موج هنری طوفان الاقصی، معترضترین جریان هنری تاریخ / چرا در کمپین «همه باهم برای فلسطین» نیستیم؟!

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، موج هنری طوفان الاقصی را میتوان معترضترین جریان هنری تاریخ دانست، چیزی که ایران در شکلگیری آن سهم بزرگی داشت و امروز کمپین «همه باهم برای فلسطین» جلودار شده است، اما نبود ما در این کمپین یا دیگر واکنشهای جمعی هنری، جای تعجب دارد!
جریانات هنری که بعد از این حادثه تاریخی شکل گرفت، موجی را ایجاد کرد که تا قبل از آن وجود نداشته است، تقریباً تمامی نظریهپردازان و متفکرین هنر یگانه رسالت هنر را تعالیبخشی و آنچیزی میدانند که انسان را «انسان» کرده است. اگرچه برخی دیدگاهها حتی آثاری را هنر مینامند که حتی در اصل قابلیت هنر بودن آن نیز تردید است ـ مانند آنچه مارسل دوشان نشان داد ـ اما همان آثار نیز بهخاطر متفاوت بودن و بازنمایی متفاوتی از امر واقع هنر نامیده شده است.
اما میان همه این انگارهها باز هنر اعتراض و آزادیخواهی بهدلیل توجه به «ضروریترین» عنصر هویتی انسان، یعنی آزادی جایی بالاتر و مهمتر از دیگر کارکردها و رویکردهای هنری دارد، بهتعبیر دیگر هنرمندان و مخاطبین آثار هنری، با نگاهی حیثیتی و دغدغهمند به آنان مینگرند، همانطور که بیش از صدسال است "بینوایان" یا "کلبه عمو تام" چنین بازخوردهایی را پذیرفته است یا فیلم "رهایی از شائوشنگ" که سالها است عنوان فیلم رتبه یک سایت پرمخاطب imdb را دارد.
بله، در تاریخ قساوتها و نابرابریهای فراوانی رخ داده و هنوز نیز در حال وقوع است، اما تقریباً تمامی آنها دارای نشو و نمو در هنر است و هنرمندان هرکدام بهنوعی سهم خود را در نسبت با آن داشتهاند، از جریانات تبعیض نژادی و آپارتاید گرفته تا ضدجنگ و مدافع حقوق بشر و حتی حقوق حیوانات، اما عجیب است که بیش از نیم قرن، فاجعهای بزرگ بهنام نسلکشی و آوارهسازی فلسطین با حمایت دهها کشور غربی رخ میدهد اما غیر از برخی هنرمندان کشورهایی چون ایران و برخی کشورهای آمریکای لاتین، باید گفت این واقعه در یک کلام، در سکوت و خفگی محض بهسر میبرده است، خاصه آنکه عامل اصلی در تمام این سالها در تلاش برای مظلومنمایی و فریب افکار عمومی جهان از طریق آثار هنری نیز بوده است.
اما، بعد از عملیات شجاعانه طوفان الاقصی و جنایاتی که رژیم صهیونیستی مرتکب شد، هنرمندان دغدغهمند جهان فارغ از هرگونه گرایش سیاسی و اعتقادی دست به خلق آثار هنری زدند که بهمثابه یک موج بزرگ در تمام جهان شکل گرفت، البته این موج مشخصاً از سوی کشورهایی مانند ایران و برخی کشورهای منطقهای آغاز شد اما همزمان در کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز نقطههای آغازینی شکل گرفت.
جریان هنری البته و طبیعتاً بهخاطر اهمیت سرعت و انتقال پیام سریع در جهان، بیشتر در گونههای تجسمی و گرافیکی و یا محیطی و موسیقی دیده شدند و آثار سینمایی و نمایشی از نظر تعداد در مرحله بعد قرار دارند.
دیوارهایی که سخن گفتند
در نخستین روزهای پس از عملیات، میدان ولیعصر(عج) تهران به یکی از کانونهای هنری مقاومت بدل شد، دیوارنگارههایی با تصویر کودک فلسطینی، پرچمهای شکستهٔ رژیم صهیونیستی و آیات قرآنی، فضای شهری را به رسانهای زنده تبدیل کردند. این آثار، با بهرهگیری از رنگهای تند و نمادهای آشنا، نهتنها پیام همبستگی را منتقل کردند بلکه مخاطب عمومی را درگیر تجربهای بصری و احساسی ساختند.
نمایشگاهی نیز با تابلوها و چیدمانهایی در موزه هنر فلسطین برگزار شد که آثاری را از هنرمندان ایرانی و فلسطینی نمایش میداد که مورد توجه اصحاب رسانه قرار گرفت.
گرافیتیهای جهانی، از لندن تا بوگوتا
در آنسوی مرزها، هنرمندان خیابانی در لندن، نیویورک، برلین و بوگوتا نیز به میدان آمدند. دیوارهای شهر با شعارهایی چون Free Palestine، تصویر کودک آواره، و نماد کلید بازگشت فلسطینیان، به رسانههایی اعتراضی بدل شدند. این گرافیتیها، با زبان بیواسطه و جهانیشان، توانستند مخاطبانی فراتر از مرزهای سیاسی را درگیر کنند.
کارلوس لَطوف، کاریکاتوریست برزیلی، با انتشار آثار دیجیتال خود در شبکههای اجتماعی، یکی از پرنفوذترین صداهای هنری در سطح بینالمللی شد. آثار او، با ترکیب نمادهای فلسطینی و استعارههای سیاسی، بهسرعت در رسانههای جهانی بازنشر شدند.
تئاترهایی که به خیابان آمدند
در ایران، گروههای نمایشی با اجراهای خیابانی در میدانهای شهر، تجربه زیسته کودکان فلسطینی را بازآفرینی کردند. این اجراها، با زبان بدن و استعاره، مخاطب را به تأملی عمیق درباره جنگ و آوارگی دعوت کردند، در لندن و مادرید نیز گروههای تئاتری با اجراهای نمادین، روایت آوارگی و مقاومت را به صحنه آوردند؛ گاه در قالب مونولوگهای شاعرانه، گاه در قالب نمایشهای تعاملی با مخاطب.
موسیقی، از سرود تا کنسرت
در مدارس ایران، سرودهایی با محوریت فلسطین توسط گروههای کودک و نوجوان اجرا شد. این سرودها، با ریتمهای حماسی و اشعار فارسی و عربی، به ابزاری برای همبستگی فرهنگی بدل شدند. در آمریکای لاتین، کنسرتهای اعتراضی با شعار «Palestina Libre» برگزار شد و رپرهای آمریکایی نیز با قطعات اعتراضی، صدای مخالفت با جنگ را بلند کردند.
رسانههای اجتماعی؛ بستر هنر دیجیتال
شبکههای اجتماعی، به صحنه اصلی بازنمایی هنر مقاومت تبدیل شدند، موشنگرافیکها، پوسترهای دیجیتال، و کارتونهای اعتراضی، ظرف چند ساعت پس از عملیات منتشر و بازنشر شدند، هشتگهایی چون #FreePalestine و #CeasefireNow، همراه با آثار هنری، به بستری برای همبستگی جهانی بدل شدند،
اما آنچه در گسترش و شکلدهی به این جریان هنری اهمیت داشت، جنبه اجتماعی و درگیری جمعی آن است. پرفورمنسها و چیدمانهای محیطی متحیرکنندهای که رهگذران را میخکوب میکرد در معابر عمومی و خیابانها اشکهای مردم را سرازیر میکرد و وجدانهای خفته را بیدار. آگاهی عمومی و جمعی که ماحصل این آثار هنری شد، امروز در خیابانهای اروپا و در تجمعهای چندصدهزارنفری شهرهای اروپایی دیده میشود.
این موج هنری رفته رفته بهحدی به یک ضرورت بیبدیل در تاریخ فرهنگ و هنر تبدیل شد، که در نهایت یکی از موسیقیدانها و آهنگسازان مطرح بریتانیایی بهنام برایان اینو دست به کار شد و با برگزاری کمپینی بهنام "همه باهم برای فلسطین" all together for palestine هنرمندان و عموم مردم را به ورزشگاه ومبلی آرنا لندن دعوت کرد. در این تجمع چندهزارنفری چهرههای مطرح هنری چون دمون آلبارن، جیمز بلیک، جیمی اکساکس، کینگ کرول، سمفا، پالوما فیث، بستیل و گروه هاتچیپ بهروی صحنه رفتند و قطعاتی را در حمایت از فلسطین اجرا کردند، کنار آنان، هنرمندان خاورمیانهای همچون نای برغوثی، عدنان جبران و فرج سلیمان نیز حضور داشتند و به اجرا پرداختند.
حالا از هر سوی، یک هنرمند آگاه و دارای وجدان یک کوفی فلسطینی بر سر کرده و یا بر دوش انداخته و در حال کنشگری هنرمندانه خود نسبت به غزه و فلسطین است.
اما یک سؤال مدام ذهن ما را درگیر میکند؛ چرا ایران که در مبارزه با اسرائیل سابقه طولانی دارد و حتی در همین چند ماه گذشته مقابل تجاوز آشکار آن از خود دفاع کرد، در این هیاهوی هنری و فرهنگی جهان یکباره آنقدر کمرنگ شد؟ اگرچه هنرمندان متعدد ما در ایام جنگ 12روزه با واکنشهای بموقع خود در صفحات شخصی درخشیدند، اما امروز جز از سوی برخی شعرا و نقاشان اتفاق خاصی در عرصه هنری رخ نمیدهد، از سوی دیگر، بهطور بسیار محسوسی جای خالی صدای هنرمندان ما کنار صدای هنرمندان جهانی در این کمپین احساس میشود و اگرچه هنرمند کنشگری خود را از مسیر آثار هنریاش به رخ میکشد اما فعالیتهای مدنی و جهانی خود را صرفاً نباید از مسیر کار هنری دنبال کند که آن نیز بسیار کمرنگ گشته است.
البته خبرهایی از برخی صنوف هنری به گوش رسیده است که قرار است ما نیز واکنش و موضعی در این خصوص داشته باشیم، حال اینکه همراهی با این کمپین است یا شکل دیگری هنوز مشخص نیست، اما آنچه مشخص است این است که انتظار از صنوف و وزارت فرهنگ ما برای ایجاد رخدادی یا همراهی با هنرمندان جهانی در واکنش به نسلکشی مردم غزه، بسیار بیشتر از این بود.