز تکنولوژیهای نوین و نیازهای واقعی جامعه باشد تا بتواند بازدارندگی واقعی ایجاد کند. تجربههای جهانی نشان میدهد که کشورهایی که توان دفاعی مناسبی ندارند حتی در شرایط عدم جنگ نیز با تهدیدها و فشارهای سیاسی و اقتصادی مواجه میشوند. یکی از رهیافتهای اساسی در این حوزه، ایجاد توازن میان قدرت بازدارنده و آمادگی برای مقابله با شرایط بحران است؛ به گونهای که دشمن نتواند هیچ گونه سوءاستفادهای انجام دهد و هیچ قدرت خارجی جرات تعرض به کشور را نداشته باشد.
دومین بعد قدرت اقتصادی است. اقتصاد قدرتمند و خودکفا ستون اصلی استقلال ملی محسوب میشود. وقتی کشور بتواند نیازهای اساسی خود را برآورده کند و وابستگیهای کلان به دیگر کشورها نداشته باشد علاوه بر ایجاد آرامش و رفاه در جامعه، توان سرمایهگذاری در سایر حوزهها مانند دفاع، امنیت و فرهنگ را نیز خواهد داشت. توان اقتصادی بالا، قدرت تصمیمگیری مستقل در عرصه بینالمللی و مقابله با فشارهای خارجی را نیز افزایش میدهد. بنابراین توسعه اقتصادی پایدار و هوشمندانه، همراه با برنامهریزی بلندمدت یکی از مهمترین مؤلفههای راهبرد قوی شدن است.
سومین بعد قدرت امنیتی است. دنیای امروز با تهدیدات متنوع و پیچیدهای مواجه است که تنها محدود به جنگ و برخورد نظامی نمیشوند. نفوذ دشمن، جاسوسی، فعالیتهای خرابکارانه و تهدیدات اطلاعاتی میتواند آسیبهای جدی به ثبات و امنیت کشور وارد کند. بنابراین تقویت نهادهای امنیتی، پیشگیری از نفوذ بیگانگان و مراقبت دقیق از نقاط حساس کشور ضروری است. امنیت داخلی، ستون پایدار جامعه است و بدون آن توسعه اقتصادی، فرهنگی و نظامی با دشواری مواجه خواهد شد. مدیریت تهدیدات داخلی و جلوگیری از نفوذ دشمنان، توان بازدارندگی و دوام کشور را تضمین میکند.
چهارمین بعد قدرت فرهنگی است که اغلب کمتر مورد توجه قرار میگیرد اما نقش تعیینکنندهای در تقویت جامعه دارد. فرهنگ سالم، مستحکم و ارزشمند، بدون آسیبهای اجتماعی و اخلاقی مانند بیبندوباری، رهاشدگی اخلاقی یا تهاجمات فرهنگی دشمن، پشتوانهای مهم برای تقویت دیگر ابعاد قوی شدن است. جامعهای که از نظر فرهنگی توانمند باشد انسجام اجتماعی بیشتری دارد، نسلهای بعدی را بهتر تربیت میکند و در برابر تهاجمهای نرم و فرهنگی مقاومت میکند. فرهنگ قوی همچنین موجب تقویت هویت ملی و حفظ ارزشهای دینی و اخلاقی میشود و به عنوان یک قدرت نرم توان بازدارندگی در حوزههای غیرنظامی را فراهم میآورد.
به طور کلی این چهار بعد – قدرت دفاعی و نظامی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی – باید با هم رشد و توسعه یابند تا جامعهای توانمند و بازدارنده شکل گیرد. این هماهنگی میان ابعاد داخلی، پایهای برای استقلال واقعی و مقاومت در برابر فشارها و تهدیدهای خارجی است. تنها زمانی یک کشور میتواند در مذاکرات بینالمللی با عزت و اقتدار حاضر شود که در داخل، قدرت و توانمندیهای لازم را کسب کرده باشد.
رسا ـ ابعاد خارجی راهبرد قوی شدن چیست و چگونه میتوان آن را در سطح بینالمللی تقویت کرد؟
در بعد خارجی راهبرد قوی شدن به چند محور اساسی وابسته است که مکمل توان داخلی و زمینهساز حفظ استقلال و اقتدار کشور هستند. نخستین محور، دیپلماسی قدرتمند و عزتمندانه است. کشور باید توانایی برقراری ارتباط و تعامل با دیگر کشورها را داشته باشد اما این تعامل نباید به معنای زیر بار ظلم رفتن یا پذیرش فشارهای تحمیلی باشد. دیپلماسی عزتمندانه به کشور امکان میدهد منافع ملی خود را حفظ کند، مذاکرات را با چشمانداز واقعی انجام دهد و همزمان اقتدار و توان بازدارندگی خود را نشان دهد.
دومین محور همبستگی منطقهای است. تصور اینکه قدرت و تعامل یک کشور تنها با قدرتهای غربی معنا پیدا میکند اشتباه است. ایجاد اتحاد و همکاری مؤثر با کشورهای همسایه و منطقه باعث تقویت جمعی، افزایش نفوذ در سطح منطقهای و ایجاد ثبات در حوزههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی میشود. این همبستگی همچنین امکان مقابله با تهدیدات مشترک و هماهنگی راهبردی را فراهم میآورد و کشور را در موقعیت مستحکمتری قرار میدهد.
سومین محور گسترش حضور منطقهای و تقویت محورهای مقاومت است. تجربههای گذشته نشان دادهاند که فقدان حضور فعال در مسائل منطقهای باعث کاهش نفوذ و تأثیرگذاری کشور میشود. حضور مؤثر در مسائل منطقهای، حمایت از جریانهای مقاومت و تعامل راهبردی با کشورهای همسایه، علاوه بر ایجاد بازدارندگی، اعتبار و نفوذ بینالمللی کشور را افزایش میدهد. این حضور باید هوشمندانه مبتنی بر همکاری و هماهنگی و همراه با گفتمان سیاسی و فرهنگی مناسب باشد تا اثرگذاری آن پایدار و مؤثر باشد.
برای تقویت این ابعاد خارجی، هماهنگی میان توان داخلی و فعالیتهای بینالمللی ضروری است. کشورهایی که توان اقتصادی، دفاعی، امنیتی و فرهنگی بالایی دارند میتوانند در عرصه بینالمللی با اطمینان و عزت عمل کنند. تقویت دیپلماسی، ایجاد اتحادهای منطقهای و حضور فعال در مسائل بینالمللی زمانی اثربخش است که مبتنی بر قدرت واقعی داخلی باشد. به عبارت دیگر موفقیت در سیاست خارجی بدون توان داخلی قوی امکانپذیر نیست.
به طور خلاصه راهبرد قوی شدن مستلزم آمادگی همهجانبه در حوزههای داخلی و خارجی است. در داخل توسعه قدرت دفاعی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی به کشور امکان میدهد در برابر تهدیدها و فشارها مقاومت کند. در خارج، دیپلماسی قدرتمند، همبستگی منطقهای و حضور فعال در مسائل بینالمللی موجب افزایش نفوذ، بازدارندگی و اعتبار کشور میشود. این راهبرد تنها جایگزینی برای مذاکره تحت فشار نیست بلکه مسیر تحقق اقتدار ملی، ثبات، امنیت و پیشرفت پایدار کشور در تمامی عرصههاست.
در نهایت قوی شدن یعنی توانمندی همهجانبه، اتکا به ظرفیتهای داخلی و حفظ استقلال ملی به گونهای که کشور بتواند با عزت و قدرت در برابر تهدیدها ایستادگی کند، زمینه پیشرفت و توسعه پایدار را فراهم آورد و امنیت و رفاه جامعه را تضمین نماید. راهبرد قوی شدن نه تنها بازدارندگی نظامی، بلکه قدرت اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و نفوذ سیاسی را شامل میشود و به عنوان یک مسیر استراتژیک، تضمینکننده استقلال و اقتدار واقعی کشور در جهان امروز است.