خطر گسست هویتی در روحانیت/ماهیت طلبگی و تعریف درست از موفقیت
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در روزگار ما که واژگان و مفاهیم گاه از معنای اصیل خود فاصله گرفتهاند یکی از نیازهای جدی جامعه دینی بازخوانی دقیقِ مفاهیم بنیادین حوزه است؛ مفاهیمی چون «طلبه موفق»، «کارآمدی روحانیت» و «کارآفرینی طلبگی».
در فضای عمومی گاه این تعابیر به شکلی سطحی و نادرست بهکار میروند و به تدریج ذهن جامعه را از حقیقت مأموریت روحانیت دور میکنند. در حالی که موفقیت در مسیر طلبگی معیارهایی دارد که ریشه در ذات رسالت علمی، اخلاقی و فرهنگی حوزههای علمیه دارد.
ماهیت طلبگی و تعریف درست از موفقیت
طلبه موفق کسی نیست که در کشاورزی، دامداری یا صنعت به پیشرفتهای اقتصادی دست یافته باشد؛ بلکه طلبه موفق آن است که در مسیر طلبگی یعنی در علم، تهذیب، تبلیغ، تربیت و خدمت معنوی به جامعه اثرگذار و الهامبخش باشد.
طلبگی حرفهای از جنس هدایت است نه مهارتهای فنی. کار روحانیت، خدمت نرمافزاری به جامعه است نه فعالیت سختافزاری و فیزیکی. روحانی مسئول ارتقای ایمان، اخلاق و معرفت مردم است؛ نه اصلاح ابزار، ماشین یا زیرساختهای فنی جامعه.
بنابراین اگر روحانی در عرصهای غیر از وظایف طلبگی موفق شود هرچند آن تلاش ارزشمند و محترم است اما نمیتوان آن را نشانهی موفقیت طلبگی دانست. همانگونه که اگر پزشکی برجسته به هنر نقاشی یا مدیریت تجاری روی آورد موفقیت او در آن عرصه به معنای پیشرفت در علم پزشکی نیست.
کارآفرینی در ذات خود به معنای خلق فرصت و نوآوری است؛ اما باید توجه داشت که این نوآوری متناسب با عرصه مأموریت هر قشر معنا مییابد. همانطور که کارآفرین در صنعت یا کشاورزی با خلاقیت در تولید و مدیریت مسیر تازهای در اقتصاد میگشاید طلبه کارآفرین نیز باید در حوزه طلبگی، اندیشه و تبلیغ دینی نوآوری بیافریند.
طلبه کارآفرین کسی است که برای نشر معارف اسلامی و تربیت معنوی جامعه روشهای تازهای طراحی کند؛ شیوههای نو ارتباطی، پاسخهای بهروز به نیازهای فکری و فرهنگی مردم یا الگوهای خلاق در تبلیغ دین ارائه دهد.
چنین طلبهای نه تنها در مأموریت خود خلاق است بلکه با روح زمانه سخن میگوید و راههای تازهای برای رساندن پیام دین به دلها مییابد. این همان کارآفرینی حقیقی در مسیر طلبگی است.
در هر زمینهای موفقیت، ارزشمند است. هر انسان مؤمنی که در حرفه خود کوشا و صادق باشد شایسته تقدیر است؛ اما نکتهی اساسی آن است که موفقیتهای عمومی را نباید با موفقیتهای طلبگی درهم آمیخت.
طلبهای که در کشاورزی یا صنعت پیشرفت میکند فردی سختکوش و باانگیزه است اما در مسیر رسالت طلبگی معیار موفقیت او چیز دیگری است: میزان اثرگذاری در هدایت فکری، اخلاقی و ایمانی جامعه.
طلبگی شغلی قراردادی نیست که بتوان آن را با شاخصهای مادی سنجید بلکه رسالتی الهی است که با معیارهای معنوی و فرهنگی ارزیابی میشود. بنابراین هر فعالیتی که از این محور فاصله بگیرد هرچند ذاتاً نیکو باشد در چارچوب موفقیت طلبگی جای نمیگیرد.
روحانیت از آغاز تاریخ خود پیشگام هدایت فکری و اخلاقی مردم بوده است. افتخار این قشر در آن است که چراغ عقل و ایمان را در جامعه روشن نگه دارد. مأموریت روحانیت حل مسائل معنوی، فرهنگی و معرفتی مردم است نه رفع مشکلات فنی یا معیشتی آنان.
اگر کسی از روحانیت انتظار داشته باشد که مستقیماً مشکلات اقتصادی یا صنعتی جامعه را حل کند در حقیقت ماهیّت مأموریت روحانی را به درستی درک نکرده است.
نقش روحانی تقویت بنیانهای فکری و اخلاقی جامعه است؛ همان بنیانهایی که اگر استوار باشند سایر مشکلات نیز با اراده و ایمان مردم قابل حل خواهند بود.
خطر گسست هویتی در روحانیت
بزرگترین آسیب برای هر قشر از جمله روحانیت آن است که از هویت اصلی خود فاصله بگیرد. اگر روحانی برای پاسخ به انتظارات نادرست جامعه یا بهدلیل جاذبههای بیرونی به عرصههایی وارد شود که هیچ نسبتی با مأموریت طلبگی ندارد دچار نوعی پرتابشدگی هویتی خواهد شد.
همانگونه که اگر معلمی از آموزش دست بکشد و صرفاً به فعالیت تجاری بپردازد، یا قاضیای به جای دادرسی به کارهای اقتصادی روی آورد از رسالت حرفهای خود جدا شده است، روحانیت نیز نباید مأموریت دینی خود را با سایر فعالیتها جایگزین کند.
روحانی زمانی در مسیر درست است که همه ظرفیت علمی، اخلاقی و اجتماعی خود را در خدمت رشد معنوی جامعه بهکار گیرد.
البته باید واقعبین بود؛ گاهی شرایط خاص مشکلات معیشتی یا وظایف خانوادگی ممکن است روحانی را ناگزیر سازد به شغل دیگری بپردازد. در چنین مواردی این اقدام در جای خود قابل احترام و توجیه است.
اما باید دقت کرد که این نوع اشتغالات بههیچوجه نباید در تبلیغات فرهنگی و رسانهای به عنوان شاخص موفقیت طلبگی معرفی شوند.
میتوان این کارها را محترم و اخلاقی دانست اما نمیتوان آنها را مصداق «پیشرفت حوزوی» یا «کارآفرینی طلبگی» تلقی کرد.
ضرورت بازتعریف انتظارات عمومی
بخشی از این مسئله به انتظارات عمومی از روحانیت بازمیگردد. جامعه باید بداند که روحانی متخصص حوزه ایمان و اخلاق است نه کارشناس صنعت یا مدیر اقتصادی. هر گروهی مأموریتی خاص دارد و کارآمدی در هر مأموریت با معیارهای همان عرصه سنجیده میشود.
اگر این تفکیک روشن نباشد جامعه به تدریج از مسیر درست درک جایگاه روحانیت دور میشود و خود روحانی نیز ممکن است در مواجهه با این توقعات از هویت اصلی خود فاصله گیرد.
رسانهها بهویژه رسانههای دینی و ملی مسئولیت سنگینی در حفظ جایگاه و تصویر درست از روحانیت دارند. در معرفی طلاب و عالمان دین باید معیارهای اصیل طلبگی مورد توجه قرار گیرد؛ یعنی علم، تقوا، بصیرت، نوآوری در تبلیغ و خدمت فرهنگی و معنوی به جامعه.
نمایش یا برجستهسازی فعالیتهایی که ارتباطی با این مأموریت ندارند هرچند با نیت مثبت صورت گیرد میتواند به تدریج موجب تضعیف جایگاه روحانیت در ذهن جامعه شود. الگوسازی درست تنها زمانی ممکن است که شاخصها بر پایه رسالت دینی تعریف شوند.
جمعبندی
در نهایت باید گفت: طلبه موفق آن است که در مسیر طلبگی موفق باشد.
موفقیت او در فهم دین، تبلیغ رسالت الهی، تربیت اخلاقی جامعه و پاسخ به نیازهای فکری مردم معنا مییابد.
طلبه کارآفرین نیز آن است که در عرصه ایمان و معرفت نوآوری کند؛ در رساندن پیام دین به نسل امروز زبان تازهای بیافریند و با خلاقیت و حکمت در فضای فرهنگی جامعه اثرگذار باشد.
روحانیت ستون فکری و اخلاقی امت اسلامی است و هرچه این ستون استوارتر بماند جامعه از انحراف و بیهویتی دورتر خواهد بود.
ازاینرو لازم است هم روحانیان و هم نهادهای فرهنگی و رسانهای در بازنمایی مفهوم «طلبه موفق» به رسالت اصیل حوزههای علمیه وفادار بمانند؛ رسالتی که جوهرهاش خدمت به دین، اندیشه و انسانیت است.